امروز: شنبه 08 ارديبهشت 1403
    طراحی سایت
تاريخ انتشار: 05 فروردين 1400 - 09:00
ویژه پاسداشت مرحوم حاج محمد نبی مهاجری برازجانی (5)

اتحادخبر-عبدالرسول خیراندیش: مرحوم مهاجری، خوشنام نزد مردم برازجان بود. عطار برازجانی ما، هم با بوی خوش سروکار داشت و دکان خوشبویش در سکوت بی ادعایی، مصداق صادق بودن او بود.  اما بیش و پیش از آن در طبله‌ی او خوشخویی بدست می آمد. متاعی که هرچند رایگان می داد اما بهایی گران داشت. این عطار به خوشخویی، بویی خوش تر از طبله مشک دکان عطاری داشت...

از طبله این عطار؛ خوشبویی خوشخویی

دکتر عبدالرسول خیراندیش:

 

مرحوم حاج محمد نبی مهاجری برازجانی خوشنام نزد مردم برازجان بود و من که تمام دوره کودکی و جوانی را در زادگاهم گذرانده ام نام ایشان را بسیار می شنیدم؛ بخصوص در دو جنبه بیشتر از زبان مردم از او به نیکی یاد می شد: دیانت و طبابت. متاسفانه سعادت مصاحبت ایشان را نداشته ام. زیرا در بازار جنوبی مغازه عطاری داشت و پدرم مرحوم حاج شکرالله در بازار شمالی. محله های ما هم جدا ، او در محله قلعه بود و ما در محله قدمگاه که اکنون میدان نماز جمعه است. با اینحال از چند جهت اسم و آوازه ایشان توجه مرا جلب می کرد. یکی آنکه مادر بزرگ من که گلاب نام داشت زنی حکیمه بود و طبابت می کرد. نیز در نزدیکی خانه ما ساختمان قدیمی بانک ملی واقع بود که آقای پزشکی در آن شاغل بود و می شنیدیم که پدرش کربلایی اسماعیل طبیب مشهوری بوده است. اما هر وقت صحبت از طبابت سنتی می شد حاج محمدنبی را از همگان بالاتر می دانستند. با این حال گاهی ضرورتی پیش نیامد که به دکانش بروم.

 

در بازار شمالی چندین عطاری بود، و در سمت شمالی شهر چندین مطب و مرکز درمانی برپا. به روزگار جوانی هم اگر ضرورتی ایجاب می کرد به بازار جنوبی بروم دیگر ایشان خانه نشین شده بود. از مرحوم کوهی برازجانی و آقایان دکتر هیبت الله مالکی و احمد محمد کرمی و محمد علی واقفی و محمد کریم عباسی و هیبت الله خرسند که همسایگان ایشان بوده اند بسیار شنیده ام  که حاج محمد نبی در محله های سمت جنوب شهر تا چه اندازه برای درمان بیماران تلاش می کرده و دستگیر نیازمندان بوده است. مغازه اش همواره محل مراجعه مردم بوده و دردمندان خانه اش را به چشم امید می نگریسته اند. نیز درباره تقوا و پرهیزگاری و دینداری او از دوستانی که در محله قلعه و دیگر محله های نزدیک بدان بوده اند ذکر خیر بسیار می شنیدم. خدایش رحمت کند که نامی بلند در خیرخواهی و نیکوکاری و درستکاری از خود به یادگار گذاشت.چنانکه برای من هم آوازه خوبی های او تصویری بسیار دل نشین و زیبا از آن قسمت از بازار جنوبی که در آن مغازه داشت در خاطر بجا گذاشته است.


بازار جنوبی دو قسمت و به عبارتی دو راسته داشت. یک راسته دارای امتدادی شمالی جنوبی بود که به بازار روز یا «دره بازاری» می رسید و در سمت مقابل آن بازار شمالی قرار داشت. اما سمت دیگر بازار جنوبی با یک پیچ وخم به راسته ای می رسیدکه امتدادی شرقی غربی داشت. این راسته که حاج محمد نبی در آن عطاری داشت در نوع خود جای جالبی بود . زمانی کرم خیاره در اینجا خیاطی داشت و پیراهن هایی مد روز می دوخت که جوان ها خواهان آن بودند. من هم چند بار آنجا رفتم. اما بیشتر از آن اینکه، سه مغازه کتابفروشی در آنجا بود کازرونی، حمیدی و برازجانی.

من هنوز کتاب کوچک موش و گربه عبید زاکانی را که از مرحوم حمیدی خریدم دارم. اما علاوه بر رفتن به مسجد جنت و دارالسلام، عکاسی قدیم پاکزاد و کارگاه ارده سازی کربلایی ماندنی، بیش از هر چیز خود این راسته بازار برایم جالب بود. اینجا چند مغازه خاص وجود داشت: نمد مالی، کلاه مالی، گیوه دوزی، جُل دوزی و … این ها همگی سنتی بودند و یادگاری از بازار قدیم و مشاغل قدیمی و زندگی قدیم. هر وقت به هر دلیلی از آنجا می گذشتم می ایستادم و تماشا می کردم. فضای باز این قسمت از بازار دل نشین بود. سکوی جلوی  مغازه ها جای نشستن داشت، امتداد شرقی غربی آن هم باد ملایمی در سایه ساری خوش پدید می آورد، بعلاوه به طرز جالبی بر خلاف قسمت های دیگر بازار خلوت بود.

در اینجا مغازه دارها بیشتر پیرمرد بودند و در اطرافشان هم پیرمردها جمع می شدند و در حال کار کردن با هم گفتگو می کردند. می شود گفت برخلاف دیگر مغازه های بازار، توقف مانع کسب دانسته نمی شد. مغازه داران سلام و احوال پرسی گرمی هم با رهگذران می کردند. آنها بیشتر تولید کنننده بودند و مغازه هایشان در واقع کارگاه تولیدی بود. اینجا به نحوی جالب توجه نقش تولیدی بازار برازجان را ادامه می داد. مردم اطراف، آن را بازار سمنتی (دارای کف سیمانی) و گاه بازار پلیتی(دارای سقف شیروانی ) می خواندند. البته همه بازار برازجان چنین بود اما برداشت من آن است که چون در محل «آهنگری»، در همان نزدیکی هسته اصلی و اولیه بازار برازجان قرار داشت و آنجا همچنان خاکی و روباز مانده بود، سیمان کف و شیروانی سقف، اسباب تمایز خاصی برای این بازار شده بود. افسوس که این بازار در خیابان کشی بطور کامل از بین رفت و بخشی از تاریخ و حافظه شهر با این کار نابود شد. اکنون اگر بخواهند مشاغل سنتی آن را به منظور جلب گردشگر و باز سازی فر هنگی شهر دوباره برپا  کنند مخارج بسیار باید صرف نمایند. اینکه اینجا لازم شد از بازارچه آهنگری یادی کنم فرصت خوبی است که یادآور شوم مرحوم حاج محمد نبی از طایفه آهنگران برازجان است که شکل گیری بازار و توسعه و تنوع مشاغل آن مرهون تلاش های آنان دانسته می شود. مردمی شریف و زحمتکش که رونق اقتصادی این شهر را در دوره خوانین موجب شدند و بازار برازجان را  در تمام دشتی و دشتستان بلند آوازه ساختند. درستکار و امین بودن آنان موجب شده بود خوانین برازجان بخش هایی از اقتصاد تجاری شهر را به آنها واگذار کنند. چنانکه حاج غلامحسین را در بوشهر نماینده تجاری خود کردند .نیز مرحومان حاج ابوالقاسم و حاج محمود و حاج نجف برازجانی که همگی از تجار نیکوکار بوده اند از خویشاوندان نزدیک مرحوم حاج محمد نبی هستند. ایشان حرفه عطاری و دانش پزشکی خود را  در جهت خدمت به مردم بکار گرفته بود. شنیده ام زندگی توام با معنویت او موجب شده بود که پناهگاه و تکیه گاه مردم محل شود،چه در مغازه و چه در خانه.


به هر حال این قسمت از بازار جنوبی با فضای خلوت و آرام خود با حضور حاج محمد نبی، گویا کارکرد بهتری هم داشته است. آنچنانکه شنیده ام جایی برای مراجعه مردم اعم از زن و مرد جهت گرفتن داروی دل درد، بازگو کردن درد دل، طلب دعا و آرزوی شفا بوده است. مردمداری او چنان بوده که دوای مجانی گرفتن و راهنمایی دلسوزانه شدن در آنجا امری عادی به شمار می آمده است. در میان مردم این سخن را شنیده ایم که عطاری شغل پر سودی است زیرا عطار به من می خرد و به مثقال می فروشد. اما گویا این عطار به من می خریده و به خروار در مرور ایام و مراجعه انام ( مردم) بخشیده است.


این همه خود مرا بیاد عطار نیشابوری می اندازد. بدون شک مشهور ترین عطار ها، فریدالدین  عطار نیشابوری است. همان طبیب و عارف و شاعر معروف که از روستای کدکن نیشابور برخاست و آوازه ای بلند یافت. اما او همچنان که خود شایسته مقامی بلند بود این خوش شانسی را هم داشت که همشهریانش بخصوص استاد گرانمایه دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی به نگارش احوال و نشر آثارش بپردازند. این مقایسه از آن رو ضروری است که در شهر ما برازجان هم مرحوم مغفور حاج محمد نبی مهاجری هم طبیب و هم عارف و هم شاعر بود. منتهی بعکس اهل نیشابور، همشهریانش در اعتلای نام او و بیان محامد احوال وی کوتاهی کرده اند. این عطار برازجانی که آوازه ای بلند در طبابت و مردمداری و مهربانی در حق بیماران و دستگیری از بینوایان و یاری ضعیفان داشت همواره مورد احترام همگان و خانه و مغازه اش محل مراجعه مردمان بود. رویی گشاده، دستی گشاده و خانه ای گشوده بر نیازمندان داشت. حسن خلق او معروف، در بخشندگی موصوف و در دینداری مشعوف بود. آنچنانکه می توان گفت او در مغازه کاسبی نمی کرد و اگر او را کاسب بدانیم مصداق واقعی الکاسب حبیب الله بود؛ در کاسبی رضایت حق را در خدمت به خلق طالب بود. به واقع جلب مشتری نمی کرد بلکه مشتریان بودند که مجذوب او می شدند. مثلی مشهور است که مشک آنست که خود ببوید نه آنکه عطار بگوید. اما رونق دکان او  نه از مشک خوشبو که از خوشخویی و خوشرویی وی بود. این خود داروی تلخ او را در کام بیماران شیرین می کرد. چنانکه گفته اند:


     اگر حنظل خوری از دست خوشخوی
                       به از شیرینی از دست ترش روی


عطاری شغلی به شمار می آید که با هندوستان و چین پیوند دارد و این دارای سابقه ای چند هزارساله است. از هل و فلفل و فوفل و زنجبیل و زردچوبه گرفته تا مشک و عود و عنبر و کافور تا قلع و جیوه و باروت، تا چای و قهوه و نشادر و نشاسته و ده ها جنس مربوط و نامربوط به هم به شغل عطاری تعلق داشته است. چنانکه «قوطی عطار» عبارتی بود که در اشاره به اینکه هرچیزی ممکن است در آن یافت شود بکار می رفت. دکان عطار چنانکه ممکن است همین امروز هم دیده شود کالاهای بسیاری را عرضه می کند ، چنانکه امروزه این کار داروخانه و عطر فروشی و سوپری و… انجام می دهند.
با این تنوع کالا می شود گفت عطاری از دو جا تدارک می شود : طبیعت نزدیک و تجارت دور. نیز دو کار را انجام می داده است دفع بیماری با ادویه ( دارو) و حفظ سلامتی با ادویجات( چاشنی ها). توضیح آنکه در عطاری که همان طب سنتی است تعداد فراوانی از گیاهان کاربرد دارویی دارند و در قدیم که هنوز داروهای شیمیایی و تولیدات صنعتی به وجود نیامده بود همین گیاهان دارویی مورد استفاده قرار می گرفتند. گویا لغت فارسی دارو از دار یعنی درخت بایست باشد. مردم، بسیاری از این گیاهان را از طبیعت اطراف خود تهیه می کردند و یا خود مصرف می کردند و یا به عطار می فروختند. نیز عطار ها دارو های چین و هند را از تجار می خریدند. اگر هریک از چنین داروهایی به تنهایی استفاده می شد بدان «ادویه مفرده» و اگر به صورت ترکیبی ساخته می شد «معاجین» (جمع معجون) می گفتند که شامل شربت و زماد و مرهم می شد. ساخت معاجین که اکنون به آنها داروهای ترکیبی می گویند فقط از عهده عطار های با تجربه و در واقع طبیب بر می آمد. برای ساخت آنها هم کتاب های بسیار وجود داشت. چنانکه قدیم ترین کتاب خطی موجود به زبان فارسی ، کتاب حقایق الادویه متعلق به حدود هزار سال پیش است. یک عطار می بایست هم دارو ها و طرز ساخت و نحوه مصرف آنها را بداند و هم در طبابت سر رشته داشته باشد. آن هنگام بر اساس مزاح سرد و گرم و نیز رطوبت و خشکی بعلاوه اخلاط چهارگانه بلغم، سودا، صفرا و دم طبابت می کردند. از این رو عطارهای مشهور طبیب هم بودند و حتی در طبابت خود به غذاها و آب و هوای فصل ها هم توجه می کردند. چنانکه در توصیف دکان عطار نیشابوری است:


به داروخانه  پانصد شخص بودند        
                       که در هر روز نبضم می شمردند


یا شخصی خطاب به او گفته بود:


به من گفت ای به معنی عالم افروز  
                 چنین مشغول طب گشتی شب و روز


داستان آمدن یک درویش بر در دکان عطار نیشابوری و تحول روحی او نیز مشهور است. زیرا چون عطار نیشابوری از دوا و شفا ادعا کرد او در تسلیم و رضا سخن گفت. پس سر بر زمین گذاشت و از دار فانی درگذشت. چنان راحت بمرد که گویی بخفت.


باری دانش و تجربه و دقت نظر لازم است تا یک عطار موفق و مشهور شود. از این رو عطار هایی که به درجه استادی می رسیدند در واقع حکیم بودند و این بدین معنا بود که از علوم دیگر از جمله فلسفه و عرفان و الهیات هم اطلاع داشتند. چنانکه ابن سینا چنین بوده و کتاب شفا را درباره فلسفه و کتاب قانون را درباره طب نوشته است. بر همه این ها بایست اخلاق طبابت یعنی شفقت در حق بیماران و رازداری برای مردمان و بی توجهی به مال و منال دنیا را هم دارا می بودند. مشهور است که مرحوم حاج محمد نبی مهاجری از همه این صفات بهره داشت. شنیده ام او بسیار کتاب می خواند، معلومات دینی و سلوک عرفانی داشت و در همان بازار و محله قلعه در حلقه ای از دوستانش مجلس کتابخوانی داشته است. جا دارد در اینجا یادی هم از مرحوم محمد رضا واقفی هم محله ای ایشان داشته باشیم که طب سنتی می دانست و آن را هم با امکانات جدید همراه کرده بود. اما بعکس مرحوم مهاجری که از خانه و محله بیرون نمی رفت در همه جا حاضر می شد.
چنانکه گفتم مواد یک عطاری یا از طبیعت نزدیک حاصل می شد و یا از طریق تجارت دور بدست می آمد. در بهره گیری از طبیعت نزدیک ( پیرامون) جا دارد یادی کنم از مادران فداکار برازجانی که کمابیش گیاه شناس و دارو شناس هم بودند.  باری هر چند در ایران گیاهان دارویی بسیار است اما در چین و هند گیاهان خاصی می روید. مانند چای که منشاء آن چین بوده و در اصل یک دمنوش دارویی به شمار می آمده است. نیز شکر زرد از هند بوده که آن هم در ابتدا به عنوان دارو استفاده داشت. دارو ها را هم «ادویه» می خواندند، اما  ادویجات که شامل ترکیبی از چند قلم محصولات گیاهی است و غذا را خوش طعم و خوشبو می سازند می تواند دارو هم باشد. زیرا به حفظ سلامتی کمک می کند. در واقع در طب قدیم غذا و دوا یکی دانسته می شد. چنانکه عطر هم چنین بود و گاه کاربرد دارویی داشته است . امروزه عطر بیشتر برای زیبایی و شرکت در مهمانی کاربرد دارد. اما عطورات و بخورات دارو هم بوده اند و بیماری هایی را با آنها درمان می کرده اند. به همین دلیل است که مغازه هایی که همه کالاهایی را که در بالا یاد کردم، عطاری یعنی عطر فروشی می گفته اند. این همه خود بخشی از دانش پزشکی و داروشناسی ایرانیان بوده است و در یک سخنرانی در دانشگاه اهواز که درباره جندی شاپور داشته ام، رابطه تجارت و طبابت را بررسی کرده ام.


بجز گلاب و عطر گل که در ایران تولید می شود، دیگر عطرها  از تجارت با چین و هند و افریقا بدست می آمد. مشک از ختا و ختن در شمال چین تا تبت، از ناف نوعی آهو بدست می آمد. از این روست که حافظ می فرماید:


بگشا بند قبا  خلوتی نافه گشای
               که ز صحرای ختن آهوی مشکین آمد


نقش تجارت مشک در مناسبات ایرانیان با تاتار ها موضوع یکی از مقالات اینجانب در تاتارستان روسیه بوده است. عنبر در سواحل اقیانوس هند بخصوص شرق افریقا پیدا می شد و در یک سخنرانی در کنیا نقش عنبر در ارتباط سیراف با شرق افریقا را نشان داده ام. مر و کندر از عمان و عود از کامبوج می آوردند و من درباره تجارت آن در عصر هخامنشی براساس نقشی از داریوش اول در تخت جمشید که مجمری در مقابل اوست در دانشگاه  شیراز سخنرانی داشته ام. راهی تجاری که از عمان به ایران می آمد «جاده بخور» و از هند به ایران «جاده ادویه» و از چین به ایران «جاده ابریشم» خوانده می شد. داروهایی که به ایران می رسید در قرون وسطی به طرف اروپا می رفت و این خود زمینه ساز شکل گیری دانش پزشکی جدید در اروپا پس از جنگ های صلیبی به شمار می آید. اما از میان همه عطر ها،  مشک معروف تر بود زیرا هم دارو بود و آرایشی و بهداشتی. با عطری جذاب و جانبخش. چنانکه مردم از میان همه عطرها ضرب المثل «مشک آن است که خود ببوید نه آنکه عطار بگوید» را ساخته اند. توضیح آنکه تجار در سفر به سرزمین ختا در شمال چین ناف نوعی آهو را خریداری می کردند و در طبله ای یعنی جعبه ای کوچک می گذاشتند و درب آن را محکم می بستند و به عطارها برای فروش می‌رساندند. در این حال اگر این مشک جنس خوبی داشت بوی آن مغازه‌ی عطار را پر می کرد و نیازی به تبلیغ عطار و توضیح درباره کیفیت عالی آن نبوده است. یعنی این بو نشانه وجود مشک است و اینکه چه کیفیتی دارد. عطار برازجانی ما، هم با بوی خوش سروکار داشت و دکان خوشبویش در سکوت بی ادعایی، مصداق صادق بودن او بود.  اما بیش و پیش از آن در طبله‌ی او خوشخویی بدست می آمد. متاعی که هرچند رایگان می داد اما بهایی گران داشت. این عطار به خوشخویی، بویی خوش تر از طبله مشک دکان عطاری داشت.



کانال تلگرام اتحادخبر


نظرات کاربران
ارسال نظر

نام:

ايميل:

وب سايت:

نظر شما:

تازه ترین خبرها

  • اولین دورهمی اتحاد جنوب در سال ۴۰۳ برگزار شد / تصاویر
  • مادر حسن غلامی هنرمند شاخص هم استانی در آغوش خاک آرام گرفت / تصاویر
  • استارت فوتسال محلات شهر برازجان جام ۱۵ با قدرت نمایی مدعیان / تصاویر
  • حضور تیرانداز دشتستانی در مسابقه کشوری بنچ رست ۲۵ متر
  • آغاز عملیات اجرایی پایگاه سلامت مرکز خدمات جامع سلامت دشتستان
  • عناوین روزنامه‌های ورزشی امروز1403/02/06
  • رقابت پتروشیمی جم در نمايشگاه Chinaplas 2024 در کنار شرکت‌های بزرگ و قدرتمند دنیا
  • آغاز رقابت بیش از ۱۶ هزار داوطلب کنکوری در استان بوشهر
  • خبرنگاران سراسر شرکت ملی گاز ایران از پالایشگاه های مجتمع گاز پارس جنوبی بازدید کردند
  • کاروان خودروهای شوتی در دشتستان توقیف شد
  • عناوین روزنامه‌های امروز1403/02/06
  • ثبت بیشترین جلسات و اقدامات راهبردی در هیئت مدیره مجتمع گاز پارس جنوبی در سال 1402
  • بهترین زمان نوشیدن قهوه برای مبتلایان به کبدچرب
  • حضور پتروشیمی پردیس در ایران اكسپو، بزرگترین رویداد صادراتی ایران
  • هفته کارگر در بوشهر با گلباران مزار شهدا آغاز شد
  • اولین دورهمی اتحاد جنوب در سال ۴۰۳ برگزار شد / تصاویر
  • بررسی مشکلات بنار آبشرین در اردوی عمرانی دهیاران بخش مرکزی دشتستان
  • مادر حسن غلامی هنرمند شاخص هم استانی در آغوش خاک آرام گرفت / تصاویر
  • مرکز جامع سلامت شهر کلمه به زودی افتتاح می شود/ 80 درصد فضاهای فیزیکی بهداشت و درمان دشتستان نوسازی شده است
  • بهترین زمان خوردن قهوه برای کبد چرب
  • مطالبات فعالان محیط زیست از مردم و مسئولان/ آفت محیط زیست زباله های پلاستیکی است/ مسئولان بیشتر از گرفتن عکس پای کار باشند
  • جناب نماینده! قحطی پتروشیمی که نیامده، بسم‌الله
  • سرنوشت باقیمانده سموم در محصولات کشاورزی
  • تجلیل از دو تیرانداز پرتلاش و موفق دشتستان
  • انتخاب هیئت رئیسه جدید شورای هماهنگی روابط عمومی های ادارات شهرستان دشتستان
  • یک بار برای همیشه تفاوت گرگ، شغال و روباه را با رسم شکل یاد بگیرید
  • نشست فرماندهان پایگاه‌ها و شورای حوزه مقاومت بسیج شهدای پتروشیمی به میزبانی پتروشیمی جم
  • آغاز عملیات اجرایی پروژه ٣۵٠٠ واحدی سازمان انرژی اتمی
  • عناوین روزنامه‌های امروز1403/02/01
  • بازنده جنگ سخت را برنده جنگ نرم نکنید
  • آغاز عملیات اجرای خیابان ۲۴ متری در ورودی شهر از سمت برازجان،خیابان ۲۲ متری غرب آرامستان و خیابان در غرب جاده اصلی
  • اولین دورهمی اتحاد جنوب در سال ۴۰۳ برگزار شد / تصاویر
  • قتل 2 جوان برازجانی در خودروشان/ دستگیری قاتل در استان همجوار
  • یکی از شهدای اخیر حمله اسرائیل در سوریه از شهر وحدتیه دشتستان است
  • گزارش تصویری/ راهپیمایی روز جهانی قدس در برازجان
  • سخنرانی استاد سید محمد مهدی جعفری در جمع دشتستانی ها و استان بوشهری های مقیم شیراز/ تصاویر
  • در رسیدگی به امور مردم کوتاهی نکنید/ برخی از بخشنامه ها باعث کوچک شدن سفره مردم می شود
  • بررسی مشکلات بنار آبشرین در اردوی عمرانی دهیاران بخش مرکزی دشتستان
  • مادر حسن غلامی هنرمند شاخص هم استانی در آغوش خاک آرام گرفت / تصاویر
  • سخن‌ران، کاظم صدیقی‌. نه! مسجد قیطریه، نه!
  • برخورد توهین آمیز رئیس صمت دشتستان با نمایندگان برخی اصناف شهرستان
  • تصاویر جنجالی مجری زن تلویزیون باکو در کنار سفیر ایران و در محل سفارتخانه/ عکس
  • آئین گرامیداشت شهیدالقدس محسن صداقت در شهر وحدتیه
  • اسرائیل را چه باید؟
  • دکتر یوسفی؛ مدیری در کنار همکاران
  • .: شهرزاد آبادی 1 روز قبل گفت: درودتان باد. همگی چند ...
  • .: لیلادانا حدود 5 روز قبل گفت: درود بردکتربایندری ودکترفیاض بزرگوار. ...
  • .: علی حدود 7 روز قبل گفت: بسیار عالی پاینده باشید ...
  • .: شااکبری حدود 7 روز قبل گفت: درود بر استاد گرانقدر ...
  • .: ذاکری حدود 7 روز قبل گفت: بسیار عالی. درود خدا ...
  • .: ذاکری حدود 7 روز قبل گفت: خوشحالم که ادبیات پایداری ...
  • .: افسری حدود 8 روز قبل گفت: درود بر دکتر بایندری ...
  • .: عزیز حدود 8 روز قبل گفت: سایت و نویسنده حواسشون ...
  • .: مصطفی بهبهانی مطلق حدود 11 روز قبل گفت: با سلام و خدا ...
  • .: ح حدود 11 روز قبل گفت: درودخدا بر استادبرازجانی و ...