امروز: شنبه 08 ارديبهشت 1403
    طراحی سایت
تاريخ انتشار: 20 آذر 1397 - 13:00
طنز اختصاصی اتحاد خبر/جاروف

اتحاد خبر-خان: نمی دانم چه سِرّی در کار بود، تا قلیان می آمد زیر  پوز (معادل بینی) باپی. یک باره از این رو به آن رو می شد. می رفت در حِسّ و حال. با سه چهار پُکِ اوّل؛  می زد زیر آواز. مُجاز و غیر مُجاز می خواند. وقتی قلیان «دیدو» می شد. دودِ غلیظ را از راهِ بینی وارد چرخه ی حیات می کرد و رمانتیک گونه هایی در قالبِ «موج نو» می سرود...

«شرف»!!!!

خان:

نمی دانم چه سِرّی در کار بود، تا قلیان می آمد زیر  پوز (معادل بینی) باپی. یک باره از این رو به آن رو می شد. می رفت در حِسّ و حال. با سه چهار پُکِ اوّل؛  می زد زیر آواز. مُجاز و غیر مُجاز می خواند. وقتی قلیان «دیدو» می شد. دودِ غلیظ را از راهِ بینی وارد چرخه ی حیات می کرد و رمانتیک گونه هایی در قالبِ «موج نو» می سرود.


باپی در زندگی غمی نداشت، خودش بود با ننه و قلیانش جز این که به قیافه ی «شرف» آلرژی داشت و حسابی از این موجودِ دو پا بدش می آمد به گونه ای که پس از هر نماز رو به قبله می ایستاد، دست ها را رو به آسمان گرفته، با عجز و لابه دعا می کرد که؛ « بار پروردگارا، از درگاهت نمی خواهم که فردا، از بانک زنگ بزنند که «پژو پارس» برنده شده ام. نمی خواهم که مرا بر تختِ جواهر نشانِ ریاست بنشانی. نه بهشت می خواهم نه حور و پری. نه عسلِ مصفّا نه آبِ گوارا و نه سایه ی طوبی... فقط و فقط می خواهم که «شرف» در طول سال  به پستِ من نخورد.


دیوانه، غُربتی، گاوباز، لات و لوت ،گدا و ... را دربِ خانه ام بفرست اما پایِ شکسته ی شرف هیچ گاه به آشیانه ی من باز نشود.اگر ردپای گیوه ی ‹شرف» را در کوچه ای می دید.چهار کوچه آن طرف تر حرکت می کرد یا راه باغ و بیابان پیش می گرفت.


راستش، من هم در قضیه ی  خالو « شرف» با باپی موافق بودم چون هر چه ریز نگاه می کردم، زندگی شرف را تهی از نکته ی مثبت می دیدم.
اولین ویژگی نکبتِ « شرف» فارغ از  کلّه ی بزرگش  که بدجور توی ذوق می زد و باپی اتّصالِ آن به جسمش را بیش تر شبیه یک معجزه می دانست؛ حرّافی او بود.


کافی بود شرف چند گوش مفت گیر بیاورد. می رفت بالای منبر و دیگر پایین نمی آمد. وسطِ کلام، مرتّب موضوعِ جدیدی یادش می آمد، پرانتز  باز می کرد و وارد ژانر بی ربطی می شد. هیچ وقت به خاطر ندارم که شرف، پرانتزِ باز کرده را ببندد. در موضوع هایِ دل خواه به خصوص حوادثِ تاریخی که خود در آن حضور داشت، ریزترین جزئیات را با چاشنی دروغ،آب و تاب می داد.


 صفت دوم «شرف» این که؛ در باب هر بحثی، نظر کارشناسی می داد به خصوص در حوزه ی دین که آن را تخصّصی و مایَملکِ اجدادی خود می دانست به دلیل آن که در عهدِ بوق، یک عم جزء پهلویِ آخوند مکتبیِ ده، خوانده بود. هرگاه پای احکام چهارگانه ( واجب، مستحب، مکروه و حرام) پیش می آمد شرف دیگر ول کن نبود. باپی در این جور مواقع به بهانه ی دست به آب می رفت بیرون و آن قدر آن جا می ماند تا شرف رفع زحمت کند.


 این اواخر، علاوه بر شکّ بینِ چهار و پنج در حالتِ ایستاده، گذاشتنِ چوبِ سبزِ نخلِ «شَکَر»  بالای سرِ میّت (مزیّن به اسامیِ مبارکِ چهارده معصوم) که برایِ گرفتنِ حکمِ مستحب آن، شال و کلاه کرد و به شهر مراجع عزیمت نمود، سهم الارثِ زن فرزند دار و بی فرزند از اموالِ منقولِ و غیر منقولِ شوهر؛  در بابِ هنرهای هفت گانه داد سخن می داد، بر کرسیِ دکتر «زرین کوب» و «ملک الشّعرا «جلوس می فرمود و به نقد ادبی می پرداخت.گاه، مضرّات روانیِ آلات لهو و لعب و آواز !!! را روشن می کرد.تازگی ها،  به عرصه ی فیلم و نمایش گام نهاده؛ مانند منتقدِ تلویزیون؛ از «میزانسن»، «دکوپاژ»، «دوربین روی دست»، فرم و محتوا می گفت. فیلم ها را چکش کاری می کرد و در آخر با تکیه کلام های  «در نیامده»، « فیلم فارسی است»، «مزخرف« و» قصه نداشت» همه را به چالش می کشاند.البته گاه به حوزه هایِ خوشنویسی و نقاشی نیز سرکی می کشید و از سرِ تواضع !!! توصیه هایی به صاحبانِ آثار می کرد.


 اما آن چه شرف را در چشم باپی منفورتر کرد؛ مسئله ی «انتخابات» بود. شرف، یگانه راهِ خدمت صادقانه به ملّتِ همیشه در صحنه را کانالِ پارلمانِ شهری می دانست. به سببِ ادایِ تکلیف !!! پنج شش ماه قبل از آغاز تمرینِ دموکراسی، یک مدرکِ مربع مستطیل «لیسانس» از  یکی از موسسات آموزش عالی بی در و پیکر کسب کرد و وارد فازِ اوّلِ کار، یعنی تبلیغات شد. مجلسی گرفت و با انداختن سفره ای پربرکت و رنگین، سبیلِ برخی کلّه گنده ها را چرب کرد. او با شعار « هر کسی قیمتی دارد و راهِ ورودی» تمام ایل و طایفه های روستا ساکن  ِدر شهر و غیر شهر را چلو کباب داد و به یاری در دوئلِ انتخابات فرا خواند. در زمان تبلیغات، عکس در هیئت های مختلف ( کادری، رنگی سَر اندر پا، در حال تفکّر، کتاب قانون زیر بغل،  مشغولِ نوشتن، یقه بازِداش مشدی، یقه بسته ی وزارت خارجه ای و ...)گرفت و  مانند تف به هر گوشه ی شهر پرت کرد.


دو دهنه مغازه ی شیک در خیابانِ اصلی کرایه کرد یکی از جهت ستاد تبلیغات برادران و دیگری خواهران. ستادِ برادران مأموریت داشتند، نیمه های شب با چوب و چماق به جان تبلیغات چی های رقیب بیفتند و در ستاد خواهران، بلند گوها از بوق سگ تا ناله ی شغال، خوراکِ گوش هایِ همسایه ها را تدارک می دیدند و روی مغز رهگذران راه می رفتند. مجالسِ نطق هم تا نیمه های شب بر پا بود و شرف خان روی یک پا می ایستاد؛ با رساندنِ نسب خود به سیّدی جلیل القدر یا شمع روشن کنِ امام زاده، همه مشکلات لاینحل شهر را با وعده و دروغ حل می کرد.


در روز رأی، با بستنِ صفی از قلچماق ها در حوزه ها  برای راهنمایی مردم!!! و ایضاً فرستادن گروهی از بچه ها همراه بی سوادان رای دهنده، دموکراسی را به احسنِ وجه به جا می آورد.


هر چند شرف این روزها با بزرگان می پرد به لطف  انتخاباتی که شرح آن گذشت واحتمالاً در اندیشه تبلیغات و انتخابات های بعدی است اما باپی نه تنها دلش با او صاف نشده، بَل هر بامداد و شامگاه بر او تف و لعنت می فرستد./د



کانال تلگرام اتحادخبر

مرتبط:
» طنز/ کُنجیر (68) [حدود 1 سال قبل]
» بدهکاری مردم [بيش از 5 سال قبل]
» عکس/ گاف در سریال «مادرانه» [بيش از 11 سال قبل]
» گوشت خر [بيش از 5 سال قبل]
» تاکسی دربست؟ [بيش از 6 سال قبل]
» بریم اُمریکا [بيش از 8 سال قبل]
» گزارش وضعیت جوی+ فایل صوتی [بيش از 8 سال قبل]

نظرات کاربران
ارسال نظر

نام:

ايميل:

وب سايت:

نظر شما:

تازه ترین خبرها

  • اولین دورهمی اتحاد جنوب در سال ۴۰۳ برگزار شد / تصاویر
  • مادر حسن غلامی هنرمند شاخص هم استانی در آغوش خاک آرام گرفت / تصاویر
  • بررسی مشکلات بنار آبشرین در اردوی عمرانی دهیاران بخش مرکزی دشتستان
  • مرکز جامع سلامت شهر کلمه به زودی افتتاح می شود/ 80 درصد فضاهای فیزیکی بهداشت و درمان دشتستان نوسازی شده است
  • جناب نماینده! قحطی پتروشیمی که نیامده، بسم‌الله
  • بهترین زمان خوردن قهوه برای کبد چرب
  • مطالبات فعالان محیط زیست از مردم و مسئولان/ آفت محیط زیست زباله های پلاستیکی است/ مسئولان بیشتر از گرفتن عکس پای کار باشند
  • سرنوشت باقیمانده سموم در محصولات کشاورزی
  • تجلیل از دو تیرانداز پرتلاش و موفق دشتستان
  • استارت فوتسال محلات شهر برازجان جام ۱۵ با قدرت نمایی مدعیان / تصاویر
  • انتخاب هیئت رئیسه جدید شورای هماهنگی روابط عمومی های ادارات شهرستان دشتستان
  • یک بار برای همیشه تفاوت گرگ، شغال و روباه را با رسم شکل یاد بگیرید
  • آغاز عملیات اجرایی پروژه ٣۵٠٠ واحدی سازمان انرژی اتمی
  • بازنده جنگ سخت را برنده جنگ نرم نکنید
  • تولید 24 هزار تن میگو پرورشی در استان بوشهر در سال ۱۴۰۲
  • آغاز عملیات اجرای خیابان ۲۴ متری در ورودی شهر از سمت برازجان،خیابان ۲۲ متری غرب آرامستان و خیابان در غرب جاده اصلی
  • اولین دورهمی اتحاد جنوب در سال ۴۰۳ برگزار شد / تصاویر
  • قتل 2 جوان برازجانی در خودروشان/ دستگیری قاتل در استان همجوار
  • یکی از شهدای اخیر حمله اسرائیل در سوریه از شهر وحدتیه دشتستان است
  • گزارش تصویری/ راهپیمایی روز جهانی قدس در برازجان
  • سخنرانی استاد سید محمد مهدی جعفری در جمع دشتستانی ها و استان بوشهری های مقیم شیراز/ تصاویر
  • در رسیدگی به امور مردم کوتاهی نکنید/ برخی از بخشنامه ها باعث کوچک شدن سفره مردم می شود
  • مادر حسن غلامی هنرمند شاخص هم استانی در آغوش خاک آرام گرفت / تصاویر
  • بررسی مشکلات بنار آبشرین در اردوی عمرانی دهیاران بخش مرکزی دشتستان
  • سخن‌ران، کاظم صدیقی‌. نه! مسجد قیطریه، نه!
  • برخورد توهین آمیز رئیس صمت دشتستان با نمایندگان برخی اصناف شهرستان
  • تصاویر جنجالی مجری زن تلویزیون باکو در کنار سفیر ایران و در محل سفارتخانه/ عکس
  • آئین گرامیداشت شهیدالقدس محسن صداقت در شهر وحدتیه
  • اسرائیل را چه باید؟
  • دکتر یوسفی؛ مدیری در کنار همکاران
  • .: شهرزاد آبادی حدود 2 روز قبل گفت: درودتان باد. همگی چند ...
  • .: لیلادانا حدود 6 روز قبل گفت: درود بردکتربایندری ودکترفیاض بزرگوار. ...
  • .: علی حدود 7 روز قبل گفت: بسیار عالی پاینده باشید ...
  • .: شااکبری حدود 7 روز قبل گفت: درود بر استاد گرانقدر ...
  • .: ذاکری حدود 8 روز قبل گفت: بسیار عالی. درود خدا ...
  • .: ذاکری حدود 8 روز قبل گفت: خوشحالم که ادبیات پایداری ...
  • .: افسری حدود 8 روز قبل گفت: درود بر دکتر بایندری ...
  • .: عزیز حدود 8 روز قبل گفت: سایت و نویسنده حواسشون ...
  • .: مصطفی بهبهانی مطلق حدود 11 روز قبل گفت: با سلام و خدا ...
  • .: ح حدود 12 روز قبل گفت: درودخدا بر استادبرازجانی و ...