امروز: جمعه 07 ارديبهشت 1403
    طراحی سایت
تاريخ انتشار: 25 شهريور 1393 - 07:48

انجمن هامون ایران در شصتمین عصرانه فرهنگی اش، به بحثی درباب تئاتر مدرن و خاستگاه های آن پرداخت. عصرانه این هفته را قاسم تنگسیرنژاد؛ از اعضای هیئت موسس انجمن هامون ایران و کارگردان تئاتر برعهده داشت. این جلسه رااسماعیل حسام مقدم با تشکر و قدردانی از همه شرکت کنندگان و همراهان عصرانه ها آغاز نمود

انجمن هامون ایران در شصتمین عصرانه فرهنگی اش، به بحثی درباب تئاتر مدرن و خاستگاه های آن پرداخت. عصرانه این هفته را قاسم تنگسیرنژاد؛ از اعضای هیئت موسس انجمن هامون ایران و کارگردان تئاتر برعهده داشت. این جلسه رااسماعیل حسام مقدم با تشکر و قدردانی از همه شرکت کنندگان و همراهان عصرانه ها آغاز نمود و از همه کسانی که در طول این شصت جلسه حضور بهم رسانیدند، را سپاسگزاری نمود. همچنین از حضور جناب آقای علی اکبرحق پرست؛ شاعر و نویسنده که از شیراز در این جلسه حضور بهم رسانیده بودند، بسیار قدردانی نمود. همچنین از آقایان اکبر صابری و دکتر حشمت اله جعفری که به طور خاص در این جلسه حضور یافته بودند، سپاسگزاری نمود. در کنار حضور این گرامیان، از اقدام همواره ای که جناب مجید عوض فرد برای در اختیار گذاشتن امکانات پخش فیلم می نماید نیز یاد شد و همه همراهان هامون را به قدردانی از ایشان فراخواند. در همین زمینه آقای رحیم چمانچی؛ فعال هنری و فرهنگی این وعده را داد که برای جلسات آینده انجمن هامون ایران، ویدئوپرژکشن خود را در اختیار این نهاد مدنی برای پخش فیلم قرار نهد. سپس ارائه بحث را در اختیار آقای تنگسیرنژاد قرار داد. قاسم تنگسیرنژاد در ابتدای بحثهای خویش این نکات را به طور مفصل درباب خاستگاه های تئاتر مدرن بیان داشت: "به عقیده بسیاری از مورخان، تئاتر با انسان زاده شده است. هنگامی که انسان های نخستین برای خدایان شان مراسمی اجرا می کردند، نقاب هایی بر چهره می زدند و نقش حیوانات یا نقش های دیگری بازی می کردند. کارشناسان معتقدند این اولین «نقشی» بود بشر بازی کرد. و این آیین ها اولین نمایش های تاریخ هستند. اندک اندک در یونان باستان آیین هایی که برای دیونیزوس – خدای شراب و حاصلخیزی – برپا می شد گروه های مختلف مردم را به دور خود کشاند.

پس از زمان اولین نمایشنامه ها نوشته و اجرا شدند. پس از سقوط یونان و ایجاد امپراطوری روم، نمایش های خشونت آمیزی به نام گلادیاتور ها به وجود آمدند. نمایش مبارزات خشونت آمیز گلادیاتور ها، نمایش رایج و سرگرم کننده ی آن زمان بود. هنگامی که امپراطوری روم باستان سقوط کرد، کلیسا برای سال های زیادی از اجرای هرگونه نمایشی جلوگیری می کرد. مدتی بعد از تئاتر برای بیان مفاهیم مقدس کلیسا استفاده شد و دوباره تئاتر در اروپا جان گرفت. با به پایان رسیدن قرون وسطا دوران الیزابتی شروع شد و نویسندگان بزرگی مانند شکسپیر و مولیر پا به عرصه ی وجود گذاشتند. نمایشنامه های این دوره بسیار مورد توجه درباریان و بعد مردم عادی واقع شد. کم کم نوبت به «کمدیا دل آرته» رسید. گروه دوره گردی که ابتدا در ایتالیا به وجود آمد و سپس به سایر شهرها و کشورها راه یافت. نمایش های کمدیا دل آرته طنز و برای خنداندن مردم کوچه و بازار تهیه می شد. این اولین بار پس از دوران باستان بود که تئاتر دوباره به درون توده های مردم راه یافت. با آغاز انقلاب صنعتی تغییر و تحولات فراوانی در دنیای هنر و ادبیات به وقوع پیوست و دوران سبک ها و مکتب ها آغاز شد. تنگسیرنژاد در ادامه بحثهایی را به کارگردانانی که تئاتر مدرن را پایه گذاری کردند اختصاص داد که به شرح ذیل ارائه شد: کنستانتین استانیسلاوسکی(1938-1863): سیستم بازیگری ، مدیر تئاتر روس کنستانتین سرگئی استانیسلاوسکی؛ بازیگر و مدیر تئاتر روس بود. گرچه دستاوردهای او به عنوان بازیگر و کارگردان بزرگ بوده ولی مهمترین سهم او به خاطر پرتوی است که بر فنون بازیگری افکنده‌است. بازیگری سیستم که او مبدع آنست بر اساس توجه به تمرین خوب به مقتضای نیاز طبایع و ملیتهای مختلف تحول یافته‌است. شاید بتوان گفت «استانیسلاوسکی مانند غولی عظیم با پاهای گشاده اش بر جهان محدود تئاتر مدرن ایستاده است.» استانیسلاوسکی در یکی از ثروتمندترین خانواده‌های روسیه به دنیا آمد. نام دقیق او کنستانتین سرگئویچ آلکسیف است ولی او نام استانیسلاوسکی را برای بازی روی صحنه انتخاب کرده بود تا خانواده او از این امر اطلاعی نیابند.در سال ۱۸۹۶ همراه با ولادیمیر نمیروویج دانچنکو، تئاتر هنری مسکو را تاسیس کردند که باعث تجارب نویی در صحنه شد. و برای اولین تجربه نمایشنامه مرغ دریایی اثر آنتوان چخوف را به روی صحنه بردند.بعد ها استانیسلاوسکی از وسولد مایرهولد دعوت کرد تا در تئاتر هنری مسکو یک کارگاه آموزشی دایر کند.در سال ۱۹۰۶ در حالی که بخاطر دلزدگی از ناتورالیسم و نداشتن ایده ای نو عازم فنلاند شد و همانجا بود که نظام مخصوص بازیگری خود را پایه نهاد.استانیسلاوسکی بسیار برای بازیگر ارزش قائل است و از او انتظار ویژه ای دارد. مجموع نظرات وی در این باب در کتاب هایش آمده است که برای نخستین بار توسط دو تن از شاگردانش به نام های میخائیل چخوف و ریچارد بولسلاوسکی در آمریکا تدریس شد.او دریافت که کارگردان تئاتر که قصدش به سرانجام رساندن ماموریتی فرهنگی است می بایست دانش دست اولی از تمامی عناصر تئاتر داشته باشد. مه یر هولد(1940-1874): تئاتر بیومکانیک، آوانگارد روسی «وسه ولد امیلوویچ مه یر هولد» در دهم فوریه سال ۱۸۷۴ در شهر «پنزا» متولد شد. والدین او آلمانی تبار اما شهروند و مقیم روسیه بودند. وی در فاصله سالهای ۱۸۹۶ تا ۱۸۹۸ در مدرسه فلارمونیك مسكو دوره تئاتر و بازیگری را گذراند. به مدت چهار سال تا ۱۹۰۲ به عضویت گروه تئاتر هنر مسكو درمی آید و با «ا ُلگا كنیپر» (همسر چخوف) از بهترین بازیگران شیوه استانیسلاوسكی هم گروه می شود و نقش «ترپلف» در نخستین اجرای «مرغ دریایی» را ایفا می كند. او در ۱۹۰۲ از تئاتر هنر مسكو جدا می شود و در تفلیس گروهی به نام «درام نو» تشكیل می دهد و آثاری را روی صحنه می برد. در ماه مه سال ۱۹۰۵ استانیسلاوسكی از او دعوت می كند تا در استودیویی مجاور با تئاتر هنر مسكو به تحقیق و تجربه در حوزه نظریاتش ـ كه جدید می نمودند ـ بپردازد. او در فاصله سالهای ۱۹۰۸ تا ۱۹۱۸ در تئاتر سلطنتی پطرزبورگ و نیز استودیو تئاتر همین شهر به كار، اجرا و آموزش می پردازد. پس از انقلاب اكتبر ۱۹۱۷ در روسیه و تحولات اجتماعی ، سیاسی و هنری خاص این دوره، نوعی تئاتر خیابانی در شوروی رواج یافت كه «تئاتر تبلیغی» (Agitation) نام گرفت و بیش از سه هزار گروه فعال را دربرگرفت. این نوع تئاتر كه در جهت تقویت انقلاب و در وصف اهداف و بیان رشادتهای سربازان انقلاب بود، به صورت میدانی و خیابانی اجرا می شد. مه یر هولد نیز كه خود یكی از همین گروهها را كارگردانی می كرد در دوره كوتاهی مسئولیت رهبری و اداره این نوع تئاتر را بر عهده داشت. در سال ۱۹۲۳ «تئاتر مه یر هولد» تأسیس می شود و برای نخستین بار پس از بیست و پنج سال فعالیت تئاتری، مه یر هولد صاحب یك مكان ثابت برای ارائه آثارش و تربیت بازیگران مورد نظرش می شود.

سال ۱۹۳۴ كه استالین قدرت را به دست می گیرد و «ژدانوف» وزارت ِ فرهنگ او را اداره می كند، در این سال، «ژدانوف» تئوری ِ «رئالیسم سوسیالیستی» را ارائه می دهد و همه هنرمندان را به ارائه آثاری در این حوزه فرا می خواند. مه یر هولد كه نظراتش به هیچ ترتیبی با این فرضیات ِ انقلابی هماهنگ نمی شود در جلسات سخنرانی و كلاسهای درس، به نقد و بیان اشكالات رئالیسم سوسیالیستی می پردازد. در همین سال، تئاتر مه یر هولد تعطیل و او بی كار شد. مه یر هولد در بیستم ژوئن دستگیر شد و به جرم مخالفت با دولت مركزی به سیبری و به اردوگاه زندانیان محكوم به مرگ فرستاده شد. در فوریه سال ۱۹۴۰ در زندانی در مسكو اعدام شد. چند روز بعد همسرش را در منزل شخصی اش با چاقو تكه تكه كردند. جسد او را در اطراف مسكو یافتند. مه یر هولد می گوید : « تئاتر، چيزي تقليدي از انسان و زندگي سياهش نيست؛ براي ايجاد آرامش هم نيست. تئاتر نوعي ستايش از مردماني است كه پنهان‌ترين خواست آنان بهتر شدن وضع زندگي است. اين تئاتر، نامش درام نو و همان چيزي است كه مه‌يرهولد به دنبال آن است؛ درامي كه نوري در برابر سياهيِ زندگي و در جستجوي آشيانه‌اي براي زيبايي و محبت است. » در درام موسيقاييِ واگنر، قهرمان براي انتقال حسِ دروني خود از موسيقي اركستري كمك مي‌گيرد تا بتواند حس واقعي خود را انتقال دهد. مه‌يرهولد نيز با بهره بردن از ژست، حركت و حالت بدن به دنبال انتقال هر آن چه بيشتر زبانِ دروني و بيرونيِ بدن بود ابداع های او عبارت بودند از : ‌پرده نمايش را از صحنه حذف نمود. / پيش‌صحنه (آوانسن) را حذف كرد. / صحنه را به جايگاه تماشاگران متصل مي‌كرد. / نور‌هاي عمومي در طول اجرا روشن بودند و در نتيجه ديوار چهارم حذف مي‌شد. / گاه بازيگران را از ميان تماشاگران وارد صحنه مي‌كرد. / مرز ميانِ تماشاگران و بازيگران را از بين برد و آن‌ها را با هم آميخت. / پرده را از صحنه حذف كرد تا هر اتفاقي در حضور تماشاگر رخ دهد. / جايگاه تماشاگران و صحنه را با حذف ديواره پيش‌صحنه، هم‌سطح ساخت.




دوره آموزشيِ بازيگري مورد نظر او شامل سه مبحث كلي بود: الف - مطالعه موسيقي و درام؛ شامل ريتم، ملودي و شعر‌خواني كه با تأكيد بر تراژدي‌هاي يونان تدريس مي‌شد. ب - تاريخ و تكنيك كمديا دلارته؛ بررسي خاستگاه كمدي، تحول‌هاي آن و بحث‌هايي از اين دست. ج - حركت در صحنه؛ خود مه‌يرهولد آن را تدريس مي‌كرد و شامل اين بحث‌ها بود: - كنترل بدن در فضا، در حالي‌كه كل بدن به صورت هماهنگ درگير يك ژست است. - جدا سازي حركت به كمك موسيقي، سيرك، تئاتر شرق دور. - جاري شدن حركت در صحنه و بازنماييِ شادي و غم، در كمدي و تراژدي. - آداپته كردن حركت، از زندگي به صحنه. - آشنايي با گروتسك؛ به عقيده او به بازيگر كمك مي‌كرد تا بتواند حركت‌هاي واقعي و نمادين را تصوير نمايد. مه‌يرهولد كاريكاتور را جايگزين حركت‌هاي غلو شده‌ي پارودي كرد. مه‌يرهولد معتقد بود كه موفقيتِ بازي دراماتيك بيشتر بسته به سلطه‌اي است كه بازيگر روي عضله‌ها و اندامِ خود دارد و نه به نمايشنامه و دكور. الکساندرتایروف(1950-1885) : تئاتر ترکیبی، کارگردان روس الکساندر تایروف یکی از بزرگ‌ترین کارگردانان و اصلاح‌کنندگان هنر تئاتر قرن بیستم به شمار می‌رود. او در تقابل با تئاتر «قراردادی» میرهولد و تئاتر ناتورالیستی و رئالیستی استانیسلاوسکی، تئاتری با عنوان «تئاتر ساختارهای معنادار مهیج» یا «تئاتر نئورئالیسم» نام‌گذاری کرد. تایروف علاقه‌مند به رپرتوآر تراژیک و رمانتیک، سوژه‌های حماسی و روایی و تصویرسازی احساسات شدید و شور و هیجان بسیار بود. الکساندر تایروف درباره‌ي تئاتر خود چنین می‌نویسد: «داستان‌های هزار و یک شب را بخوانید، داستان‌های فانتزی هافمن را مطالعه کنید، نوشته‌های ژول ورن، ماین رید، اوئلس را دوباره ورق بزنید، آنگاه شاید از اینکه چرا "کامرنی تئاتر" تأسیس شد، چیزهایی دست‌گیرتان شود؛ ما خودمان هم تا آخرین لحظات نمی‌دانستیم که آیا این تئاتر به‌راستی ایجاد می‌شود یا همه چیز فقط ناشی از هذیان‌گویی و زاده‌ي تخیل تئاتری و بوالهوسی ماست». از نظر تایروف بازیگر باید یک خالق واقعی باشد و به‌ هیچ روی وابسته به افکار و اندیشه‌ها یا حرف‌های دیگری نباشد. او بر این عقیده بود که نیازی نیست نمایش تماما پیرو نمایشنامه باشد چرا که خود نمایش «یک اثر ارزشمند هنری است». بنابراین او معتقد بود که کارگردان نباید افسارش را به دست نمایشنامه‌نویس بدهد و زیر یوغ او برود؛ از دید تایروف، هدف اصلی کارگردان این است‌ که به بازیگرش اجازه و امکان آزاد شدن و رها شدن از بند زندگی را بدهد، زیرا فقط در این صورت است که تئاتر از قید روزمرگی‌ها خلاص می‌شود. خلاص شدن از قید این زندگی روزمره این امکان را می‌دهد تا همواره فضایی شاد و مهیج در تئاتر شما جریان داشته باشد، بدون توجه به این که شما در حال اجرای تراژدی هستید یا کمدی. آزادی که تایروف به بازیگرش می دهد، بی حدوحصر است، و او خود همین مسئله را در تضاد با «تئاتر قراردادی» میرهولد که در آن بازیگر «آلت دست» کارگردان است، می‌داند زیرا در تئاتر میرهولد هنر بازیگر تابع ایده، موسیقی، ساختار صحنه و... است. تایروف معتقد بود که بازیگر، بدن و حرکات او همگی واقعی‌اند و به هیچ روی قراردادی نیستند. به اعتقاد او قواعد سبك استانیسلاوسکی نیز از بازیگر یک آدم آهنی می‌سازد که حتی حق ندارد بدون استفاده از این قوانین وضع شده دست و پایش را به اختیار خودش حرکت دهد. در تئاتر تایروف همه اجزای تئاتر- موسیقی، دکوراسیون، لباس، اثر ادبی- باید در خدمت بازیگر باشد تا او بتواند مهارت و هنر بازی خود را درحد اعلا به معرض نمایش بگذارد. او نیز چند صدایی را در موسیقی نمایش خود اجرایی کرد و با ترکیب نمایش با موسیقی، هجو، رقص، آواز و تخیل ناب «تئاتر ترکیبی» را در نوع خود به اوج رساند. درامِ موسیقایی او به شكلی اجرا می‌شد كه این پرسش در ذهن تماشاگر ایجاد نشود؛ چرا بازیگر به جای حرف زدن، آواز می‌خواند؟ او متنِ نمایش و موسیقی را آزادانه با هم تركیب می‌كرد تا بتواند دیالوگ را یک جوری برجسته كند كه باعث تحریك احساسِ عاطفی تماشاگر شود. اگر یک نمایشنامه‌ي بدون كلمه روی صحنه برود، آن‌وقت با پانتومیم هیچ تفاوتی ندارد. او میرهولد را در وهله‌ي اول چون کارگردان پانتومیم و اپرا می‌دانست و به همین دلیل می‌خواست از او فاصله بگیرد. از این رو مبنای افکارش این بود: « ... در صحنه‌ي تئاتر می‌شود به نتیجه بهتری از اُپرا یا پانتومیم دست پیدا كرد».شاید تایروف توانسته باشد بطور کامل با تئاتر خود به ستیزه با سیستم استانیسلافسکی برآمده باشد، اما سعی او مبنی بر اعلام استقلال کامل از تئاتر میرهولد، فقط ادعایی بیش نبود؛ تئاتر او مدیون ایده‌های هنری میرهولد است. یوگنی واختانگوف(۱۸۸۳ - ۱۹۲۲):آشتی مه یر هولدو استانیسلاوسکی بازیگر و کارگردان شهیر روس ارمنی‌تبار، بنیان‌گذار تئاتر واختانگوف در مسکو و دوست و مشاور میخائیل چخوف بود. واختانگوف در خانواده‌ای ارمنی - روسی از اوستیای ولادی‌قفقاز به دنیا آمد. او برای مدتی کوتاه در دانشگاه دولتی مسکو تحصیل کرد و سپس در سال ۱۹۱۱ به تئاتر هنری مسکو پیوست و به سرعت رشد کرد به حدی که در ۱۹۲۰ مسئول استودیوی شخصی خود بود. چهار سال پس از درگذشت وی، این استودیو به افتخارش تئاتر واختانگوف خوانده شد. واختانگوف در سال ۱۹۲۲ و بر اثر بیماری سرطان درگذشت. لی استراسبرگ گفته است: اگر شما سیستم استانیسلاوسکی را چنان که خود او از آن استفاده می‌کرد، بیازمایید، یک نتیجه می‌گیرید و اگر بر اساس نگاه شاگرد بزرگ وی، واختانگوف، که تاثیر عمیقی بر ذهنیت و فعالیت‌های ما گذاشته، آن را بیازمایید، به نتیجه‌ای به کلی متفاوت دست خواهید یافت. واختانگوف کارش را ماهرانه به انجام رساند و استفاده‌اش از بازیگری متد، درخشان‌تر و خیال‌انگیزتر از خود استانیسلاوسکی بود و همچنان، نتایج به دست آمده از کار وی، به کلی متفاوتند. برتولت برشت نیز درباره واختانگوف و تئاترش چنین استدلال می‌کند که «رویکرد واختانگوف، در مجموعه استانیسلاوسکی - مایرهولد، بیش از آن‌که جدایی‌افکن بین این دو روش باشد، رویکردی آشتی‌جویانه و جمع‌کننده بود.» برشت جنبه‌های اصلی کار واختانگوف را چنین برمی‌شمرد: ۱) تئاتر، تئاتر است. ۲) چگونگی، به جای چیستی. ۳) ترکیب بیش‌تر. ۴) خیال‌انگیزی و نوآوری بزرگ‌تر. برشت، بین روش خود و واختانگوف در عنصر «نشان دادن» در بازی، اشتراکاتی می‌بیند اما استدلال می‌کند که روش واختانگوف نسبت به روش خود برشت، فاقد بینش اجتماعی و عملکرد آموزشی است: «وقتی بازیگر واختانگوف می‌گوید «من نمی‌خندم، من خنده را نشان می‌دهم»، هنوز هیچ‌چیزی از «نشان دادن» خودش نمی‌داند.» آدولف آپیا(1928-1862) : حضور نور، نقاش صحنه آدولف آپیا متولد ژنو در جوانی به تئاتر و موسیقی علاقه داشت.از این رو وی زیر نظر موسیقی دان نامی «فرانتس لیست» به فراگیری موسیقی پرداخت.سپس به اپرا رو آورد، زیرا آن را دروازه ای برای ورود به تئاتر می دانست.آپیا نگارش درباره تئاتر را به عنوان هنری بصری شروع کرد. هنری که در آن نور و سایه، اشکال و فضا اهمیت فراوانی دارند. بنابراین تمام زندگی آپیا صرف تجربه اندوزی درباره ویژگی های تکنیکی نور شد. شاید دلیل اصلی توجه آپیا به این مسائل تاثیر عمیقی بود که ریچارد واگنر آهنگساز بزرگ آلمانی بر وی گذاشته بود. او بخش هایی از طراحی نور و صحنه اپرا «حلقه نیبلگون» را بر عهده داشت اما این طراحی ها پس از مرگ واگنر از اپرا حذف شد.نظرات آپیا در حوزه نور و طراحی صحنه بسیار به عقاید نمادگرایان نزدیک بود. او نظریه پردازی بود که عقایدش ریشه در اندیشه های مابعدالطبیعی داشت و تاثیر بسیاری از نیچه ، شوپنهاور و واگنر پذیرفته بود.آپیا با این فرض آغاز کرد که هدف اصلی نمایش رسیدن به وحدت هنری است.او با تحقیق در نارسایی های رایج می کوشید به این وحدت برسد و سرانجام چنین نتیجه گرفت که یک اجرای صحنه ای با سه عنصر متضاد بصری درگیر است که این سه عنصر عبارتند از:الف)بازیگر به عنوان عنصر متحرک سه بعدی. ب)دکور عمودی. پ) کف صحنه افقی.به نظر او علت اصلی فقدان وحدت در نمایش های موجود دکور های نقاشی شده دو بعدی بود و توصیه می کرد به جای چنین دکورهایی از قطعات سه بعدی استفاده شود همانند:پله ها،شیب ها،سکو ها و... تا توسط این عوامل هم حرکت بازیگر شدت یابد و هم خطوط افقی کف صحنه با دکورهای عمودی ترکیب شوند.آپیا اعتقاد داشت معیار همه چیز در صحنه انسان است.طراح صحنه باید بر تنها واقعیت موجود در تئاتر یعنی وجود انسان متکی باشد. دکور وسیله تجلی بازی هنر پیشه است و تماشاگر به تئاتر می آید تا یک عمل نمایشی را ببیند امری که بیش از همه به وجود بازیگر بستگی دارد. پس صحنه باید باید از هر چه که متناقض وجود اوست و توجه را از او می گیرد،پاک گردد. دکوری که نگاه ها را به سوی خود جلب کند در اولین وظیفه خود ناتوان مانده است. «به نظر او صحنه آرایی مطلوب گونه ای نماد گرایی دیداری می باشد که ضمن آن ماهیت،جانمایه و ریخت نمایشنامه متجلی می شود و برای تحقق چنین هدفی آپیا حذف همه حشو و زواید و جزئیات صحنه را ضروری دانسته و استفاده از نه عنصر خاص را در روی صحنه توصیه کرده است که عبارتند از: فضا، حجم، جرم، سکو، پله و پلکان، سطح شیبدار، دیوار، ستون و پرده.به عقیده آپیا این عوامل باید به گونه ای هماهنگ ترکیب شوند که نیرویی ضرباهنگی واحد و ویژه خلق کند که انعکاس و تجلی روح بازیگر بوده و با حرکات او هماهنگ و همگون شود. ادوارد گوردون کریگ (1966-1872): تئاتر دیداری، ابرعروسک ادوارد گوردون کریگ؛ پسر الن تری و گوردین، نظریه پرداز و کارگردان،کار خود را نخست در شرکت ایروینگ آغاز کرد . در سال ۱۹۰۲ نماهشگاهی از آثارش و در ۱۹۰۵ کتابش، هنر تئاتر چنان جنجالی به پا کرد که در مدت کوتاهی در سراسر اروپا مشهور شد .کریگ تئاتر را هنر مستقلی می شناخت و بر آن بود که هنرمند واقعی تئاتر باید قادر باشد حرکت، کلمه، رنگ و ضرباهنگ را با خلوص یک نقاش، مجسمه ساز یا آهنگساز به هم در آمیزد. او در عین حال به تئاتری نیز که در آن کارگردان صنعتگر، بر اساس یک متن ادبی، آثار چندین صنعتگر دیگر را یکجا هماهنگ می کند احترام گذاشت. نفوذ کریگ بر تئاتر بیشتر از طریق طرح های او احساس شد چرا که تئاتر را در درجه اول هنری بصری می شناخت و مدعی بود که مردم برای دیدن به تئاتر می روند نه شنیدن.طرحهای او حاکی از گرایشی جانبدارانه از زوایای 90 درجه، وسواس و اغراق در تقارن، واستفاده از خطوط موازی اند، طرح و ترکیب عمده ی آثارش نشان از رفعت و احساس عظمت دارند. شاید بتوان گفت علاقه کریگ دکور متحرک بود.ادوارد گوردون کریگ نمادگراها را به سمت خود جلب کرد، مخالف کلیشه بود، از تئاتر رئالیست و ناتورالیست دور شد و به سمبول روی آورد، مخالف گریم بود و به جای آن از ماسک استفاده می کرد، طرفدار دکور سه بعدی و خواستار حذف بازیگر بود، معتقد بود همه وسائل روی صحنه باید از وسائل بی جان استفاده شود، مثل سنگ، چوب، کاغذ و... او عروسک را دوست داشت جانشین بازیگر شود به همین خاطر ابر ماریونت یا عروسک بزرگ را مطرح کرد چون آدم ممکن است دروغ بگوید و می گفت عروسک عاری از هر گونه دروغ است و حس و روح جاه طلبی ندارد.او متن را در حد یک دستمایه قبول داشت، بازیگر را در حد دکور قبول داشت. در نمایش نامه های چندپرده ای یک طرح کلی در نظر می گرفت که با اندکی حجم هایی به نام اسکرین که مکعب شکل بودند که با اصول مکانیکی به حرکت در می آمدند و تحت تأثیر نور حالات متحرکی پیدا می کردند و با حرکات بازیگران مجموعه ای گیرا را به وجود می آوردند. او تئاتر را از یوغ ادبیات و موسیقی خارج کرد. او علاوه بر مکعب از پرده در فرمها در اندازه های گوناگون استفاده کرد که با قرقره به گردش در می آمدند. ژاک کوپو(1949-1879) : پدر تئاتر مدرن «کوپو بذری بود که همه ما از آن برآمدیم.» «ژان لویی بارو» درسال 1913 در فرانسه، "ژاك كوپو " "تئاتر ويو – كلمبيه" را بنيان نهاد. او قصد داشت صحنه را از شر ماشين هاي سنگين و تأثيرهاي ظاهر فريب برهاند.وي همچنين عليه اجراهاي اغراق آميز، تصنعي و كلاسيك در كمدي فرانسز و طبيعت گرايي افراطي آنتوان در تئاتر آزاد طغيان كرد. تقريبا نماد نقطه ي عزيمت "كوپو"، جهت بازگشت به منابع اوليه ،تئاترش بود كه به طور حيرت آوري ساده، باز و بدون نورهاي جلو ياقاب صحنه بود. دكور خيلي مقتصدانه به كار مي رفت و تمام فضاي هر "نمايشنامه" تقريبا با نورپردازي و يك دو وسيله ي صحنه آفريده مي شد. "كوپو" به "آوان گارد" بودن جنبه ي انقلابي داد. به آن نوعي زيبايي حساب شده ، سخت گيرانه و با انضباط بخشيد. او چنان كه "هارولد هاپسن" به درستي گفت، سنت نگهدار تئاتر فرانسه بود.در سال 1913 "كوپو" بيانيه اش را با اين عبارت معروف به پايان رساند: " براي كار تازه اي كه به خاطر آفرينشش فقط يه نيمكت خالي به ما مي دهند." يك صحنه ي عريان ،يك فضاي خالي؛ پنجاه سال بعد اين فكر در كارهاي "پيتر بروك" و ديگران همچنان دنبال شد.براي "كوپو"، همچنان كه در "تئاتر كابوكي" معمول است، يك سكو مي توانست نشان دهنده ي اندروني يك خانه ،يك قصر، يك چادر جنگي و نواحي اطراف آن، حياط يك خانه، درياچه ي پيرامون يك جزيره ،يا سطح هاي پاييني يك خانه باشد. باز هم به مانند"تئاتر كابوكي"، اين گونه صحنه پردازي حركت و سرعت بازيگران را ايجاب مي كرد؛ يك نوع بازيگري واقعي جسماني."كوپو" ذوق سرشاري در "طراحي رقص" داشت، اما اين ذوق چون ابتكار يك نمايشگر درخشان، از ناحيه ي درون نبود، بلكه به طور همه جانبه از متن نمايشنامه بر مي خاست. او نسبت به ريتم هاي زمينه اي متن، فواصل زماني و عناصر موجود در نمايشنامه كه شبيه به موسيقي بود ،حساسيت عميق داشت.انديشه ي استفاده از "كمديا دلارته" به منزله ي حركت براي دستيابي به يك شكل "دراماتيك نوين" را نخستين بار "گوردون كريگ" در ذهن كوپو انداخت. او به چنين پژوهشي جنبه ي ديداري داد،پژوهشي كه به آفرينش شكلي از كمدي مدرن مي انجاميد كه مي توانست مردم را در يك اجتماع سرشار از خنده و تفاهم گرد هم آورد. اين شكل تئاتري بود كه عاقبت "پيتربروك "در سال 1980 ،در اجراي "منطق الطير" آن را عملي ساخت.كوپو هنگامي كه در سال هاي 1917تا 1918 در سفر هنري به امريكا بود، در اجراي كمدي هاي "مولير" آغاز به استفاده از "ماسك" كرد. اين استفاده از ماسك بعدا به بخش اساسي برنامه اش براي پرورش بازيگران تبديل شد. بازيگران "پيتربروك" نيز در "منطق الطير" به همين مقياس از ماسك هاي باليايي استفاده ي درخشان كردند.دوره ي بين سال هاي 1921تا 1924 نمايانگر تحقق يافتن كامل "مكتب كوپو" براي بازيگران است.او باشاگردان جوانش مثل بچه ها رفتار مي كرد و اميدوار بود با آنها ، بركنار از روابط پيچيده و خشك اعضاي يك گروه، بتواند به كشف دوباره ي اسرار بازيگري نايل شود. تأكيد زيادي بر مهارت جسماني و فني بازيگر داشت و مي خواست شاگردانش در استفاده ي از ميم، رقص،آكروبات،بديهه سازي، به عنوان وسايل بيان دراماتيك ، احساس آزادي كنند."جستجو براي يك تئاتر بي چيز با كوپو شروع شد." خود كوپو دريافت كه يك گروه ارگانيك تئاتري بايد هم با هم زندگي كنند هم كار. بازيگران بايد زندگي سخت خوديابي را بردوش بگيرند. آنان بايد منش هاي ظاهري، شيوه گرايي ها، عادات، بيهوده گيها ،عصبيت ها، ترفندها، كليشه ها و واكنش هاي ساختگي را به دور بريزند تا به حالتي از ادراك ژرف دست پيداكنند. تمام تلاش ها و تمرين هاي "گروتوفسكي"،"بروك"،"باربا" و بسياري گروه هاي ديگر براي يافتن تئاتر بي چيز ، هدف واقعي شان را بيشتر يك هدف معنوي دانستند تا يك هدف مادي. برتولت برشت(۱۸۹۸ – ۱۹۵۶) : بیگانه سازی، تئاتر روایی، تئاتر آموزشی اویگن برتولت فریدریش برشت نمایشنامه‌نویس و کارگردان تئاتر و شاعر آلمانی با گرایش‌های سوسیالیستی و کمونیستی بود. برتولت برشت را بیشتر به عنوان برجسته‌ترین نمایشنامه‌نویس تئاتر روایی (که نقطه مقابل تئاتر دراماتیک است)، و به‌خاطر نمایشنامه‌های مشهورش می‌شناسند. اما برتولت برشت علاوه بر این که نمایشنامه‌نویسی موفّق و کارگردانی بزرگ بود، شاعری خوش‌قریحه نیز بود و شعرها، ترانه‌ها و تصنیف‌های پرمعنا و دل‌انگیز بسیاری سرود. وی همچنین با ابداع سبک فاصله‌گذاری در تئاتر، انقلابی بزرگ را در زمینه هنرهای نمایشی به پا کرد.عدم ارتباط حسی بین مخاطب و اثر و جایگزینی رابطه فکری و عقلانی (از طریق بیگانه‌سازی) و همچنین روایت داستان به جای وقوع داستان و قطع کردن نمایش در جاهایی که امکان رابطه و پیوند حسی نمایشنامه و مخاطب وجود دارد، از مشخصات ساختمان نمایشی برشت است. در این روش سعی نویسنده، کارگردان و بازیگر «روایت کردن» درام به‌جای «تجسم کردن» آن برای تماشاچی است. گاهی در فارسی به آن تئاتر حماسی می‌گویند که ترجمه دقیقی نیست.تئاتر روایی برتولت برشت با استفاده از یک راوی در بطن نمایشنامه و متن‌های توصیفی خارج از دیالوگ و نیز چکیده‌ای از وقایع هر صحنه در آغاز پرده که با هدف زدودن هیجان در نزد تماشاگر صورت می‌گیرد، در صدد برانگیختن قوه تفکر تماشاگر است و او را به تقابل با آن چه که بر روی صحنه نمایش داده می‌شود، وا می‌دارد.برشت خود می‌گوید: «متن باید طنزآلود باشد... وظیفه طنز طرح و توصیف اخلاقیات است. متن نباید احساسی یا اخلاقی باشد بلکه باید اخلاقیات و احساسات را «نشان» دهد.» قاسم تنگسیرنژاد در ادامه به منابع استفاده شده اش اشاره نمود و این منابع را برای درک و فهم بیشتر مباحث مطروحه پیشنهاد داد: تئاتر تجربی از استانیسلاوسکی تا بروک ، جیمز روز-اونز، ترجمه مصطفی اسلامیه، انتشارات سروش / نظریه صحنه مدرن، اریک بنتلی، ترجمه یدالله آقا عباسی ، نشر قطره. در حین صحبتهایی که تنگسیرنژاد داشت چندین قطعه نمایشی نیز به طور خلاصه پخش نمود؛ قطعات تئاترهایی همچون تئاتر عروسی خون اثر فدریکو گارسیا لورکا به کارگردانی داریوش رفیعی، تجربه های تئاتری آریان منوشکین و ... در درون بحثهایی نیز که به طور مفصل در این جلسه تنگسیرنژاد ارائه داد، گفت وگوهایی نیز بین حضار شکل گرفت که بیشتر به وجه تئاتر مدرن در جامعه امروز ایران مرتبط می شد که در صحبتهای تنگسیرنژاد کمتر به آن اشاره شده بود، هرچند که قرار شد در جلسه ای که در آینده برای بحث تئاتر برگزار خواهد شد به مقوله نمایش ایرانی به طور خاص پرداخته شود. در میان بحثهایی که شکل گرفت اسماعیل حسام مقدم؛ کارشناس ارشد مطالعات فرهنگی بر روی بحث تئاتر مدرن و جامعه شناسی و امر اجتماعی اشاره نمود. دکتر حشمت اله جعفری؛ دکتری علوم سیاسی بر روی تئاتر ایرانی و مقتضیات و محدودیت های آن در جامعه امروز ایران اشاره نمود. شاهین نجفی؛ کارشناس ارشد ادبیات نمایشی بر روی عدم امکان اجرای تئاتر ایرانی در دوران اخیر در ایران اشاره نمود و همچنین نسبت به نحوه ارائه بحث انتقادهایی وارد دانست.علی اکبرحق پرست؛ شاعر و نویسنده به ارائه بحث درباب ارتباط جهان اساطیر و هنر تئاتر اشاره نمود.

 

عباس پرنیانی؛ از اعضای عصرانه فرهنگی هامون به بحث ارتباط سحر و جادو و هنر نمایش اشاره نمود و همچنین به ارائه پرسشی پرداخت؛ مبنی بر اینکه آیا هنر تئاتر؛ هنری زنانه است؟ مهدیه امیری؛ عضو هیئت موسس انجمن هامون نیز درباب مشروطیت و ورود تئاتر به ایران اشاره نمود و بحثی نیز درباب زنانگی در تئاتر داشت. علیرضا بحرینی؛ بازیگر تئاتر نیز به نقدی بر روی وضعیت تئاتر در حال حاضر جامعه ایران پرداخت و از مصائب آن پرده برداشت. کاوه حق پرست؛ فعال فرهنگی نکاتی درباب تحلیل های روانکاوانه فرویدی درباب تئاتر مدرن ارائه داد که فضای بحث را به سمتی دیگر سوق داد. در پایان این عصرانه نیز تنگسیرنژاد درباره آخرین وضعیت گروه تئاتر گلبانگ توضیحاتی را ارائه نمود و از اجرای عموم تئاتر "شمال از جنوب غربی" در اواسط مهرماه امسال در برازجان و بوشهر خبر داد. در پایان نیز قطعه ای از تئاتر عجایب المخلوقات اثر رضا ثروتی پخش شد. در نهایت نیز اسماعیل حسام مقدم با تشکر و قدردانی از همه همراهان عصرانه فرهنگی هامون، یادی از حسن نوربخش نمود که در سالیان متمادی در برازجان به ارائه همین مباحث درباب تئاتر مدرن می پرداخت و یاد ایشان در جلسه گرامی داشته شد و آرزوی همه دوستان و هامونیان مبنی بر سلامت برای ایشان بود.

 



کانال تلگرام اتحادخبر


نظرات کاربران
ارسال نظر

نام:

ايميل:

وب سايت:

نظر شما:

تازه ترین خبرها

  • اولین دورهمی اتحاد جنوب در سال ۴۰۳ برگزار شد / تصاویر
  • مادر حسن غلامی هنرمند شاخص هم استانی در آغوش خاک آرام گرفت / تصاویر
  • جناب نماینده! قحطی پتروشیمی که نیامده، بسم‌الله
  • انتخاب هیئت رئیسه جدید شورای هماهنگی روابط عمومی های ادارات شهرستان دشتستان
  • یک بار برای همیشه تفاوت گرگ، شغال و روباه را با رسم شکل یاد بگیرید
  • حضور تیرانداز دشتستانی در مسابقه کشوری بنچ رست ۲۵ متر
  • نشست هماهنگی و برنامه ریزی دومین رویداد ملی خواهر برادری در بوشهر برگزار شد
  • این روغن ناجی دیابتی ها، قندخون را بطور کامل شفا می دهد
  • عباس عبدی: چند بار دست در حفره حجاب کردند و گزیده شدند، اما باز هم تکرار می‌‌کنند
  • احیاء یک واحد تولیدی راکد بعد از ۱۰ سال در دشتستان
  • عناوین روزنامه‌های ورزشی امروز1403/02/06
  • جزییاتی از بیماری ترانه علیدوستی و علت آن
  • رهبر انقلاب: کارگر رکن جهش تولید است
  • آغاز عملیات اجرایی پایگاه سلامت مرکز خدمات جامع سلامت دشتستان
  • رقابت پتروشیمی جم در نمايشگاه Chinaplas 2024 در کنار شرکت‌های بزرگ و قدرتمند دنیا
  • اولین دورهمی اتحاد جنوب در سال ۴۰۳ برگزار شد / تصاویر
  • بررسی مشکلات بنار آبشرین در اردوی عمرانی دهیاران بخش مرکزی دشتستان
  • مادر حسن غلامی هنرمند شاخص هم استانی در آغوش خاک آرام گرفت / تصاویر
  • مرکز جامع سلامت شهر کلمه به زودی افتتاح می شود/ 80 درصد فضاهای فیزیکی بهداشت و درمان دشتستان نوسازی شده است
  • بهترین زمان خوردن قهوه برای کبد چرب
  • مطالبات فعالان محیط زیست از مردم و مسئولان/ آفت محیط زیست زباله های پلاستیکی است/ مسئولان بیشتر از گرفتن عکس پای کار باشند
  • سرنوشت باقیمانده سموم در محصولات کشاورزی
  • جناب نماینده! قحطی پتروشیمی که نیامده، بسم‌الله
  • تجلیل از دو تیرانداز پرتلاش و موفق دشتستان
  • روز سعدی و نکته‌ای نغز از گلستانش
  • انتخاب هیئت رئیسه جدید شورای هماهنگی روابط عمومی های ادارات شهرستان دشتستان
  • یک بار برای همیشه تفاوت گرگ، شغال و روباه را با رسم شکل یاد بگیرید
  • نشست فرماندهان پایگاه‌ها و شورای حوزه مقاومت بسیج شهدای پتروشیمی به میزبانی پتروشیمی جم
  • آغاز عملیات اجرایی پروژه ٣۵٠٠ واحدی سازمان انرژی اتمی
  • عناوین روزنامه‌های امروز1403/02/01
  • آغاز عملیات اجرای خیابان ۲۴ متری در ورودی شهر از سمت برازجان،خیابان ۲۲ متری غرب آرامستان و خیابان در غرب جاده اصلی
  • اولین دورهمی اتحاد جنوب در سال ۴۰۳ برگزار شد / تصاویر
  • قتل 2 جوان برازجانی در خودروشان/ دستگیری قاتل در استان همجوار
  • یکی از شهدای اخیر حمله اسرائیل در سوریه از شهر وحدتیه دشتستان است
  • گزارش تصویری/ راهپیمایی روز جهانی قدس در برازجان
  • سخنرانی استاد سید محمد مهدی جعفری در جمع دشتستانی ها و استان بوشهری های مقیم شیراز/ تصاویر
  • در رسیدگی به امور مردم کوتاهی نکنید/ برخی از بخشنامه ها باعث کوچک شدن سفره مردم می شود
  • قلب جوان 23 ساله دشتستانی اهدا شد/ تصاویر
  • بررسی مشکلات بنار آبشرین در اردوی عمرانی دهیاران بخش مرکزی دشتستان
  • سخن‌ران، کاظم صدیقی‌. نه! مسجد قیطریه، نه!
  • برخورد توهین آمیز رئیس صمت دشتستان با نمایندگان برخی اصناف شهرستان
  • آئین گرامیداشت شهیدالقدس محسن صداقت در شهر وحدتیه
  • تصاویر جنجالی مجری زن تلویزیون باکو در کنار سفیر ایران و در محل سفارتخانه/ عکس
  • اولین واریزی بزرگ برای معلمان در 1403
  • اسرائیل را چه باید؟
  • .: شهرزاد آبادی حدود 22 ساعت قبل گفت: درودتان باد. همگی چند ...
  • .: لیلادانا حدود 5 روز قبل گفت: درود بردکتربایندری ودکترفیاض بزرگوار. ...
  • .: علی حدود 6 روز قبل گفت: بسیار عالی پاینده باشید ...
  • .: شااکبری حدود 6 روز قبل گفت: درود بر استاد گرانقدر ...
  • .: ذاکری حدود 7 روز قبل گفت: بسیار عالی. درود خدا ...
  • .: ذاکری حدود 7 روز قبل گفت: خوشحالم که ادبیات پایداری ...
  • .: افسری حدود 7 روز قبل گفت: درود بر دکتر بایندری ...
  • .: عزیز حدود 7 روز قبل گفت: سایت و نویسنده حواسشون ...
  • .: مصطفی بهبهانی مطلق حدود 10 روز قبل گفت: با سلام و خدا ...
  • .: ح حدود 11 روز قبل گفت: درودخدا بر استادبرازجانی و ...