امروز: شنبه 29 دي 1403
    طراحی سایت
تاريخ انتشار: 18 شهريور 1400 - 09:30
اختصاصی سرویس ادبیات داستانی اتحادخبر (روات)

اتحادخبر: سب درشکه‌ای توی جوی پهنی افتاده بود و قلم دست و کاسه زانویش خرد شده بود. آشکارا دیده می‌شد که استخوان قلم یک دستش از زیر پوست حنایی‌اش جابجا شده و از آن خون آمده بود. کاسه زانوی دست دیگرش به کلی از بند جدا شده بود و به چند رگ و ریشه که تا آخرین مرحله وفاداری‌‌اش را به جسم او از دست نداده بود گیر بود.سم یک دستش _آنکه ...

اتحادخبر: سب درشکه‌ای توی جوی پهنی افتاده بود و قلم دست و کاسه زانویش خرد شده بود. آشکارا دیده می‌شد که استخوان قلم یک دستش از زیر پوست حنایی‌اش جابجا شده و از آن خون آمده بود. کاسه زانوی دست دیگرش به کلی از بند جدا شده بود و به چند رگ و ریشه که تا آخرین مرحله وفاداری‌‌اش را به جسم او از دست نداده بود گیر بود.سم یک دستش _آنکه از قلم شکسته بود _ به طرف خارج برگشته بود و نعل براق ساییده‌ای که به سه دانه میخ گیر بود روی آن دیده می‌شد.




آب جو یخ بسته بود و تنها حرارت تن اسب یخ‌های اطراف بدنش را آب کرده بود. تمام بدنش توی آب گل آلود خونینی افتاده بود. پی در پی نفس می‌زد. پره‌های بینیش باز و بسته می شد. نصف زبانش از لای دندان‌های کلید شده‌اش بیرون زده بود. دور دهنش کف خون‌آلودی دیده می‌شد. یالش به طور حزن‌انگیزی روی پیشانیش افتاده بود و دو سپور و یک عمله راهگذر که لباس سربازی بی سردوشی تنش بود و کلاه خدمت بی‌آفتاب گردان به سر داشت می خواستند آن را از جو بیرون بیاورند.

یکی از سپورها که حنای تندی بسته بود گفت:

من دمبشو می‌گیرم و شما هر کدامتون یه پاشو بگیرین و یه هو از زمین بلندش می‌کنیم. انوخت نه اینه که حیوون طاقت درد نداره و نمی تونه دساشو رو زمین بذاره یه هو خیز ور می‌دارد. انوخت شما جلدی پاشو ول دین منم دمبشو ول می‌دم. رو سه تا پاش می تونه بند شه دیگه. اون دسش خیلی نشکسه. چطوره که مرغ روی دو پا وایمیسه این نمی‌تونه رو سه پا واسه؟

یک آقایی که کیف قهوه‌ای زیر بغلش بود و عینک رنگی زده بود گفت:

- مگر می‌شود حیوان را اینطور بیرون آورد؟ شما‌ها باید چند نفر بشید و تمام هیکل بلندش کنید و بذاریدش تو پیاده‌رو.

یکی از تماشاچی‌ها که دست بچه خردسالی را در دست داشت با اعتراض گفت:

- این زبون بسته دیگه واسه صاحباش پول نمی‌شه. باید به یه گلوله کلکشو کند.

بعد رویش را کرد به پاسبان مفلوکی که کنار پیاده‌رو ایستاده بود و لبو می خورد و گفت:

- آژدان سرکار که تپونچه دارین چرا اینو راحتش نمی کنین؟ حیوون خیلی رنج می‌بره.

پاسبان همانطور که یک طرف لپش از لبویی که تو دهنش بود باد کرده بود با تمسخر جواب داد:

- زکی قربان آقا! گلوله اولنده که مال اسب نیس و مال دزه دومنده حالو اومدیم و ما اینو همینطور که می‌فرمایین راحتش کردیم به روز قیومت و سوال جواب اون دنیاشم کاری نداریم فردا جواب دولتو چی بدیم؟ آخه از من لاکردار نمی‌پرسن که تو گلولتو چیکارش کردی؟

سید عمامه به سری که پوستین مندرسی روی دوشش بوی گفت:

- ای بابا حیوون با کیش نیس. خدا را خوش نمی‌یاد بکشندش. فردا خوب می‌شه. دواش یه فندق مومیاییه.

تماشاچی روزنامه به دستی که تازه رسیده بود پرسید:

- مگه چطور شده؟

یک مرد چپقی جواب داد:

- و الله من اهل این محل نیستم. من رهگذرم.

لبو فروش سرسوکی همانطور که با چاقوی بی دسته‌اش برای مشتری لبو پوست می‌کند جواب داد:

- هیچی اتول بهش خورده سقط شده. زبون بسته از سحر تا حالا همین جا تو آب افتاده جون می‌کنه. هیشکی به فکرش نیس. اینو... بعد حرفش را قعط کرد و به یک مشتری گفت:

یه قرون و آن وقت فریاد زد:

قند بی کپن دارم ! سیری یک قرون می‌دم.

باز همان مرد روزنامه به دست پرسید :

- حالا صاحب نداره؟

مرد کت چرمی قلچماقی که ریخت شوفر ها را داشت و شال سبزی دور گردنش بود جواب داد:

- چطور صاحب نداره. مگه بی صاحبم می‌شه؟ پوسش خودش دس کم پونزده تومن می‌ارزه. درشکه چیش تا همین حالا اینجا بود; به نظر رفت درشکشو بذاره برگرده.

پسربچه ای که دستش تو دست آن مرد بود سرش را بلند کرد و پرسید:

- بابا جون درشکه چیش درشکشو با چی برده برسونه مگه نه اسبش مرده؟

یک آقای عینکی خوش لباس پرسید:

- فقط دستاش خرد شده؟

همان مرد قلچماق که ریخت شوفر ها را داشت و شال سبزی دور گردنش بود جواب داد:

- درشکه‌چیش می‌گفت دندهاشم خرد شده.

بخار تنکی از سوراخ های بینی اسب بیرون می‌آمد. از تمام بدنش بخار بلند می‌شد. دنده هایش از زیر پوستش دیده می‌شد. روی کفلش جای یک پنج انگشت گل خشک شده داغ خورده بود. روی گردن و چند جای دیگر بدنش هم گلی بود. بعضی جاهای پوست بدنش می‌پرید. بدنش به شدت می‌لرزید. ابدا ناله نمی‌کرد. قیافه‌اش آرام و بی التماس بود. قیافه یک اسب سالم را داشت و با چشمان گشاد و بی اشک به مردم نگاه می‌کرد.



کانال تلگرام اتحادخبر


نظرات کاربران
1400/06/19 - 12:11
0
2
شگفتا شگفت! که از نویسنده ی داستان"چراغ آخر"مردم را به داستانی کمتر خوانده شده دعوت کرده اید!!
ارسال نظر

نام:

ايميل:

وب سايت:

نظر شما:

تازه ترین خبرها

  • تنگستانی بعنوان فرماندار جدید جم معارفه شد
  • اصلاح طلب اصلی و فصلی
  • پیام تبریک شهردار برازجان در پی انتصاب احمد دشتی فرماندار جدید شهرستان دشتستان
  • پیام تقدیر و تشکر شهردار برازجان از احمد بنافی فرماندار سابق شهرستان دشتستان
  • « پایتخت انرژی ایران و بیمارستان سوانح‌سوختگی »
  • مسؤل ایجاد روشنایی در جاده های بین شهری چه سازمان و ارگانی هست؟
  • توسعه فرهنگی استان در گرو استقبال رسانه های استان بوشهر است
  • پیروزی تیم های هیئت شهرستان دشتستان در هفته سوم لیگ تیراندازی استان بوشهر (لیگ شهداء مقاومت)
  • عناوین روزنامه‌های ورزشی امروز 1403/10/29
  • «ایران» در میان ۱۰ کشور لرزه‌خیز جهان؛ تمام گسل‌ها فعال‌اند
  • دست برتر فروشندگان در بازار بورس ۲۹ دی؛ موسم اصلاح شاخص کل
  • عناوین روزنامه‌های امروز 1403/10/29
  • برگزاری سومین دوره مسابقات کشوری تیراندازی با تفنگ گلوله زنی گرامیداشت حاج قاسم سلیمانی در دشتستان
  • استان‌های بوشهر و فارس در صدر بیشترین تعداد رخدادهای لرزه‌ای/زیارتعلی با زلزله ۴.۲ لرزید
  • فال روزانه 1403/10/29
  • زمان معارفه معاونین جدید استاندار بوشهر
  • آیین تکریم و معارفه فرماندار دشتستان/تصاویراختصاصی
  • کسب رتبه برتر خبرنگار و نویسنده اتحاد خبر در رویداد رسانه ای هفته دولت
  • معاونین جدید استاندار بوشهر معارفه شدند / تصاویر
  • دیدار فعالان ستاد مردمی دکتر پزشکیان با معاون سیاسی امنیتی استاندار بوشهر/ تصاویر
  • سرپرست بخشداری خارگ منصوب شد
  • دیدار فعالان ستاد مردمی دکتر پزشکیان با معاون اقتصادی استاندار بوشهر/ تصاویر
  • آئین رونمایی از تندیس خبرنگار فقید علی پیرمرادی/ تصاویر
  • تصاویر اختصاصی اتحاد خبر از دومین روز نمایشگاه بین المللی ایران پتروکم در جزیره کیش
  • خود را اصلاح طلب مقید به نظام و رهبری می دانم
  • رئیس جدید دانشگاه پیام نور استان بوشهر معارفه شد / تصاویر
  • مراسم پنجمین سالگرد و رونمایی از اِلِمان فاخر سردار شهید سلیمانی برگزار شد/تصاویر
  • بذل و بخشش ۵۰۰ میلیون دلاری عربستان برای دولت خودخوانده یمن
  • اشتغال بومیان در پارس جنوبی ساماندهی شود
  • افتتاحیه دومین نمایشگاه ایران پتروکم در جزیره کیش / تصاویر اختصاصی اتحاد خبر
  • .: ذاکری حدود 2 روز قبل گفت: درود بر دکتر حاج ...
  • .: ایرانی حدود 3 روز قبل گفت: بابا خاوری رو پیگیری ...
  • .: اوا حدود 3 روز قبل گفت: سلام استاد کژال بختیاری ...
  • .: مرتضی از آبپخش حدود 4 روز قبل گفت: داریم به فصل گرما ...
  • .: مرتضی از آبپخش حدود 4 روز قبل گفت: درود بر فرماندار تلاشگر ...
  • .: مرتضی از آبپخش حدود 4 روز قبل گفت: خانم خویشدوست خواهشا ایقد ...
  • .: مرتضی از آبپخش حدود 4 روز قبل گفت: استاندار قبلی رفت و ...
  • .: مرتضی از آبپخش حدود 4 روز قبل گفت: فایده نداره این سه ...
  • .: مرتضی از آبپخش حدود 4 روز قبل گفت: ساماندهی دستفروشان توی خیابان ...
  • .: بهرام نکیسا حدود 5 روز قبل گفت: درود. جالب و خواندنی، ...