- مادر حسن غلامی هنرمند شاخص هم استانی در آغوش خاک آرام گرفت / تصاویر
- اولین دورهمی اتحاد جنوب در سال ۴۰۳ برگزار شد / تصاویر
- رقابت پتروشیمی جم در نمايشگاه Chinaplas 2024 در کنار شرکتهای بزرگ و قدرتمند دنیا
- خبرنگاران سراسر شرکت ملی گاز ایران از پالایشگاه های مجتمع گاز پارس جنوبی بازدید کردند
- حضور تیرانداز دشتستانی در مسابقه کشوری بنچ رست ۲۵ متر
- ثبت بیشترین جلسات و اقدامات راهبردی در هیئت مدیره مجتمع گاز پارس جنوبی در سال 1402
- عملیات تعمیرات حساس کوره نم زدایی ردیف سوم گازی پالایشگاه دهم مجتمع گاز پارس جنوبی پایان یافت
- خواص درمانی گیاه عطسه
- بهترین زمان نوشیدن قهوه برای مبتلایان به کبدچرب
- کنترل استرس و روشهای خاص طب سنتی برای آن
اتحادخبر- اصغر علی خانی: ...رئیس غلوم و تفنگ چی ها هنوز از دامنه ی کوه سرازیر نشده بودند که مجو سیاه مثل برق و باد خود را به اسب رئیس رساند و خبر دعوتِ منصورخان را با آب و تاب به او داد. سُم اسب ها به قلوه سنگ ها می خورد.ترق و تورق می کرد.به کوه می خورد و همه جا را خبر می داد.فکر و خیال روی ذهن رئیس رژه می رفت؛ چگونه، فیلِ دُم بریده ی خان یک باره...
اصغر علی خانی:
...رئیس غلوم و تفنگ چی ها هنوز از دامنه ی کوه سرازیر نشده بودند که مجو سیاه مثل برق و باد خود را به اسب رئیس رساند و خبر دعوتِ منصورخان را با آب و تاب به او داد.
سُم اسب ها به قلوه سنگ ها می خورد.ترق و تورق می کرد.به کوه می خورد و همه جا را خبر می داد.فکر و خیال روی ذهن رئیس رژه می رفت؛
چگونه، فیلِ دُم بریده ی خان یک باره قصد هندوستان کرده؟ دعوت کرده اند برای شرکت در جشن عروسی، آن هم بدون اهل و عیال و تفنگچی!!!
رئیس، سال ها پیش، در جشنِ عروسیِ پسرِ بزرگ خان حضور داشت.دیده بود چه طور خان می خواست پای شکسته ی گاوش را به گردنِ باغبانِ بیچاره ای بیندازد و تاوان بستاند.
کشاورز بیچاره به آسمان می رفت، زمین می آمد.به پیر و پیغمبر قسم می خورد که پایِ گاو را من نشکسته ام.بعد از شهادتِ دو نفر، خان با دو کشیده ی آب نکشیده، آن باغبانِ مظلوم را فرستاد پی کار بدبختی اش.
رئیس با دو چشم خود دیده بود که خان با کسانی که زیر بار زور نمی روند، چگونه تا می کند. اول؛ دو مأمورِ قلچماق خود را درب خانه ی آن ها می فرستد تا با چوب و چماق، اهل و عیالش را حسابی ادب کنند!!! اگر افاقه کرد؛ فبها. اگر جواب نداد ، به جان اسباب و وسایل می افتند و آن چه به دستشان می رسد با تبر دو شقه می کنند.محال است چیز با ارزشی در خانه بیابند و کش نروند.
اگر پس از این همه ستم، کسی زنده ماند و خون سرش زیادی کرد.او را می آورند به قلعه.آن قدر دودِ کاه به ریه ی وامانده اش سرازیر می کنند که تا آخر عمر،گرفتارِ سرفه های خشک و خس خس شود.
اگر کسی خیلی به پر و پای خان می پیچید؛ دستور می داد سنگ بزرگی به بیضه اش آویزان کنند تا فراموش نکند که می شود در همین دنیا هم طعم زقوم را چشید.
چند نفری که کوره سواد قرآنی داشتند و مردم را هُل می دادند به سوی دانایی.با زد وبند خان و شهربانی ، در سیاه چال، روزانه چماق نوش جا می کردند.وقتی روان آن هاحسابی خط بر می داشت و به دنیای زیست انگلی قدم می نهادند، از دهلیزها آزاد می شدند.
خان مشکوک می زد. چند مدت پیش توصیه می کرد با توپ و تشر!!! سفارش می داد با تهدید!!!تفنگچی هایش به جانِ آدم های رئیس می افتادند،چوپانش را می زدند به قصد کُشت.اسب هایشان را یله می کردند در کِشت، گاوهایشان مثل مور و ملخ به جان ثمر و ساقه ی نخل های مردم می افتادند.
رئیس دندان روی جگر می گذاشت.چندبار علی خان را برای گِله فرستاد به قلعه ی خان.خان ، تقصیر را به گردن رعیّتِ رئیس می انداخت و می گفت ؛چوپان احمقِ شما ، چوب و چماق کشیده رویِ تفنگچی من!!! باغدارتان با دشنام، روح جدّم را در گور لرزانده!!! اسب و گاو زبان که ندارند تا آن ها را به معروف امر کنیم و از منکر بازداریم!!!
رییس وقتی کلّه شقی خان را می دید؛ به هم می ریخت.مزاجش رگ به رگ می شد. می رفت توی فکر. می خوابید ،شاید این همه نامردمی فراموشش شود.
رئیس و تفنگچی ها به قلعه رسیدند.نسیم بهاری، از در شمالی قلعه هُل می خورد به اندرونی.از کنگره ها فرار می کرد و به خانه های تو سَری خورده دِه سرک می کشید.خورشید، خسته و کوفته، رخت برمی بست.
بار وبُنه ها هنوز روی گُرده ی قاطرها بود.رئیس اشاره ای کرد به علی خان.
علی خان از اسب پیاده شد و رفت بالای سکّوی کنار در. با صدای رسا و مردانه گفت؛ امشب، همگی مهمان قلعه اید.کسی به خانه نرود.بعد از شام، رییس با شما کار دارد... حرف دارد.
تفنگچی ها، به امر رئیس، بارها را از گُرده ی حیوانات برداشتند.میرآخور، با صدای بلند، به اصطبل دارها می گفت:مواظب باشید اسب ها نچایند.
تفنگچی ها در حیاط قلعه وول می خوردند؛سه چهار نفر ایستاده بودند کنار دیوار و قصه های جوان مردی رئیس را مرور می کردند.چند نفر ، دست ها را تا آرنج فرو کرده بودند در حوض قلعه و سر و صورت را صفا می دادند.دو سه تفنگچی،برای نماز مغرب آماده می شدند.عده ای خورجین ها را تکیه داده بودند به دیوار و دراز به دراز لم داده بودند روی آن.گروهی روی سکّوی عمارت وارفته بودند، چای گرم قلعه را نوش جان می کردند. گُل می گفتند و گُل می شنفتند.دو تفنگچی پیر، آب قلیان ها را کم و زیاد می کردند.صدای گیوه ی زن ها در اندرونی قلعه تمامی نداشت. یکی می رفت، یکی برمی گشت.گاهی افتادن ظرفی از دست دخترانِ دست و پا چلفتیِ مطبخ ، چُرتِ تفنگچیان کوفته را بر هم می زد.علی خان ؛ با خوش رویی، مهمانان را به اتاق مجلسی قلعه دعوت می کرد.
دختر ی جوان از درزِ پنجره هایِ اندرونی، آخرین نگاه را از عاشق سینه چاکش دزدید و با دل خوری پنجره را به هم کوفت.دلش می خواست چند دقیقه ی دیگر، زُل بزند به چشمان سبز و موهای بورِ مردِ سرو قامتش.گل لبخند به لب بنشانند.، پا به پای هم راه بروند.مرد خم شود، دست کند در موهای خرمایی اش.با سرانگشت، زلفانش را هی صاف کند و هی تاب دهد. با پنجه های قوی، او را بزند زیر بغل. بوسه ای آب دار نثار گونه ی گل انداخته اش کند و..
تفنگچی ها گوش تا گوش چهاردری قلعه نشسته اند. غلام سیاه ، فرز و چابک، قلیان ها را چاق می کرد و می آورد داخل.فنجان های قهوه ، به محض خالی شدن ،پر می شد.چای اول، از گلو پایین نرفته بود که دومی، سومی و گاه چهارمی به میهمانان لبخند می زد.به دستور رییس،سفره های سنگین و رنگین کشیده شد.تفنگچی ها تا گلو خوردند .پس از نوشیدن دوغ سنتی و آروغ های پنهانی یک سره گوش شدند تا ببینند رئیس چه می خواهد بگوید.. رئیس بلند شد و گفت:" خوب می دانید،مدتی است خون سرِ خان زیاد شده.از طرفی ؛رَجَز "هل من مبارز" سر می دهد.از سمت دیگر؛ ما را به جشن عروسی دعوت می کند.می دانید ردِّ دعوت در مرام ما نیست.
رئیس مکثی کرد و ادامه داد؛ در مقابل کلّه پری های خان و تفنگچی هایش، دندان روی جگر گذاشتیم.باج و خراج مان را به موقع دادیم.سرکشی نکردیم.می توانستیم تفنگچی ها را به هم بدوزیم اما ندوختیم. قدرتش را داشتیم که کتک خوردن چوپانمان را تلافی کنیم.اما نکردیم. زورمان می رسید که پای گاوهایشان را قلم کنیم اما دوستی را ترجیح دادیم.حالا خان، مرا دعوت کرده به جشن عروسی پسرش.می دانم کاسه ای زیر نیم کاسه دارند.کَلکی در کار است.پس زدنِ دستِ برادری هم که ناپسند است....
می خواستم بگویم؛ من به عروسی پسر خان می روم با شاباش...
یکی از تفنگچی ها پرید وسط حرف رییس . پس ما چه؟
همه خندیدند.
اما شما ؟ هان!! می گویم.
پس از رفتن من، به سرکردگیِ علی خان، شبانه راه می افتید و اطراف قلعه پناه می گیرید.اگر صدای تیر و تفنگ در شب یا روز شنیدید، بی مهابا حمله کنید و خاک قلعه ی خان را به توبره کشید و گرنه ، ساکت و آرام ،چشم به راه خطای خان باشید. ادامه دارد...
تازه ترین خبرها
- مادر حسن غلامی هنرمند شاخص هم استانی در آغوش خاک آرام گرفت / تصاویر
- اولین دورهمی اتحاد جنوب در سال ۴۰۳ برگزار شد / تصاویر
- رقابت پتروشیمی جم در نمايشگاه Chinaplas 2024 در کنار شرکتهای بزرگ و قدرتمند دنیا
- خبرنگاران سراسر شرکت ملی گاز ایران از پالایشگاه های مجتمع گاز پارس جنوبی بازدید کردند
- حضور تیرانداز دشتستانی در مسابقه کشوری بنچ رست ۲۵ متر
- ثبت بیشترین جلسات و اقدامات راهبردی در هیئت مدیره مجتمع گاز پارس جنوبی در سال 1402
- عملیات تعمیرات حساس کوره نم زدایی ردیف سوم گازی پالایشگاه دهم مجتمع گاز پارس جنوبی پایان یافت
- خواص درمانی گیاه عطسه
- بهترین زمان نوشیدن قهوه برای مبتلایان به کبدچرب
- کنترل استرس و روشهای خاص طب سنتی برای آن
- پرسپولیس به راحتی آلومینیوم و سپاهان را شکست می دهد
- دومین طلا برای ملی پوش ووشو ایران/ زهرا کیانی بازهم قهرمان شد
- تداوم بارشهای رگباری در این استانها/ کوهنوردی ممنوع!
- آغاز رقابت بیش از ۱۶ هزار داوطلب کنکوری در استان بوشهر
- میزان تولید پتروشیمی بوشهر ۳۷ درصد افزایش یافت
- اردوغان : روابط تجاری ترکیه با اسرائیل متوقف شد
- مالک جدید استقلال: به کمتر از قهرمانی آسیا رضایت نمی دهیم
- حماس : تصمیمی برای انتقال به سوریه نداریم
- خطیر: واگذاری استقلال بزرگ ترین اتفاق بعد از قهرمانی آسیا بود
- مدیرعامل باشگاه پرسپولیس: دایی؟ اوسمار گزینه اول ماست
- رد پای پرسپولیس در شکست پروژه بزرگ فوتبالی عربستان!
- پرسپولیس و استقلال رسماً واگذار شدند/ سهم پیشکسوتان؛ ۵ درصد
- ترکیب سهامداران پرسپولیس در هیئت مدیره مشخص شد
- تأکید فدراسیون فوتبال؛ تماشای بازیها نباید رایگان باشد
- وزیر علوم : کنکوریها اضطراب نداشته باشند/ فرصت جبران وجود دارد
- قیمت طلا امروز پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
- تشخیص سرطان از یک قطره خون طی چند دقیقه
- تغییراتی در چشم که باید نگران تان کند!
- مسئولیتهای اجتماعی نفت در استان بوشهر افزایش یابد
- عملیات اجرای پانسیون پزشکان دالکی شهرستان دشتستان آغاز شد
- کاروان خودروهای شوتی در دشتستان توقیف شد
- مستقل شدن روابط عمومیها در دستگاههای اجرایی پیگیری میشود
- هفته کارگر در بوشهر با گلباران مزار شهدا آغاز شد
- مشکلات کانالهای آبیاری و زهکشی نخیلات آبپخش پیگیری می شود
- مشکلات ۷ بنگاه اقتصادی استان بوشهر رسیدگی شد
- کاروان خدمت استان بوشهر به عسلویه رسید
- مدیریت ارشد استان بوشهر برای رفع مشکلات مردم پای کار است
- مشکلات مردم استان بوشهر در دیدارهای چهره به چهره احصا میشود
- بانوان در نظام و انقلاب اسلامی جایگاه ویژه ای دارند
- آغاز عملیات اجرایی پایگاه سلامت مرکز خدمات جامع سلامت دشتستان
- امدادرسانی به خدمه شناور تانزانیایی در آبهای بوشهر انجام شد
- همایش پاکسازی ساحل در گناوه برگزار شد
- امدادرسانی آب و فاضلاب استان بوشهر به سیل زدگان سیستان و بلوچستان
- عناوین روزنامههای ورزشی امروز1403/02/06
- عناوین روزنامههای امروز1403/02/06
- فال روزانه ۱۴۰۳.۰۲.۰۶
- رهبر انقلاب: کارگر رکن جهش تولید است
- راهکارهای بهبود شرایط صنایع دارویی کشور/ برچیدن بساط ارز چند نرخی
- نشست هماهنگی و برنامه ریزی دومین رویداد ملی خواهر برادری در بوشهر برگزار شد
- عباس عبدی: چند بار دست در حفره حجاب کردند و گزیده شدند، اما باز هم تکرار میکنند