امروز: جمعه 31 فروردين 1403
    طراحی سایت
تاريخ انتشار: 11 ارديبهشت 1400 - 10:39
به مناسبت روز معلم/تقدیم به همه معلمان میهنم..

اتحادخبر-امیر مسعود عباسی سملی:انسان از دوران ماقبل تاریخ، پیرو حس کنجکاوی درونی خود همواره به دنبال کشف حقیقت و فهمیدن اسرار بوده و جهت استمرار این فرایند، دانش خود را به نسل‌ های بعد منتقل نموده است. در هر دوره ای که این انتقال بهتر و کارآمدتر صورت گرفته، ندای ترقی و تمدن نیز از جوامع بشری برخاسته. وظیفه انتقال دانش که آن را آموزش نامیده‌ایم...

نقدی بر ساختار نظام آموزشی

امیر مسعود عباسی سملی:


انسان از دوران ماقبل تاریخ، پیرو حس کنجکاوی درونی خود همواره به دنبال کشف حقیقت و فهمیدن اسرار بوده و جهت استمرار این فرایند، دانش خود را به نسل‌ های بعد منتقل نموده است. در هر دوره ای که این انتقال بهتر و کارآمدتر صورت گرفته، ندای ترقی و تمدن نیز از جوامع بشری برخاسته. وظیفه انتقال دانش که آن را آموزش نامیده‌ایم، حال به گردن نهادهایی غالبا دولتی افتاده است. در کشور ما هم وزارت آموزش و پرورش این مسئولیت عالی را به‌عهده دارد. اکنون پرسشی که مطرح می‌شود، این است که این وزارتخانه تا چه حد توانسته وظیفه خود را مطابق آنچه نیاز امروز ایران است انجام دهد و کیفیت لوازم فراهم شده برای تحصیل  دانش آموزان در چه سطحی است؟


آنگونه که همگان می‌دانیم طی سال های اخیر به قدری بحران ها و دشواری های مختلف در کشور زیاد بوده و هست که مسئله آموزش عملا به پرتگاه اولویت‌ های جامعه رانده شده و آن را کاملا نادیده می‌گیرند. در کمال تعجب هیچکس هم تلاشی برای اصلاح مسیر حرکت آن ندارد. هرچند زمانی که عده قابل توجهی از مردم در تامین نیازهای اولیه یا اصطلاحا نان شب خود ناتوانند انتظاری هم نمی‌رود به این فکر باشند که در مدارس چه می‌گذرد و بازده کتاب های درسی چقدر است. اما عزیزان! بدانید که راه رسیدن به اقتصاد و سیاستی پایدار بدون تردید از دروازه بهینه سازی روند دو مقوله آموزش و پرورش می‌گذرد که امروزه مخروبه‌ای بیش نیست. بنده شاید تخصص و تحصیلات لازم برای اظهار نظر در این زمینه را نداشته باشم، اما سیستم آموزش و پروش با چنان ایرادات و اشکالات بنیادین و مبرهنی رو به روست که تنها با تخصص در رشته " آموزش ستیزی" می‌توانید از آن ها چشم پوشی کنید. من دست‌کم به عنوان یکی از اعضای جامعه دانش آموزی ایران می‌بینم که این سیستم چگونه به کودکان و نوجوانان آسیب هایی جبران ناپذیر وارد می‌کند و خود نیز به عنوان بخشی از آن در کنار دیگران لطمه می‌خورم.
اینجانب تجربه تحصیل در هر سه نوع مدرسه غیر انتفاعی، نمونه دولتی و سمپاد را دارم و هر بار که قرار بود به سطح جدیدی انتقال پیدا کنم گمان می‌کردم شاید از شر مشکلات پیشین خلاص شوم و سرانجام در محیطی سالم و کارآمد به پرورش خود بپردازم. اما هر دفعه ناامید شدم و پی بردم که تمامی مدارس تحت اصولی مشترک عمل کرده و قوانین خاصی که در هر کدام از بخش ها اجرا می‌شود نه تنها بهبودی حاصل نمی‌کند بلکه به تشویش هر چه بیشتر وضعیت نیز دامن می‌زند. خلاصه که این تفکیک و طبقه بندی دانش آموزان به اصطلاح تیزهوش و نمونه از عادی ها، تا وقتی خانه از پایبست ویران است نه تنها موثر نبوده بلکه موجب مکدر شدن اندک نقش حک شده بر ایوان نیز می‌شود.


در ابتدای امر باید به ناکارآمدی مطالب ارائه شده در کتب درسی اشاره کرد. واقعا جای تعجب دارد که چگونه مولفین محترم توانسته اند شیره غلیظ جذابیت را از عمق دروس مختلف کشیده و تفاله های باقی مانده را در قالب به اصطلاح شیمی و فیزیک و... به ما تحمیل کنند. قبل از مولفین هم باید آن کسی را به پرسش گرفت که از ابتدای کار تعیین کرده باید دروسی در مدرسه تدریس شوند که بعضا هیچگونه کاربردی در هیچ زمینه‌ای ندارند، مگر اینکه تصمیم بگیرید در آینده معلم همان درس شوید. ما حتی در دروسی که واقعا کاربردی هستند هم آن‌قدر مطالب پرت و غیر علمی و حتی منسوخ شده داریم که اصل آنچه در درس مورد نظر می‌بایست آموزش داده شود میان مطالب نامربوط پاک گم و گور می‌شود. چرا دانش آموزی که پایه‌ای ترین اصول ایمنی آزمایشگاه شیمی را عملا یاد نگرفته باید سخت ترین معادلات استوکیومتری را در ثانیه حل کند؟ آن هم برای موادی که هیچوقت از نزدیک ندیده. ما در پایان دبیرستان با دانش آموزانی روبرو هستیم که ریز به ریز مدارهای پیچیده الکترونیکی و محاسباتشان را از برند اما توانایی لحیم کردن دو تکه سیم با هویه را ندارند. درباره زیست شناسی به این دلیل که محصل رشته ریاضی هستم اطلاعات چندانی ندارم اما بعید می‌بینم وضعیت این درس دست‌کمی از باقی مباحث داشته باشد. همچنین این سوال پیش می‌آید که چرا محصلین رشته تجربی باید این حجم از وقت خود را صرف حفظ و حل کردن مسائل ریاضی و فیزیکی کنند که در بسیاری از رشته های دانشگاهی پیش رویشان عملا بلا استفاده است.


دروس عمومی شرایطی هولناک تر دارند. منکر این نیستم که یادگیری ادبیات از لازمه های زندگی هر فرد در هرکجای دنیاست اما مسلما نه به این شیوه فعلی. غنای ادبیات فارسی شاید از هر زبان دیگری بیشتر باشد ولی متاسفانه از کمیت اشعار و نثر های نامداران این عرصه در کتاب های ادبیات به شدت کاسته شده و جای خود را به آثاری تقریبا کم ارزش از نظر ادبی داده. خود دبیرهای ادبیات هم از این کج سلیقگی در گزینش مطالب کتاب در عجبند و از آن می‌نالند. هنوز هم نمی‌دانم چرا در کتاب ادبیات پایه نهم از نیما یوشیج که پدر شعر نو فارسی است، غزلی آنچنان بی سر و ته ذکر شده. دبیر ادبیات نهممان هم نمی‌دانست.


در بخش زبان های خارجه هم آموزش و پرورش به بدترین شکل ممکن عمل کرده. بنده هیچ مشکلی با یادگیری زبان های خارجه ندارم و اتفاقا عاشق فراگیری زبان های جدید هستم. منتها باز هم وقتی پای کتاب های وزارت محترم آموزش و پرورش در میان باشد، تمام انگیزه ام را از دست می‌دهم. شش سال متوسطه زمان کمی نیست. در شش سال می‌شود به یک زبان خارجی تسلط کامل یافت اما دو کتاب عربی و انگلیسی مدرسه به نحوی غیراصولی و بی بازده تنظیم شده‌اند که انگار هدفشان صرفا پر کردن برنامه آموزشی است. همه شما که در حال خواندن این نوشته هستید، یا قبلا عربی و انگلیسی را در مدرسه خوانده اید و یا دارید می‌خوانید؛ بدون تعارف چند نفرتان با مطالب مدرسه یکی از این دو زبان را فرا گرفته اید و حال به آسانی به هر یک صحبت می‌کنید؟ جالب تر این که عربی آموزش داده شده در مدرسه زمین تا آسمان با عربی معیار کشور های عرب تفاوت دارد. بماند این که ماهیت تدریس زبان عربی در مدارس خودش زیر سوال است.
نهایتا می‌رسیم به فاجعه‌ای تمام عیار که در درس دین و زندگی رخ داده. برهان های مطرح شده در این کتاب آنقدر ضعیف و کودکانه اند که گویا خود مولف قصد داشته با نوشتن مطالبی که با ساده‌ترین استدلال های منطقی در تناقض‌اند اسباب از دین به در شدن دانش آموزان را فراهم کند. دانش آموز هم این حجم از حرف بی حساب را می‌بیند و تشخیص می‌دهد. اما ناچار است به لب گزیدن؛ چون هیچ جای اعتراضی در درس مورد نظر وجود ندارد. توصیه می‌کنم مجموعه دین و زندگی دبیرستان را کلا به رشته علوم انسانی انتقال داده و در کنار کتاب مغالطات، نوشته دکتر علی اصغر خندان، بعنوان نمونه‌ای عملی از مغالطه های نوین و دیرین در قالب زیرمجموعه‌ای از درس منطق آموزش بدهید.


گزینش و طراحی دروس آن‌قدر بد صورت گرفته که وقتی یک درس واقعا مفید و حائز اهمیت مانند کار و فناوری یا سواد رسانه‌ای از دست وزارت در رفته و وارد برنامه آموزشی می‌شود، توسط مدرسین و دانش آموزان کاملا نادیده گرفته شده و به حاشیه رانده می‌شود. حال چه کسی می‌خواهد به دوستان ثابت کند که داشتن سواد رسانه‌ای در دنیای امروز از واجبات است؟!


چنانچه به درد نخور بودن محتوای کتاب های آموزش و پرورش را نادیده بگیریم و فرض کنیم گزینش مطالب به نحو احسن صورت گرفته، به مشکلی بر می‌خوریم بزرگتر از مشکلات پیشین. کتاب ها در وظیفه اصلی خود یعنی آموزش هم ضعیف عمل کرده اند. درسنامه ها و مسائل مطرح شده در کتاب ها به‌قدری غیرحرفه‌ای و بی سر و ته هستند که با توسل به آنها ساده ترین تست های کنکور سراسری را هم نمی‌توان حل کرد. کنکور هم که ریشه اصلی بخش عمده‌ای از گرفتاری های ماست. حال ما می‌مانیم و کتب وزارتی و یک دنیا فاصله با کنکور. کسی می‌داند این خلاء چگونه باید برای دانش آموز بی نوا پر شود؟ بله دقیقا، این جاییست که پای کتاب های کمک آموزشی و موسسات فرعی و آزمون های فلان و بهمان به ماجرا باز می‌شود. استفاده از کتاب های کمک درسی قائدتا ایراد خاصی ندارد اما نه زمانی که قصدش جبران ضعف کتاب وزارتی در آموزش دروس باشد بلکه وقتی هدفش جبران ضعف دانش آموز در یادگیری آن هاست.


می‌خواهم کمی خیال پردازی کنم. کاملا بی پایه و اساس! خودم را می‌گذارم جای فردی که توانایی تنظیم خط مشی عملکرد آموزش و پرورش را داشته باشد. می‌توانم با کمک گرفتن از متفکرین و متخصصین این عرصه یک سیستم آموزشی سالم با اولویت پرورش فکری دانش آموزان و تحویل دادن یک انسان پخته و آماده اشتغال به بازار کار یا در صورت تمایل خود دانش آموز، ادامه تحصیل در دانشگاه طراحی کنم و بدین صورت چرخ ترقی مملکت را شتاب ببخشم. اما نه! یک کار بهتر. وظیفه قانونی دولت ایجاب می‌کند به فکر اشتغال جوانان و رونق اقتصادی باشد. از قضا کشور هم با بیکاری و رکود دست و پنجه نرم می‌کند. پس شاید بهتر باشد این وسط کمکی هم به حل چنین مشکلاتی کنیم. ابتدا می‌توان اذهان عمومی را سوق داد به سمتی که برای ادامه زندگی دانشگاه رفتن از نفس کشیدن هم حیاتی تر است و هر کس دانشگاه نرفته فاقد عقل و شعور کافیست و صلاحیت کار کردن و تشکیل خانواده را ندارد. بعد مقابل در ورودی دانشگاه با الگو گرفتن از ذوالقرنین دادگر سدی نفوذ ناپذیر بنا می‌کنیم مرکب از آهن و مس. نامش را هم می‌گذاریم کنکور. کمی جلوتر کتاب های درسی که منبع اصلی گذر از سد کنکور هستند را تهی از محتوا کرده و آنچه برای گذر از سد باید دانست، جملگی انتقال می‌دهیم به کتاب های کمک درسی. این‌طوری صنعت چاپ هم راه می‌افتد. می‌ماند هزینه خرید این کتاب ها که آن هم مشکلی نیست. دانش آموز از جیب می‌‌دهد. ناسلامتی می‌خواهد به دانشگاه برود. بدون پرداختن بهایش که نمی‌شود.    اما حالا با توجه به این که سطح مطالب کتب کمک درسی از نسخه های وزارتی کمی تا قسمتی بالاتر است، داوطلب طبعا نیازمند آموزش پیشرفته‌تر خواهد بود. مشکلی نیست. آموزشگاه های بیرون مدرسه می‌‌توانند این وظیفه مقدس را به عهده بگیرند. معلمان هم که حقوق نسبتا پایینی دارند حال می‌‌توانند با تدریس آزاد، کسری درآمد خود را جبران کنند و زندگی مرفهی داشته باشند. تصویب نرخ کلاس ها هم با خودشان. چه از این بهتر؟ می‌ماند یک مشکل دیگر. دانش آموز ضعف کتاب های مدرسه در برابر کنکور را که با کمک درسی ها جبران کرد. عدم کفایت آموزش های مدرسه برای آن را نیز با گرفتن کلاس آزاد تسلی بخشید. اما چگونه خود را دقیقا برای جلسه کنکور آماده کند؟ از چه طریق نقاط ضعف و قوت خود را بسنجد و بفهمد با این همه درس خواندن و کلاس رفتن چقدر آماده شده؟ کافیست کمی سر کیسه را شل تر کرده و به آزمون های کاج، مدادچی و گزینه چهار بپیوندد! در واقع خودش که نه، والدین بیچاره اش سر کیسه را شل کنند. ایرادی ندارد، بعد ها که فرزند گرامی به لطف خدا پزشک این مملکت شد، شیرینی ثمربخشی همه این زحماتش را می‌چشد. اگر هم نشد خودش مقصر است، می‌خواست به حرف مشاورش گوش کند و روزانه بیست و پنج ساعت درس بخواند. سه دقیقه و نیم هم استراحت کند.


دیدید چه شد؟ به همین راحتی کلی موسسه جدید به‌وجود آمد و خیلی ها رفتند سر کار. این از اشتغال. گردش مالی نسبتا عظیمی هم در همین جریان ایجاد شد. این هم از رونق اقتصادی. من هم مسئولیتم را به خوبی انجام دادم. بس که وظیفه شناسم. درصدی از سود همه این فعالیت ها هم به حساب خودم واریز می‌شود. به هر حال زحمت کشیده ام. (در همین لحظه ستون فقرات دانش آموز که در حال تحمل بار تمام ماجراهای بالاست از چهار جهت ترک بر می‌دارد. اما مادام که پای پول در میان باشد اهمیتی ندارد.) دقیقا مشابه همین سیستم را هم می‌توان برای دوره های راهنمایی و دبستان طراحی کرد ولی در ابعاد کوچکتر. به جای سد پولادین کنکور هم سدی گلی می‌سازیم به نام آزمون ورودی مدارس خاص. البته همانطور که گفتم مطالب بالا تماما داستان سرایی های تخیلی بوده و به هیچ وجه ریشه در واقعیت ندارد. پس بر می‌گردیم به عالم واقع.


چه بسا عده‌ای کثیر از داوطلبین نسبت به رتبه های برتر کنکور برای یک شغل خاص، فرضا پزشکی، مستعد تر باشند اما صرفا به دلیل ضعف در دروسی چون فیزیک و عربی و دینی که مطلقا سنخیتی با رشته مورد نظر ندارند از دست یافتن به آن ناکام می‌مانند و مملکت به همین راحتی یک پزشک زبردست احتمالی را از دست می‌دهد. مقصود من به هیچ عنوان این نیست که دروس نامبرده نباید در مدارس آموزش داده شوند؛ چنین موضوعی خودش بحثی‌ بسیار مفصل می‌طلبد. از هر زاویه‌ای این مسئله را بررسی کنید، تعیین سرنوشت سالیانه حدود یک میلیون نفر، طی آزمونی چهار ساعته و با دویست سوال تستی از مباحثی که عمدتا تناسبی با رشته انتخابی پس از آزمون ندارند احمقانه جلوه می‌کند. در حال حاضر حرف من این است که اگر این درس ها واقعا ارتباطی با رشته مورد تقاضا ندارند، به چه دلیل باید در ارزشیابی ورودی آن لحاظ شوند؟ همین آزمون کنکور به عنوان یک معیار غلط برای ارزیابی دانش آموز و رشته دانشگاهی مناسب وی، یک نا به جایی خیلی گسترده در سطح ملی به وجود آورده. اگر لازمه ورود به دانشگاه ثبت درخواست جهت بررسی توسط مسئولین مربوطه و یا به عبارتی اپلای دادن بود، نوجوان با تحقیق و تفحص و در نظر گرفتن ظرفیت های خود می‌رفت به دنبال رشته‌ای که چشمه کنجکاوی و علاقه و تمایل را در او بر می‌انگیخت؛ نه آنچه دست سرنوشت از طریق برگه انتخاب رشته برایش رقم می‌زند.


هر چند چنین شیوه گزینشی تنها آن زمان میسر است که افکار عمومی به بلوغی نسبی رسیده باشد و عامه جامعه مانند جوجه های تازه از تخم درآمده که دهان های خود را به هوای غذا می‌گشایند، فریاد "پزشکی، پزشکی" سر ندهند. این نشان می‌دهد که ما علاوه بر اصلاح ساختاری نظام آموزشی، نیازمند بهینه سازی فکری و فرهنگی مردم نسبتا عزیز ایران نیز هستیم. چنین کاری هم زمان نیاز دارد و هم عزمی پولادین. تازه آن هم در صورتی که سکان هدایت جامعه دست آن هایی که باید افتاده باشد. تنها آنگاه است که کشور گام در مسیر کامیابی می‌نهد. منتها در حال حاضر به‌قولی درگیر نوعی درجا زدن مایل به عقب هستیم.


مدتی فکر می‌کردم همه این مشکلات به گردن معلمان و دبیران است و اگر در پیشه خود متبحرتر بودند همه چیز به خوشی ادامه می‌یافت. اما حال می‌فهمم که خود دبیران هم قربانی همین چرخه ناکارآمدی آموزش و پرورش شده اند و روزگاری در قامت دانش آموز و حال در جایگاه آموزگار زیر بار فشار آن له می‌شوند. درک کردن اهمیت آموزش و پرورش شاید در اولویت نباشد اما قطعا سخت نیست و دست‌کم از دلسوزان این مرز و بوم انتظار می‌رود شرایط بغرنج رویه فعلی آموزش را بدانند. نه دانستن هم کافی نیست، باید عمیقا بفهمند. این که درآمد معلمان از پایین ترین درآمد های دولتی است، به هیچ وجه قابل توجیه نمی‌باشد. صرفا به همین سبب رشته دبیری از آخرین انتخاب های دانش آموز در فرم انتخاب رشته است و این یعنی مصیبت. پس به عقیده بنده رشته دبیری در اولویت های انتخاب رشته باید از پزشکی و مهندسی هم پیشی بگیرد و نوابغ مملکت برای دست یافتن به آن به رقابت بپردازند نه آنهایی که از رسیدن به دیگر رشته ها باز مانده اند. تازه از میان همین دوستان هم  استخدام آموزش و پرورش به بدترین شکل ممکن صورت می‌گیرد و مصاحبه کنندگان گرامی به جای ارزیابی توانایی روانی و تسلط متقاضیان به درس مربوطه، سوالات خود را از مطالب رساله های مراجع تقلید مطرح می‌کنند که مطلقا ربطی به امر آموزش ندارد و اینگونه ممکن است بعضا نامناسب ترین افراد از نظر اخلاقی و حرفه‌ای در پست دبیری قرار ‌گیرند و مکمل بی نقصی ‌شوند برای کتاب های درسی که پیشتر به تفصیل به آن ‌ها پرداخته‌ام.


تا اینجای داستان به اختصار پرداختیم به نواقص نیمه اول وظایف وزارت آموزش و پرورش یا همان آموزش که به سادگی از نامش استنتاج می‌شود. اگر این وزارت در اجرای نیمه اول وظایف خود کمی بد عمل کرده، روی نیمه دوم اصلا کار نکرده. گرد پرورش از هیچ مدرسه‌ای در کشور برنمی‌خیزد. شاید فکر کنید اغراق آمیز برخورد می‌کنم اما مدارس به یکی از اصلی ترین کانون های ضد فرهنگی بدل شده اند و مخصوصا در سنین کلیدی نوجوانی و کودکی تاثیری عمیق بر اخلاق عمومی می‌گذارند. سعی می‌کنم خیلی وارد این بحث نشوم. به هر روی این هم از دیگر جذابیت های جامعه ماست. حایلی ضخیم که میان دو نسل سنتی و نوین قرار گرفته و ارتباطشان با یکدیگر را قطع کرده. نسل سنتی هم به خوش خیالی فکر می‌کنند همه چیز میان فرزندانشان به خوبی و خرسندی می‌گذرد و روز به روز بر انتظارات بی‌جای خویش از ایشان می‌افزایند. من هم یک طرف همین دیوار قرار گرفته ام. پس به شاخه‌ای دیگر از بحث پرش می‌کنم.


متحیرم که آیا واقعا یک نفر روانشناس در اتاق فکر طراحی سیستم آموزشی حضور نداشت که بگوید این بندگان خدا کودک انسانند، این همه بارشان را سنگین نکنید؟ با عنایت به این‌که سیستم در بخش آموزش ناکام بوده و هست و گویی خواهد بود آدم فکر می‌کند که شاید هدف صرفا فشار آوردن به دانش آموز باشد تا از همان اول بداند زندگی با کسی شوخی ندارد و باید در راهش سختی کشید. حجم بالای مطالب درسی و وقتی که حفظ کردنشان می‌طلبد تا بتوان به انبوه نامتناهی امتحانات پاسخ داد، کودک و نوجوان را در سنینی که انسان، کنجکاو و مایل به تجربه کردن است از هر دوی این موارد باز می‌دارد. از لفظ یاد گرفتن استفاده نکردم زیرا همه می‌دانیم که هدف نهایی خواندن دروس پاس کردن آزمون هاست. کار ندارم که برخی وقتشان را پای این ماجرا تلف نمی‌کنند؛ به هر حال اقتضای این نظام صرف عمده وقت به پای درس خواندن و گذشتن از تفریحات و فعالیت هایی است که واقعا از آن ها لذت می‌برید و چنین پدیده ای بسی ناخوشایند است.


اسباب جریحه دار کردن قریحه دانش آموزان در هرآنچه نامربوط به درس است به طرز تحسین برانگیزی دقیق طراحی شده. از خوانندگی و نوازندگی و دیگر هنرها گرفته، تا ورزش های خاص و هرگونه سرگرمی و اعمال ناهمسو با اهداف درسی و عرفی وزارت. پیگیر هر کدام باشید یک ناهنجاری به حساب می‌آیید و باید فورا فعالیت جانبی خود را متوقف کرده و درستان را بخوانید! بسیار جالب است که ما طی دوره راهنمایی در درس هنر، مجسمه سازی و گلدوزی و خوانندگی و فنون مربوط به فیلمسازی مانند بازیگری و کارگردانی و الباقی هم داشتیم اما محتوای کل این سه سال کلاس هنر خلاصه می‌شد به طراحی یک پارچ و لیوان و خطاطی جمله "توانا بود هر که دانا بود" که یک جلسه در میان تکرار می‌شد. یعنی این وزارت حتی به اصول خودش هم پایبند نیست. پس دقیقا از چه پیروی می‌کند که ما را این‌چنین در هم پیچانده؟!


سیستم با این شیوه نمره دهی و ارزشیابی خود ارزش رفاقت را از بین برده و رقابت را جایگزینش نموده. اگر رقابت سالم بود مشکلی نداشتم ولی متاسفانه رقابت ها ناسالم‌اند و بر سر هیچ و پوچ. تا جایی که موجب سست شدن بنیاد اخلاقی دانش آموزان شده و برخی برای بالا رفتن خود و پایین کشیدن دیگران دست به چه کارها که نمی‌زنند. تاکید می‌کنم "برخی"، همه اینگونه نیستند. از مفیدترین اعمال اخیر آموزش و پرورش جایگزینی ارزشیابی کمی با توصیفی در دبستان بود تا دست‌کم نونهالان درگیر این بازی‌های بیهوده نشوند. اما چه فایده که بعد از آن هر چه به کنکور نزدیک تر می‌شویم شعله این معرکه نیز افروخته تر می‌شود و عده زیادی را با اکسیژن ترکیب می‌کند. (امان از شیمی!)


مبادا فکر کنید من از یادگیری و دانش آموختن فراری هستم و این همه آسمان و ریسمان به هم بافتم که از درس خواندن امتناع کنم؛ نه! اتفاقا من به معنای واقعی کلمه جویای دانشم و از هیچ چیز به اندازه یادگیری لذت نمی‌برم. اما آنگاه که می‌بینم وقتم دارد پای درس های مدرسه تلف می‌شود، دروسی که تمایلی به فراگرفتنشان ندارم چون می‌دانم به کارم نخواهند آمد، از عمق جانم احساس سنگینی و سرخوردگی می‌کنم و با حسرت می‌نشینم به تماشای گذشتن عمرم در دورانی که باید بیشترین بهره را از وقتم ببرم ولی افسوس. زمانی هم که می‌بینم کاری از دستم بر نمی‌آید و گوشی هم بدهکار سخنانم نیست بیشتر روحم فشرده می‌شود. از من و هم نسلانم که تقریبا گذشت. دست‌کم امیدوارم برای نسل های بعد آن که دستش می‌رسد کاری کند، پیش از آن کاز او نیاید هیچ کار.

 

 

امیر مسعود عباسی سملی

دانش آموز پایه دهم رشته ریاضی. یک جویای دانش اما نه در مدرسه



کانال تلگرام اتحادخبر


نظرات کاربران
1400/02/12 - 12:19
0
0
درود بر شما 👏🏻
1400/02/11 - 20:46
1
0
نوشتار جالبی بود، برای این دانش آموز گرامی و دیگر دانش آموزان عزیز میهن مان آرزوی آموزش و پرورشی علمی، روشمند، آگاهی بخش،پرسشگر، آفریننده و متعهد به منافع ملی و مردمی آرزومندم!
1400/02/11 - 18:34
0
0
بسیار عالی و کاملا درست و منطقی.اما باید جنبشی جدی به راه انداخت وگرنه این ره که ما میرویم به ترکستان ختم خواهد شد
1400/02/11 - 14:52
0
0
جناب باقر عزیز لطفا این بچه نازنین در محاق توهم مخلوط با سیاست سوق نده.بگذار ازاد اندیش شود..سرنوشت خودت ایامایه عبرت برای خودت نشده؟
1400/02/11 - 12:07
0
1
بسیار .بسیار مطالب مناسب و صحیحی بود از لحاظ نقد برا وزارت آموزش و پرورش. و لذت بردیم که یک دانش اموز توانایی چنین چیزی را دارد.
1400/02/11 - 11:30
1
1
بسیار عالی،کامل و جامع
به امید روزی که آموزش و پرورش ما از این منجلاب در بیاد و بلاخره تاثیری مثبتی در جامعه و اقتصاد داشته باشه
ارسال نظر

نام:

ايميل:

وب سايت:

نظر شما:

تازه ترین خبرها

  • توزیع تعداد ۵۰ عدد کلاه ایمنی از طرف شهرداری بین موتورسیکلت سواران شهر وحدتیه
  • تقابل ادبی فرماندار دشتستان با هاروکی موراکامی از ژاپن !
  • نقدی بر مجموعه داستان " خین‌جوشون " اثر مختار فیاض
  • جاده مرگ شهر وحدتیه را دريابيد،مسئولان برحذر باشند
  • به بچه‌هایتان نودل ندهید!
  • عناوین روزنامه‌های امروز1403/01/30
  • عناوین روزنامه‌های ورزشی امروز1403/01/30
  • بازسازی اساسی پاسگاه‌های پلیس راه استان بوشهر
  • مصرف این صیفی همه کمبودهای بدن و ویتامین ها را جبران می کند/ تنظیم آنی فشار و قند خون
  • ۳۲ هزار مجوز استخدام فرزندان شهدا و ایثارگران اخذ شد
  • ادعاها درباره حمله اسرائیل به ایران / ساقط کردن چند ریزپرنده در آسمان اصفهان
  • رییس بنیاد شهید و امور ایثارگران کشور وارد استان بوشهر شد
  • پتروشیمی پردیس حامی مهمترین رویداد بین المللی در حوزه تاب آوری انرژی
  • حضور کشتی گیران استان بوشهر در مسابقات بین المللی جام شاهد
  • معماری شهر آفتاب بوشهر متناسب با نمای بومی اجرا می‌شود
  • آغاز عملیات اجرای خیابان ۲۴ متری در ورودی شهر از سمت برازجان،خیابان ۲۲ متری غرب آرامستان و خیابان در غرب جاده اصلی
  • اگر احساس تلخی در دهان می کنید این بیماری در کمین شماست
  • تفاوت استراتژی فروش در پردیس/ ثبت ۶ ركورد در تولید و صادرات
  • 🎥ویدیو/طبیعت بکر و زیبای روستای خیرک دشتستان
  • پیاده روی یا دویدن، کدام برای لاغری و کاهش وزن بهتر است؟
  • توزیع تعداد ۵۰ عدد کلاه ایمنی از طرف شهرداری بین موتورسیکلت سواران شهر وحدتیه
  • ۱۲ کشور امن در صورت شروع جنگ جهانی سوم (+عکس)
  • تقابل ادبی فرماندار دشتستان با هاروکی موراکامی از ژاپن !
  • نشست هماهنگی برگزاری آئین شب شعر ویژه نکوداشت شهید محسن صداقت در شهر وحدتیه
  • دست آویزی برای دومین سالکوچ هدهد خبررسان علی پیرمرادی
  • نتا S واگن ؛ یکی از زیباترین خودروهای چینی به بازار می آید (+تصاویر)
  • پیشرفت ۶۳ درصدی قطعه اول بزرگ‌راه دالکی به کنارتخته
  • آیا این ادویه خوش بو می تواند با سرطان پروستات مقابله کند
  • با این تکنیک به نق زدن و اصرار کردن بچه ها پایان دهید
  • بازتاب حمله ایران در رسانه‌های خارجی: اسراییل زیر آتش
  • در بین رفقایم به تعصب دشتستانی مشهورم/ خودم را مسلمان تکنوکرات می دانم
  • آغاز عملیات اجرای خیابان ۲۴ متری در ورودی شهر از سمت برازجان،خیابان ۲۲ متری غرب آرامستان و خیابان در غرب جاده اصلی
  • قتل 2 جوان برازجانی در خودروشان/ دستگیری قاتل در استان همجوار
  • یکی از شهدای اخیر حمله اسرائیل در سوریه از شهر وحدتیه دشتستان است
  • هدایای باقیمانده پیاده روی برازجان قرعه کشی شد
  • گزارش تصویری/ راهپیمایی روز جهانی قدس در برازجان
  • سخنرانی استاد سید محمد مهدی جعفری در جمع دشتستانی ها و استان بوشهری های مقیم شیراز/ تصاویر
  • در رسیدگی به امور مردم کوتاهی نکنید/ برخی از بخشنامه ها باعث کوچک شدن سفره مردم می شود
  • مسؤولان نگاه بازتری داشته باشند/ جذابترین قسمت کار ما لحظه ای است که درد بیماران آرام می شود
  • قلب جوان 23 ساله دشتستانی اهدا شد/ تصاویر
  • سخن‌ران، کاظم صدیقی‌. نه! مسجد قیطریه، نه!
  • دکتر یوسفی با حافظه مثال زدنی
  • برخورد توهین آمیز رئیس صمت دشتستان با نمایندگان برخی اصناف شهرستان
  • آئین گرامیداشت شهیدالقدس محسن صداقت در شهر وحدتیه
  • تصاویر جنجالی مجری زن تلویزیون باکو در کنار سفیر ایران و در محل سفارتخانه/ عکس
  • .: افسری حدود 7 ساعت قبل گفت: درود بر دکتر بایندری ...
  • .: عزیز حدود 11 ساعت قبل گفت: سایت و نویسنده حواسشون ...
  • .: مصطفی بهبهانی مطلق حدود 3 روز قبل گفت: با سلام و خدا ...
  • .: ح حدود 4 روز قبل گفت: درودخدا بر استادبرازجانی و ...
  • .: اسماعیل حدود 6 روز قبل گفت: فقط قدرت است که ...
  • .: سعید حدود 6 روز قبل گفت: آقای امید دریسی پیش ...
  • .: یونس حدود 7 روز قبل گفت: سلام و درود به ...
  • .: قاسم حدود 9 روز قبل گفت: خوبه لااقل یک نفر ...
  • .: تنگستان حدود 10 روز قبل گفت: چرا چنین مطالب سراسر ...
  • .: حسن جانباز حدود 11 روز قبل گفت: اصلا سفره ای نیست ...