- بگذارید این وطن، دوباره وطن شود
- ۱۲ هزار عدد لوازم جانبی موبایل قاچاق در دیر کشف شد
- جابهجایی بیش از ۸.۵ میلیون تن کالا از استان بوشهر
- ۲۰۰۰ نفر از خدمات درمانی در بیمارستان دیر بهرهمند شدند
- نگاه ویژهای به ایمنی و سلامت مسافران نوروزی در بوشهر داریم
- فوت یک جوان ۳۰ ساله بر اثر سقوط از کوه در جم
- ۱۳۲ هزار نفر توسط آموزش و پرورش استان بوشهر اسکان یافتند
- نشانههای کم خونی در زنان/ کمبود آهن در بدن چگونه درمان میشود؟
- تمساح همنوعخوار با لذت تمساح دیگری را میخورد!/ عکس
- عکس| عجیبترین ساحل ایران کجاست؟
اتحاد خبر - یعقوب فولادیِ تنگستانی : بر فرازِ کوهی صعبالعبور در اعماقِ کوههای گیسکانِ دشتستان (استانِ بوشهر) ویرانههای قلعهای است که میگویند قدمتش به ایرانِ باستان میرسد و برای مقاومت در برابرِ دشمنان استفاده میشده است. با توجّه به قرار گرفتنِ این بنا در کوهستان به آن «کوهْ قلعه» میگویند که مستنداتِ علمی و اطلاعاتِ تاریخی در موردِ آن در دست نداریم...

دکتر یعقوب فولادیِ تنگستانی
بر فرازِ کوهی صعبالعبور در اعماقِ کوههای گیسکانِ دشتستان (استانِ بوشهر) ویرانههای قلعهای است که میگویند قدمتش به ایرانِ باستان میرسد و برای مقاومت در برابرِ دشمنان استفاده میشده است. با توجّه به قرار گرفتنِ این بنا در کوهستان به آن «کوهْ قلعه» میگویند که مستنداتِ علمی و اطلاعاتِ تاریخی در موردِ آن در دست نداریم؛ جز اینکه میگویند قلعهٔ «شاهِ مسغون » است و در موردِ گشوده شدنش داستانی افسانهای در بینِ مردمِ آن سامان رواج دارد. به این گونه که:
پس از اینکه دشمن به کوه قلعه حمله کرد و به محاصرهٔ دشمن در آمد، محاصره به درازا میکشد و دشمن موفّق به فتحِ قلعه نمیشود؛ زیرا قلعه یک راهِ ورودی بیشتر نداشت و تعدادِ اندکی میتوانستند از آن محافظت کنند. در این زمان «ارغوان» دخترِ شاهِ مسغون (حاکمِ قلعه) عاشقِ فرماندهٔ سپاهِ دشمن شد؛ فرمانده نیز به او وعده داد که پس از فتحِ قلعه با یکدیگر ازدواج کنند. دختر فریب خورد و نامهای به فرمانده نوشت که اگر چاهِ آبِ قلعه را تصرف کنی، قلعه تسلیم میشود؛ بنابراین در ضلعِ غربیِ قلعه نَقبی بزن تا به چاه برسی. فرماندهٔ دشمن چنین کرد و در ضلعِ غربی سه حفره به صورتِ افقی در بدنهٔ کوه ایجاد نمود که حفرهٔ میانی به چاه رسید و در پیِ آن قلعهنشینان گرفتارِ بیآبی شدند و خود را تسلیم کردند.
چون ارغوان را نزدِ فرمانده بردند به او نگریست و اندیشه نمود و به وی گفت: تو به پدرِ خود خیانت کردی، چگونه به من خیانت نخواهی کرد؟! پس فرمان داد تا او را به اَستری چموش ببستند و در کوهستان رها کردند. بدینسان پیکرِ آن دختر متلاشی شد و هر قطعهای از بدنش در گوشهای از کوهستان فروافتاد که وجه تسمیهٔ روستاها و آبادیهای آن منطقه از دشتستان شد. روستای «اَرغون» از نامِ وی (اَرغوان) پدید آمد؛ آنجا که قلمِ پایش افتاد روستای «کلمه» سر برآورد؛ چون گیسوانش در کوهستان پراکنده گشت، مجموعه کوههای شرقیِ دشتستان به «گیسکان» مشهور شد؛ جایی که سینهاش فروافتاد روستای «انارستان» نام گرفت؛ آنجا که خونش ریخته شد به روستای «خون» مشهور شد.
داستانِ فتحِ قلعه داستانی بسیار جالب و وجه تسمیههایی زیباست؛ امّا وقتی به فرهنگِ عامه در گسترهٔ ایرانِ بزرگ همچنین به متونِ تاریخی و ادبی نظر میافکنیم به روایتهایی مشابه برمیخوریم که سندیّتِ این داستان برای قلعهٔ شاهِ مسغون را زیرِ سؤال میبرد. مثلاً دربارهٔ «قلعهٔ دخترِ» بامیان (افغانستان) مردم میگویند:
سپاهِ چنگیزخان شهرِ بامیان (غلغله) را شهربندان کرد؛ امّا در تصرّفِ آن توفیقی نیافت. دخترِ نازپروردِ حاکمِ شهر (جلالالدّین منکبرنی) عاشقِ سرداری مغول شد و رازِ مقاومتِ طولانیِ شهر را فاش کرد. با بستنِ مجرای آبرسانی، ساکنانِ شهر وادار به تسلیم شدند. دختر به دستِ مغولان افتاد. او را در محملِ پرِ قو نشاندند و کاروانِ مغول به راه افتاد. بعد از مسافتی آه و نالهٔ دختر برخاست. علّت را جویا شدند. دختر گفت پرِ کاهی در میانِ پرِ قو موجبِ رنجشِ او شده است. چنگیزخان گفت این دختر که در خانهٔ پدری در میانِ پرِ قو بزرگ شده است و پرِ کاهی او را آزار میدهد، به پدرِ خود خیانت کرد، به ما هم خیانت خواهد کرد. سزاوارِ سنگسار است. سپاهِ مغول او را سنگباران کرد (جم، 1398: 135).
دربارهٔ قلعهٔ «مهرنگارِ» دامغان نیز داستانی شبیه داستانِ کوه قلعهٔ گیسکان رواج دارد، حتّی وجه نامگذاریِ نواحیِ پیرامونِ قلعه پارههای تنِ دختر است (پیشین: 136). چند گام به عقبتر که برویم این داستان را به گونهای دیگر در شاهنامهٔ فردوسی اندر پادشاهیِ شاپورِ اورمزد ملقب به ذوالاکتاف (شاپورِ دوّم) میبینیم؛ حتّی چنین داستانی را در موردِ کوروشِ بزرگ و دخترِ کرزوس پادشاهِ لودیه هم یاد کردهاند (شاپور شهبازی، 1389: 320). در زیر به نبردِ شاپورِ ذوالاکتاف با تازیان و گشودنِ دژ نظر میافکنیم:
هنگامی که شاپور نوجوان بود طایر، امیرِ تازیان، از طایفهٔ غسّانیان به ایران تاخت؛ نواحیِ طیسفون را به تاراج داد و عمهٔ شاپور را به اسارت برد و او را به همسریِ خود در آورد که از او صاحبِ دختری شد به نامِ مالکه. چون شاپور به هیجده سالگی رسید، لشکریان را گرد آورد و از آنان سان دید و به عزمِ سرکوب کردنِ تازیانِ مهاجم روانه شد. با سپاهِ طایر جنگید و بسیاری را کشت؛ طایر سرانجام از میدانِ جنگ به دژی پناه برد.
به دشت آمد و لشکرش را بدید
دهودوهزار از یلان برگزید
ابا هر یکی بادپایی هَیون
به پیشاندرون مرد سد رهنمون
هَیون برنشستند و اسپان به دست
ببردند گُردانِ خسروپرست
وُ زان پس خود و ویژگان برنشست
میانِ کَیی تاختن را ببست
برفت از پَسِ شاهِ غسّانیان
-سرافرازطایر، هِزبرِ ژیان-
فراوان کس از لشکرِ او بکشت
چو طایر چُنان دید، بنمود پشت
برآمد خروشیدنِ دار و گیر
وُ زیشان گرفتند چندی اسیر
حِصاری شدند آن سپه در یمن
خروش آمد از کودک و مرد و زن
(فردوسی، 1396، جلدِ سوّم: 423-422)
شاپور آن دژ را در محاصره گرفت و خود از بارهٔ دژ دیدن کرد. به هنگامِ این بازدید مالکه –دخترِ طایر- از بامِ دژ شاهنشاه را دید و شیفتهٔ وی شد. مالکه اسرارِ خود از دلداگیِ خویش را به دایه گفت و او را در شب با پیامی نزدِ شاپور فرستاد که من از سویِ مادر از نژادِ تواَم؛ اگر بپذیری که همسرِ تو شوَم دژ را به تصرّفِ تو درخواهم آورد. دایه پیامِ مالکه را به شاپور رسانید. شاپور زبان داد و عهد کرد که اگر نیّتِ مالکه عملی شود او را به همسریِ خود برگزیند. مالکه شبِ دیگر تدبیری کرد و به ساقیان دستور داد که شرابِ بسیار به طایر و مهترانِ قلعه نوشانند تا آن حد که جملگی مستان گشتند و به خوابگاه رفتند. سپس او با نشانی که نهاده بود بر بامِ دژ چراغی افروخت و درِ دژ را به شاپور و سپاهیان گشود.
چو بگذشت یَک پاس از آن تیرهشب،
بیاسود طایر، نشست آن جَلَب،
برفتند یکسر سویِ خوابگاه؛
پرستندگان را بفرمود ماه،
که تا کس نگوید سَخُن جز به راز؛
نِهانی درِ دز گشادند باز!
بدان، شاهشاپور خود چَشم داشت
از آوازِ مستان به دل خشم داشت
چو شمع از درِ دز بیَفروخت، گفت
که «گشتیم با بختِ بیدار جفت!»
(پیشین: 424) لشکریانِ ایران به دژ درآمدند، بسیار کس کشتند و طایر را اسیر ساختند و به نزدِ شاهنشاه آوردند. چون طایر دخترِ خود را کنارِ شاپور بر تخت نشسته دید، دانست که دژ به خیانتِ او فتح شده است. به شاپور گفت بنگر که فرزند با پدرِ خود چه کرد؟! بر حذر باش که با تو نیز همین گونه رفتار نکند. شاپور گفت: گناه از تو بود که از شبستانِ شاهِ ایران خواهرِ شاه را ربودی و به همسریِ خود درآوردی و دودمانِ ما را بدنام کردی. پس دستور داد تا او را گردن زدند.
چنین گفت ک«ای شاهِ آزادمرد
نگه کن که فرزند با من چه کرد،
چُنین هم تو از مهرِ او چَشم دار!
زِ بیگانگان زان سپس خشم دار!»
چُنین گفت شاپور بدنام را
که «از پرده چون دختِ بهرام را،
بیاری و رسوا کنی دوده را
بشورانی این کینِ آسوده را؟!»
به دُژخیم فرمود تا گردنش
زند، بآتشاندر بسوزد تنش
سرِ طایر از ننگ در خون کشید
دو کفتِ وَی از پشت بیرون کشید
(پیشین: 425)
این داستان در تاریخِ طبری (طبری، 1375، جلد 2: 591-590) و شاهنامهٔ ثعالبی (ثعالبی، 1385: 233-230) در سلطنتِ شاپورِ اردشیر (شاپورِ اوّل) آمده است ؛ با این اختلاف که پادشاهِ تازیان «ساطرون» ملقب به ضیزن از شهرِ حضر است و نامِ دخترش «نضیره» میباشد؛ دیگر اینکه طبری و ثعالبی ادامهٔ این داستان و سرانجامِ مالکه / نضیره –دخترِ امیرِ عرب- را نیز آوردهاند. این قسمت را از شاهنامهٔ ثعالبی از نظر میگذرانیم:
«یک شب که نضیره در کنارِ شاپور خفته بود، شاپور دید بستر پر از خون است. درست که توجّه کرد دید یک برگِ مورد به کمرِ نضیره چسبیده پوستِ بدنش را خراشیده و این خون از آن جاری شده است. شاپور از لطافتِ طبع و نرمیِ پوستِ این زن متعجّب گشته وی را گفت: پدرت تو را با چه تغذیه میکرد؟ جواب داد: با مغزِ قلم، زردهٔ تخمِ مرغ، سرشیر، عسل و بهترین شراب. شاپور گفت: با چنین زحمتی که دربارهٔ تو چنین کشید و حقّی که به گردنِ تو داشته چه دستمزدی به او دادی که ترسم از تو به من هم نظیرِ آن برسد. پس به امرِ او گیسوانِ نضیره را به دُنبِ اسبِ سرکشِ شروری بسته در زمینی پوشیده از خار رها کردند به شکلی که تمامِ مفاصلش از هم جدا گشت و اعضایش از هم متلاشی شد.»
بر بنیادِ آنچه در بالا گذشت، اصلِ داستان به روایتی از جهانِ قدیم برمیگردد که پادشاه یا سرداری دژی را در بند میگیرد و چون نمیتواند آن را بگشاید از عشقِ دخترِ صاحبِ دژ به خود بهره میبرد و آن را به خیانتِ دختر میگشاید؛ امّا از اینکه دختری پدرِ خود را برای عشق فروخته است عبرت میگیرد و او را میکشد یا میراند. بر این بنیاد نمیتوان گفت داستانِ گشوده شدنِ «کوهْ قلعه» / «قلعهٔ شاهِ مسغون» که بینِ مردمِ دشتستان و گیسکان رواج دارد، روایتی اصیل و تاریخی است؛ بلکه این روایت همچون دیگر روایتها ساخته و پرداختهٔ ذهنِ داستانسازِ مردم است که به دلیلِ سختیِ دسترسی به این قلعه، دیرینگیِ بنا و باستانی بودنِ آن شکل گرفته است. میتوان گفت روایتِ تنبیه تازیان به دستِ شاپورِ ساسانی با آب و تابهای حَماسی و ویژگیهای داستانی-افسانهای واردِ فرهنگِ عامه و ادبیات شده؛ سپس این داستانِ تاریخی-افسانهای برای دیگر داستانهایی که در زمانهای بعد در موردِ قلعههای دیگر میبینیم، کهن الگو (Archetype) شده است. به این شکل که این داستان الگویی میشده برای روایتِ فتح شدنِ قلعهای صعبالعبور که به دستِ دشمنان میافتاده است؛ زیرا مردم که در گذرِ زمان وقایع، تاریخ، جزئیاتِ قلعه و سرنشینانِ آن را فراموش کردهاند، چنین داستانِ جذّاب و هیجانانگیزی را از رویِ داستانی کهن –با همان سازههای داستانی- برای قلعهای دیگر در زمان و مکانی دیگر میساختند.
منابع
- ثعالبی، عبدالملکبن محمّد (1385). شاهنامهٔ ثعالبی در شرحِ احوالِ سلاطینِ ایران، ترجمهٔ محمود هدایت، تهران: اساطیر.
- جم، پدرام، (1398)، «دختری درونِ قلعه است؛ قلعهٔ دخترها و داستانهایشان»، فرهنگ و ادبیاتِ عامه، سال 7، شمارهٔ 26، خرداد و تیر، صص 148-129.
- شاپور شهبازی، علیرضا، (1389)، تاریخِ ساسانیان: ترجمهٔ بخشِ ساسانیان از کتابِ تاریخِ طبری و مقایسهٔ آن با تاریخِ بلعمی، تهران: مرکزِ نشرِ دانشگاهی.
- طبری، محمّدبن جریر، (1375)، تاریخِ طبری، ترجمهٔ ابوالقاسم پاینده، جلد دوم، تهران: اساطیر.
- فردوسی، ابوالقاسم، (1396). شاهنامه، پیرایشِ جلال خالقی مطلق، دورهٔ چهارجلدی، تهران: سخن.
تازه ترین خبرها
- ۱۲ هزار عدد لوازم جانبی موبایل قاچاق در دیر کشف شد
- جابهجایی بیش از ۸.۵ میلیون تن کالا از استان بوشهر
- ۲۰۰۰ نفر از خدمات درمانی در بیمارستان دیر بهرهمند شدند
- نگاه ویژهای به ایمنی و سلامت مسافران نوروزی در بوشهر داریم
- فوت یک جوان ۳۰ ساله بر اثر سقوط از کوه در جم
- ۱۳۲ هزار نفر توسط آموزش و پرورش استان بوشهر اسکان یافتند
- نشانههای کم خونی در زنان/ کمبود آهن در بدن چگونه درمان میشود؟
- تمساح همنوعخوار با لذت تمساح دیگری را میخورد!/ عکس
- عکس| عجیبترین ساحل ایران کجاست؟
- چرا دچار کمردرد میشویم؟ ۱۱ توصیه مهم
- اگر کودکتان سرفه میکند؛ توصیههای یک فوق تخصص درباره کاهش سرفههای مکرر در کودکان
- عکس| سفر به روستای کله قندی ایران را از دست ندهید
- قیمت جدید مرغ اعلام شد/ یوسفی: مرغ ارزان شد
- رفع تصرف از ۵ هزار هکتار از اراضی فارس طی سال گذشته
- سنت حسنه افطاری روزهداران در شیراز احیاء شد
- جابهجایی حدود ۳۴۷ هزار مسافر با ناوگان عمومی فارس
- اسکان ۱۷۳ هزار زائر در اماکن تحت مدیریت اوقاف فارس
- نگاه متوازن به توسعه استان اولویت دولت در فارس است
- ادامه اتهامزنی آمریکا به ایران بابت همکاریها با روسیه
- ترکیه نسل سوم پهپادهای بیرقدار را تولید کرد
- رهبر کره شمالی خواستار تولید سلاحهای اتمی قدرتمندتر شد
- امیرعبداللهیان به روسیه رفت
- دیپلماسی بایدن در قبال ایران در حال فروپاشی است / ۳ دلیل وحشت آمریکا از جنگ با ایران
- فاکس نیوز: چین خطرناکترین تهدید علیه آمریکا است
- ادعای مارک میلی علیه برنامه هستهای ایران
- کنایه سنگین ایلان ماسک به بیلگیتس!
- روایت روز/ ایران برد، سه قدرت آسیا باختند!
- اولونگا: دوست دارم در جام جهانی با ایران بازی کنیم
- کنعانیزادگان: از هیچکس ناراحت نیستم
- چشمی: اردوهای بعدی باید بهتر باشد/ حذف استقلال از آسیا، مایه شرم فوتبال ایران است
- طارمی: دوست داریم با برزیل بازی کنیم
- معنوینژاد همتیمی غفور در لیگ والیبال عراق شد
- رنار رسما از تیم ملی فوتبال عربستان جدا شد
- گزینه مناسب برای هدایت رئال مادرید از نگاه کاسانو
- دی لافونته: شکست تلخی را تجربه کردیم
- هشدار آگوئرو به توپچی ها: تا آخرین لحظه می جنگیم
- ارتقا و راهاندازی ۲ سایت اینترنت همراه روستایی بوشهر در ابتدای سال نو
- احداث آب شیرینکنها از مهم ترین دستاوردهای دولت سیزدهم است
- ملیپوشان بوشهری تیم ملی فوتبال ساحلی ایران در فرودگاه این شهر استقبال شدند
- صنایع بوشهر باید نگاه ویژهای به مسئولیتهای اجتماعی داشته باشند
- توسعه زیرساختهای بهداشتی و درمانی در استان بوشهر با نگاه عادلانه
- کودکان گمشده در گناوه به آغوش خانواده بازگشتند
- سطح ارتباطی روستای محرزی در شهرستان بوشهر ارتقا یافت
- سربازی مقدمهای برای مسئولیت پذیری فرد در جامعه است
- کشف کالای قاچاق در دشتی ۱۳۴ درصد افزایش یافت
- مصدوم شدن ۶ نفر بر اثر تصادف در جاده ساحلی دیر
- لذت گشتهای دریایی در بوشهر/ بار بر دوش شناورهای سنتی است
- فال روزانه ۱۴۰۲.۰۱.۰۹
- 🎥ویدیو/تل آویو، صحنه نبرد هواداران و مخالفان نتانیاهو
- تامین ۵۶۰۰ میلیارد تومان مصوبات رئیس جمهور به بوشهر از محل نفت
بهره بردم از نوشتار شما
بسیار عالی و مفید