امروز: يکشنبه 09 ارديبهشت 1403
    طراحی سایت
تاريخ انتشار: 21 بهمن 1399 - 09:00
اختصاصی سرویس ادبیات داستانی اتحادخبر (روات)

اتحادخبر-مجید کمالی پور:دستمو دراز کردم گردو را بگیرم ..دستشو پس کشید و گردو راتو مشتش قایم کرد ..سرمو بلند نکردم .بازم گردو را با سه انگشتش گرفت طرفم یعنی بگیر .دستمو که دراز کردم باز مشتشو بست و گردو تو دست بسته اش قایم شد ..چه بازی شیرینی بازم سرمو بلند نکردم .. نمی خوای سرتو بلند کنی ؟؟ اینو اروم گفت که کدخدا متوجه نشه  سرمو بلند کردم ...

داستان/ خاطرات سالهای دور

مجید کمالی پور:


( قسمت دوم )

دستمو دراز کردم گردو را بگیرم ..دستشو پس کشید و گردو راتو مشتش قایم کرد ..سرمو بلند نکردم .بازم گردو را با سه انگشتش گرفت طرفم یعنی بگیر .دستمو که دراز کردم باز مشتشو بست و گردو تو دست بسته اش قایم شد ..چه بازی شیرینی
بازم سرمو بلند نکردم .. نمی خوای سرتو بلند کنی ؟؟ اینو اروم گفت که کدخدا متوجه نشه  
سرمو بلند کردم .
خدایا کی میتونه تو این جنگل راز آلود پرسه بزنه ؟؟ بازم سرموانداختم پائین
بلدی گردو بشکونی ؟؟
ترنم موسیقی صدای ساکار تو گوش دلم نشست . صدای برخورد موج با ساحل بود .صدای ریزش بارون رو سقف چادر تو یک شب بارونی تو کوهستان بود.صدای رعد بعد از زدن برقی وقتی پشت پنجره منتظر پیدا شدنش هستی ..صدای وزیدن باد تو موهای بلندش بود
متوجه نشدی چی گفتم ؟؟بلدی گردو بشکونی ؟؟
نه
گردو را بین دو انگشتش کمی فشار داد و گردو از وسط قاچ برداشت ..خندید
به همین سادگی !! دیدی کاری نداشت. !!
اصلا حواسم به اطراف نبود مست ساکار بودم و بازیی که شروع شده بود و من بازیگر نقش اول بودم ..کاه گل ساکار را خداونداختصاصی ورز داده بود برای خودش ..
بریم قدم بزنیم .؟؟
نگاهی به کدخدا کردم .
خودش بدادم رسید .
پدر  !من با سر کار سپاهی میریم قدم بزنیم
شاید پسرم خسته باشه. اینو کدخدا گفت
کلام کدخدا به دلم نشست .. یادپدرم افتادم که چقد منو  اختصاصی دوست داشت و بزحمت اشکمو نگه داشتم ولی نم چشمام رسوام کرد .. تو نور چراغ زنبوری اشکام تابلو بود ..
نه کدخدا خسته نیستم .. ادم در جوار شما خسته نمیشه .
ماشالا چه سرو زبونی داری آقای کمالی
هرچه یاد گرفتم از محضر اعاظم اکابری چون شماست  
عمداکلماتی بکار بردم که بدونه سرم تو حسابه
اشاره کرد بلند شو .ساکار بود
تاثیر پذیرائی کدخدا را وقتی  از جا بلند شد م دیدم .چقد راه رفتن مشکل بود
از تخت که اومدم پائین تازه متوجه شدم سرکار استوار باحترام من بلند شده .
برگشتم تشکر کردم و چکمه هامو سرپا پوشیدم .




ساکار کمی جلوتر راه میرفت
باغ کدخدا پر ازخیابونائی بود که از بین درختا راه بازکرده بودو خیابونا خودشون به درختا تحمیل کرده بودن .
تو خیابون اصلی تا جلو عمارت کدخدا چند تا فانوس فضا را روشن میکرد ..
ساکار شانه به شانه ام را میرفت .. شاید متوجه وخامت وضعم شده بود
جلو عمارت سگ قوی هیکل کدخدا بزنجیر بسته بود .با دین من واق واقی کرد که ساکار ارومش کرد ..صدای سگ ساکنین عمارت راهوشیار کرد
پیشخدمت عمارت  وقتی ساکار را دید . تعظیم بلند بالائی کرد و دست به سینه ایستاد
..درب عمارت مجددا بازشد و بانوی خانه از در خارج شد ..
خانه زیبایان بود اینجا
. ساکار معرفی کرد . مادرم هستند شیرین بانو ..
در مقابل خانم تعظیمی کردم و دست دراز شده اش را فشردم ..
کمالی پور هستم ..معلم جدید روستا ..
 میدونی مادرم شاعره؟؟ نه هنوز از کلام شیرینه شیرین بانو بر خوردار نشدم ..
متوجه کلامم شد .. لبخندی زد . سری بارامی تکان داد و دعوت کرد
بفرمائید داخل عمارت
ساکار پیشدستی کرد . نه خاتون اقا معلم میخواد قدم بزنه
بازم در عمارت باز شد . اینقد شبیه ساکار بود که بی اختیار به ساکار نگاه کردم
متوجه شد ..ساکو خواهرم کوچیکم  ما به فاصله یکسال دنیا اومدیم.. قل هستیم ولی دو قلو نیستیم..دستای خانم ساکو را فشردم و نیم قد تعظیم ..
ساکار گفت بریم
از خانما اجازه مرخصی گرفتم و دوش بدوش ساکار دور شدم
خیابونا کم کم تاریک میشد
مواظب باش چشات به تاریکی عادت نداره
تابلو بو دکه مواظب منه.
واقعا میخوای بیای کمکم درس بدی ؟؟
بله من تازه دیپلم گرفتم و بیکارم یکسال دیگه مونده تا برم سربازی . تو این مدت کمکت  هستم .
فکرمیکنی تا انموقع من اینجا بمونم ؟؟
حتمامیمونی اگه بخوای هم نمی تونی بری
متوجه نکته کلامش شدم
.خیابونی که با فانوس روشن بودبه مرز تاریکی رسید
پنجه های ساکار تو پنجه هام قفل شد  مواظب باش نیفتی تو با اینجا اشنانیستی
تو خنکی شب مرداد دستای تفتیده ساکار  چه حظی داشت .
برگردیم خیلی از کدخدا دور شدیم
نگران نباش بابا سخت نمیگیره
ازفردا میای کمکم ؟؟
حتما .بشرطی که بچه خوبی باشی .باشه ؟؟؟
یعنی الان نیستم ..
انگشتشو گذاشت رو لبم یعنی هیس
خنکای نسیمی که میوزید تن های تبدار را پاشویه میکرد.
صدای محمد علی پیشخدمت مخصوص کدخدا بگوش میرسید
خانم !!!!!
محمدعلی داره میاد . سرشو از رو شونه ام بر نداشت
مهم نیست محمدعلی محرمه
خانم جان کدخدا گفت سر کا استوار داره میره وبرای خداحافظی بیاین
باشه ...داریم بر میگردیم
فردا بعد از کلاس میریم چشمه
کدوم کلاس ؟؟هنوز که مرداده
باشه . با هم یه کلاس برای بچه ها میزاریم .اینو ساکارباناز مخصوصی گفت
صدای تیری در تاریکی سکوت شب را بر هم زد ...... ادامه دارد



کانال تلگرام اتحادخبر


نظرات کاربران
ارسال نظر

نام:

ايميل:

وب سايت:

نظر شما:

تازه ترین خبرها

  • اولین دورهمی اتحاد جنوب در سال ۴۰۳ برگزار شد / تصاویر
  • مادر حسن غلامی هنرمند شاخص هم استانی در آغوش خاک آرام گرفت / تصاویر
  • بررسی مشکلات بنار آبشرین در اردوی عمرانی دهیاران بخش مرکزی دشتستان
  • مرکز جامع سلامت شهر کلمه به زودی افتتاح می شود/ 80 درصد فضاهای فیزیکی بهداشت و درمان دشتستان نوسازی شده است
  • جناب نماینده! قحطی پتروشیمی که نیامده، بسم‌الله
  • بهترین زمان خوردن قهوه برای کبد چرب
  • سرنوشت باقیمانده سموم در محصولات کشاورزی
  • استارت فوتسال محلات شهر برازجان جام ۱۵ با قدرت نمایی مدعیان / تصاویر
  • تجلیل از دو تیرانداز پرتلاش و موفق دشتستان
  • یک بار برای همیشه تفاوت گرگ، شغال و روباه را با رسم شکل یاد بگیرید
  • انتخاب هیئت رئیسه جدید شورای هماهنگی روابط عمومی های ادارات شهرستان دشتستان
  • آغاز عملیات اجرایی پروژه ٣۵٠٠ واحدی سازمان انرژی اتمی
  • بازنده جنگ سخت را برنده جنگ نرم نکنید
  • خط و نشان مدعیان قهرمانی ادوار گذشته در شب دوم مسابقات فوتسال محلات شهر برازجان
  • حضور تیرانداز دشتستانی در مسابقه کشوری بنچ رست ۲۵ متر
  • آغاز عملیات اجرای خیابان ۲۴ متری در ورودی شهر از سمت برازجان،خیابان ۲۲ متری غرب آرامستان و خیابان در غرب جاده اصلی
  • اولین دورهمی اتحاد جنوب در سال ۴۰۳ برگزار شد / تصاویر
  • قتل 2 جوان برازجانی در خودروشان/ دستگیری قاتل در استان همجوار
  • یکی از شهدای اخیر حمله اسرائیل در سوریه از شهر وحدتیه دشتستان است
  • گزارش تصویری/ راهپیمایی روز جهانی قدس در برازجان
  • سخنرانی استاد سید محمد مهدی جعفری در جمع دشتستانی ها و استان بوشهری های مقیم شیراز/ تصاویر
  • در رسیدگی به امور مردم کوتاهی نکنید/ برخی از بخشنامه ها باعث کوچک شدن سفره مردم می شود
  • مادر حسن غلامی هنرمند شاخص هم استانی در آغوش خاک آرام گرفت / تصاویر
  • بررسی مشکلات بنار آبشرین در اردوی عمرانی دهیاران بخش مرکزی دشتستان
  • سخن‌ران، کاظم صدیقی‌. نه! مسجد قیطریه، نه!
  • برخورد توهین آمیز رئیس صمت دشتستان با نمایندگان برخی اصناف شهرستان
  • تصاویر جنجالی مجری زن تلویزیون باکو در کنار سفیر ایران و در محل سفارتخانه/ عکس
  • آئین گرامیداشت شهیدالقدس محسن صداقت در شهر وحدتیه
  • اسرائیل را چه باید؟
  • دکتر یوسفی؛ مدیری در کنار همکاران
  • .: شهرزاد آبادی حدود 3 روز قبل گفت: درودتان باد. همگی چند ...
  • .: لیلادانا حدود 6 روز قبل گفت: درود بردکتربایندری ودکترفیاض بزرگوار. ...
  • .: علی حدود 8 روز قبل گفت: بسیار عالی پاینده باشید ...
  • .: شااکبری حدود 8 روز قبل گفت: درود بر استاد گرانقدر ...
  • .: ذاکری حدود 8 روز قبل گفت: بسیار عالی. درود خدا ...
  • .: ذاکری حدود 8 روز قبل گفت: خوشحالم که ادبیات پایداری ...
  • .: افسری حدود 9 روز قبل گفت: درود بر دکتر بایندری ...
  • .: عزیز حدود 9 روز قبل گفت: سایت و نویسنده حواسشون ...
  • .: مصطفی بهبهانی مطلق حدود 12 روز قبل گفت: با سلام و خدا ...
  • .: ح حدود 12 روز قبل گفت: درودخدا بر استادبرازجانی و ...