امروز: شنبه 08 ارديبهشت 1403
    طراحی سایت
تاريخ انتشار: 19 تير 1402 - 08:49
اختصاصی اتحادخبر؛

اتحاد خبر - خان : تابستانِ ده طاقت فرسا بود. خورشید هُرمِ خود را بر سر و رویِ ده می کوبید. بادِ گرم، به تمامِ پنجره ها سرک می کشید و تا مغزِ استخوان ها را می سوزاند. صبح ها، زن و مرد، کوچک و بزرگِ همسایه هُل می خوردند تویِ دروازه ها. دَری وَری می گفتند و پشتِ سرِ این و آن صفحه می گذاشتند. کودکان، "پیش" دو کَل می کردند...

دنیای دِه!!!(۱۳)

خان:

 

نسیمو (قسمت دوم)

تابستانِ ده طاقت فرسا بود. خورشید هُرمِ خود را بر سر و رویِ ده می کوبید. بادِ گرم، به تمامِ پنجره ها سرک می کشید و تا مغزِ استخوان ها را می سوزاند. صبح ها، زن و مرد، کوچک و بزرگِ همسایه هُل می خوردند تویِ دروازه ها. دَری وَری می گفتند و پشتِ سرِ این و آن صفحه می گذاشتند. کودکان، "پیش" دو کَل می کردند.دخترانِ دمِ بخت در چیدنِ تک مسابقه می گذاشتند. پیرمردها گوشه یِ زنبیل و مُخ بر می بافتند. زن های میان سال، با درفش به جانِ پَنگاش ها  می افتادند.تویزه، نُندون و ... درست می کردند.

دو برادر بودند. همسایه یِ جیک تو جیک. مردمِ ده پیشوندِ نامشان می گفتند: "حاجی"(چیزی تویِ مایه ی دکتر و مهندس امروزی ها که مثل نقل و نبات به پایِ هم می ریزند) "حاج لطف علی" و "حاج زُلف علی". نه قفلِ خانه یِ خدا را گرفته بودند، نه ماه حاجیون دنیا آمده بودند. فقط خیلی سال قبل که شاهزاده ابراهیم (ع) خودمان یک اتاق داشت و یک قُبّه سبز؛ به دعوت شوهر ربو -خدابیامرز- به یُمنِ تراشیدنِ کاکلِ حسنو تنی سبک کرده بودند. بعضی مردم، از عمد آن ها را کج صدا می زدند: "حاج لُطفو" و "حاج زُلفو"

هیچ چیزِ این دو سیاهِ تند به حاجی ها نمی خورد. نه از قماش رئیس و روسا بودند. نه آوازِ حزینی داشتند که اشک ها را روانه کنند و نه چهچهه ای که دل ها را ویرانه کنند. نه در و خانه و مجلسی و نه کلاه و قبای پاک و پاکیزه ای. طُرفه این که؛ یکی کوره سوادی داشت. می دانست که بعد از"الّذین"، "آمنوا" می آید در کلامِ خدا. یک امضای خَم در خمِ پیچ اندر پیچِ شلال و دراز مثل روده ی گاو هم داشت؛ دیگری این را هم نداشت. عوض این ها؛ هر دو در چهارِ عمل اصلی و چُرتکه اندازی رودست نداشتند.دیگر وجه شباهت آن ها؛ این که هر دو دکان دار بودند. از بوقِ سگ تا ناله یِ شغال می نشستند جلویِ دخل. قسمِ دروغ می خوردند و گوشِ خلق را تا بیخ می بریدند.  تویِ دکان هایشان همه جور جنس بود. از پارچه های گُل گُلی و لباس های نیم دار گرفته تا تمبه یِ قلیان و دمپایی هایی که شماره پای هیچ کس نبود.

حاجی ها حساب و کتاب قران به قران دکّان خویش را داشتند و کسی جرأت نمی کرد  یک ریال آن ها را نشانه رود. اگر مسجد یا مدرسه ای می خواستند بنا کنند؛ این دو خود را به کَری می زدند یا آن قدر با زبان چرب "ننه غریبم بازی" در می آوردند که بانیِ آن امرِ خیر را رَم می دادند. اگر آدمِ نداری برای ازدواج یا ساختِ اتاق به آن ها رو می انداخت؛ آن قدر از کسادی بازار می گفتند، خرج و مخارجِ سنگینِ اهل و عیال، مالیات و ... که آن بیچاره با خود می گفت:" کاش داشتم یک پولِ دستی به این دو تا می دادم..."

 خلاصه؛ این دو حاجی جان به عزرائیل می دادند؛ به اندازه ی یک سکه نم پس نمی دادند.هر وقت نقلِ حاجی ها می شد؛ محمدو این مثل را می گفت: "مرغ هر چه چاق تر  ویمو، ... تنگ تر ویمو"

از همه این ها گذشته؛ این دو موجودِ کمیاب به محض این که می دیدند خورشید در کرانه یِ آسمان به خون نشست و شب دامنِ سیاه خود را گسترد؛ به سرعت برق و باد دکان ها را تخته می کردند و می رفتند به خانه. از ترسِ این که مهمان گیر نشوند؛ به نیّت نماز، چند بار نوک می زدند به زمین.  چند لقمه یِ کلّه گربه ای می انداختند آن ور .  همدیگر را صدا می زدند و قبل از آن که در و همسایه، فامیل، همولایتی و ... دست و پای خود را جمع کنند؛ برای شب نشینی بار می انداختند خانه یِ آن ها.

روستا برای مهمان حرمت قائل بود و باید عالی پذیرایی می شد. شربت و چای که از واجباتِ شب نشینی بود و زیر سنگ هم بود، باید صاحب خانه پیدا می کرد. زن ها وقتی می دیدند آبلیمو یا به لیموی تازه در خانه ندارند یا کفگیرِ شَکر به ته دیگ خورده است؛ چند فحش بارِ بچه ها می کردند و در کَچول ها از همسایه ها می گرفتند. برای شَب چره هم، هر چه در خانه داشتند از خارک پخته، گندم برشته، تخمه هندوانه -که در عرض چند دقیقه بو می دادند- می آوردند و جلوی مهمان می گذاشتند.

حاجی ها وقتی یکی دو لیوان شربت را سر می کشیدند؛ موتورشان راه می افتاد و چرندیاتشان آغاز؛ روایت هایِ دروغ و راست به هم می بافتند. حدیث های ابوهریره ای صدمن یک غاز تویِ گوشِ مفتِ صاحب خانه بلغور می کردند. حلال و حرامِ خدا را مثل حلیم نذری به هم می زدند و محکمِ خدا را در راستایِ خریدِ اجناسِ کپک زده یِ دکان خود تفسیر می کردند و ...

وقتی صاحب خانه را حسابی گیج می کردند و خواب در چشمان خودشان له له می زد؛  بلند می شدند و خداحافظی می کردند. به محض این که صاحب خانه دربِ حیاط را می بست و ملاها وارد کوچه می شدند؛ شروع می کردند به ریشِ صاحب خانه خندیدن و تکیه کلام همیشگی شان را بر زبان می آوردند." امشب فلانی را...(به دلیل منشوری بودن نقطه گذاشتیم) زدیم. فردا شب هم خدا کریم است."

یک شب، سرِ شام نزدیک مسجدِ روستا قهقهه می زدند که:"امشب نوبت کیست که به هیکلش... " چشم لُطفو -برادر بزرگ تر- به جمالِ خانه یِ نُقلی مش کریم برق زد. مثل "ارشمیدس" فاتحانه فریاد زد:" برویم خانه مش کریمِ لندهور."

ادامه دارد...



کانال تلگرام اتحادخبر

مرتبط:
» طنز/ کُنجیر(83) [حدود 1 سال قبل]
» پلورده (نوروزنامه) [حدود 1 ماه قبل]
» دنیای دِه !!!(۶ ) [حدود 1 سال قبل]
» بيس و چارِ خرداد [بيش از 10 سال قبل]
» طنز/ کُنجیر(81) [حدود 1 سال قبل]
» کاریکاتور/ صف مرغ! [بيش از 5 سال قبل]

نظرات کاربران
ارسال نظر

نام:

ايميل:

وب سايت:

نظر شما:

تازه ترین خبرها

  • اولین دورهمی اتحاد جنوب در سال ۴۰۳ برگزار شد / تصاویر
  • مادر حسن غلامی هنرمند شاخص هم استانی در آغوش خاک آرام گرفت / تصاویر
  • بررسی مشکلات بنار آبشرین در اردوی عمرانی دهیاران بخش مرکزی دشتستان
  • مرکز جامع سلامت شهر کلمه به زودی افتتاح می شود/ 80 درصد فضاهای فیزیکی بهداشت و درمان دشتستان نوسازی شده است
  • جناب نماینده! قحطی پتروشیمی که نیامده، بسم‌الله
  • مطالبات فعالان محیط زیست از مردم و مسئولان/ آفت محیط زیست زباله های پلاستیکی است/ مسئولان بیشتر از گرفتن عکس پای کار باشند
  • بهترین زمان خوردن قهوه برای کبد چرب
  • سرنوشت باقیمانده سموم در محصولات کشاورزی
  • تجلیل از دو تیرانداز پرتلاش و موفق دشتستان
  • استارت فوتسال محلات شهر برازجان جام ۱۵ با قدرت نمایی مدعیان / تصاویر
  • انتخاب هیئت رئیسه جدید شورای هماهنگی روابط عمومی های ادارات شهرستان دشتستان
  • یک بار برای همیشه تفاوت گرگ، شغال و روباه را با رسم شکل یاد بگیرید
  • آغاز عملیات اجرایی پروژه ٣۵٠٠ واحدی سازمان انرژی اتمی
  • بازنده جنگ سخت را برنده جنگ نرم نکنید
  • حضور تیرانداز دشتستانی در مسابقه کشوری بنچ رست ۲۵ متر
  • آغاز عملیات اجرای خیابان ۲۴ متری در ورودی شهر از سمت برازجان،خیابان ۲۲ متری غرب آرامستان و خیابان در غرب جاده اصلی
  • اولین دورهمی اتحاد جنوب در سال ۴۰۳ برگزار شد / تصاویر
  • قتل 2 جوان برازجانی در خودروشان/ دستگیری قاتل در استان همجوار
  • یکی از شهدای اخیر حمله اسرائیل در سوریه از شهر وحدتیه دشتستان است
  • گزارش تصویری/ راهپیمایی روز جهانی قدس در برازجان
  • سخنرانی استاد سید محمد مهدی جعفری در جمع دشتستانی ها و استان بوشهری های مقیم شیراز/ تصاویر
  • در رسیدگی به امور مردم کوتاهی نکنید/ برخی از بخشنامه ها باعث کوچک شدن سفره مردم می شود
  • مادر حسن غلامی هنرمند شاخص هم استانی در آغوش خاک آرام گرفت / تصاویر
  • بررسی مشکلات بنار آبشرین در اردوی عمرانی دهیاران بخش مرکزی دشتستان
  • سخن‌ران، کاظم صدیقی‌. نه! مسجد قیطریه، نه!
  • برخورد توهین آمیز رئیس صمت دشتستان با نمایندگان برخی اصناف شهرستان
  • تصاویر جنجالی مجری زن تلویزیون باکو در کنار سفیر ایران و در محل سفارتخانه/ عکس
  • آئین گرامیداشت شهیدالقدس محسن صداقت در شهر وحدتیه
  • اسرائیل را چه باید؟
  • دکتر یوسفی؛ مدیری در کنار همکاران
  • .: شهرزاد آبادی حدود 2 روز قبل گفت: درودتان باد. همگی چند ...
  • .: لیلادانا حدود 6 روز قبل گفت: درود بردکتربایندری ودکترفیاض بزرگوار. ...
  • .: علی حدود 7 روز قبل گفت: بسیار عالی پاینده باشید ...
  • .: شااکبری حدود 7 روز قبل گفت: درود بر استاد گرانقدر ...
  • .: ذاکری حدود 8 روز قبل گفت: بسیار عالی. درود خدا ...
  • .: ذاکری حدود 8 روز قبل گفت: خوشحالم که ادبیات پایداری ...
  • .: افسری حدود 8 روز قبل گفت: درود بر دکتر بایندری ...
  • .: عزیز حدود 8 روز قبل گفت: سایت و نویسنده حواسشون ...
  • .: مصطفی بهبهانی مطلق حدود 11 روز قبل گفت: با سلام و خدا ...
  • .: ح حدود 12 روز قبل گفت: درودخدا بر استادبرازجانی و ...