اتحاد خبر - سرویس نفت و انرژی

آقایان مجلسیِ استان : احمدی، پورکبگانی، زارعی، رضایی ؛
مدیرا و فعالان ستادای مرکزی و مردمی آقای پزشکیان ؛
همه‌کاره‌های استان ؛
سلام ؛
بدون هیچ مقدمه و پیش‌درآمدی، یه راست میرم سرِ اصل مطلب :
دقیقاً پس از انتخاب آقای پزشکیان، مطالبه‌ی بخشِ صنعتِ استان رو یادآوری کردیم و گفتیم حق استان بوشهر از کابینه، نباید سهمی کمتر از وزارت - بطور خاص وزارت نفت - باشه. لاجرم یا گوشِ شنوایی نبود، یا سمبه‌های همه‌تون اونقدر کم‌زور و ناتوان بود که آدمای پایتخت هیچکدوم‌تون رو جدی نگرفتن.
ناچار رفتیم پلَنِ بعدی که فوکوس روی معاونای وزارتخونه بود. گفتیم وزارتخونه چهارتا معاونت فنی و تخصصی داره. پخش و پالایش، نفت، گاز و پتروشیمی. یادآوری کردیم که لزوماً باتوجه به استقرار بیشترین تأسیسات صنایع گاز و پتروشیمی، هردو و یا نهایتاً یکی از این معاونتا به استان تخصیص پیدا کنه. اون هم نشد متأسفانه. اینقد ضعیف بودید که به اندازه‌‌ی خانوما هم نتونسید دلیل و منطق جور کنید برا گرفتن سهم از کابینه.
حالا نوبت رسیده به مدیرعاملای صنعتی توی استان‌. مدیرعاملای همین مجتمعای پتروشیمی و گازی که هرروز زنجموره میکنید چرا نیروهای بومی‌تون رو نمی‌گیرن !
کم نداریم نیروی متخصص و نخبه‌ی هم‌استانی توی بدنه‌ی همین صنعت که بتونه این مسئولیت رو برعهده بگیره.
لطفاً تلاشی کنید. تکونی بخورید. اِهِمی، اُوهومی. یه کاری کنید یه ذره جدی‌تون بگیرن.
تمامی مدیرعاملای منطقه رو سفارشی و پسرخاله دخترخاله‌ای میفرستن اینجا و هرکدوم‌شون هم یه اتوبوس پر میکنه و میاره می‌نشونه رو سمتای بالا !
واقعاً واقعاً واقعاً اگه تا این اندازه جدی تون نمی‌گیرن و تره هم خورد نمیکنن براتون، چرا استعفا نمیدین برگردین ولایتِ‌تون !؟
آقای پورکبگانی، کاری به بقیه ندارم. شما که ماشاالله  بزن‌بهادر بودید و کسی از ترسِ خودت و دار و دسّه‌ات جرأتِ جیک‌زدن نداشت، دیگه چرا !؟ یعنی واقعاً چهارنفره به اندازه‌ی تاجگردون هم برنمیآد اَزتون !؟
با اجازه‌تون دارن دس و پاهای مجتمع گاز رو هم حنا می‌بندن که عروسش کنن برا یه دومادِ غیربومی. مجتمع گازی که مهمترین، تاثیرگذارترین و به نوعی، چشم‌و‌چراغِ تأسیسات منطقه‌اس و مدیر‌عاملش اگه بالاتر از استاندار نباشه، کمتر از اون هم نیس.
همه‌ی هَمّ و غم‌تون شده کل‌کل برای انتخاب استاندار و پاک غافل شدین از اینکه برای نگه‌داشتنِ یه سرباز و نهایتاً یه رُخ، دارید وزیرتون رو از دس میدید.
اگه یه ذره - فقط یه ذره - برمیخوره بهتون، همین الآن کاری کنید که یه دقیقه‌ی بعد هم دیره دیگه.
از ما گفتن.
...
مؤخره : یه پیرمرد یهودی وایساده بود کنار خرش و میخواس یه کیسه گندم رو بذاره رو خره و ببره برا آسیاب. کیسه، سنگین بود و پیرمرد هم کم‌جون. یه نفس عمیق کشید، دساشو برد زیر کیسه و گفت یااااا موسی. کیسه نیومد بالا. نفس‌شو تازه کرد و باز کیسه رو گرفت و گفت یااااااا موسی. باز هم کیسه بلند نشد. دوباره نفس عمیق کشید و گفت یاااااااا موسی ! باز هم کیسه تکون نخورد. پیرمرده، این‌ور و اون‌ورش رو نگاه کرد که کسی نباشه و با خوش گفت شیعه‌ها میگن یاعلی. بذار من هم بگم یاعلی، ببینم چطور میشه. یه نفس گرفت، دساشو برد زیر کیسه و گفت یاااااا علی. تا گفت یاعلی، کیسه بلند شد و اومد بالا. کیسه اومد بالا ولی همون لحظه، خر حرکت کرد و هف هش قدم رفت جلوتر. پیرمرده عصبی شد، کیسه رو پرت کرد رو زمین، دسّاشو زد به کمرش و رو به بالا با صدای بلند گفت موسی، کیسه رو که علی بلند می‌کنه. تو سرِ خر رو هم نمیتونی بگیری حرکت نکنه !؟
زجر و زحمت و دود و آلودگی و تحقیر و توهیناش رو که ما داریم متحمل می‌شیم اینجا. شما لااقل افسارِ خر رو بگیرید آقایون !

،،میم . قاف،،