يه همساده اي داريم به اسم مُشكو. اسم اصليش رمضونه ولي تو كيچه وش مي گن مُشكو. بنظرم سي محض ئي وش مي گن مُشكو، كه دك و پوز و چنه اش مث يه مُشك پيريه. پار همي موسُم كه بارون خيلي تندي مي زد و سيل تو كيچه پس كيچه يل راه افتاده بي، ما يه جلسه اي گرفتيديم تو خونه محسين كل قمبر كه بحساو ريش سفيد محله ما ويمو. مُشكو و يه نفر ديه هم كه صورتش مث مُشكو بي، اومديدن تو جلسه كه بعدا فهميدم تا بچه عاموشه و مال علي آواده. بچه عامو مُشكو، از اول تا آخُر جلسه فقط نشسه بي تو يه سيكي و سي خوش مج مي شكوند و غريچ غريچ بسكوت مي كورچوند. يعني باور كنين يه دوري بسكوتيشه، خوش تهنا تموم كرد. جلسه ما درباره بارون و سيل و خراويل بعد از بارون بي و مي خواسيم فكرلمونه ري هم كنيم بينم بايد چه كنيم تا ئي خراويل بار نيان. امرو كل قمبر كه كُكاي صاوخونه بي، همي طوري كه هاسي پُي يه نخونگيري نخونل پاشه مي چيد، گفت به نظر مو بايس بريم خيابونه بند بياريم و نهاي ماشينله بگيريم تا يكي به دادمون برسه. مُرو دي مُرو كه خونه شون تو كيچه پشتيه و دختر محسين كل قمبره مي خوا، يه مفكه اي داد و گفت عامو وا… ويمو يه كمي واضح تر حرف بزني تا مانم بفهميم! امرو يه هفي تو نخونگير كرد و گفت مي نه ما،  يه سي چل كشا، نومه به شهردار و فرموندار و استاندار و به هر كي كه دسمون مي رسيده، نوشتيمه. مي نه تا ايسو طاقت كرديمه و چي نگفتيمه. با ئي ال و اوضاع، خوتون مي وينين كه هر تُپ باروني كه ميا ري زمين، خونه يل ما ويمن مث كشتي نوح  و زندگي مون پاك تو هم بريزو ويمو. مو نظرم اينه كه بريم پُي چوبي، سنگي، كوپ گِلي، يه چيني، خيابونه بند بياريم و نيليم كسي توش رد واوو، بينم كسي به دادمون مي رسه يا نه. مُشكو يه كمي پوزشه ري توريش جوجا كرد و گفت يعني ويمو آميش امرا… ؟ به جاي ئي كه امرو جواو بده، رطيلو همي طوري كه هاسي چيشلشه مي تلوند، گفت مو چيشم او نميخاره از ئي كار. امرو گفت سي چه؟ رطيلو گفت سي محض ئي كه تا خيابونه بسيم، ميان وازش مي كنن و خومونم مي ندازن زندان. مُرو دي مُرو گفت اي از همي ايسو بخا زهلمون بره، سوا نه، پس سوا كه يه بارون ديه اي بيا، پاك زار و زندگيمونه او مي بره و هيچ كاري هم از دسمون ور نميا. بعدش يه سيلي به محسين كل قمبر كرد و گفت نه همي طحره عامو؟ محسين كل قمبر كه نشسه بي پس قيلون و هاسي ديد قيلونه از تو سيلاغل پوزش و ماوين دوتا سويلش مي داد صحرا، سرشه جمون و گفت چه عرض كنم وا…، مو كه پام رومانتيسم داره و تو هواي باروني نميترم بيام تو خيابون. بعدش هم دواره گير قيلونش واوي. مُشكو پُي پوزش يه فيره اي داد و گفت مونم تو سرما پوزم كِپ مي كنه و نمي ترم بيام پاتون اما از تو خونه وتون تليفون مي زنم و حواسم وتون هسي. بعدشم ريشه كرد هل مو و گفت آميش عبدي، نظر تو چنه؟ گفتم وا… مو نظر خاصي ندارم اما ناراعت نواوين، از شمانل هم چيشم او نميخاره. مُرو دي مُرو گفت سي چه؟ گفتم فكر نكنم شما، ئي كاره بوين. گفت چطو مي؟ گفتم سي محض ئي كه از همي اولش محسين كل قمبر و مُشكو و رطيلو، خوشونه كشيدن كنار و گفتن كه نميان. وختيكه از تو يه جلسه هف هش نفري، سه چار نفر مخالف در بيان، ديه فايده اي نداره. بچه عامو مُشكو كه همي طوري نشسه بي و انگاري كه گارا داره، هاسي بسكوتل دوري دومي هم  تو هم مي پكوند، پوزشه محكم تلوند و يه وخچه اي كرد كه از خُرده بسكوتل تو دهنش، يك گرد و گليله اي تو اتاق راس واوي كه عينهو طيفون كاترينا اومده. مُشكو گفت عافيت بو. مُرو دي مُرو هم گفت يا صبر حلال زاده! رطيلو هم گفت اينا ديدين، صبر هم اومه. امرو بدوخته كه جور هيشكي نكرده بي، گفت عامو، چه صبري، چه ماجرايي، مردك بيس تا دوري بسكوت قيتونده. كُمش ديه جا نداره و هوا كم آورده و سي همي محض وخچه اش گرفته. بچه عامو مُشكو، بسكوت تو دسيشه انداخت تو دوري بسكوتي و تكه داد تو سيك ديوار ... سرتونه درد نيارم. چن روز پيش كه دواره يه بارون تندي مي اومه، تو سايتل خبري يه چن تا عكس انداختيدن كه انگاري آدمل علي آواد، خيابونه بسيدن  و توش لاستيك تش زديدن و نمي نهادن كه ماشينل رفت و اومد كنن. سيل تو عكسل كه كردم، ديدم تا بچه عامو مُشكو هم توشونه و همي طوري كه يه پاكت بسكوت تُردي دسشه و هاسي بسكوت مي كورچنه، گير لاستيك تش زدنه. خواسم بگم به خدا ما چقه كنفتيم كه ...