- « کَلِیالدار و کفتارِخالدار »
- تقدیر حسن غلامی از همدردی مردم در سوگ برادر جوانش روحالله
- «ما رو با اونایی که شما رو آواره کردن تنها نذارید»
- برگزاری نخستین دوره مسابقات باشگاهی کیوکوشین کاراته در برازجان / تصاویر
- اطلاعیه مهم در خصوص رعایت قوانین مرتبط با اسکان و معامله با اتباع خارجی غیرمجاز
- رشد فصلی با توقف ماهانه؛ کاهش ۲۳ درصدی فروش شاراک در خرداد نسبت به مدت مشابه سال قبل
- پتروشیمی جم در خرداد ۷.۴ هزار میلیارد تومان درآمد کسب کرد / درآمد تجمیعی ۲۲.۷ همت با رشد ۴۷ درصدی نسبت به سال قبل
- رشد محدود درآمد و کاهش فروش، در برابر افت قابلتوجه بهای تمامشده؛ عملکرد مبین انرژی در سال ۱۴۰۳ زیر ذرهبین
- نجات جان ۲ نفر از غرقشدن با اقدام دریابانان کنگان
- برنامه پرفشار وحید هاشمیان برای پرسپولیسیها
اتحادخبر-نیلوفر یزدانی:صدای خاله نسرین که از طبقه پایین صدایم می کرد، بلند شد: "سام؛ خاله، عزیزم بیا، شام حاضره."با این که میلی به خوردن شام نداشتم؛ گفتم: "باشه، الان میام."نمی خواستم دلش را بشکنم. به عشق من و زیبا -دخترش-آشپزی می کرد. خودش دیابت داشت و زیاد غذا نمی خورد.از اتاقم بیرون آمدم. از پله ها که پایین رفتم، دیدم...

نیلوفر یزدانی:
صدای خاله نسرین که از طبقه پایین صدایم می کرد، بلند شد: "سام؛ خاله، عزیزم بیا، شام حاضره."
با این که میلی به خوردن شام نداشتم؛ گفتم: "باشه، الان میام."
نمی خواستم دلش را بشکنم. به عشق من و زیبا -دخترش-آشپزی می کرد. خودش دیابت داشت و زیاد غذا نمی خورد.از اتاقم بیرون آمدم. از پله ها که پایین رفتم، دیدم؛ خاله و زیبا شام را آماده کرده اند و منتظرند که با هم شروع کنیم. سر میز نشستم. کمی غذا کشیدم و شروع کردم به خوردن.با خوردن من، زیبا و خاله هم شروع کردند. برای دل خوشی خاله، چند قاشق خوردم و دوباره برگشتم به اتاق تنهایی ام. دلم خیلی گرفته بود. حس عجیبی داشتم. دلم برای مادرم تنگ شده بود، من هنوز آن قدر بزرگ نشده بودم که بتوانم درد هایم را در خود بریزم. فقط چهارده سالم بود. دوری از مادر برای پسر چهارده ساله خیلی زجرآور بود؛ مخصوصا وقتی که از زور دل تنگی شماره مادرت را بگیری و همکار هایش بگویند:"رفته بالای سر مریض هاش، وقت نداره..."
خیلی زیاد دل تنگش بودم؛ خیلی! آن قدر که دل تنگی، عجیب به قلبم فشار می آورد. گوشی ام را برداشتم و هندزفری را آرام در گوش هایم گذاشتم تا آهنگی را که مادرم عاشقش بود؛ گوش کنم، شاید اندکی از دل تنگی ام را تسکین دهد.به طرف بالکن رفتم.کنار گل های شمعدانی نشستم. سوز و سرمای زمستان، گل ها را عاصی کرده بود. برگ های شمعدانی یخ بسته بود و گل های سرخابی رنگش زیر نور مهتاب دلبری می کرد. چشم هایم را به مهتاب دوختم. با باز و بسته کردن پلک هایم چهره ی مادر را در مهتاب می دیدم. برایم پیامد خوبی نداشت! نمی دانم چرا؟ ولی احساس می کردم مهتاب امشب بدجور زیبایی اش را به رُخ زمین و اهل زمین می کشد.
شجاعت و پشتکار مادرم در این چند هفته مثال زدنی بود.
چشم هایم را بستم تا نور مهتاب، اتاقک تاریک کوچک قلبم را روشن کند. دلتنگی من مثل دلتنگی قاصدکی هست که تشنه ی رهایی هست.
حضور یک نفر را احساس کردم. چشم هایم را باز کردم، زیبا را دیدم که کنارم نشسته و زُل زده به مهتاب.تا خواستم حرفی بزنم، گفت: سامان اتفاقی افتاده؟ چرا این قدر ناراحت و غمگینی؟!!
گفتم: نه؛ اتفاقی نیفتاده، فقط دلم عجیب برای مادرم تنگ شده است.
این حرف ها را با اشک هایی که در چشم هایم موج می خورد، می گفتم. زیبا مکثی کرد و گفت: نمی دانم چرا؛ ولی، ولی، می خواهم قفل زبانم را بشکنم و موضوعی را بیان کنم که گفتنش دل همه را به درد آورده است. واقعاً مشکل است!. یک باره دلم لرزید که گفت:"نمیدونم چطوری بگم ولی مادرت، مادرت دچار ویروس کثیف کرونا شده. همه جا را تار می دیدم. اصلا نمی فهمیدم زیبا چه می گفت. متوجه حرف هایش نمی شدم.مادرم قوی تر و شجاع تر از این حرف ها بود که دچار این ویروس لعنتی بشود. دوباره سرم را بالا آوردم. چهره مادرم را واضح تر در مهتاب می دیدم. دیگر نمی توانستم این وضع و این جا را تحمل کنم. بدون هیج حرفی بلند شدم. پالتو خاکستری رنگم را از توی اتاق برداشتم و به سمت بیمارستانی که مادرم در آنجا بود، حرکت کردم.
باران نم نم و غم انگیز می بارید. باد ملایمی شروع به وزیدن کرده بود. خطاب به باران سرودم:
نبار ای باران حسرت!
کسی چشم به راه نیست.
هیچ کس زیر باران نخواهد رفت
تا باران معصومیتش را نثار چشمانش کند
و مهربانی را هدیه به روح خسته اش...
به خودم که آمدم، دیدم، جلوی ورودی بیمارستان ایستاده ام. وارد شدم. به پرستار آهسته سلام کردم. گفت: کی تورو این جا راه داده!!! مگه نمی دونی این جا، جای مریضای ویروس کرونایی هست؟!!!
گفتم: خواهش می کنم؛ اجازه بدید مادرم رو ببینم. الان ۴۰ روز هست که ندیدمش و حتی صداش رو هم نشنیدم. ازتون خواهش می کنم؛ لطفاً، اجازه بدید. پرستار دلش برایم سوخت گفت:"فقط پنج دقیقه." گفتم: چشم. با هم به سمت اتاقی حرکت کردیم. کنار پنجره ای ایستادم. چهره ی معصوم و زیبای مادرم را دیدم. چقدر دوستش داشتم. برای اولین بار بود که حس می کردم؛ هیچ کس نمی تواند مثل او برایم عزیز باشد.فکر می کنم مادرم اولین و اخرین کسی هست که می توانم دوستش داشته باشم... مادرم با دیدن من اشک از چشمانش جاری شد. نگاهش مانند پرستویی بود که قرار بود آشیانه اش را رها کند و کوچ کند.
پرستاری از اتاقش بیرون آمد. رو به من کرد و گفت:"پس تویی که هر روز زنگ می زنی و سراغ خانم دکتر گل مارو می گیری! بدون توجه به حرف های پرستار، نگاهم را برگرداندم. سرم را به شیشه ای که چهره مادرم در آن نمایان بود؛ تکیه دادم و زیر لب این چنین گفتم:
تو نیستی!
وتمام خاطرات
چون آینه
در نگاهم جا خوش کرده است
تو نیستی!
وتمام حرف هایت
چون باران
در سکوتم مرا به خود می خوانند.
تو نیستی!
تا بار دیگر
امید از دست رفته
زندگیم را بازیابم
در نبودنت
شعر هایم را برای که بنویسم
که خط به خطش
را برایم معنای عشق سازد
وقتی تو نیستی!
دریا دیگرآرام نیست و هیچ نگاهی
در مسیر جاده
انتظار مسافرش را نمی کشد
باران ببار!
دلتنگ تر از همیشه ببار!
تا اشک هایی چشمانم
با قطره هایت در هم آمیزد
ببار!
بی قرار تر از شقایق ببار...
تازه ترین خبرها
- تقدیر حسن غلامی از همدردی مردم در سوگ برادر جوانش روحالله
- برگزاری نخستین دوره مسابقات باشگاهی کیوکوشین کاراته در برازجان / تصاویر
- اطلاعیه مهم در خصوص رعایت قوانین مرتبط با اسکان و معامله با اتباع خارجی غیرمجاز
- نجات جان ۲ نفر از غرقشدن با اقدام دریابانان کنگان
- برنامه پرفشار وحید هاشمیان برای پرسپولیسیها
- عکسهایی از بزرگترین آتشسوزی تاریخ تهران در هفتاد سال پیش
- اعتراف ارتش صهیونیستی به هلاکت یک نظامی در خانیونس
- عجیبترین نامزدهای جایزه صلح نوبل
- آسوشیتدپرس: آمریکا ارسال تسلیحات به اوکراین را از سر گرفت
- فیبر نوری؛ زیرساخت حیاتی برای آینده دیجیتال ایران
- نقدعلی: طرح شعارهایی که موجب تفرقه شود، ممنوع است
- سپهوند: پزشکیان در عمل به شعار «وفاق ملی» موفق عمل کرده است
- هاکان در اینتر ماندنی شد
- علت زرد بودن توپهای تنیس چیست؟
- آغاز پرداخت تسهیلات اشتغالزایی به جوانان بوشهر
- قاچاقچی سوخت در بوشهربیش از ۶۵۳ میلیارد ریال محکوم شد
- عناوین روزنامههای امروز1404/04/19
- عناوین روزنامههای ورزشی امروز1404/04/19
- نسخه اینترنتی هفته نامه اتحاد جنوب/شماره 1349
- مراسم عزاداری شب سیزدهم محرم در دالکی/ پایین آوردن پرچم حسینی در شب سیزدهم/ اجرای تعزیه دفن شهدای کربلا/ گزارش تصویری
- تامین اعتبار طرحهای مصوب سفر رئیسجمهور به استان بوشهر
- آخرین نرخها از بازار ارز تجاری
- ایران در تولید دانههای روغنی ظرفیت خودکفایی دارد
- بنای حمله نداریم اما موشک جواب موشک است/ سخت گیری های اجتماعی را شروع نکنیم
- عراقچی با وزیر دفاع عربستان سعودی دیدار و گفتگو کرد
- طلای جهانی پیشروی کرد
- مسدودسازی حسابهای اجارهای ریسکهای امنیتی را کاهش داد
- ارتباط مستقیم مردم و مسئولان کلید تحقق عدالت اجتماعی است
- توسعه نظام استاندارد نیازمند همکاری دستگاههای اجرایی و بخش خصوصی
- ایران توانمندیهای نظامی منحصر به فردی دارد
- نسخه طب ایرانی؛ چگونه از گرمازدگی نجات پیدا کنیم؟
- سخنگوی هیات رئیسه مجلس: وظیفه ما حفظ انسجام و همبستگی است
- دلار جهانی روی خوش ندید
- نتانیاهو: با ترامپ درباره تلاشها برای آزادی زندانیان در غزه صحبت کردم
- درستکار: حسن یزدانی در وزن ۹۷ کیلوگرم به کشتی بازمیگردد/ معصومی با ادامه غیبت از تیم ملی کنار میرود
- یک تیر و سه نشان فدراسیون تنیس روی میز در برگزاری انتخابی تیم ملی
- درخشش شطرنجبازان ایران در جام جهانی زنان
- ساپینتو: برگشتم تا کار نیمه تمامم را در استقلال به پایان برسانم
- صعود باورنکردنی چلسی به فینال جام باشگاههای جهان
- قرارداد کریم باقری با پرسپولیس تمدید شد
- عناوین روزنامههای ورزشی امروز1404/04/18
- عناوین روزنامههای امروز1404/04/18
- سالن ورزشی حسین آباد برازجان در دهه فجر سالجاری افتتاح می شود
- گزارش تصویری/ مراسم عزاداری شب دوازدهم محرم حسینیه احمدی دالکی
- مربی سابق اتلتیکومادرید و منچستریونایتد در پرسپولیس
- نرخ سود فروش اقساطی واگذاریها ۲۳ درصد اعلام شد
- قالیباف قانون انتقال محکومان میان ایران و ونزوئلا را ابلاغ کرد
- کسب روزی حلال زیربنای تربیت اخلاقی و معنوی است
- از فراخوان برای خدمت تا طرح پلیس برای شناسایی مشمولان غایب
- اجرای سه پروژه محوری حوزه آموزش مهارتی در بوشهر
ادامه بده قلمت زیباست.