امروز: يکشنبه 09 ارديبهشت 1403
    طراحی سایت
جستجو:

اتحاد خبر - خان : برداشت اول:ننه ام می گفت:"انگار رَبو را امانت گذاشته اند!" راست هم می گفت.زرد انبو و مُردنی بود؛ مثلِ ملّاهای سرِ قبر!  به قول  قمر- مامای بزرگ ده-"انگار روی غالی چریده بود!"بچه های ربَو می گفتند: "والله، دَی دو سه برابر ما جوون ها غذا می خورَد! نمی دانیم جغد دارد! از پسِ سرش می کشند آن همه غذا را!  بسم الله نمی گوید؛ شیطان با او شریک می شود! و ...

ارسال شده حدود 1 سال پيش در طنز تلخند - نظر (0)

اتحادخبر-غمچو: مَحسِمال از ری دیوار تِنگِس صحرا وُ پِرخ واوی توُ کیچه. غُناهِشتِ صِدِی پَرونِ کَلمَحد پشتِ سرش راس واوی وُ یه گوُله ای، نِصوِ دیوارِ خشتیِه رِموند و رُخت ری زمین. مَحسِمال حتی وَخت نکِرد تلیفونش هم وَرداره. همیطحر که لَهپِرَک زدیدِش، بُدو بُدو خوشه رسوند وُ خیابون و توُ اولین تاکسی سوار واوی وُ رفت که بِرِه خونِی مَروُ. مَروُ دِدَش بی اُما نِه دِدِی وُ بوُا. فقط دیشون یکی بی که او هم...

ارسال شده حدود 1 سال پيش در طنز تلخند - نظر (1)

اتحادخبر-غمچو: زارغلوم نشسّه بی شی کُنارِ پُی دیوارِ قَعلِه وُ یه ته سیگاریه که دمِ کیچِی بازاری واجُفتِی، مِک میزِه. کَروُ اکرمی که تازه اخراجِش کِردِنه وُ از عسلو واگَشتِه، یه شَهپالِ مَجِ کُدینی رُختِه بی توُ جیوِش وُ کُریچ کُریچ میشکوند و پوسشِه تُف میکِرد تو هُوا. یه باد ملایمی که از ری قِولِه می اُومه، پوسَلِ مَجِ کَروُ اکرمیه تو خوش زُر و پیچ میدا وُ میبردشون ری دیوار قَعلِه وُ میرُختِشون توُ سیکِ پنجدریِ دومِنی وُ...

ارسال شده حدود 1 سال پيش در طنز تلخند - نظر (0)

اتحادخبر-غمچو:خالمُراد نشِسه بی ری سِکونی سمنتیِ دورِ حوض وُ قیلون میکشی. هر چن تا فِرقی که میزه، سرشه وامیگردوند و پرسِ دی رضا میکرد که: « طول ندادنه!؟» پُی دخترش مَصوُ وُ دختر کُکاش خاتوُ بی. مَصوُ وُ خاتوُ پُی مَغرُوی رفتیدِن صحرا که بِرِن تا ورِ خیاطی وُ واگردِن. قرار بی جَلدی بِرِن و جَلدی هم بیان اما ایسو نزیکِ سه ساعت بی که نِواگشتیدِن. نِه واگشتیدِن و ...

ارسال شده حدود 1 سال پيش در طنز تلخند - نظر (0)

اتحادخبر-غمچو:میگُم بعضی وَختَل فکر کِردن هم چی خوُویا. میشینی یه دو سه ساعت فکر میکنی، میوینی تا هاسِی یه چیَلی سیت معلوم ویمو.دیگ، بعدی که جاروف کِردُم وُ یه گُلی مُرده ای هم اُنداختُم تو سطل اَشخالی ( نَمی کَمو تُرمَحک واویده پُی یه شُرِ لَکّی سیِی خِفَهش کِرده بی وُ اُنداختیدِش تو خیابون ) نشسُم شی سیَه مُخِ کُید و رفتُم تو فکر.ور خوم فکر کردُم که...

 

ارسال شده حدود 1 سال پيش در طنز تلخند - نظر (1)

اتحادخبر-غمچو:نِشسیدیم خونه‌ی منظرو شیخ. شیخ، حالِش نخاشه دیرازگوشتون وُ بردنشِه خونه‌ی دخترش منظرو که دومَن بالاش کنه. همه بیدِن. فَتو کَلمَحد، مرادو شیغُلُوم، مختارو کَلباقر، مَحسینوُ حاجسَن. شِرَفوُ مَحقلی هم خوش و میرَش آغُی دانش که یه معلمی مال بالاسونه وُ چن سالی ویمو اُومدِه ولات، نِشسیدِن بِرَکِ تخت شیخ وُ شِرَفوُ دس و پُی شیخِه میمالوند. دُرُسه که...

 

ارسال شده حدود 1 سال پيش در طنز تلخند - نظر (0)

اتحادخبر-غمچو:« ... مُندوُ نِشسِه بی ری جدولِ بِرَکِ خونه‌ی حاج حمزه وُ پُی یه لوشِ سوزی که وُ گِزِ دم فِدَه مَحسِمال وَر اُوُرده بی، هاسِی پسِ مازَشِه میخاروند. بسکی خارونده بی، یه چی مثِ خین، رُچ بسّه بی پسِ جوُمِی بشوربپوشِ سفیدوش که کُکای گُتوش عَودِخالق از گِتَر اُوُرده بی سیش و سالی یه وِلا بَرِش میکِردِش. همیذات که هاسِی میخاروند، درِ خونه‌ی حاج حمزه واز واوی...

 

ارسال شده حدود 1 سال پيش در طنز تلخند - نظر (0)

اتحادخبر-اصغر علی خانی :از بختِ خوشِ خویش، دیروز "ننه قمر" را در یکی از کوچه هایِ روستا دیدم. پسین بود و گرمایِ تابستان. از ننه قمر تیز و بُز دو پاچه استخوان مانده بود با یک چوب دستی و یک زبان خوش  که می چرخید و دُرّ و گهر می ریخت. پس از سلام و احوال پرسیِ گرم و مرورِ خاطره یِ تولدم که به اندازه یِ موهای سرم از دهانِ شیرینِ ننه قمر شنیده بودم...

 

ارسال شده حدود 1 سال پيش در طنز تلخند - نظر (0)

اتحادخبر-غمچو:یه قوم و خویشی داریم، آخونده. ویمو بِحساو، عامو بچه‌ی عامه مون. از ئی آخوندلِ لاغر و لَهوُزیه که وُ مالِ دِنیا فقط یه خونه‌ی کچیکی داره وُ یه موتورِ قلاته ای _ شُیَد باورتون نٌواووُ که همچی آخوندَلی هم هَسِن هنی _ یعنی میخوام بُگُم از او آخوندَلی که چَسویدِنِه وُ دِنیا، نی. آدمِ باخدا وُ باایمونیه وُ هیچ پُست و سمّتی قول نٌکِردِه وُ  هنی که هنیه، تو چِهاوِ بوُاش...

 

ارسال شده حدود 1 سال پيش در طنز تلخند - نظر (2)

اتحادخبر-غمچو: ... همیطحری که هاسی اَشخاللِ پاشِه ی خیابونه جاروف میکِردُم، رسیدُم وُ نونوُوی عَودِلا که نونِ فتوکپی دُرُس میکُنه. جاروفمِه نِهادُم ری زمین و یه کمی نشسُم شی سیَه یه کُنارِ کچیکی که دم خونه‌ی حاج عیوَضِه که یه کمی استراعت کُنُم. یه دِتا قورت اُو هم خاردُم اُما از بسکی گرم بی، بیشتر تش گرُفتُم. یه چن دقه ای که نشسُم، دوارته راس واویدُم...

ارسال شده حدود 1 سال پيش در طنز تلخند - نظر (0)

اتحادخبر-غمچو: دیگ ظهر رفتُم دِرِه ی بازاری آلو بسونُم. زِنَک دوشنِه موقِی خُو وَم گفته بی آلو یادِت نِرِه. گفت پاکشون گفتِنِه دی، صُواچاس سیمون آلو قاش بِرشَن دُرُس کُو تا پُی ماس و  نونِ تیری بُخاریم. موتوره زدُم ری جک وُ میخاسُم بِرُم هلِ آلوفروشی که یه کِشا چیشُم اُفتا وُ یه آدم لهوُزی که وُیسیده بی بِرَکِ زِنَکِ سُوزی فروش وُ دِشتِ ما واویدِی سی خوش. واگشتُم یه...

ارسال شده حدود 1 سال پيش در طنز تلخند - نظر (0)

اتحادخبر-غمچو:کُی رحمتِ اَشتری، یه پیرمردیه که دِتا کیچه اوهَلتَرِ کیچه ی ما، یه دکونِ کچیکی داره و صُوْ تا شو، خوش و زنش دی نَعمت توش نشسنه. کسی بنگش نمیده کُی رحمتِ اَشتری. همه وَش میگِن کُیدْ. تو دکونش هم همه چی داره. از بِسکوتِ نمکی بگیر تا صاووُنِ عروس وُ از شیر و ماس و پنیر بگیر تا اسکاچ و شامپو و اَردِه.بعضی وَختَل که بیکار ویمُم، میرُم یه غُواری وَرِش میشینُم و...

ارسال شده حدود 1 سال پيش در طنز تلخند - نظر (1)

اتحادخبر-غمچو:پریگ ظهر که کارُم تموم واویدِی وُ هاسی اُماده ویمیدُم کم کم که بِرُم خونه، کاظو حاتمی و مَحسینو چَندَل و اِورِیمو گُنج اُومِدِن تا یه دس ورقی هم دارِن. گفتن غمچو ما فهمیدیمه که جمعَه قبلی سه تا کوتِ واری وُ ناصرو زنگی اینا دادیه وُ ایسو اومدیمه تا بازی کنی پامون. خندسُم و گفتُم بِرِین عامو، بِرِین پُی بازیتون، ظهر مالِ ورق بازیه !؟ محسینو چندل گفت سه تا هَف تایی...

 

ارسال شده حدود 1 سال پيش در طنز تلخند - نظر (0)

اتحادخبر-غمچو:دیگ پسین، یه آدمِ لَهوُزی تو دِرِه ی بازاری مانِه گِرُفته وُ می گو آغُی غمچو، تونَم گول خاردی آخُرِش !؟ گفتُم سی چه مِی !؟ گفت همی که نوشتیه بچه بارَلِ غالیباف رفتِنِه ترکیه ! گفتم مِی دروغ بیده !؟ گفت نه، دروغ نبیده. تا ترکیه وُ استامبول هم رفتِنِه اُما خو موضوع، چی دیه بیده. پرس کِردُم چه بیده ؟ گفت هرچی که بیده، سیسمونی پیسمونی نبیده...

 

ارسال شده حدود 1 سال پيش در طنز تلخند - نظر (0)

اتحادخبر-خان:حاجی بود. نه، نه؛ اسمش حاجی بود.نه شکمِ گنده ای داشت، نه تسبیحِ دانه درشت و نه پنج انگشتری در پنج انگشت. شاسی بلند و راننده یِ شخصی هم نداشت.تنها وجه شبه او با حاجی های قدیم یک تلویزیون رنگی بود که در بساط داشت، البته که آن هم از صدقه سریِ جهازِ عیالش بود. از اسمِ"حاجی" کیف می کرد.معلوم بود که باید کیف کند!!!...

 

ارسال شده بيش از 2 سال پيش در طنز تلخند - نظر (1)

اتحادخبر-غمچو:... بعدِ سفرِ بچه بارلِ غالیباف وُ ترکیه، زنِ غدیرو غلامپور هم گیر داده وَش که الّا وُ بلّا سی سیسمونی بچه مون بُیَد بریم کیش یا قشم. هر چی غدیرو قسم خارده که عندالله وُ عندالرسول مُو پیلِ رفت و اومد تا کیش و قشم هم ندارُم، زِنَک رِکّه کِرده وُ کوتاه نمیا. پریگ پسین وُ مُو گفت غمچو والا تو بیو بینُم نمیتَری مُجاوِش کنی دَس از سَرُم ورداره ! هیچی، دوش بعدِ افطاری خوم و...

 

ارسال شده بيش از 2 سال پيش در طنز تلخند - نظر (1)

اتحادخبر-غمچو: یعنی جون خوم اِی آه دقت کنین تو ئی مطالبی که مینویسُم. همیطحری نه وَلمَکی میخونینِش وُ اَلابختکی وَش رد وِیمین سی خوتون. مثلاً ورِ خوتون میگین بینُم غمچوُ ئی هفته چه شکری خارده سی خوش.کاری ندارُم که میخونینش یا نه. اُما اِی میخونین واقعاً، یه ذره ای دقت هم کنین توش. دقت کنین بینُم چه میخوام بُگُم. منظورُم چنه اصلاً وُ ئی چی که...

 

ارسال شده بيش از 2 سال پيش در طنز تلخند - نظر (0)

اتحاد خبر _ خان: ... غمگین بودم. انگار تمامِ دنیا روی سرم خراب شده بود. حس می کردم در یک جزیره، تک و تنها زندانی ام کرده اند. روزها و ساعت ها دیر می گذشت. داشتم خفه می شدم!!!از خانه زدم بیرون تا سرم هوایی بخورد. پیرزنِ همسایه که به او "دی حلیمه" می گفتند.(صد البته؛ نه دی بود چون فرزندی نداشت و نه حلیمه، زیرا صبر و قرار از صد فرسنگی ایشان....

ارسال شده بيش از 2 سال پيش در طنز تلخند - نظر (2)

اتحادخبر-غمچو:پریگ رفتُم بوشهر که بینُم میتَرُم یه مجوزی وُ ارشاد بگیرُم وُ کِتاوُمِه چاپ کُنُم یا نه. بعدِ ارشاد هم سوار یه تاکسینی واویدُم رفتُم هلِ گمرک که یه سری بزنُم وُ رَسولو خالمَحد که اونجو کار میکنه !یه سلوم علیکی کردیم و رفتیم داغُل. رسولو، بحساو رئیس قسمت پارکینگ ماشینل خارجیه. داغُل که رفتیم، سیل کردُم تا مث گیرقِلا ماشین خارجی رِختِه اونجو...

 

ارسال شده بيش از 2 سال پيش در طنز تلخند - نظر (0)

اتحادخبر-غمچو:... روز سیزِه، رفتیم بالای ولاتِ خومون که باغِ مرحوم عامو حاج غُلُمسینه، یه زیلویی اُنداختیم و نشستیم. جاتون خالی، ما بیدیم و میش سردار و نعمتو قادری. سه تا خونواده بیشتر نبیدیما، اُما خو قَدّ یه لشکری بچه بار رِخته بی دورمون. از بسکی نعمتو وُ زنش هر سالی یه بچه‌ای اُوُردنِه، از بچه‌ی پونزه ساله دارِن تا بچه‌ی چار پنج ماهه ! مالِ ما وُ میش سردار هم ری هم...

 

ارسال شده بيش از 2 سال پيش در طنز تلخند - نظر (0)
صفحات: 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 | 32 | 33 | 34 | 35 | 36 | 37 | 38 | 39 | 40 | 41 | 42 | 43 | 44 | 45 | 46 | 47 | 48 | 49 | 50 | 51 | 52 | 53 | 54 | 55 | 56 | 57 | 58 | 59 | 60 | 61

تازه ترین خبرها

  • اولین دورهمی اتحاد جنوب در سال ۴۰۳ برگزار شد / تصاویر
  • مادر حسن غلامی هنرمند شاخص هم استانی در آغوش خاک آرام گرفت / تصاویر
  • بررسی مشکلات بنار آبشرین در اردوی عمرانی دهیاران بخش مرکزی دشتستان
  • مرکز جامع سلامت شهر کلمه به زودی افتتاح می شود/ 80 درصد فضاهای فیزیکی بهداشت و درمان دشتستان نوسازی شده است
  • جناب نماینده! قحطی پتروشیمی که نیامده، بسم‌الله
  • بهترین زمان خوردن قهوه برای کبد چرب
  • سرنوشت باقیمانده سموم در محصولات کشاورزی
  • استارت فوتسال محلات شهر برازجان جام ۱۵ با قدرت نمایی مدعیان / تصاویر
  • تجلیل از دو تیرانداز پرتلاش و موفق دشتستان
  • انتخاب هیئت رئیسه جدید شورای هماهنگی روابط عمومی های ادارات شهرستان دشتستان
  • یک بار برای همیشه تفاوت گرگ، شغال و روباه را با رسم شکل یاد بگیرید
  • آغاز عملیات اجرایی پروژه ٣۵٠٠ واحدی سازمان انرژی اتمی
  • بازنده جنگ سخت را برنده جنگ نرم نکنید
  • حضور تیرانداز دشتستانی در مسابقه کشوری بنچ رست ۲۵ متر
  • تولید 24 هزار تن میگو پرورشی در استان بوشهر در سال ۱۴۰۲
  • آغاز عملیات اجرای خیابان ۲۴ متری در ورودی شهر از سمت برازجان،خیابان ۲۲ متری غرب آرامستان و خیابان در غرب جاده اصلی
  • اولین دورهمی اتحاد جنوب در سال ۴۰۳ برگزار شد / تصاویر
  • قتل 2 جوان برازجانی در خودروشان/ دستگیری قاتل در استان همجوار
  • یکی از شهدای اخیر حمله اسرائیل در سوریه از شهر وحدتیه دشتستان است
  • گزارش تصویری/ راهپیمایی روز جهانی قدس در برازجان
  • سخنرانی استاد سید محمد مهدی جعفری در جمع دشتستانی ها و استان بوشهری های مقیم شیراز/ تصاویر
  • در رسیدگی به امور مردم کوتاهی نکنید/ برخی از بخشنامه ها باعث کوچک شدن سفره مردم می شود
  • مادر حسن غلامی هنرمند شاخص هم استانی در آغوش خاک آرام گرفت / تصاویر
  • بررسی مشکلات بنار آبشرین در اردوی عمرانی دهیاران بخش مرکزی دشتستان
  • سخن‌ران، کاظم صدیقی‌. نه! مسجد قیطریه، نه!
  • برخورد توهین آمیز رئیس صمت دشتستان با نمایندگان برخی اصناف شهرستان
  • تصاویر جنجالی مجری زن تلویزیون باکو در کنار سفیر ایران و در محل سفارتخانه/ عکس
  • آئین گرامیداشت شهیدالقدس محسن صداقت در شهر وحدتیه
  • اسرائیل را چه باید؟
  • دکتر یوسفی؛ مدیری در کنار همکاران
  • .: شهرزاد آبادی حدود 3 روز قبل گفت: درودتان باد. همگی چند ...
  • .: لیلادانا حدود 6 روز قبل گفت: درود بردکتربایندری ودکترفیاض بزرگوار. ...
  • .: علی حدود 8 روز قبل گفت: بسیار عالی پاینده باشید ...
  • .: شااکبری حدود 8 روز قبل گفت: درود بر استاد گرانقدر ...
  • .: ذاکری حدود 8 روز قبل گفت: بسیار عالی. درود خدا ...
  • .: ذاکری حدود 8 روز قبل گفت: خوشحالم که ادبیات پایداری ...
  • .: افسری حدود 8 روز قبل گفت: درود بر دکتر بایندری ...
  • .: عزیز حدود 9 روز قبل گفت: سایت و نویسنده حواسشون ...
  • .: مصطفی بهبهانی مطلق حدود 11 روز قبل گفت: با سلام و خدا ...
  • .: ح حدود 12 روز قبل گفت: درودخدا بر استادبرازجانی و ...