امروز: جمعه 02 خرداد 1404
    طراحی سایت
تاريخ انتشار: 25 خرداد 1400 - 10:00
اختصاصی سرویس ادبیات داستانی اتحادخبر (روات)

اتحادخبر-فریده فهیمی:دقیقا یادم نیست با این بی هوش وحواسی و آلزایمر زودرسی که دارم، این ایده ی نهنگ پروری، کِی و کجا به کله ی کوچکِ سه چهارم، طاسم رسید. آن هم دقیقا میان اینهمه کاری که برای راه اندازی بزرگترین گلخانه استان بوشهر، روی دستم ریخته بود. هنوز طرح گلخانه را تمام نکرده، ذهنم را درگیر پرورش نهنگ کردم. از قرار معلوم، خیلی راحت...

داستان/نهنگ سرا

فریده فهیمی:


دقیقا یادم نیست با این بی هوش وحواسی و آلزایمر زودرسی که دارم، این ایده ی نهنگ پروری، کِی و کجا به کله ی کوچکِ سه چهارم، طاسم رسید. آن هم دقیقا میان اینهمه کاری که برای راه اندازی بزرگترین گلخانه استان بوشهر، روی دستم ریخته بود. هنوز طرح گلخانه را تمام نکرده، ذهنم را درگیر پرورش نهنگ کردم. از قرار معلوم، خیلی راحت، راه ورود نهنگ سی متری را در خانه صد متری ام، پیدا کرده بودم. الان یادم نیست، لابد فکری هم به حال یکصد     وهفتاد وسه تن وزنش کرده بودم. فقط خوب یادم هست باز هم طبق معمول، مُنیر، همان موقعی که نئوپان شکم کرده تخت فرفوژه ای که به اصرار خودش جایگزین تخت فنری دوران جوانی ام شده را کشان کشان از پله های اتاق خواب به هال می بُرد،کمکش گوشه ی نئوپان پوسیده ی بادکرده را گرفته بودم، فکرم را خواند.

 

ضریب هوشی منیر به خودم رفته است نه به مادرش. تا دهن باز کردم از آب پاشی فواره ای سوراخ تنفسی بالای سرنهنگ بگویم، چشمهایش رفت کله سرش وشروع کرد به داد و هوار: « بابا، تو رو خدا گلخونه ات را به بهره برداری برسون بعد برو سراغ نهنگ پروری. می دونی اگه نهنگ عطسه کنه، زلزله ی هفت ریشتری حاصل از چ چ چ چ چووووی عطسه اش، تمام سقف و دیوار خونه رو روی سرمون خراب می کنه؟ » رطوبت شرجی بوشهر دقیقا عین ترکش خمپاره های شست زمان جنگ ایران و عراق، ورق نئوپان را ترکانده بود. هنوزپشتکار و انگیزه همان موقع جنگ را دارم فقط انگار کمی تا قسمت، حواس پرتی، چاشنی اش شده است. به اندازه همه طرح های عملیات هایی که روی کالک پیاده کردم، ایده ی ناب در کله ی سه ربع طاسم هست. توی خواب هم روی ایده هایم کار می کنم و نمی توانم استراحت کنم. سلول های سفید وخاکستری مغزم، هرگز روی استراحت و آرامش را به خود ندیده اند. اما نق زدن های منیر و عیال، رخصت ظهور و بلوغ ایده هایم را که نمی دهند هیچ، دل سیری هم، مادر ودختری به پدر و همسرِ بازنشسته ی شصت هفتاد ساله شان  می خندند. فکر وخیالات من وخندیدن های منیر وعیال، عین کشتی گیرهای هم وزن، روی تشک است که دو کشتی گیر، در حد شکستن غضروف های گوش و بینی، همدیگر را می زنند.


  مُنیر حواسش جمع بود و یک ریز زبان می ریخت. بدون اینکه حواسم به بیرون کشیدن پراید کپسولی ال پی جی ام  از پارکینگ باشد، نئوپان شکم کرده را تکیه دادم به ستون درب حیاط و دوتا لنگه درب حیاط را تا آنجا که جا داشت باز کردم. نمی دانم چطور، بدون خداحافظی از منیر که هنوز داشت حرف می زد، زدم بیرون  و پشت رول پراید نشستم. جملات مُنیر، روی دور تند و با فرکانس زیاد، توی گوشم زنگ می خورَد:

-بابا،  فکر پرورش نهنگ را کُمپلت از مغزت بیرون کن. نهنگی که تا چهل و هفت کیلوتر بر ساعت می تونه حرکت کنه، عمراً بتونی یه ثانیه نگهداریش کنی. باید ایده ات به اندازه قد و قوّاره ی نهنگ باشه، نه هال سی متری خونه مون.  بابای جونی، کلا نهنگ ها از گرما خوششون نمی یاد. توی اقیانوس های کله ی بالایی و پایینی کره زمین که دما ی کمتری دارند زندگی می کنن. فقط برای زاییدن، می رن استوا. بوشهر، خب فقط رطوبت شرجیش، یه کمی به کشورهای استوایی رفته. جانِ منیر، اصلا و ابدا به نهنگ پروری فکر نکن. کُلهم فکر وخیالشو از ذهنت دلیت کن. بابای جونی، عزیز دلم، به انواع آگلونما وسانسوریا فکر کن، تا به گفته ی خودت، بزرگترین گلخونه استان رو راه بندازی.


    به گمانم جمله ی همیشگی را به منیر جواب داده بودم: « کار، نشد نداره دخترگلم. توکلت علی الله.» شاید هم نگفتم. یادم نیست. این آلزایمر لعنتی، اون وقتی که نباید، عود می کنه. گفته بودم یا نه، اما جملات آخریِ منیرکه نهایت صداش بود را خوب یادم هست:


 -بابا، من چی می گم، شما چی می گی؟ موجود به این گُندگی را کجا می خوای جا بدی؟ کُل سه تا تَنگگ را هم اجاره کنی، بازم جاش نیس. حتی اگر سقف ها را بشکافی و دیوارها را هم بترکونی. بابا این ایده مزخرف چطور به ذهنت خطور کرد؟ شاید هم عقلت زایل شده بابا! باباجان، یه وقت کاری نکنی که فالوورام ریزش کنن. از نون خوردن نندازم  بابا. راستش را بگو بابا، واقعا نمی فهمی یا خودت را زده ای به نفهمی؟ آتش به پا می کنی و پا پس می کشی. خواب و خیال ممنوع بابا. یه ذره تردید و هراس هم لازمه بابا. نهنگ به این گُندگی را که نمیشه به زور واداشت. قطعا نهنگت به گل می شینه از بی آبی. با هر ضربان قلبش، دیوار صوتی محله می شکنه.  چرا مُجاب نمی شی بابا؟

    چه شرجی سنگین وغلیظی شده امروز. انگار مَدّ دیشب دریا، قصد ندارد جایش را به جزرِ امروز صبح بدهد. پشت رول که می نشینم،  فکر و خیالم همه جا پر می کشد. کله ی سه چهارم طاسم را می خارانم. حق با مُنیر است. باید اول تکلیف گلخانه را روشن کنم، بعدا نهنگ سرا راه بیندازم. شرجی روی شیشه ماشین می بارد. برف پاکن ها هماهنگ با هم چپ و راست میروند و می آیند بوی گاز ال پی جی، از صندوق عقب می آید توی ماشین، با دود سیگارم ترکیب می شوند، مجاری تنفسی ام را سریع رد می کنند وخودشان را می رسانند به کیسه های هوایی ریه هایم. انگار مسابقه گذاشته اند. نهنگ را که بیاورم، نهنگ سرا که راه انداختم همه ی مولکول های گازهای تنفسی و غیر تنفسی، تنفس و دم و بازدم را از نهنگم یاد می گیرند. وقتی نهنگم، هرچه دم ودستش بود را با دَم به درون بدنش فرو ببرد و آت و آشغال های اضافی تنفسی اش را از سوراخ های کله ی سرش بدهد بالا، آنوقت است که مولکول های گازها، حساب کار دست شان می آید. اصلا امشب، بعد از شام، همانجا سر میز شام، قبل از اینکه عیال سراغ کلاف های کاموای بافتنی اش برود و مُنیر با تبلتش، توی صعود و نزول ارز دیجیتالش، غرق بشود، حرف نهنگ را می کشم وسط. کله ی سه ربع طاسم را باید تخلیه کنم وگرنه می ترکد، درست وحسابی، ورم کرده است.

 

چه منیر ومادرش، خوش شان بیاید چه بدشان بیاید. بالاخره باید ایده ام را عملی کنم. طبق معمول، مُنیر می زند زیر خنده، عیال هم می گوید: «حاجی، ازت بعیده. مگه خرفت کردی؟» از نظر خودم، چرت وپرت نیست ایده ام. هرچه می خواهند مادر ودختری، به من بتوپند وبخندند. من کارخودم را انجام می دهم. احتمالا، بعد از بازکردن سرصحبت نهنگ، منیر به چشم به زدنی، پایش را سه قدم می برد نزدیک درب هال، و دستگیره را با نوک انگشت پا، فشار می دهد، درب بسته می شود تا صدای جرّ و بحث مان، بیرون نرود. هرچه باداباد،  همون موقع که بخار شل ولی از فنجان چای بعد از شام بالا می رود، کله طاسم را بین جفت چشم های مشکی هردوتایشان می چرخانم و یک راست و بدون فوت وقت، می روم سر اصل مطلب:« ببینید اگر نهنگ را بیاریم توی خونه مون نگهداری کنیم می تونیم به راحتی، در شبانه روز، هزار ها لیتر، آب  شوردریای خلیج فارس رو شیرین کنیم. یه دستگاه آب تصفیه کن صنعتی، بین پره های آبشش اش، کار می ذاریم. آب شور را می بلعه، آب شیرین عین فواره، قی می کنه. یه شیلنگ چهار اینچی می یاریم، یه سَرش رو می چسبونیم روی سوراخ تنفسی نهنگ، یه سر دیگش هم وصل می کنیم به یه مخزن دو سه هزار لیتری. برای شروع، دوسه هزار لیتر خوبه، نباید طمع کنیم. » اگرآن وقت، طبق معمول، مُنیر باز هم زبان بریزد: « بابا جان، اومدیم و نهنگ دَمَر شد. اون وقت، چجوری می خوای بَرِش گردونی سرِجاش.؟» چه جوابی دارم به منیر بدهم؟ اگر شور و هیجان مُنیر به نهنگ سرایت کند چه؟ تمام عالم وآدم هم دست به دستم بدهند از پس نهنگ مست بر نمی آیم. فقط خدا کند تا من برمی گردم منزل، ماشین زباله برداری شهرداری، نئوپان شکم کرده را برده باشد اگر نبرده باشند باید خودم ترتیبش را بدهم. اینجوری کلی وقتم هدر می رود.


    امروز چقدر، فاصله بوشهر تا گلخانه زیادشده. انگار دیشب مَد دریا باعث شده، فاصله بوشهرچُغادک، ده پانزده کیلومتر، کِش بیاید. هرچه می رانم نمی رسم. مولکول های گاز ال پی جی هم دست از سر کچل ما بر نمی دارند. به نظر می رسد زور این مولکول ها، از جنگ صدام حسین، بیشتر باشد و کلکم را بکنند نگذارند به گلخانه ی چُغادک برسم.


   کله ی سه چهارم کچلم ، امروز نمی دانم چه مرگش است که به خارش افتاده؟ اشکال ندارد چند دقیقه دیرتر برسم به گلخانه. البته اگر مولکول های ال پی جی، رخصت بدهند. عوض اش چندین راه حل درجه یک، برای تبدیل منزلم به نهنگ سرا در ذهنم ذخیره می کنم که به هر ترتیبی شده، رأی منیر و عیال را بزنم. رضایت بدهند به نگهداری نهنگ و آب شیرین کنی.  باید بروم با بنّاهای دیوار کاذب وسقف سبک قرار داد ببندم. باید چند رول فنس محکم هم گیر بیاورم. گفتم فنس، الان فنس گلخانه را دارم می بینم بالاخره سر وکله ی  گلخانه پدیدار شد و از دست مولکول های ال پی جی، جان سالم به در بردم. صدای غِژ برف پاکن ها توی گلخانه می پیچد. شرجی، دهانم را پر می کند.

 



کانال تلگرام اتحادخبر


نظرات کاربران
ارسال نظر

نام:

ايميل:

وب سايت:

نظر شما:

تازه ترین خبرها

  • از فضای نقد رسانه‌ای استقبال می‌کنم/ با مطالعه و آگاهی به دشتستان آمدم/ ۲۷ سال تلاش بی‌وقفه اتحاد جنوب، قابل تقدیر است
  • حضورفرماندار دشتستان در دفتر اتحادجنوب و دیدار با مدیرمسؤول و جمعی از فعالان این نشریه/ تصاویر
  • روابط عمومی با تبیین بموقع و دقیق عملکرد بیمارستان موجب تعالی اهداف نظام سلامت میشود
  • پیام تبریک شهردار برازجان در پی انتصاب سردار سرتیپ دوم پاسدار حمید خرم دل فرمانده سپاه امام صادق (ع) استان بوشهر
  • دهیاران در دولت وفاق ملی، با عزم، اراده و تعامل؛ پیگیر امورات روستای خود باشند
  • پیام تقدیر و تشکر شهردار برازجان از فرمانده سابق سپاه امام صادق (ع) استان بوشهر
  • بوشهر، پیشتاز در نوسازی مدارس / هدف‌گذاری برای رسیدن به بالاترین سرانه آموزشی کشور تا ۱۴۰۶
  • قدری از گذشته عبرت گیریم
  • کسب تندیس پروژه برتر محیط زیستی در دومین همایش "رویش"
  • یادداشت و بررسی تجارت و بازرگانی صنعت نفت و پتروشیمی تا سال ۲۰۳۰
  • پتروشیمی پردیس میزبان ورزشكاران نوجوان عسلویه در قالب اردوی «راهیان پیشرفت»
  • عبور تولید پتروشیمی ایران از مرز ۱۰۰ میلیون تن در سال با بهره برداری فاز دوم شرکت پتروشیمی بوشهر
  • سکان مدیریت فرهنگی و آموزشی شهرک پردیس به شیخی سپرده شد
  • کارگاه شعر «نسل امید» در بوشهر برگزار شد
  • چالش‌ها و موانع برندسازی در اقتصاد دریا‌محور ایران
  • سردار خرم دل جانشین سردار رزمجو در سپاه امام صادق(ع)استان بوشهر شد/ تصاویر
  • از فضای نقد رسانه‌ای استقبال می‌کنم/ با مطالعه و آگاهی به دشتستان آمدم/ ۲۷ سال تلاش بی‌وقفه اتحاد جنوب، قابل تقدیر است
  • عملکرد استاندار بوشهر در مجموع مثبت است/ زارع تلاش می کند گفتمانش وفاق ملی باشد
  • حضورفرماندار دشتستان در دفتر اتحادجنوب و دیدار با مدیرمسؤول و جمعی از فعالان این نشریه/ تصاویر
  • معارفه معاونان جدید فرماندار دشتستان / تصاویر اتحاد خبر
  • لزوم حفظ وحدت و حمایت از تلاش‌های استاندار بوشهر
  • نشستِ «سروِ سایه‌فکن»، بزرگداشتِ فردوسیِ بزرگ
  • تاکید بر خدمت جهادی و حضور فعال و مسئولانه مدیران در جلسات عمرانی
  • سلام دلاور گردان کمیل
  • آخرین سخنان سردار رزمجو در قامت فرمانده سپاه امام صادق(ع) استان بوشهر
  • تأمین آب و تکمیل پروژه‌های عمرانی، اولویت‌های اصلی شهرستان است
  • تقویت حوزه سیاست لازمه پیشرفت اقتصادی و اجتماعی است
  • آقای پزشکیان قطب یا استوا !؟
  • کوچینگ؛ آینه‌ای برای خودت باش
  • بسیاری از آسیب‌های اجتماعی ریشه در مشکلات معیشتی دارد
  • سردار خرم دل جانشین سردار رزمجو در سپاه امام صادق(ع)استان بوشهر شد/ تصاویر
  • از فضای نقد رسانه‌ای استقبال می‌کنم/ با مطالعه و آگاهی به دشتستان آمدم/ ۲۷ سال تلاش بی‌وقفه اتحاد جنوب، قابل تقدیر است
  • دورهمی بهاره اتحاد جنوب برگزار شد / تصاویر
  • عملکرد استاندار بوشهر در مجموع مثبت است/ زارع تلاش می کند گفتمانش وفاق ملی باشد
  • لزوم توسعه زیرساخت‌های جاده‌ای در منطقه پارس جنوبی
  • بازآرایی حکمرانی در بوشهر
  • دیپلمات دشتستانی در قلب دیپلماسی جهانی
  • تصاویر اختصاصی اتحاد خبر از نخستین روز بیست‌ونهمین نمایشگاه بین المللی نفت با حضور رییس جمهور
  • تصاویر اختصاصی اتحاد خبر از آیین گشایش بیست‌ونهمین نمایشگاه نفت
  • معاون عمرانی فرمانداری دشتستان منصوب شد
  • انتصاب یک بوشهری بعنوان عضو هیات مدیره شرکت مهندسان مشاور خانه سازی ایران
  • آیین افتتاح آموزشگاه رانندگی پایه یک و دو اژدری در برازجان برگزار شد / تصاویر اختصاصی
  • حضورفرماندار دشتستان در دفتر اتحادجنوب و دیدار با مدیرمسؤول و جمعی از فعالان این نشریه/ تصاویر
  • معارفه معاونان جدید فرماندار دشتستان / تصاویر اتحاد خبر
  • گزارش تصویری / تجلیل از کارگران نمونه منطقه پارس
  • .: مرتضی از آبپخش حدود 4 روز قبل گفت: وقتی دنبال جمعیت زیاد ...
  • .: مرتضی از آبپخش حدود 4 روز قبل گفت: آقای معاون اونی که ...
  • .: مرتضی از آبپخش حدود 4 روز قبل گفت: دوباره شروع شد تکرار ...
  • .: مرتضی از آبپخش حدود 6 روز قبل گفت: خوبه ماهی یکبار اینجوری ...
  • .: احمد خواجه حسنی حدود 7 روز قبل گفت: این مردمِ پاک لایق ...
  • .: دشتستان حدود 7 روز قبل گفت: هنوز داراب بارگاهی اصولگرا ...
  • .: مختار فیاض حدود 7 روز قبل گفت: درود بر همه ان‌شاءالله ...
  • .: علی حدود 9 روز قبل گفت: با سلام و خداقوت ...
  • .: مهدی حدود 9 روز قبل گفت: همین یک ساعت پیش ...
  • .: معصومه دویره حدود 9 روز قبل گفت: درود بر جناب عابدی ...