چرا شاعر نگفته زمستان آمد و شمشادها جوان شده اند؟! چرا نگفته تابستان آمد و شمشمادها جوان شده اند؟! ...

دیگ پسین خورد و خسه تو خونه خوسیدیدم که یه مرتوه موبایلم یه بلنگشتی کرد و یه اس ام اسی اومه. وازش کردم تا یه پیامکی از اتحاد جنوبه و نوشته، ای مطلبی چی داری، سی شماره عید بنویس و بسی کو تا بیا . نمی فهمم سی چه همه فکر می کنن مطلب عید باید پی باقی مطلبل فرق داشتو! آخو قبلا فرق می کرد. قبلا خود عید هم فرق می کرد.

یارو می ره بانک می گه: آقا کل موجودی منو بدین!!!
همشو می گیره می شماره  /  می گه: درسته بذارین سر جاش!!!

رسیدیم دُم دریا تا دیر از گوشت صحرای محشرن.آدم ری آدم ورمیچرید.گفتم:دی علی چنن؟چه خبرن؟چه بساطین؟گفت:پیاده روین. پیاده رووی.پیاده رووی خونوادگی.گفتم:پیاده روی خو

اول عيدي، هوگو بدوخت هم مرد. ئي طور كه جانشينش گفته بي، بيزونه هاسي خوشه آماده مي كرد كه سيزه به در بيا ايران و خوش و محمود اينا برن يه دوري تو طبيعت بزنن. يادتونه همي چن وخت پيش اومه ايران و ...

ديدم كه رسيدند و گرفتند "فلان را ـ پشتش "بهمان " را!  /  بستند در دكه اجناس گران را ـ حتا صف نان را!

اجناس گران را همه بردند به ميدان ـ خلقي ز پي آن / دادند ز اجناس به قسمت همگان را ـ هم اين و هم آن را.

یکی از خصوصیات اخلاقی مو، اینه که ای یه کاری کردم و بعدش فهمیدم که کارم غلط و اشتباه بیده، جلدی معذرت خواهی می کنم و بحساو، از در عذرخواهی در می آم. یعنی ئی که مث سیاستمدارل احمق نیسم که ای یه غلطی کردن و جهانه به گند کشیدن، بازم خوشونه نمیندازن و حاضر نویمن معذرت خواهی کنن و بگن ئی کار ما، کار غلطی بیده. یعنی می خوام بگم آدم هر ...

حکایت دارم از عهد قدیمی

شهی بود و وزیری و ندیمی

به صحرا رفته بودند صید آهو

به دور از تاج و تخت و برج و بارو

ئي همساده ما، يه بچه كچيكي داره كه خوشون بنگش مي‌دن منچو. تا ايسونم هيچكمو از همساده‌يل نترسنه بفهمن كه اسم راس راسكيش چنه. فقط وش مي‌گن منچو. مانم ديه وش مي‌گيم منچو. البته، خيلي هم كچيك نيسا. كلاس دوم راهنماييه سي خوش. چن وخت پيش كه رفتيدم شازاوريم و نشسيدم ري سر يه تلي و هاسي به همه چي فكر مي‌كردم، 

پناه برخدا او دوره ی که ما بچه بیدیم ، اگه کسی میرفت سینما یا تیارت بازی می کرد یا ساز می زد ، هزار تا حرف سیش در می آوردن...

یه رفیقی دارم که همدوره سروازیم بیده. بواش اینا مال طرفل کرمان و زاهدانن ولی خوش، مال همی طرفل خومونه. یعنی ئی طور که خوش تعریف می کنه، تو کُم دیش که بیده،  یه جر و مرافعه ای تو ولاتشون پیش میا و باپیرش ورمیداره پی برنو، یه چن نفریه شَل و کُل می کنه و نصف شوی، خوش و اهت و عیالش بار و بنه شونه می بندن و می آن به امون خدا. ایقه می آن، 

شنیده ها حاکی از آن است که چند روز پیش، یکی از مسئولین، در یک جایی، قصد داشت برخی صحبت ها را انجام دهد که برخی که تعدادشان به اندازه جمع انگشتان 2 دست و یک پا می شد، در یک اقدام خودجوش یکهو تصمیم گرفتند سر و صدا ایجاد کرده و مهر و کفششان را به سمت سخنران پرتاب کنند!

سلام . قول تون داديدم كه ئي هفته سيتون بگم كه سي چه ايقه قيافه ما ضايع واوي و اصلا سي چه واويديم عبدو جوكر! ... يادمه اوسونل كه خيلي كچيك بيدم و هني مدرسه نمي رفتم ، خونه مون تو يه كيچه تنگي بي كه وختي مي خواسي از ئي هلش بري اوهلش، بايد خوته چرو مي كردي تا بتري توش رد واوي. يه همساده اي هم داشتيم كه آدم مزخرفي بي و خوش و...

گفتم: دی علی زار خدر اینجا کسی کارت نداره. میگم : سواد هم چی خوبینا.

سلام . اسمم نمي فهمم چنه . عبدولا ، عبدلعلي ، عبدلرضا ، عبدل هر چي ، ايسو فقط وم مي گن عبدو . تازه عبدوي خالي هم نمي گن .

یه راننده تاکسی همسایمونن ، حرفای خشی داره ، قصه های خشی هم تعریف میکنه. میگفت: یه کشه یه زنی با بچش سوار ماشین شدن.

سوژه های سیاسی طنز سایت تابناک

به آذر آمد اينجا باز باران

كه شادي آورد از بهر ياران

روان گرديد همي آب در جداول

كند تا خاك تشنه خوب تناول...

توخوت وبچهات گوشت و مهی لپ میخورین استخوون وخارش می ریزین دیر، گربه هم میاد میخوره، ئی اذیت وآزارن بنظرت؟ گفت:مو هرجوری شده باید بکنمش تو گونی.

همان دم كه مي داد مرمر سياه

پيامي به مردم به عنوان شاه،

هنوز آن پيامش نكرده تمام

ميان هاي آن گفت و گوي و كلام،