امروز: شنبه 08 ارديبهشت 1403
    طراحی سایت
تاريخ انتشار: 09 تير 1394 - 09:05
زندگى و شعر على هوشمند در گفتگو با عبدالله رئيسى (شاعر و منتقد ادبى)

 گفتگو از: غلامرضا ابراهيمى

 سرويس ادبى-نصرالله قاسمپور: على هوشمند (شاعر، نويسنده و روزنامه نگار) متولد 1346 شهرستان دير از شاعران برجسته ى انقلاب و آيينى استان بوشهر به شمار مى رود.


"آتش و ارغوان"، "از نستعليق گيسوان حوا" و "رسيده تر از ماه به شب چارده" مجموعه شعرهايى هستند که در کارنامه ى ادبى هوشمند به چشم مى خورند.
تصحيح ديوان مدام ديرى و "بانوى آب" (مجموعه شعر شاعران استان بوشهر در مدح حضرت زهرا -س-) نيز به کوشش اين شاعر هم اقليمى منتشر شده اند.
هوشمند علاوه بر شاعرى در حوزه هاى روزنامه نگارى و نشر کتاب نيز فعاليت دارد، فعاليتى که در خدمت شعر اين ديار بوده و هست.
آنچه در زير مى آيد حاصل هفت ساعت گفتگوى زنده و شب زنده دارى در فضاى مجازى (واتس آپ) است که به درخواست و نظارت نگارنده صورت گرفته است.
ضمن سپاس فراوان از دوستان گرانقدرم عبدالله رئيسى و غلامرضا ابراهيمى (دو شاعر و منتقد خوب هم استانى که اين گفتگو حاصل صرف وقت و حوصله ى آن هاست) شما را به مطالعه ى اين گفتگو دعوت مى کنم.

پروست در  کتاب وزین و ماندگار "چرا ادبیات" اثر ماریو بارگاس یوسا در مورد ادبیات می نویسد: "زندگی واقعی در روشنایی آشکار می شود و تنها حیاتی که  به تمامی زیسته می شود، ادبیات است." از این سخن در می یابیم که زندگی در  پرتو  ادبیات بهتر زیسته و شناخته مى شود و نیز اگر قرار است زندگی "به تمامی" زیسته شود، شایسته است "با دیگران"  تقسیم شود!
به زعم من ادبیات همان پیوند خجسته و شکوهمندی است که میان انسان ها برقرار می شود تا در زیر یک سقف خود را به "گفتگو" بنشینند. اگر ممکن است کارکرد ادبیات را بر اساس گفته ی یوسا بیشتر تبیین و تشریح بفرمایید.

ادبیات به نظر من خطر کردن در زبان و پا در مناطق ممنوعه گذاشتن است. شاعر با ورود به این دنیا، اصالت را به جای مفهوم بیرونی زندگی، به موسیقی لحظه ها می دهد. شاعر شاید تنها کسی است که ترکیب بند همزمان عاطفه و تخیل و واقعیت و موسیقی و ابهام و رمزوارگی است و تنها کسی است که بیش از به کارگیری زبان، به آن استفاده می رساند. شاعر، با هر حرکت زبان، بر صورت زندگی رنگ می پاشد. خوشا  به حال کسی که نقاش زبان است. چون این قلم مو از خالق هستی به او به ارث رسیده است. به نظر من، شعر، نقاشی زندگی در زبان روز نیست، خلق زندگی تازه‌ای در زبان است.

حضرتعالی جامعه ى بدون ادبیات را چگونه تصور می کنید؟
اصولن ادبیات چگونه ترجمان روشن فصل مشترک تجربیات آدمی است؟
جامعه بدون ادبیات نمی تواند وجود داشته باشد، چون آنقدر فقیر است که از هم می پاشد. ادبیات، جوهره ی جاری یک جامعه است. بدون ادبیات، زندگی ما صرفا یک قلمرو بی آفتاب است. در جامعه ی بدون ادبیات، هر چه هست یکنواختی معنا و کسالت مفهوم است. این ادبیات است که به زندگی حجم می دهد، موج نو می دهد، گفتار می دهد، وزن می دهد، موسیقی می دهد، فروغ می دهد. ادبیات، یعنی حرکت، یعنی فرم، یعنی روایت زبان در عین لکنت، یعنی تعهد در عین رهایی، یعنی نشستن مردم زیر سقفی که از جنس کلمه است، خیس است. ادبیات یعنی کبریت خیس

داستایفسکی می گوید: ما توقع داریم سیر دگردیسی یک شاعر یا نویسنده را بدانیم؛ جریان پرورش مویرگ های حیات و شخصیت فردی ، اجتماعی هنری و ادبی وی تا در مورد یک  نویسنده یا شاعر بهتر بتوانیم کلاه از سر برداریم و بودنش را به  قضاوت و تجربه بنشینیم.
لطفن شما بعنوان نزدیک ترین فرد به جناب هوشمند از دیروزهای دور وی و زادگاه و آبشخور ادبی اش برایمان بگویید.
البته ابتدا عرض کنم که من یکی از نزدیکترین ها به هوشمند هستم، و نه نزدیکترین.
علی هوشمند شاعری است از دیر، با کوله باری از شعرهای سروده و تجربه‌های ناسروده. فرزند دلتنگی و تنهایی و اندوه است. شاعری است عاشق پیشه و خلاق. روحیه‌ای حساس دارد و زبانی سیال. به هزار هنر آراسته است که شعر، یکی از آن جمله است. در متانت و معرفت و مردانگی و ادب و هنر، کاملا جنوبی می زند. در طنز و بداهه، ذاتا مستعد است. روزنامه نگار است. خانواده‌ای یکدست اهل ذوق و قلم دارد. با اینکه موقعیت مرکزنشینی داشته و دارد، اما هنوز  دلخوش به همین شرجی و طعم دلچسب سلام های مردم بوشهر است.
علی هوشمند، زیستی کاملا شاعرانه دارد، زندگی و شعر او در یک اتاق روزگار می گذرانند. در دو دهه ای که از عمر دوستی ام با او می گذرد، هیچگاه فاصله ای بین او و شعرش نیافتم.شما هم نگردید، نمی یابید.

علی هوشمند متعلق به نسل اول بعد از جنگ و سال های سبز و سرخ آتش است. ایشان با گذشت حدود سه دهه استخوان خرد کردن در وادی ادبیات، امروز دقیقن بر کدام پله ی ادبیات ایران و جهان ايستاده است؟
اصولن طی واکاوی نظرگاه وی، علی هوشمند بیشتر از تماشای دورها رنج - لذت می برد یا حوالی نزديک؟
هوشمند شعر را با انقلاب و جنگ و هيجانات طبیعی و فراگیر آن آغاز کرده است. بدیهی است وقتی شاعری در چنین فضایی قرار می گیرد و بلافاصله با شاعران تاثیرگذاری چون سلمان هراتی، امین پور، قروه، کاکایی، ترنج، عبدالملکیان و...که جريان نو و پیشرو شعر انقلاب را در عرصه غزل و سپید در دست داشتند، از نزدیک ارتباط می گیرد، نمودهاي مستقيم و غیرمستقیمی از مفاهیم اجتماعی و انقلابی وارد شعر او می شود؛ لذا همراهی هوشمند با جریان انقلاب، در شعرش تبلور می یابد، از این رو نیز من او را بیش از آنکه یک انقلابی شاعر بنامم، یک شاعر انقلابی می دانم.
به اعتقاد من، هوشمند، هم جواني و هم شعر خود را در همین فضا شروع کرد و آشنایی او با آثار نویسندگانی چون شریعتی، حکیمی و بهرنگی و شاعرانی چون گلسرخی، شاملو، آتشی، اخوان، نیما و ...که قبل و بویژه اوائل انقلاب خوانده بود، باعث شد از دریچه ی متفاوتی به موضوعات انقلابی بنگرد. شعر «زینو»ی هوشمند به نظر من یک نمونه از همین نگرش متفاوت اوست.در واقع شعر انقلابی هوشمند، بیش از آنکه شعری انتزاعی و آرمانی باشد، شعری اجتماعی با کارکرد پیرامونی است که ریشه در شرایط اقلیمی و زیست بوم شاعرانه وی دارد. به نظرم حتی تعهد شعری هوشمند را نیز باید از همین دریچه تفسیرکرد.
باید اضافه کنم که علی هوشمند با درد و رنج و فقر نه تنها بیگانه نبوده و نیست، بلکه آشنایی بی واسطه با این مقوله دارد، از همین رو نیز به نظر من در بخشی از شعرهای وی با دغدغه هایی مواجهیم که بازتاب درونی و گاه بیرونی چنین پديده‌ي اجتماعي است.
من کاری به ترجمه هایی که از شعر او به چند زبان شده ندارم، کاری به حضورش در جشنواره ها هم ندارم، سفرهای ادبی او به چند کشور همسایه و غیر همسایه را هم نادیده می گیرم، با این حال به گواه چند مجموعه شعری که تا کنون چاپ کرده، او را شاعری ماندگار و تاثیرگذار می دانم. با این حال، شهرت و دامنه نفوذ هوشمند در ادبیات پایداری، بدلایلی بیش از ادبیات معاصر است.

با یک تحلیل کلی در مورد کارنامه شعری وی در می یابیم که اولا : شاعری است مفهومی و معناگرا؛ بازمانده ی شعر دهه ی  هفتاد.
ثانيا: آفرینشگر شعری است تغزلی و اجتماعی. شاعری که نه به سمت رمانتیسم خانلری و توللی و نادرپور در لیریک روی خوش نشان می دهد و نه به مانیفست نیما (= هنجار گریزی و نحو ستیزی) اقبال
نشان می دهد.
او همواره تلاش می کند بوطیقای هنجارین خود را میان لفظ و معنا خلق  و آمیزه ای سازمند میان آن دو برقرار نماید. لطفن ضمن ترسیم آفتابی این فضا به مؤلفه های شعری علی هوشمند اشاره فرمایید.
به نظر من ویژگی و زیباشناسی شعر هوشمند، ارتباط مستقیم به تعریف او از شعر دارد و جالب اینکه تعریف هوشمند از شعر،  ربطی به قالب و دیگر عناصر بیرونی ندارد. به همین دلیل هم در کتاب های او، با تنوع قالب روبرو هستیم. یعنی آنچه برای هوشمند اهمیت دارد، شعریت است و نه الزاما قالب های کلیشه.
هوشمند در خیلی از شعرهای نو، دقیقا شاعری «زبان‌آور» است، به این معنی که اجراهای هنرمندانه در زبان دارد و در حوزه‌های کلمات، ترکیبات و عمدتا ساختار جمله، حرکتی خلاق دارد.
شعرهای او هر یک دارای یک طرح و ساختار خاصی هستند. گاهی خطابی هستند، گاهی پرسشی، گاهی روایی، گاهی همراه با شکست روایت، گاه دیالوگ محور، گاهی از زاویه دانای کل و برخی مواقع با لحن اول شخص.
خب همین مسئله باعث می شود شعرهای هوشمند فضایی مستقل داشته باشند. هوشمند در یافتن سوژه های بکر و ناب،  مهارت خاصی دارد که باید بخوبی قدر آن را بداند.
فضای شعر او معمولا به صورت غیرمنتظره حرکت می‌کند.
علاقه ی هوشمند را به فضاهای مدرن از اواسط دهه هفتاد می توان مشاهده کرد. در شعر بلند جیغ آمبولانس، با روایتی از دلتنگی و حسرت مواجهیم که در پیوند با فردیت مدرن به نمایش درآمده. راوی شعر مورد نظر، ویژگی های انسان تنهای مدرن معاصر را دارد و روایت شکسته ی هوشمند از دغدغه های به فردیت تبدیل شده ی این فرد، بیانگر این واقعیت است که این شاعر جنوبی نه تنها دیروزنویسی نمی کند بلکه دوست دارد امروز را روایت کند. از این رو نیز حس می کنم مخاطب شعر هوشمند، سرگردان نیست و تکلیفش با خودش و شاعر روشن است.
توجّه جدی و گسترده هوشمند به ادبیات پایداری اعم از موضوعات مربوط به جنگ هشت ساله و موضوع لبنان و فلسطین که همراه با هنرمندی زبانی و خلاقیت تصویری و تعهد انسانی بیان شده، باعث می شود که بتوانم علی هوشمند را  «ملک الشعرای پایداری در بوشهر» بنامم و جالب اینکه جنگ با همه ی تلخی ها و زشتی ها، در شعر او حضوری «زیبا» دارد.
چنین شاعری را چطور می توان ماندگار ندانست؟
بی تعارف باید بگویم غیر از مواردی که اشاره کردم، مضمون گرايي هم در شعر علی هوشمند وسعت قابل توجهی دارد. یکی از کارکردهای شعر او به نظر من، پرداختن به موضوعات و مضامين بکر و تازه است و همين ويژگي شعرهاي او را از حالت تفنني و سرگرمي به سوي شعرهايي جدی و دارای حرف، حرکت مي‌دهد. او حتی در شعرهای عاشورایی و دفاع مقدس هم دنبال مضامین تازه و دست نخورده می رود. این قطعا کار هر شاعری نیست. او حتی در مضمون آفرینی، ریسک پذیر است. تلفیق خلاقانه ی مفاهیم کربلا با جنگ هشت ساله و موضوعات اجتماعی و حتی عاشقانه و تغزلی، نمونه ای از چیزی است که عرض کردم و در شعر او دیده می شود
 
جناب ریییسی عزیز!
من چندان با این تعاریف که شعر قالب و فرم خاص خودش را پیدا می کند و آماده به سراغ انسان می آید نیستم  از یک سو با بررسی دفتر آغازین هوشمند "آتش و ارغوان" تا مجموعه ی جدید " رسیده تر از ماه به نیمه ی چهارده " در می یابیم  که خالق جنوبی شعرهای ماندگار "زینو" و "سردخانه" هنوز تکلیف خودش را با وزن روشن نکرده است. ببینید جناب هوشمند بعد از  چهار دهه سرایش هنوز در سرگردانی بین شعر نیمایی و غزل و سپید و...در تعلیق است. شاعران قله نشین شعر امروز بعد از سیر دگردیسی در راه تکامل شعری شان، ناف کهن عروضی را از بند جنین متولد شده و بزرگ شده ی شعرشان بریدند. چون دیگر جنین خودش روی پای خودش حرکت می کند و نیازی به تغذیه ی دایمی از  شیر خود مادر نیست! هوشمند باید مثل فروغ و شاملو و مفتون امینی و...وزن فسیل شده عروضی را زمین بگذارد و شعر را با نیرومندی های فراوان امروزی اش پیش ببرد.
حتا با بررسی چندین باره من بر روی سپیدهایش نظیر "در محاصره ام " که شعر ناب و ماندگاری است، دریافتم هنوز شاعر رویکرد شدید به قافیه کناری (قافیه و ردیف) دارد.
لطفن نظر خود را در این باره بفرمایید.

 من تنوع قالب را در شعر هوشمند، یک غریزه ذاتی می دانم و نه یک سرگردانی اجباری. ببینید هوشمند نه بهترین غزلسراست، نه بهترین  سپیدسرا، نه قوی ترین دوبیتی سرا، نه مطرح ترین رباعی سرا، و نه معروف ترین نیمایی سرا، با این حال او در همه ی آنها شاعر پخته و خوبی است. او نه در جنبه‌های زبانی، شاعری حرفه ای است، نه در تخیل، نه در اندیشه، نه در فرم، نه در موسیقی درونی. با این حال او شاعری دوست داشتنی با شعرهایی خواندنی است.
خصیصه ی هوشمند در فراگیر بودن شعرهای اوست.
البته من معتقدم هوشمند دچار نوعی روزمرگی در حیات ادبی شده  است و اگر می پرسید روزمرگی چیست‌؟ باید بگویم روزمرگی غرق شدن در وضعیتی از زندگی است که ایستاست، و کشش لازم برای خلق و نوآوری متناسب با استعداد فرد را ندارد. روزمرگی بد است و بدتر از آن، عادت کردن به آن است‌. روزمرگی، گیر کردن لای یک زندگی بدون حرکت عمقی و ماجراهای سازنده است. در زندگی روزمره، همه چیز سر جای خود قرار دارد، در عین حال که هیچ چیز سر جایش نیست.
قطعا این مساله، مانعی است برای حرکت روی طناب تصویر، برای جهش به سمت متفاوت و متماز بودن، برای آفرینش آثار تکان‌دهنده.
به هر روی، شعر متفاوت و عمیق، محصول تحول درونی شاعر و فاصله گرفتن از زیست معمولی است. منظورم این است که یکی از دلایل سرایش شعرهای معمولی و نزدیک به هم، تن دادن به زندگیهای  مثل هم و معمولی است که تابعی از احساسات شبیه به هم و روزمرگی های مثل هم است.
‌وقتی کسی گرفتار زندگی روزمره می‌شود، بالاجبار باید تن به یک نظم و چهارچوب کاری بدهد. چنین فردی چنان درگیر کار و مشغله میشود که باید برای شعر زمان خاصی در نظر بگیرد. مثلا اگر شعری هنگام کار به سراغ او بیاید، نمی تواند به آن روی خوش نشان بدهد، پس یا آن را پس میزند لابلای کارها، یا ناقص به دنیا می آورد. چنین شاعری اگر از وقت کارش زد تا شعری بگوید، از کارش میماند و کار هم مثل شعر شوخی بردار نیست. و این چرخه همینطور ادامه دارد تا جایی که باید بین کار و شعرخوب، یکی را انتخاب کند و انتخاب شعر در این شرایط، یعنی خودکشی یکباره با طناب هنر، یا مرگ تدریجی با شیر شعر. به همین خاطر هم شاعران غریزی و فطری، چاره ای جز زندگی نامنظم ندارند. یعنی همیشه زندگیشان بین دیروز و امروز معلق است و همیشه یک روز از تقویم زندگی عقب هستند. علی هوشمند مثال خوبی برای این مسئله است. به نظر من بخشی از سلیقه ی هوشمند در عدم گزینش یک قالب خاص را باید در همین نکته جستجو کرد. چرا که او تسلیم آنات شعری است، تا آنجا که زندگی روزمره به او اجازه دهد.

با این وجود تعلیق بین قالب های مختلف شعر، برای یک شاعری با این همه پتانسیل و استعداد ذاتی به نظر شما حرکت جناب هوشمند را از آفاق ارغوانی شعر دور نمی کند؟
از طرفی دیگر -نه تنها شاعر- بلکه مخاطب جدی شعر امروز و منتقدان و صاحب نظران نیز حساب شان در مواجه با این "ژانر شاعرانه معجون" روشن نییست!
علی هوشمند باید -تا دیرتر نشده- از تقسیم نیرویش در آزمایش و خطای فرم های مختلف شعری دست بردارد و در هر کدام که راهش میانبرد تر است، گام بردارد.
توصیه ی شما به جناب هوشمند در این باره چیست؟
به نظر من علی هوشمند یک شاعر سپیدسرای وفادار به قالب های کلاسیک و نیمایی است و بعید می دانم تحولی در او پدید بیاید که زاویه ی دید او را نسبت به قالب ها تغییر دهد. من هوشمند را در شعر سپید شاعری بسیار موفق می دانم، در چند مجموعه ای که منتشر کرده، شعرهای سپید وی، بسیار حرفه ای تر بوده است. او در شعر سپید، تا حدودی به سبک شخصی رسیده است، از این رو نیز  باید مخاطبان حرفه ای خود را راضی و حفظ کند.
به نظر من فعالیتهای ژورنالیستی به همان اندازه که به شعر هوشمند کمک کرده، به همان نسبت به شعر او آسیب زده است. شاید بد نباشد برای تحلیل این موضوع کمی به عقب برگردیم. به زمانی که شاعر ما از دیر به بوشهر کوچید.
او اواخر دهه هفتاد به بوشهر آمد و چیزی  که در تغيير نگرش هوشمند تاثير داشت، روزنامه نگاری او و سردبیری هفته نامه پیغام بود. قرابت هوشمند با دکتر معتمد و قرارگرفتن او در متن اصلی فضای فرهنگی ادبی بوشهر که مصادف شده بود با پیروزی جریان اصلاحات در ایران و باز شدن فضاهای فرهنگی و سیاسی، شعر هوشمند را لبريز از «عشق» و نوعي روحيه ي ژورنالیستی نمود كه بازتاب آن، در شعرهاي اين دوره ي او حضوری پررنگ دارد.
به نظر من شعرهاي هوشمند بعد از این دوره، از لحاظ موضوعی به تنوع می رسد و از جنبه های زبانی، پخته تر و  متوسع تر می شود. علتش هم خیلی ساده است. او با ورود به دنیای ژورنالیست، با دغدغه ها و چالش های جدیدی مواجه می شود و از سویی، حضورش در مرکز استان و ارتباطش با بدنه ی فعال فرهنگی اجتماعی، باعث می شود مسؤولیت ها و بویژه مشغولیت های تازه ای پیدا کند که در شعرش خواسته و ناخواسته  به آنها واكنش نشان مي داد. با این حال، او از لحاظ فرم و قالب شعری، بواسطه ی این مشغولیت‌ها آسان گیر شد و تنوع قالب را به سرودن حرفه ای در یک جریان خاص ترجیح داد. من حس می کنم برای هوشمند در شرایط فعلی، گزینش یک قالب بسیار دشوار است. به همین خاطر دوست ندارم به او پیشنهاد بدهم فقط سپید بگويد.

من به عنوان مخاطب جدی شعر امروز، ضمن غبطه بر ذهن و زبان (و به قول منوچهر آتشی) حضور بدوی علی هوشمند در شعر، علاوه بر تقسیم رمق وی در قالب های مختلف، گستره ی دکومان و موضوعات گوناگون ادبی از ژانر عاشقانه و اجتماعی گرفته تا شعر انقلاب و پایداری و آیینی و نیز رویکرد فکاهه به موضوعات پیرامون را نیر به سود "زمان" می دانم و حرفه ای نبودن نگاه هوشمند به شعر.
ببینید در گزیده اشعار (عصای مزاحم) شاعر رگه هایی ناب از طنز فرانو را دارد، یا (شعر سردخانه) نوعی ضرورت ساده و زلال نویسی در شعر. دریغا که شعر هوشمند بر هیچ ستون محمکمی ایستا نیست و دایم در تزلزل بین قالب های سنتی و نو، زبان کلاسیک و امروزی، سنت و مدرنیته، طنزو فکاهه، آیینی و آزاد و...
دایم در بار اندازی و آیین کاروانی است.
این گسترانه ی موضوعی چگونه در ذهن خواننده جدی شعر به عنوان شناسنامه ی شعری وی تثبیت می شود؟

به نظر من این تنوع قالب اگر به درستی هدایت شود، می تواند تبدیل به یک سبک کلی برای شاعر شود. نمونه ی موفق آن را در شعر قصیر امین پور قابل می بینیم. قیصر هم در بیشتر قالب ها شعر داشت، و حتی در بیشتر موضوعات و مضامین، با این حال کاملا موفق بود. معتقدم اگر هوشمند بر روی یک قالب و منحصرا سپید تمرکز کند، انرژی شعری او عمق بیشتری می گیرد.
من علی هوشمند را شاعری خلاق با افقی بی نهایت در شعر می دانم، ولی هنوز پتانسیل ادبی و انرژی شعری او آزاد نشده است.
در شعرهای هوشمند من همیشه ردپای پررنگ بازگشت به خویش را می بینم، بازگشت به جهان درونی شاعر. از این رو تصور من این است که شعر وی تلفیقی از ترانه و تنهایی است. ترکیبی از تردید و تفکر، پیوند شاعرانه ای از پرسش و آرزو، ولی لحن او هرگز شعاری و آرمان گرایانه نیست. به نظر من هوشمند میتواند رهبری یک جریان شعری را با مضمون و فرم و زبان خاص به دست بگیرد.  این حرف من را کاش خود هوشمند جدی بگیرد. چون تعارف نیست. هوشمند جزو شاعرانی است که شعرش قابل تقلید نیست. دارای جوهره و عمق است. دارای انرژی تصویری است. زبان سرکش دارد. لحن زنده دارد. عینیت عاطفی دارد. شما شعری که وی به  منوچهر آتشی تقدیم کرده، بخوانید. واقعا یکی از بهترین شعرهای تقدیمی معاصر است. با لحنی خطابی توام با روایتی تصویری و نوستالوژی مدرن. شعر "زینو" هوشمند را بازخوانی کنید. این شعر دارای روایتی زنده و پرشور و شاعرانه است، وجه موسیقیایی این شعر بالاست. حس مادرانه - زنانه در آن موج می زند. حسرت این شعر، حسرتی توام با حیرت و درونی شده در لحن راوی است. هوشمند به نظر من حدود بیست شعر سپید قوی دارد که به تنهایی برای ماندگاری یک شاعر کافی است. شعر بلند حماسی عاشورایی او، شعر اجتماعی شنبه یکشنبه دوشنبه ی او، شعر جیغ آمبولانس، و شعرهای موفق دیگری که در ذهن مخاطبان شعر او ثبت شده است.
کاش قدر خویش را بیشتر بداند و بداند که برای تحول و حرکت در شعر، هنوز جوان است و دیر نشده.

هوشمند چقدر در شعرهایش "خودش" را راه می رود؟
اساسا روح شوریده و سرگردان وی پشت کدام یک از شعرهایش بیتوته کرده و حضور پررنگ تری دارد ؟
اگر ممکن است به یک دو نمونه  شعری اشاره فرمایید.

سیمای هوشمند را می توان پشت تمام سطرهایش دید، چه آنگاه که عاشق است و ساعت پنج منتظر قطار، چه وقتی روزهای هفته را می شمارد و در هر روز هفته سهمی از دلتنگی بر می دارد، چه وقتی در محاصره است و منتظر قمقمه ی آب، چه موقعی که از خستگی کار و عدالت اجتماعی می سراید، چه هنگامی که مثل تراکتوری تنها، دلتنگ معشوق است. هوشمند را گاهی در شعرهایش روایتگر مرگ دیده ام، اما او مرگ را نیز از زاویه ای تغزلی نگاه کرده.
به نظر من هوشمند شباهت عجیبی به شعرهایش دارد. از این نظر شعر او را شعری «آیینگی» باید دانست. او آیینه گردان روح سرگردان خویش است. به جرئت میتوانم ادعا کنم او در هیچ کدام از شعرهایش غایب نیست. از شعرهای او، بوضوح میتوان سیمای مردی را دید که دغدغه ی عشق دارد. دلتنگ یار است. خمار قرار است. بی قرار فرداست و خسته از دیروز، در پی نانی حلال، ساعت ها را سپری می کند. او هم در غزل ها و هم در شعرهای سپیدش، راوی علی هوشمند حقیقی است و من این را اصلی ترین وجه تمایز شعر هوشمند با خیلی از مدعیان شعر امروز می دانم، که شعرشان هر چه هست، خودشان نیست.

علی هوشمند در مصاحبه با علیرضا عمرانی در پاسخ به فردگرایی وی در شعر (چاپ شده در مؤخره برگزیده اشعارش) می نویسد: "به این باور سخت پایبندم که هر شاعری باید تجربیات شخصی خود را که حاصل حضور گرم در اجتماع است به تصویر درآورد" حال با این مقدمه نگاهی بیندازیم به این تصاویر:
من همچنان شاعر چشم های
تو باشم
شاعر آن دو چشم علیه السلام
(برگزیده اشعار ص84)
یا :
به گوش هایت دو گیلاس سرخ
خواهم آویخت..
( همان ص 136)
و نمونه های دیگر که فعلن از حافظه ام بیرون کشیدم.
جناب رییسی عزیز به نظر شما این ترکیبات، نظیر
عشق علیه السلام و یا سطر آخر جناب هوشمند برای شما آشنا نیست؟!

به نظر من استفاده محدود از تعابیر و تصاویر دیگر شاعران، پیش از آنکه ضعف باشد، یک ویژگی است. نمونه ی موفق آن را در شعر حافظ و الگوبرداریی که از شعر خواجو کرده می بینیم. هیچ کس هم به حافظ نمی گوید کار بدی کردی. چون آن تصاویر  در شعر حافظ، زنده شده است. نمونه های ناموفق هم زیاد داریم که اینجا مجال بحث آن نیست.
لذا اینکه هوشمند از قزوه یا فروغ سطری یا تصویری به عاریت گرفته به خودی خود، چندان عیب نیست، اما نوع استفاده از آن عبارت، نشان دهنده ی کیفیت کار شاعر است و باید مورد قضاوت قرار بگیرد؛ بعنوان مثال هوشمند در شعر بلند «زینو»، بی تردید لحن و روایت را از شعر «عبدوی جت» آتشی الگوبرداری کرده، اما این مسئله نه تنها در شعر هوشمند خللی ایجاد نکرده بلکه باعث استحکام ساختار و روایت در شعر  هوشمند با توجه به تجربه پشت سر وی شده است. به نظر من علی رغم استفاده از چنین تصاویری از شعر دیگر شاعران توسط هوشمند، نمی توان شعر او را شعری تقلیدی دانست؛ چرا که خلاقیت های زبان و سرزندگی تصاویر در شعر هوشمند، دو خصلت بارز است که قابل انکار نیست. به نظر من رفتارهای زبانی و فرمی هوشمند بویژه در شعرهای بلند، رفتاری پیش بینی نشده است که از ذهن هر مخاطبی آشنایی زدایی می کند. ضمن اینکه این دو تصویر، در دو شعر قوی هوشمند به کار نرفته اند و در کارنامه ی هر شاعری، آثار متوسط و ضعیف هم ممکن است وجود داشته باشد. قطعا هوشمند و شعرش نیز از این قاعده مستثنی نیستند.

اگر من بخواهم در یک جمع بندی جدی به کارنامه جناب هوشمند بنگرم وی را در حیطه ژانر بسیار موفق سپید، دریایی مواج و نیلگون می بینم که به آب های آزاد راه دارد...
خب معلوم است آب ها در یکدیگر متلاطم می شوند و درهم می آميزند، اما هر دریا نام خودش را دارد.
از سوی دیگر ژرفای آب دریاها در همه جای آن به یک سطح نیست.
زیبایی دریاها بر می گردد به چشم انداز طبیعی  آن ها و حجم  مروارید و مرجان هایی که از قعر آن غوص می کنند.
هوشمند در شعرهایش ،کشف  هایی ناب و غیر منتظره دارد و نیز احضار شاعرانه ی چیزهایی که شاید بیانش چندان مطبوع نباشد!
نظیر دیپلمه بودن تراکتوری تنها
( خود شاعر)، خش دار بودن صدای آتشی و یا احضار فرق گیسوان مواج باباچاهی  و نیز جوان عاشق پیشه مغدونی در شعری با تم توامان عاشقانه، اجتماعی، عاشورایی ...
این ها علاوه بر جزیی نگری در زبان، دیداری کردن اقلیم شاعر در یک اثر هنری است.
دوست دارم نظر شما را هم در این زمینه جویا بشوم.

دقیقا دست روی نکته ای گذاشتید که باید می گذاشتند. بدون شک سکوی پرش شعر هوشمند، در همین مسئله است. منظورم حرکت شورشی در زبان به منظور کشف چیزی غیرمنتظره است. من این را شگرد این شاعر دیری می دانم. در واقع درست هنگامی که همه چیز دارد سیر طبیعی خود را طی می کند، به یکباره موج برمی خیزد و تمام شعر را به هم می ریزد. همین مثالی که خودتان زدید از صدای خش دار آتشی، که در ادامه با صدای رادیوی قدیمی به فرودی فوق العاده در شعر تن می دهد، یک نمونه از  این هنرمندی زبانی و کشف تصویری هوشمند است. این به غیر از جزیی نگری، بیانگر کنترل دقیق شاعر بر جریان فرم در شعر دارد؛ یعنی هوشمند دقیقا حواسش بعنوان یک شاعر حرفه ای، به فراز و فرودهای تصاویر هست و می داند باید ضربه را کجا بزند و جالب اینکه عمده ی تصاویر تغزلی هوشمند، هسته و تمی اجتماعی دارند؛ یعنی وقتی ذات ناپیدای تصاویر تغزلی او را واکاوی می کنیم، می بینیم انتهای این تصاویر، مضمونی اجتماعی نشسته است. به نظر من، نقطه ی اصلی قدرت شعری هوشمند، در زبان یا تخیل یا اندیشه یا فرم نیست، بلکه در پیوند طبیعی همه ی این عناصر با هم است که هویت شعری او شکل می گیرد.
یادمان نرود که هوشمند اهل افراط و تفریط شعری نیست. ریسک او نیز توام با منطق شعری است. گزارش‌های شعر او هرگز منفرد نیستند. بلکه در حرکت جمعی به سمت آفرینش نهایی، معنا می یابند. به عبارتی دقیقتر، در شعر هوشمند هر کدام از عناصر، تلاش دارد در خدمت کل باشد، تا اینکه خود بخواهد خودخواهانه خودنمایی کند.

حیفم می آید به این مورد ظریف در شعر هوشمند نیز اشاره نکنم.
وی کمتر در کتابت وجه دیداری اشعارش مواظبت و شاعرانگی
به خرج می دهد.
نگاه کنید به ول انگاری دو سطر موجز که تا کجای صفحه را
کش آمده است، بی هیچ علائم نگارشی:
به آفتاب
اعتماد کنیم
به چشم هایی که
بی مضایقه می تابند
به جنگلی که
استوار
میان اقیانوس
و بهار
زبانه می کشد...
(برگزیده اشعار ص 56)
از نظرگاه شما شکل کنکریت متن، چقدر در تبادر معانی، تکثر صدا و مغناطیس ذهن مخاطب در هنگام خوانش اثر دارد؟
 🐼br>در شعر نو، نقش معماری و مهندسی سطرها خیلی مهم است. گاهی نحوه زیر هم نویسی سطرها می تواند زیبایی شعر را مضاعف یا حتی کم کند. البته در شعرهای هوشمند تا کنون به شعری که کانکریت به معنای صفارزاده ای آن باشد، مواجه نشده ام، اما در کل حس می کنم در برخی موارد، مقداری سهل انگاری در سطربندی تعدادی از شعرهای هوشمند ملاحظه می شود. این را هم اضافه کنم که در شعرهای هوشمند، بافت شعر به گونه ای است که بار کمی بر دوش موسیقی دیداری گذاشته شده است. نقش اصلی انتقال لذت را در شعر او، جوشش زبان، جهش تصاویر، آشنایی زدایی مضمون و غافل گیری فرم به عهده دارند.

در بین چهره های مطرح ادبی امروز استان بوشهر، جایگاه کشوری علی هوشمند در سیر عمودی بعد از چه نام هایی است؟

من بعد از آتشی و باباچاهی و بیابانی و نعمتی زاده، که از نسل اول شعر بوشهر  هستند، علی هوشمند را نامی مانا و مطمئن در شعر بوشهر می دانم. مشکل هوشمند این است که زیادی معاصر ماست. یا به تعبیر دقیقتر، زیادی به ما نزدیک است. اگر دورتر بود بیشتر و بهتر دیده و شنیده می شد.

 در پایان چون مجال کافی پرداخت به ابعاد مختلف هنری و ادبی جناب هوشمند نبود، پس هایکو وار گشتی کوتاه در چند برش واژه، پیرامون این شاعر جنوبی می زنیم.
لطفن احساس خود را کوتاه بیان فرمایید.

هوشمند غزل:

بوی ترانه های ازل میدهد لبش


هوشمند سپید:

رسیده تر از ماه به نیمه چهارده

هوشمند ژورنالیست:

ترکیبی از ترانه و تنهایی

آتش و ارغوان:

همصدا با حلق اسماعیل

رسیده تر از ماه به نیمه چهارده:

تنفس صبح

انتشارات شروع:

دری به خانه ی خورشید

پیام عسلویه:

تو چقدر شبیه شعرهای من گریه می کنی

علی هوشمند و عبدالله رییسی؟:

گنجشک و جبرئیل

با تشکر از شما که وقت شریفتون را به ما دادین.
 
من هم از شما بابت این گفتگو تشکر مى کنم. در پایان لازم می دانم عرض کنم علی هوشمند، از دید من علی رغم اینکه توسط برخی از منتقدین، بایکوت و حذف شده، اما پتانسیل لازم برای ماندگاری در شعر معاصر را دارد. او و شعرش فراتر از آن هستند که در برخی جریان های بسته بگنجند. او را می توانم مدل دیگری از قیصر در شعر بدانم که هر چند با جریان های مختلفی در شعر همراهی کرد، اما در نهایت شعرش، شعر قیصر بود. علی هوشمند هم هرچند خیلی از جریان های ادبی از شعر وی ارتزاق کرده اند، اما نام و اشعار او هویتی مستقل و فراتر از آنچه بعضا تبلیغ می شود، دارد.
تردید ندارم که هوشمند شاعری کاملا متعهد به شعر و رسالت ادبی است. او به دلیل توجه به مسایل انسانی، شاعری اجتماعی است. حضور بی امان عشق و تغزل در شعر وی هرگز باعث نشده که وی از سایر موضوعات اجتماعی غافل شود. از دید من، او  شاعری است که از من فردی خود گذشته و به من اجتماعی رسیده است./ج



کانال تلگرام اتحادخبر


نظرات کاربران
ارسال نظر

نام:

ايميل:

وب سايت:

نظر شما:

تازه ترین خبرها

  • اولین دورهمی اتحاد جنوب در سال ۴۰۳ برگزار شد / تصاویر
  • مادر حسن غلامی هنرمند شاخص هم استانی در آغوش خاک آرام گرفت / تصاویر
  • بررسی مشکلات بنار آبشرین در اردوی عمرانی دهیاران بخش مرکزی دشتستان
  • مرکز جامع سلامت شهر کلمه به زودی افتتاح می شود/ 80 درصد فضاهای فیزیکی بهداشت و درمان دشتستان نوسازی شده است
  • جناب نماینده! قحطی پتروشیمی که نیامده، بسم‌الله
  • بهترین زمان خوردن قهوه برای کبد چرب
  • سرنوشت باقیمانده سموم در محصولات کشاورزی
  • استارت فوتسال محلات شهر برازجان جام ۱۵ با قدرت نمایی مدعیان / تصاویر
  • تجلیل از دو تیرانداز پرتلاش و موفق دشتستان
  • انتخاب هیئت رئیسه جدید شورای هماهنگی روابط عمومی های ادارات شهرستان دشتستان
  • یک بار برای همیشه تفاوت گرگ، شغال و روباه را با رسم شکل یاد بگیرید
  • آغاز عملیات اجرایی پروژه ٣۵٠٠ واحدی سازمان انرژی اتمی
  • بازنده جنگ سخت را برنده جنگ نرم نکنید
  • حضور تیرانداز دشتستانی در مسابقه کشوری بنچ رست ۲۵ متر
  • تولید 24 هزار تن میگو پرورشی در استان بوشهر در سال ۱۴۰۲
  • آغاز عملیات اجرای خیابان ۲۴ متری در ورودی شهر از سمت برازجان،خیابان ۲۲ متری غرب آرامستان و خیابان در غرب جاده اصلی
  • اولین دورهمی اتحاد جنوب در سال ۴۰۳ برگزار شد / تصاویر
  • قتل 2 جوان برازجانی در خودروشان/ دستگیری قاتل در استان همجوار
  • یکی از شهدای اخیر حمله اسرائیل در سوریه از شهر وحدتیه دشتستان است
  • گزارش تصویری/ راهپیمایی روز جهانی قدس در برازجان
  • سخنرانی استاد سید محمد مهدی جعفری در جمع دشتستانی ها و استان بوشهری های مقیم شیراز/ تصاویر
  • در رسیدگی به امور مردم کوتاهی نکنید/ برخی از بخشنامه ها باعث کوچک شدن سفره مردم می شود
  • مادر حسن غلامی هنرمند شاخص هم استانی در آغوش خاک آرام گرفت / تصاویر
  • بررسی مشکلات بنار آبشرین در اردوی عمرانی دهیاران بخش مرکزی دشتستان
  • سخن‌ران، کاظم صدیقی‌. نه! مسجد قیطریه، نه!
  • برخورد توهین آمیز رئیس صمت دشتستان با نمایندگان برخی اصناف شهرستان
  • تصاویر جنجالی مجری زن تلویزیون باکو در کنار سفیر ایران و در محل سفارتخانه/ عکس
  • آئین گرامیداشت شهیدالقدس محسن صداقت در شهر وحدتیه
  • اسرائیل را چه باید؟
  • دکتر یوسفی؛ مدیری در کنار همکاران
  • .: شهرزاد آبادی حدود 2 روز قبل گفت: درودتان باد. همگی چند ...
  • .: لیلادانا حدود 6 روز قبل گفت: درود بردکتربایندری ودکترفیاض بزرگوار. ...
  • .: علی حدود 8 روز قبل گفت: بسیار عالی پاینده باشید ...
  • .: شااکبری حدود 8 روز قبل گفت: درود بر استاد گرانقدر ...
  • .: ذاکری حدود 8 روز قبل گفت: بسیار عالی. درود خدا ...
  • .: ذاکری حدود 8 روز قبل گفت: خوشحالم که ادبیات پایداری ...
  • .: افسری حدود 8 روز قبل گفت: درود بر دکتر بایندری ...
  • .: عزیز حدود 9 روز قبل گفت: سایت و نویسنده حواسشون ...
  • .: مصطفی بهبهانی مطلق حدود 11 روز قبل گفت: با سلام و خدا ...
  • .: ح حدود 12 روز قبل گفت: درودخدا بر استادبرازجانی و ...