فضول باشی*

زن ها از خداشونه یکی مریض بشه، هزار دارُ دِوا بچپونن تو حلقش.
یکی از آشنایان ظهر مهمان  خانه  ى ما بود. از درد شکم و گلاب به روتون اسهال می نالید. از قضاش، خاله خونه ی ما بى.گفت: دوات دست خودمه.
«رنگ مشک» گفتیم خاله کوتاه بیا. رنگ مشک می‌دونه چه وو سر معده در میاره.
گفت نه. کهره ی همسایه مون، نعمت کوید نعمت تا صبح وو درد اسهال بهقه می‌دا، رنگِ مشک وش دادُم الان دو روزه ساکته. صداش در نميا.
مهمان بیچاره رنگ مشک رو سر كشيد و رفت سر کارش. منطقه ی انتظامی. بیچاره اونجا حالش وحشتناک خراب میشه که تا ساعت ها استفراغ می‌کنه.
پزشک انتظامی بالای سرش میاد و میگه تا باحال محتویات شکم هیچ موجود زنده و مرده ای را به این شکل ندیده ام.
 بگذریم.
کاشف به عمل اومد که کهره ی نعمت کوید نعمت بعد خوردن رنگ مشک واقعا ساکت شده بيده. اونم سى  همیشه ...