امروز: يکشنبه 09 ارديبهشت 1403
    طراحی سایت
تاريخ انتشار: 07 دي 1395 - 08:36

اتحادخبر-نعیمه متوسلی: در ایران و تاریخ سراسر فراز و نشیب آن، زنان بسیاری بوده اند که هر کدام به نوعی، سهمی در آبادی یا ویرانی عناصر فرهنگی، انسانی، سیاسی و حتی حکومت و گسترش و نابودی مرز‌های جغرافیایی این کشور داشته‌اند. در این پژوهش، به معرفی تعدادی از زنان مؤثر در تاریخ و سرنوشت ایران (المپیاس، ترکان خاتون و مهد علیا)، پرداخته شده و همچنین...

گجسته بانوان (المپیاس، ترکان خاتون و مهد علیا)

نعیمه متوسلی*
     در ایران و تاریخ سراسر فراز و نشیب آن، زنان بسیاری بوده اند که هر کدام به نوعی، سهمی در آبادی یا ویرانی عناصر فرهنگی، انسانی، سیاسی و حتی حکومت و گسترش و نابودی مرز‌های جغرافیایی این کشور داشته‌اند. در این پژوهش، به معرفی تعدادی از زنان مؤثر در تاریخ و سرنوشت ایران (المپیاس، ترکان خاتون و مهد علیا)، پرداخته شده و همچنین میزان تأثیرگذاری، جنبه‌های این نفوذ و پیامدهای گجسته‌ی آن، مورد بحث و بررسی قرار گرفته و نتیجه ی این جستار این است که در بعضی حکومت ها باید زنان را بازی گردانان قدرت نامید و این سه زن، تأثیرات بسیار منفی و مخربی بر تاریخ و سرنوشت مردم ایران داشته اند و به همین سبب باید آن ها را گجسته بانوان نامید؛ زیرا نحوست اندیشه ی آن ها دامن همه ی ایرانیان را گرفت.



    در تاریخ و فرهنگ هر سرزمینی، همواره مردان و زنانی بوده اند که نقشی اساسی و سرنوشت ساز را ایفا کرده و آثار بسیار درازمدتی از خود بر جای گذاشته اند و ایران نیز از این مقوله مستثنی نیست. این «سرزمین جاوید» همواره صحنه ی کشمکش های زیادی برای به دست آوردن قدرت و اداره ی امور بوده و گاهی اوقات زنان بازی گردانان این نمایش ها بوده اند. بارها حکومت در دست مردان بوده اما زنان، محرک اصلی آنان بوده اند؛ زیرا در «حکومت مطلقه که اختیار جمعی به دست یک تن نهاده می شود، از تأثیر قدرت جنس لطیف در تبدلات سیاسی نباید غافل بود، زیرا یک فرد هر قدر مقتدر و متسلط باشد، مقهور نفس خویش است و زن تنها عاملی است که می تواند بر نفس آن فرد جبار مطلق العنان، مسلط و قاهر شود و این جریان در تاریخ آنقدر به کرّات و مرّات تجلّی نموده که احتیاج به ذکر مثال نیست.» (باستانی پاریزی، 1389: 189)
     یکی از مهم ترین اتفاقات تاریخ ایران، حمله ی اسکندر مقدونی گجستک است. یورشی که خفت و خواری ایران و ایرانی را به دنبال داشت و عظمت و شکوه حکومت هخامنشی را بر باد داد. این حمله، تأثیرات زیادی بر فرهنگ ایرانی بر جای گذاشت و اساس این حرکت عظیم و ویران کننده، از افکار یک زن سرچشمه گرفت. المپیاس! مادری جاه طلب که اسکندر را برای رسیدن به قدرت جهانی، تعلیم داد و انگیزه ی لشکرکشی او به سمت شرق و در نهایت ایران بود.
     بعد از حمله ی اسکندر و فروپاشی نظام شاهی ایران، سالیان درازی بر مردم گذشت تا توانستند با اثرات این هجوم سازگار شوند؛ تا این که باز هم ایران عرصه ی حضور قومی شد که از وجود یک انسان، تنها، سخن گفتن و دوپا بودنش را میراث داشتند! چنگیز خان مغول، به دنبال اهانتی که به تجار و فرستادگانش شده بود، با تمام توان، به ایران هجوم آورد و سر راه خود، همه ی نشانه های فرهنگ و تمدن را نابود کرد. باز هم یک زن محرک اصلی این بلای بزرگ بود. ترکان خاتون مادر سلطان محمد خوارزمشاه، با اقدامات جاه طلبانه ی خود، در حکومت شاه بی تدبیر دست داشت و همواره او را در صحنه ی نمایش دربار خوارزم، می گرداند و در واقع حکومت اصلی در دست این زن بود.


     ترکان خاتون با تصمیمات نسنجیده ی خود، خوارزمشاه را به کشتن فرستاده های مغول تحریک کرد و سلطان محمد نیز «با این رفتار بی خردانه ی خود گناهی نابخشودنی در تاریخ ایران مرتکب شد و آن، هجوم سیل آسای مغول به ایران بود.» (قدیانی، 1384: 211) نقش این زن به همین جا ختم نمی شود و «کارهای بعدی او همه در پیشبرد برنامه های چنگیز مؤثر افتادند.» (رجبی، 1389: 268)
     سومین زن منحوس و گجسته در تاریخ ایران، مهد علیا - مادر ناصر الدین شاه قاجار - است. وی برای رسیدن به اهداف پلید خود، از وطن فروشی و تن فروشی و در نهایت قتل «تدبیر و حمیّت ایرانی» یعنی میرزا تقی خان امیرکبیر نیز دریغ نکرد؛ و پر واضح است که اگر این وزیر باتدبیر، چند صباحی بیشتر عمر می کرد چه اقدامات فرهنگی، سیاسی و اجتماعی برای پیشرفت ایران انجام می داد؛ و کشته شدن او به چه میزان سبب عقب ماندگی ایران و ایرانی شد.
«آبـی که ز خـاک فیـن کاشان خیزد                اشکی است که از دیده ی ایران خیزد
این داغ امیر است که هر لاله به فین                از خاک به خون کشیده دامان خیزد »
(حقیقت، 1374: 405)
    هر کدام از این سه زن، در برهه ای از زمان، تأثیری اساسی و منحوس و گجسته بر سرنوشت مردم ایران داشته اند و بعضی اثرات کارهای آن ها تا قرن ها ادامه داشته است. «آن چه در این سطور می خوانید، نیست مگر یادی از چند زن که نامشان به علتی در تاریخ آمده، یعنی زنانی هستند که گذارشان از گدار تاریخ ممکن شده است.» (باستانی پاریزی، 1389: 50)
المپیاس
     یکی از زنانی که در سرنوشت ایران دخیل بود و بسیار اساسی اما نامحسوس، آینده‌ی امپراتوری بزرگ هخامنشیان و سرنوشت گروه عظیمی از ایرانیان و فرهنگ غنی آن ها را تحت تأثیر قرارداد، المپیاس، ملکه‌ی مقدونی، همسر فیلیپ و مادر اسکندر بود. « المپیاس، دختری یتیم از سلاله‌ی حکومتگران بود و پدرش زمانی بر اپیروس سلطنت می‌کرد. اپیروس کشوری بدوی و کوچک بود که مستقیماً در باختر مقدونیه قرار داشت و مانند مقدونیه، زیر نفوذ شدید یونان بود.» (گونتر، 1953، ترجمه: قریب، 1369: 22)1
     خانواده‌ی المپیاس «نسبت خود را به آشیل، پهلوان داستانی یونان در جنگ ترووا می رسانیدند.» (پیرنیا، 1389، ج 2: 998) و المپیاس نیز که در چنین خانواده‌ای پرورش یافته بود، «به غیبگویی، تفأل، سحر و جادو بسیار دلبسته بود.» (پیرنیا، 1389، ج 2: 998) علاقه‌ی المپیاس به سحر و جادو و به طور کلی امور ماوراءالطبیعه، یکی از مشهورترین اما بی اساس ترین شایعات تاریخ را رقم زد: تولد اسکندر از ژوپیتر که یکی از خدایان بود! اصل ماجرا از آن جا نشأت می گیرد که المپیاس برای این که روابط نامشروع خود با پادشاه مصر را بپوشاند، چنین لاف گزافی را بر سر زبان‌ها انداخت.« وقتی که نکتانب پادشاه مصر، به واسطه‌ی قشون کشی اُخُس، شاه پارس، از تخت و تاج محروم شد، به حبشه نرفت بلکه برای استمداد به مقدونیه آمد؛ زیرا از فیلیپ بیش از دیگران، می توانست چشم داشتِ همراهی در مقابل قدرت پارسی ها داشته باشد و در این وقت که میهمان فیلیپ بود، با سحر، دل المپیاس را ربود و بستر میزبان خود را بیالود.» (پیرنیا، 1389، ج2: 999)
________________________________________
1-Gunther, John.
     چیزی نگذشت که راز این ارتباط نامشروع و پنهانی، برملا شد و المپیاس برای آرامش خود و شاید برای حفظ حیثیتش «می‌گفت ژوپیتر به شکل ماری به او داخل شده و اسکندر نتیجه‌ی آن دخول است.» (باستانی پاریزی، 1383: 109) بالاخره ماجرای خیانت المپیاس، پس از مدتی در تمام یونان و حتی سرزمین های تحت سلطه‌ی آن‌ها، شیوع یافت و تکذیب نشد؛ «اما قضیه اژدها دروغ بود و این جهت آن را از افسانه های قدیم اقتباس کرده بودند که با آن، ننگ این خیانت را بپوشانند.» (پیرنیا، 1389، ج2: 999)
     وقتی اسکندر به سنی رسید که می توانست قضایا را تحلیل کند، با شنیدن چنین شایعه‌ی بی اساسی، چنان دچار غرور و جاه طلبی شده بود که اندیشه‌ی گرفتن جهان و تسلط بر تمام امپراتوری‌های بزرگ – و از جمله ایران – را در سر می پروراند و مادرش یعنی المپیاس، سهم بسزایی در پرورش این اندیشه و خودباوری اسکندر داشت. جاه طلبی مادر و غرور پسر، کار را به جایی رسانید که «اسکندر خود را از اولاد خدایان می دانست و اصرار داشت که حکومت خود را با روحانیت پیوند بزند.» (باستانی پاریزی، 1388: 62)
     المپیاس زنی مغرور و مادری سخت گیر بود و برای تربیت اسکندر، برنامه ها و اهداف زیادی داشت و در واقع می خواست با پرورش پسری قوی و جهان گشا، به خواسته‌ها و اهداف خود برسد. به همین منظور مربیان بزرگ و دوستان و ندیمان خاصی را برای اسکندر برگزید. کسانی که بعدها، اندیشه‌ی او را پرورش دادند و سبب تحریک او برای حمله به شرق جهان و بزرگترین امپراتوری آن زمان، یعنی ایران، شدند. «گاهی این زن، با زرنگی مخصوص خودش، موشکافی‌ها می کرد. در واقع هنرپیشه‌ای مادرزاد بود. مدعیان را خوب می‌شناخت و فریب تخیل را نمی‌خورد. نیاکان او به مردمی حکومت می کردند که می رفتند پیش ملکه‌ی اپیروس تا از او شفای بیماری یا تغییر حال، طلب کنند. همین المپیاس که دخترک یتیمی بود، هم امیرزادگی و هم ریاست روحانی داشت و امروز، کینه و حسد و ذوق و شوق او، جمله در اطراف اسکندر دور می‌زد و می خواست این جوان، مظهر اراده و روح محکم او گردد و می کوشید آنچه از خصوصیات فیلیپوس [پدر اسکندر] در او هست را نابود سازد.» (لمب، 1960، ترجمه: رضازاده شفق، 1387: 25)1
     المپیاس برای اسکندر آموزگارانی را استخدام کرده بود که زبان یونانی و بلاغت و منطق را به او         می آموختند و «سرپرست آنان لئونیداس، از خویشان مادری اسکندر بود که به خشکی و سخت گیری شهرت داشت.» ( لمب، 1960، ترجمه: رضازاده شفق، 1387: 12)
     المپیاس همواره مراقب رفتار اسکندر بود و جاسوسانی را گمارده بود تا احوال شاهزاده را به او خبر دهند و تنها هدفش این بود که پسر را آن چنان در دستان اراده و اندیشه‌ی خود، محصور کند که بپذیرد غیر از مادرش هیچ یاوری ندارد و در نتیجه بهتر بتواند به وسیله‌ی اسکندر به اهداف خود دست یابد.
________________________________________
1 – Lamb, Harold.  
  شاید بزرگ‌ترین حرکت المپیاس در پرورش اسکندر که منجر به حمله به ایران شد، انتخاب مردی به نام «لیزی ماخوس» برای مربی گری او باشد. «لیزی ماخوس چون نسبت به ایرانیان کینه داشت، بعد از اینکه مربی اسکندر شد، کینه‌ی ایرانیان را در قلب آن پسر جا داد و به احتمال زیاد، علت بزرگ حمله‌ی اسکندر به ایران این بود که به تلقین مربی خود، نسبت به ایرانیان کینه پیدا کرد.» (موله، هرتزفلد، گریشمن، بی تا، ترجمه و اقتباس: منصوری، 1380، ج3: 1606) 1
     یکی دیگر از اقدامات المپیاس در جهت تربیت اسکندر و فراهم آوردن موجبات تعلیم او، این بود که با «میل شدید مادر، از اریستو (ارسطو)، شاگرد بلند آوازه‌ی افلاطون، دعوت شد تا برای آشنا سازی او با دانش‌های بایسته، به پللا بیاید.» (فرخ زاد، 1376: 74)
     با وجود همه‌ی اقدامات برای تربیت شاهزاده‌ای اصیل و جهانگیر که بتواند همه را حیرت زده کند، باز هم اسکندر نتوانست از تمام تعلیمات استادانش بهترین بهره را ببرد؛ زیرا رگه‌های عمیقی از رفتار جنون آمیز المپیاس در وجودش برجسته بود و «چون خوی وحشیانه‌ی مادر در نهادش نهفته بود، سرنوشت تلخش این بود که به دست طغیان‌های خشمی که گاه او را در می‌ربود از پا در آید.» (فرخ زاد، 1376: 224)
     المپیاس با همه اقدامات ریز و درشتی که انجام داد، کم کم زمینه‌ی حرکت و لشکرکشی اسکندر به شرق و ایران، نابودی حکومت هخامنشیان، ویرانی ایران و قتل عام انسانی و فرهنگی مردم سرزمینمان را سبب شد. اسکندر «از مادر وحشی و خالی از هر نوع متانت خود- که ادعا می کرد از نوادگان آشیل است- ارثیه‌ی سنگینی برده بود؛ چنان که پیوسته بی آرام تر، ناپایدار تر و عصبی تر از دیگران می‌نمود و چندگانگی‌های هنجاری‌اش بیشتر نشانه‌هایی از جنون خود بزرگ بینی، درنده خویی و خود سالاری را به دیگران می نمود.» (فرخ زاد، 1376: 245) جاه طلبی و هرزگی و بیداد‌گری المپیاس، به طور کامل در وجود اسکندر به میراث مانده بود؛ به طوری که این روحیات، در جنگ ها و لشکر کشی ها، کاملاً نمود پیدا کرد و دو سال بعد از نشستن بر تخت پادشاهی مقدونیه، راهی فتح ایران شد. پیروزی شیرینی که حکومت اسکندر بر قسمت عظیمی از جهان را مسجّل می‌کرد.
     المپیاس آن چنان بر اسکندر تسلط داشت که با وجود کارهای آشوب برانگیزی که از او سر می‌زد باز هم اسکندر در مقابلش صبور بود. «وقتی در ایران بود نامه‌ای از یونان رسید که مادرش المپیاس، دخالت هایی در کار حکومت می‌کند و چون از مادر می‌ترسید و یا به او احترام می‌گذاشت، اقدام شدید علیه مادر نکرد ولی این جمله‌ی معروف را گفت که: توقف ده ماهه‌ی من در شکم مادرم برای من خیلی گران تمام می‌شود.» (باستانی پاریزی، 1371: 603)
________________________________________
 1 -  Mole, Marijan; Hertzfeld, Ernest Emile; Ghirshman, Roman.
  وجود منحوس المپیاس و فتار جاه‌طلبانه ی او و خوی وحشیانه‌ای که بر شخصیتش حاکم بود، سبب حمله‌ی اسکندر به ایران شد و نحوست این زن، دامن بسیاری از مردم جهان و به خصوص پارسیان را گرفت.
ترکان خاتون
     از میان وقایع مهم و تعیین کننده‌ای که در تاریخ ایران رخ داده، فتنه‌ی مغول، بزرگترین و خانمان سوز -ترین اتفاق و آسیب بوده‌ است. هجوم مغولان وحشی به ایران و از بین بردن نیروهای‌ انسانی و فرهنگی کشور و نیز سوزاندن تمام توان و سرمایه‌ی اقتصادی، اجتماعی و تاریخی سرزمینمان، از توابع چند حرکت نابخردانه‌ی یک سلطان بی تدبیر و دخالت‌های زنی جاه طلب و سبک مغز بوده است. این حمله‌ی خانمان برانداز و فرهنگ‌سوز، آن قدر بزرگ بود که برای به تصویر کشیدن زوایا و علل آن، باید تاریخ‌ها نوشته شود! «کدام حادثه و قضیه در این مدت [تاریخ ایران] از ابتدای ظهور دولت چنگیز خان معظّم تر بوده است که آن را تاریخی توان ساخت؟!» (همدانی، 1384: 15) آری! کهن بوم و بر ایران، همواره شاهد جنگ‌ها و بلایای زیادی بوده و تاریخ‌های بسیاری بر آن‌ها نوشته شده است اما فتنه‌ی مغول، باری سنگین و استخوان-شکن را بر دوش سرزمین پیر ایران، نهاد.
     سرآغاز این واقعه‌ی وهمناک و داهیه‌ی بزرگ، در زمان حکومت سلطان محمد خوارزمشاه، بود. « نام این خاندان بیگانه‌ی ترک که نزدیک به 140 سال، (490 تا 628 ه.ق) در خوارزم و در درون خاک ایران و حتی زمانی کوتاه تا آذربایجان فرمان رانده‌اند، اندکی شبهه انگیز است و بسا که ناآشنایان با تاریخ، با شنیدن نام خوارزم با انگیختگی بی درنگی در خود، مهر درونی به این خاندان احساس می‌کنند. چون با شنیدن نام خوارزم به حکومتی جز ایرانی نمی اندیشند. حتی تا چند دهه پیش، پایداری سلطان جلال الدین خوارزمشاه در برابر سپاهیان مغول و داستان به آب زدن سواره‌ی او، از او قهرمانی ملی، مخصوصاً برای کودکان دبستانی، می تراشید. این همه شیفتگی! در حالی که خوارزمشاهیان، ویران کننده‌ی آستانه‌ی درگاه ورودی ایران به درون سرکش و لگام گسیخته‌ی آسیای مرکزی بوده‌اند.» (رجبی، 1389، ج5: 225)
     سرزمین خوارزم در آغاز یکی از ساتراپ های ایرانی در زمان هخامنشیان بوده که جلال و شکوه خاصی داشته و یکی از خاستگاه‌های فرهنگ و مدنیّت ایرانی بوده است. حکومت این سرزمین بعد‌ها به دست ترکان غزنوی و سلجوقی و سپس علاءالدین تکش خوارزمشاه افتاد و در نهایت همسر و فرزند همین سلطان، خوارزم و مدنیّت و شکوه آن را به تیزی تیغ مغولان سپردند.
     «در سال 607 ه.ق، سلطان محمد خوارزمشاه، قراختائیان را که در دنبال جنگ با سنجر، بر قسمتی از ماوراء النهر مسلّط شده بودند، برانداخت و پایتخت آن ها را که شهر اُترار بود گرفت. این کار در ظاهر یک فتح بود ولی در واقع مقدمه‌ی شکست اصلی خود او شد. از این فتح تا 300 سال بعد یعنی درست تا 907 که شاه اسماعیل حکومت صفویه را در ایران مستقر کرد، ماوراء النهر، خراسان و تمام ایران، گرفتار این خطای سلطان محمد شد.» (زرین کوب، 1385: 277)
     این سلطان، مهره‌ای در دستان مادر حیله‌گر خود بود و در واقع این ترکان خاتون بود که با بی رحمی تمام و با قدرتی که از جانب پسر بی اراده‌ی خود یافته بود، بر تمام سرزمین های تحت سلطه‌ی خوارزمشاهیان حکومت می کرد.
     «ترکان خاتون، زوجه‌ی علاءالدین تکش و مادر سلطان محمد خوارزمشاه‌ است. این زن محیل و جاه طلب که به لقب خداوند جهان ملقب شده بود، دختر یکی از خانان ترک بود و به استظهار قبیله‌اش (قبچاق) نفوذ زیادی در دربار علاءالدین تکش و پسرش سلطان محمد خوارزمشاه به هم رساند، تا جایی که وزرای سلطان هم بیشتر به میل او انتخاب می‌شدند و از وی فرمان می‌بردند.» (طلوعی، 1387: 23)
     بعد از ازدواج ترکان خاتوان با علاءالدین تکش، قبایل «یمک» و دیگر قبایل ترک، به حمایت از او پرداختند و این قضیه سبب قدرت ترکان خاتون و قبایل ترک شد؛ زیرا شاه از حمایت آن‌ها بهره می‌برد و در مقابل خواسته‌های آن‌ها مقاومت نمی‌کرد و خود خاتون نیز از این موقعیت استثنایی سوءاستفاده می‌کرد. در زمان سلطان محمد «هیچ اقلیمی را سلطان نمی‌گرفت الا که جهت والده‌اش آن جا ناحیتی معین می‌گردانید.» (خرندزی زیدری نسوی، 1344: 42)
خصوصیاتی که در کتاب‌ها برای این زن رقم خورده چنین است:
«مهابت و رأی عظیم داشت و در قطع و فصل قضایا بر قانون عدل می‌رفت و داد مظلوم از ظالم می‌جست، اما بر قتل، اقدام بسیار می‌کرد.» (خرندزی زیدری نسوی، 1344: 42)
« این زن در خونریزی و عیاشی نیز جسور بود و غالباً امرای نواحی را که پسرش اسیر می‌کرد و به خوارزم می‌آورد، شبانه به جیحون می‌انداخت تا ملک پسرش بی زحمت باشد.» (اقبال آشتیانی، 1365: 48)
بسیار جالب است که کسی که «بر قانون عدل» رفتار می‌کرده و «داد مظلوم از ظالم» می‌گرفته، چطور شبانه افراد بیگناهی را به جیحون می‌انداخته است؟! در تاریخ جهانگشای جوینی با اشاره به این کار وی، چنین آمده‌ است:
     «ترکان خاتون را درگاه و حضرت و ارکان دولت و مواجب و اقطاعات جدا بودی و مع هذا حکم او بر سلطان و امرا و اعیان و ارکان او نافذ؛ و بسیار خاندان قدیم را واسطه او شد که منقلع گشت؛ و چون ملکی یا ناحیتی مسلم شدی، صاحب آن ملک را بر سبیل ارتهان به خوارزم آوردندی، تمامت را در شب به جیحون انداختی و غرض آن داشتی تا ملک پسرش بی زحمت اغیار، و چشمه‌ی حکم بی غبار باشد.» (جوینی، 1385، ج2: 198)
     اما به عقیده محمد منجم که حاشیه ای بر جهانگشای جوینی نوشته، دلیل این اقدام ترکان خاتون چیز دیگری بوده است: «این بدبخت ترکان، مادر سلطان محمد بن تکش خوارزمشاه، فسق و فجور داشت و خون چند بی گناه بریخت.» (باستانی پاریزی، 1371، پاورقی: 161)
اکنون پس از این مختصر، به حمله‌ی مغول و نقش ترکان خاتون در این فاجعه‌ی بزرگ می پردازیم.
ابتدا چنگیز خان تعدادی از سفیران خود را به نزد سلطان محمد خوارزمشاه فرستاد. این افراد حامل پیام صلح بودند و هدایایی را نیز برای سلطان آورده بودند. پیام چنگیز چنین بود:
     «بزرگی تو بر من پوشیده نیست و فراخی ممالک تو را می‌دانم. تو مانند عزیزترین فرزند من هستی ... اگر صلاح می‌دانی راه بازرگانی میان ما و شما برقرار باشد تا همه‌ی مردم از آن سود ببرند.» (خرندزی زیدری نسوی، 1382: 47، 46)
     به دنبال این پیام و با موافقت همراه با کراهت سلطان محمد خوارزمشاه ، تعداد پانصد تن از تجار مغولی به همراه اموال گران قیمت بسیاری، راهی شهر اُترار شدند و به خدمت حاکم اترار ، غایر خان رسیدند. غایر خان برادر زاده ی ترکان خاتون بود؛ با دیدن بازرگانان مغولی و اموال با ارزشی که به همراه داشتند ، آتش طمع در دل وی شعله ور شد و تصمیم گرفت به هر روشی که شده اموال را ضبط کند. آن ها را توقیف و از سلطان کسب تکلیف کرد که با جاسوسان چنگیز و اموالشان چه کند؟» ( رجبی ، 1389: 263) غایر خان برای این که توقیف بازرگانان و دست درازی به اموال آن ها را موجه جلوه دهد ، آن ها را جاسوسانی از طرف چنگیز معرفی کرد.
     « سلطان محمد خوارزمشاه با توجه به معاهده ی دوستانه ای که امضا کرده بود مایل بود آن ها به کار تجارت خود ادامه دهند اما به اصرار ترکان خاتون به قاصد گفت: به غایر خان بگو هر طور صلاح می داند رفتار کند. ترکان خاتون بلافاصله قاصد را محرمانه نزد خود خواند و به او تأکید کرد که به دستور من و خوارزمشاه ، باید همه ی تجار کشته شوند.» ( بهروزی ، 1385: 117) غایر خان نیز همه ی بازرگانان مغول را به استثنای یک نفر که فرار کرد، کشت و این واقعه جرقه ی حمله ی مغول به ایران بود.
     چنگیز بعد از آگاهی از واقعه ی اترار و قتل تجار مغولی ، چند نفر پیک را به حضور سلطان محمد فرستاد و از او خواست که حاکم اترار یعنی غایر خان را به وی تسلیم کند؛ ولی سلطان محمد به دلایلی نتوانست این خواسته ی چنگیز را بپذیرد. دلایل سر پیچی سلطان محمد این بود:
     « بیشتر قشون و غالب رؤسای لشکری او از اقارب غایر خان بودند و در صورت تسلیم او ، سلطان نیز که آلت دست ایشان محسوب بود از میان برداشته می شد، بعلاوه ترکان خاتون نیز که در کارها قوی و به قدرت ترکان« قنقلی » مستظهر بود، نمی گذاشت که خوارزمشاه به چنین اقدامی مبادرت ورزد ... و خوارزمشاه نه تنها درخواست چنگیز خان را نپذیرفت بلکه فرستادگان او را هم کشت و با یک حرکت سفیهانه ، سیل هجوم مغول را به دست خود، به طرف ایران و سایر ممالـک اسلامی شرق کشاند.» ( اقبال آشتیانی ، 1365: 24،23)
     به دنبال این تصمیم نابخردانه و حرکت عجولانه ی سلطان که به تحریک ترکان خاتون انجام شد ، پای مغولان به سرزمین ایران باز شد و چنگیز به همراه تمام خاندان و لشکریانش ، به ایران حمله کردند. سلطان محمد به محض شنیدن خبر حمله ی مغول ، دچار استیصال شد و به جای ایستادگی و مقابله، فرار را بر قرار ترجیح داد. در صورتی که اگر در همان آغاز حمله ی چنگیز، با تدبیر و چاره جویی، راه را بر این سیل فنا می بست، هرگز اوراق تاریخ این گونه خونین نمی شد. « سلطان محمد چنان روحیه ی خود را باخته بود که پیک های تیز پایی به خوارزم نزد مادرش ترکان خاتون فرستاد تا با دیگر بانوان حرم و گنجینه ها به مازندران برود. ترکان خاتون از سر دوراندیشی ، کسانی را که در خور پادشاهی بودند در آب انداخت و با اهل حرم و گنجینه ی خزانه به مازندران رفت». (رجبی ، 1389: 266، 265)
     چنگیز به سرعت شهرهای ایران را محاصره و غارت می کرد و سر راه خود همه چیز را از بین می برد. مردم را قتل عام و شهرها را با خاک یکسان می کرد؛ تا سال 618 که به خوارزم ، پایتخت خوارزمشاهیان رسید. همه ی همت و هدف چنگیز، از بین بردن سلطان محمد خوارزمشاه و سرنگونی حکومت وی بود و البته « استیلای بر پایتخت خوارزمشاهیان و دست یافتن بر ترکان خاتون مادر سلطان و سایر امرای او نیز از اموری بود که انجام آن ها را خان مغول به همه جهت لازم می شمرد.» (اقبال آشتیانی ، 1365: 41)
     چنگیز از طریق جاسوسان دریافت که ترکان خاتون به مازندران رفته و در قلعه ی « ایلال » پناه گرفته است. مغولان در اوایل سال 617 قلعه را محاصره کردند و بعد از چهار ماه، به سبب کمبود آب ، مقاومت قلعه در هم شکست و ترکان خاتون به همراه اهل حرم، تسلیم شدند. سربازان مغول، ملکه ی مادر و حرم و فرزندان سلطان محمد خوارزمشاه را نزد چنگیز فرستادند. خان مغول دستور داد تا همه ی کودکان و فرزندان پسر سلطان محمد را از دم تیغ گذراندند و دختران و همسران وی را میان مغولان تقسیم کرد و ترکان خاتون را نزد خود نگاه داشت تا از دیدن حقارت و بدبختی او لذت ببرد.
این زن « در ایام اسارت و در اطراف خرگاه مغولان - در سیبری - از خرده ریزه های نان که اطراف چادر می ریختند، سد جوع می کرد یا به روایت نصّ تاریخ سیرت جلال الدین گاه گاه به سماط چنگیز خان حاضر می شد و از سقاطات موائد- چیزی که دو سه روز قوت او شود- بر می گرفت.» ( باستانی پاریزی، 1389: 110)
     چنگیز امر کرده بود که ترکان خاتون و زنان و دختران سلطان محمد ، در هنگام کوچ، با صدای بلند برای مرگ وی و فروپاشی حکومتش گریه و زاری کنند و این تفریح خان مغول بود. سرانجام عمر پر از فاجعه و سراسر نکبت ترکان خاتون ، در سال 630 هجری قمری، در اوج فلاکت و بدبختی به پایان رسید.
مهد علیا
     یکی دیگر از زنان تأثیرگذار در تاریخ و سرنوشت ایران، مهد علیا، مادر ناصر الدین شاه قاجار است. این زن علاوه بر همکاری با انگلیس و روسیه، با همدستی میرزا آقا خان نوری، به دسیسه چینی علیه امیرکبیر، صدر اعظم موفق و وطندوست دربار ناصر الدین شاه پرداخت و سرانجام این دسیسه ها و فتنه انگیزی ها، قتل ناجوانمردانه ی امیرکبیر را در حمام فین کاشان رقم زد.
     « وزیرکشی به سعایت حاسدان و رقیبان و حسادت و مخالفت با وزیران دانشمند و منشیان فاضل در ایران ، دارای سابقه ی اندکی نیست. بردار کردن حسنک وزیر به سعایت ابوسهل زوزنی، قتل فجیع عمید الملک کندری به حسادت نظام الملک توسی... و نیز قتل ننگین و زشت میرزا تقی امیرکبیر به سعایت و مخالفت درباریان و نوکران بیگانگان، نمونه هایی از این گونه بی عنایتی و کم نواختی به فاضلان و ادیبان و وزیران دانشمند این دیار است. » ( حمیدی، بی تا: 14، 13 )
     اقدامات مهم و اصلاحی امیرکبیر و خیرخواهی ، وطن پرستی و مبارزات او علیه ظلم و حق کشی، آشکار است؛ و پر واضح است که اگر امیرکبیر سال های بیشتری زنده می ماند، قطعاً راه پیشرفت سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی کشور، هموارتر می شد. زیرا در دوره ی کوتاه صدارتش، قدم های مهمی برای موفقیت ایران و ایرانی برداشته بود؛ اما برخی از این اقدامات به مذاق مادر شاه یعنی « ملک جهان خانم»، دختر محمد قاسم خان ظهیر الدوله، معروف به « نواب» و ملقب به « مهد علیا» خوش نیامد.
     « در میان زنان دربار هفت پادشاه قاجار، درباره ی هیچ زنی به اندازه ی ملک جهان خانم که بیشتر به نام ملکه ی جهان یا مهد علیا شهرت یافته، سخنی گفته نشده است، زیرا او تنها زنی است که در طول قریب به یکصد و پنجاه سال سلطنت سلسله ی قاجار، مدتی کوتاه مستقیماً و چندین سال به طور غیر مستقیم بر ایران حکومت کرده و بسیاری از مفاسد اوایل دوران سلطنت پسرش ناصر الدین شاه، به وی نسبت داده شده است. شهرت یا بهتر بگوییم سوءشهرت ملک جهان خانم بیشتر به واسطه ی نقش او در عزل و قتل دولتمرد بزرگ و نامدار ایران، میرزا تقی خان امیرکبیر است. » ( طلوعی، 1387: 59)
     مهد علیا در 16 سالگی به عقد محمد شاه قاجار درآمد و وارد دربار وی شد. نقشی که این زن در دربار قاجار ایفا کرد بسیار تعیین کننده و مهم بود. ملک جهان خانم در صورتی که برای انجام کاری تمایل داشت، در راه رسیدن به هدف خود به سختی تلاش می کرد و از هیچ کاری فروگذار نمی کرد و چه بسا هرگز به آینده و عواقب آن نمی اندیشید و در صورت مخالفت با موضوعی، به هر روشی تصمیم خود را عملی می کرد.        « زمانی که مهد علیا قدم در خانه ی محمد شاه گذاشت، او را مطیع خود ساخت و این شاه نگون بخت و سیه روز نیز در بسیاری از مراحل زندگی و پادشاهی، چاره ای جز اطاعت از تصمیم های این زن مغرور و حیله گر نداشت. » (رمضانی، 1385: 40)
     بالاخره زمان اجرای حکم تقدیر فرا رسید. محمد شاه دار فانی را وداع گفت و کرسی سلطنت به       ناصرالدین شاه محول شد. مهد علیا توسط چاپاری از سفارت انگلیس، خبر مرگ شاه را به تبریز، نزد      ناصرالدین میرزا، ولیعهد فرستاد. « در تهران، مهد علیا خود همه کار کرده بود ... کابینه تشکیل داده، مهر ساخته، انتصاب می کرد ... زنی که شاه نتوانسته بود مهارش کند و طلاقش داده بود و همه از سر و سرّ او با سفارت خبر داشتند و مقتدرتر و با اراده تر از بسیاری مردان زمان خود بود، در دو ماهی که از مرگ محمد شاه گذشت و تا شاه جدید به تهران برسد، چونان سلطانی مقتدر کشور را اداره کرد و نشان داد چه جاه طلبی     بی پروایی در زیر آن دو چار قد سیاه و سفید پنهان است، که به نشانه ی عزاداری ( از مرگ شوهر) و شادی  ( از سلطنت پسر ) بر سر می بست. » (برز آبادی فراهانی، 1380: 44، 43)
     مهد علیا روابط بسیار نزدیکی با میرزا آقا خان نوری داشت؛ به طوری که در بعضی کتب تاریخی با سوءظن در مورد این رابطه سخن گفته اند. ملک جهان خانم در نظر داشت که پس از رسیدن ولیعهد به تهران و جلوس بر تخت، میرزا آقا خان نوری را به مقام صدارت برساند و در واقع می خواست با این کار و با داشتن مهره ای دست نشانده ی خود، بیشتر و بهتر بتواند به اهداف خود نائل شود؛ اما شاه جدید، افکار دیگری در سر داشت. مهد علیا« هنگامی که ناصر الدین شاه بعد از ورود به تهران، میرزا تقی خان امیر نظام را به لقب امیرکبیر ملقب ساخت و به صدارت منصوب نمود، سخت بر آشفت. » (طلوعی ، 1387: 77)
     پس از روی کار آمدن امیرکبیر، عرصه بر مهد علیا تنگ شد زیرا امیر از روابط وی با میرزا آقا خان و سفارت های انگلیس و روس ، به خوبی آگاه بود و برای جلوگیری از چنین روابطی ،کاملاً وی را محدود و محصور کرد. مهد علیا تحمل چنین حصری را نداشت و باز هم به طور پنهانی به روابط خود ادامه می داد و همچنین در پس پرده های حرمسرا، به برانگیختن شاه علیه امیر، اقدام می کرد، تا این که ناصرالدین شاه پس از چند ماه تصمیم گرفت خواهرش عزت الدوله را به عقد صدراعظم درآورد؛ شاید شراره های آتش خشم و حسد مهد علیا فروکش کند. « می گویند در ابتدا عزت الدوله به این وصلت راضی نبود.» (نژاد اکبری مهربان ، 1386: 70) اما بعدها علاقه ی شدیدی نسبت به امیر پیدا کرد. به طوری که تا آخرین روز زندگی وی در کنارش بود. « در 16 سالگی به ازدواج صدر اعظم درآمد که امیر لااقل در این وقت 44 سال یعنی تقریباً سه برابر دختر عمر داشته است. او سه سال بیشتر شوهرداری نکرد که شوهر اولش ( امیرکبیر) در باغ فین کاشان کشته شد.» (باستانی پاریزی، 1363، پاورقی: 33)
     امیرکبیر با توجه به این که از رفتار و روابط قبیحانه ی مهد علیا باخبر بود، همیشه با بدبینی در مورد او می اندیشید و حتی یک بار « به ناصر الدین شاه گفت: این روزها که در اندرون مشغول صید هستید، مهد علیا را هدف قرار دهید، آنگاه زاری آغاز کرده و از این که به تیری به خطا، مادری مهربان را از پای درآورده اید، اظهار تأسف و بی قراری فرمایید». (باستانی پاریزی، 1371: 629، 628) و یا «او را قهوه دهید.» (برزآبادی فراهانی، 1380: 283) که اشاره به « قهوه ی قجری » است که در زمان قاجار مرسوم بوده که هرگاه قصد کشتن کسی را داشتند، او را با قهوه مسموم می کردند.
     در نهایت، سعایت و بدگویی مادر شاه و شاهزادگان که به قول خود مهد علیا « میرزا تقی ... شاهزاده های بیچاره را از سگ کمتر کرده!» (باستانی پاریزی، 1371: 270) و راه نفوذ و چپاول آن ها را بسته بود، کار خود را کرد و شاه حکم عزل امیر را صادر کرد. امیر با آمدن خود، تمام عزت و مقام و جاه و جلال بی اصل و اساس شاهزادگان را از بین برده بود و آشکار است که «مهتاب، نرخ روغن چراغ را می شکند.» 
     مهد علیا بعد از عزل امیرکبیر، باز هم بی کار ننشست و با پافشاری و نیشتر زدن های استادانه اش سبب شد تا امیر را به کاشان تبعید کردند؛ اما این نهایت خواست و هدف این زن پلید نبود! او تلاش می کرد تا امیر را از پا درآورد و سرانجام « در یک شب بی خودی و مستی، فرمان را از شاه گرفت: چاکرآستان، حاج علی خان... مأمور است به فین کاشان رفته، میرزا تقی خان فراهانی را راحت نماید... همین! و بامداد روز بعد، وقتی صادرکننده ی حکم پشیمان شد و مستی از سرش پریده، حاج علی خان را طلبید که از کار بازش دارد، او نیمه شب به دستور مهد علیا رفته، کار را تمام کرده بود. حتی نگذاشتند امیر، عزت الدوله و مادرش را ببیند. » (باستانی پاریزی، 1371: 57،56)
     مهد علیا به تاریخ و آینده ی ایران خیانت کرد! با کشته شدن امیرکبیر ، بار دیگر وزیرکشی اتفاق افتاد و برای چندمین بار پای یک زن در میان بود. در آخرین لحظه، حاج علی خان اعتماد السلطنه، برای اجرای فرمان، محبتی(!) به امیر کرد و فرمود: « محض امتثال امر همایونی، به لفظ خودتان، به سلمانی بگویید که چند فصد از شما بکند که خون بسیار بیرون آید و به راحت درگذرید!» (باستانی پاریزی، 1363: 20) و این گونه بود که باز هم بر اثر بی کفایتی شخص اول مملکت و دخالت دستان پلید زنی جاه طلب، مردی از تبار عیاران، قربانی شد.
     « رگ های امیر گشوده شد، خون کسی که غیرت و شرف و درایت بود، در جوی فین، بر پای سروهای آزادی رفت که سر به آسمان داشتند و غم خود با کسی نمی گفتند! چنان که مادر غمدیده که چارقد به دهان چپانده بود و بی صدا شیون می کرد. » (برز آبادی فراهانی، 1380: 57)
     همان طور که گفته شد، ناصرالدین شاه، صبح روز بعد از فرمان قتل امیر پشیمان شد اما مگر می شود آب رفته را به جوی بازگرداند؟! و« مکرر در دوره ی صدر اعظم های بعدی این احساس را کرد که اقدام او در عزل و قتل میرزا تقی خان، از روی بی تجربگی بوده است.» (زرین کوب، 1385: 335)

نتیجه گیری
     فرجام سخن این که زنان، از اقشار بسیار تأثیرگذار در جامعه و حرکات اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و ... هستند و هرگز نباید نقش سازنده یا ویران کننده ی آن ها را نادیده گرفت. گاهی اوقات اثرات مخرب حضور یک زن و خشونتی که نتیجه ی لطافت اندیشه و دست های اوست، آن قدر زیاد است که جای پای او را با هیچ مردی نمی توان سنجید و ایران نیز همواره جایگاه حضور زنانی بوده است که با قدرت تمام در سرنوشت مردم دخیل بوده و آن ها را به سمت نابودی یا جاودانگی سوق داده اند.
     خجستگی و گجستگی را نباید همواره در پدیده های غیر انسانی جستجو کرد زیرا گاهی اوقات تأثیر یک تصمیم اشتباه و یک اندیشه ی جاه طلبانه، بسیار گجسته تر از دیگر پدیده های طبیعی و غیر طبیعی است. در باورهای مردم ایران، شخصیت هایی وجود دارند که به سبب انجام برخی کارها و همچنین نتایج اقداماتشان، گجسته و نامبارک شناخته شده اند. المپیاس، ترکان خاتون و مهد علیا، زنانی بوده اند که با توجه به اثرات منفی و مخربی که در تاریخ و سرنوشت مردم ایران داشته اند، می توان آنان را «گجسته بانوان» نامید؛ زیرا نحوست آنان دامن ایران و ایرانیان را گرفت.
منابع
1 – اقبال آشتیانی، عباس. (1365). تاریخ مغول (از حمله ی چنگیز تا تشکیل دولت تیموری)، تهران، امیرکبیر.
2 –  باستانی پاریزی، محمد ابراهیم. (1371). آسیای هفت سنگ، هفتم، تهران: درنا.
3 –  باستانی پاریزی، محمد ابراهیم. ¬¬¬¬¬¬¬¬¬¬¬¬¬¬¬(1363). اژدهای هفت سر، دوم، تهران: دنیای کتاب.
4 –  باستانی پاریزی، محمد ابراهیم. (1383). شمعی در طوفان، دوم، تهران: علم.
5 –  باستانی پاریزی، محمد ابراهیم. (1389). گذار زن از گدار تاریخ، سوم، تهران: علم.
6 –  باستانی پاریزی، محمد ابراهیم. (1388). مار در بتکده، چهارم، تهران: علم.
7 – برزآبادی فراهانی، مجتبی. (1380). زندگی و افکار امیرکبیر، تهران: اوستا فراهانی.
8 – بهروزی، محمد جواد. (1385). سرگذشت دوازده تن از زنان مؤثر در تاریخ ایران، تهران: واژه آرا.
9 – پیرنیا، حسن. (1389). تاریخ ایران باستان، هفتم، تهران: نگاه.
10 – جوینی، علاءالدین عطاملک بن محمد. (1385). تاریخ جهانگشای، به سعی و اهتمام و تصحیح محمد بن عبدالوهاب قزوینی، تهران: فردوس.
11 – حقیقت، عبدالرفیع. (1374). وزیران ایرانی از بزرگمهر تا امیرکبیر، تهران: کومس.
12 – حمیدی، دکتر سید جعفر. (بی تا). وزیرکشان (مجموعه مقالات)، تهران: مؤسسه انتشاراتی و آموزشی نسل دانش.
13 – خرندزی زیدری نسوی، شهاب الدین محمد. (1382). سرگذشت خوارزمشاهیان(به روایت سیرت جلال الدین منکبرنی)، به کوشش مجید اشرفی، تهران: اهل قلم.
14 – خرندزی زیدری نسوی، شهاب الدین محمد. (1344). سیرت جلال الدین مینکبرنی، به تصحیح مجتبی مینوی، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
15 – رجبی، دکتر پرویز. (1389). سده های گمشده (آشتی با تاریخ اتابکان- لاله شاهان، خوارزمشاهیان)، ج پنجم، تهران: پژواک کیوان.
16 – رمضانی، عباس. (1385). ناصرالدین شاه قاجار، تهران: ترفند.
17 – زرین کوب، دکتر عبدالحسین. (1385). آشنایی با تاریخ ایران، اول، تهران: سخن.
18 – طلوعی، محمود. (1387). از طاووس تا فرح (جای پای زن در مسیر تاریخ معاصر ایران)، چهارم، تهران: علم.
19 – فرخ زاد، پوران. (1376). کارنامه ی به دروغ، تهران: انتشارات علمی.
20 – قدیانی، عباس. (1384). تاریخ، فرهنگ و تمدن ایرانی در دوره ی غزنویان و خوارزمشاهیان، تهران: فرهنگ مکتوب.
21 – گونتر، جان. (1953). اسکندر مقدونی، ترجمه: ایرج قریب. (1369). سوم، تهران: سازمان انتشارات و َآموزش انقلاب اسلامی.
22 – لمب، هارولد. (1960). اسکندر مقدونی، ترجمه: دکتر صادق رضازاده شفق. (1388). اول، تهران: مهراد.
23 – ماژیران موله، هرتزفلد، گریشمن. (بی تا). سرزمین جاوید، ترجمه و اقتباس: ذبیح الله منصوری. (1380). تهران: نگارستان کتاب.
24 – نژاد اکبری مهربان، مریم. (1386). میرزا تقی خان امیرکبیر بزرگمرد اندیشه و عمل تاریخ معاصر ایران، تهران: کتاب پارسه.
25 – همدانی، رشیدالدین فضل الله. (1384). سرگذشت مغولان در ایران از چنگیز تا هولاگو ( بازنویسی و تلخیص کتاب جامع التواریخ)، به کوشش: دکتر هاشم رجب زاده، تهران: اهل قلم.

Consequence womens
(Oliympias, Tarkan khatun and Mahd e Olya)

Abstract
    In Iran, throughout the ebb and flow of its history, there were numerous women who had played a sort of critical role not only in construction or destruction of cultural, human and political elements, but also in expansion or obliteration of the country and   aspect this
     In the present paper, to proceed presentation some of effective feminine at fate and Persian history (Oliympias, Tarkan khatun and Mahd e Olya) also, influence meter and aspect this influence and consequence result's, discusstion the result of this guery 
Is that, most som government's call feminine a olayer's of power. In three woman, have influence's many negative and destroyer on history and fate of Persian people in this reason, must call them, consequence ladies. Because, unluckiness thought them, involved all Prsian's.

Keywords: Iran’s culture and Destiny, Consequence womens , Olympias, Tarkan Khatun, Mahd-e-Oliya./ج

*زبان و ادبیات فارسی

 



کانال تلگرام اتحادخبر


نظرات کاربران
1395/10/15 - 17:11
2
0
قصص تاریخی برای فان و سرگرمی خوب است . خداوند را صد هزار مرتبه شکر با تولد انقلاب اسلامی دوران بربریت در این سرزمین تمام شد و با حمایت و پشتیبانی امام خمینی (رحمت الله علیه ) که زنان سرزمینش را به الگو گرفتن از حضرت فاطمه (س) وحضرت زینب (س) شیر زنانی چون زهرا حسینها(نویسنده کتاب دا ) ابتکارها ، دباغها و شیر زنان عرصه سیاست و علم و ورزش و شیر زنان بسیجی را جایگاه واقعیشان در جامعه رساند ./ج
1395/10/12 - 13:51
1
1
از قدیم گفته اند هر جیزی به جای خود نیکوست : سر افرازی و مباهت یک کشور از تاریخ گذشتگان می باشد ، مسائل معیشتی هم گفه شده وباز هم نوشته خواهد شد ، اما دلیل بر این نیست که از تاریخ گذشتگان صحبت نشود : امیدوارم که دی مندنی جواب قانع کننده را شنیده باشد
1395/10/12 - 10:57
1
2
واقعا جای بسی تاسف هست که ما با این همه بدبختی و گرفتاری هایی که داریم و هروز جامعه ما رو به انحطاط میرود داستان هزار سال پیش را تعریف کنیم دوستان و خانم دکتر مطلب روز جامعه رو بازگو نمایید از بذبختی قشرهای پایین جامعه داستان بسرائید نه از یک خاتونی که الان استخوانهایش هم مغلوم نیست کجاست
1395/10/10 - 20:56
0
1
ضمن تشکر و قدردانی از سرکار خانم متوسلی و اطلاعات تاریخی ایشان: ای کاش همان طور که از بی لیاقتی سلطان محمد خوارزمشاه و دخالت ترکان خاتون در امور کشور و سرانجام حمله مغول به ایران مطالبی نوشته شده است که یک واقعیت تاریخی نیز می باشد، درباره شجاعت و دلاوری سلطان جلال الدین خوارزمشاه که چگونه با سپاه مغول وارد نبرد شد و عرصه را چنان برچنگیز تنگ نمود که لباس زنانه پوشید و جلال الدین وی را نشناخت که او را از بین ببرد هم مطلبی نوشته می شد، هر چند مطالب شما مربوط به بی لیاقتی و دخالت بانوان ریاست طلب در آن زمان بوده است، اما محسنات ولیاقت وشهامت سلطان جلال الدین یک واقعیت تاریخی می باشد که نباید نادیده گرفته شود./ج
1395/10/09 - 21:17
1
0
پيرنيا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
1395/10/09 - 10:05
1
1
درود بر خانم دکتر استفاده کردم حیف که ملت ما اهل مطالعه نیستند و با این وضع خود را در تمامی زمینه ها صاحب نظر میدانند، تاریخ چراغ راه آیندگان است به شرط آنکه آنرا مطالعه کنیم. ای کاش میشد درباره گجسته مردان سی چهل سال اخیر هم سخنی به میان آورد همان کسانی که .... را به.......نشاندند، زندگی را به کام مردمانش زهر کردند، دین و ایمان و اعتقاد به یوم الحساب مردم را به باد فنا دادند کشور را به فاسد ترین کشور جهان از نظر رشوه. تبعیض و بیعدالتی و و و. بدل کردند . جوانان بیکارند هیچ راه درآمدی ندارند اکثرا ... هستندو همین باعث خیلی از فسادها و در معرض خطر قرار گرفتن آبروی خانواده ها شده .پس جادارد جا که نمیتوان نوشت مدام این گسسته مردان و زنان را در هر محفلی مطرح کنیم ./ج
1395/10/08 - 04:47
0
1
اطلاعات خیلی خوبی بود.تاریخ گاهی وقتها باعث میشه از ته دل افسوس بخوریم،خباثت و ناپاکی این گجسته بانوان تاریخ رو با خون انسانهای بی گناه قرمزتر کرده،مرگ امیر کبیر تاریخ رو فقیرتر رقم زد.تشکر از خانم متوسلی بزرگوار
1395/10/07 - 10:42
0
1
درود بر خانم دكتر متوسلي
احسنت بر شما
عشق و علاقه ادبي در شما و سخن شما موج مي زند
بهترينها را برايتان آرزو مي كنم
موفق باشيد
ارسال نظر

نام:

ايميل:

وب سايت:

نظر شما:

تازه ترین خبرها

  • اولین دورهمی اتحاد جنوب در سال ۴۰۳ برگزار شد / تصاویر
  • مادر حسن غلامی هنرمند شاخص هم استانی در آغوش خاک آرام گرفت / تصاویر
  • مرکز جامع سلامت شهر کلمه به زودی افتتاح می شود/ 80 درصد فضاهای فیزیکی بهداشت و درمان دشتستان نوسازی شده است
  • جناب نماینده! قحطی پتروشیمی که نیامده، بسم‌الله
  • استارت فوتسال محلات شهر برازجان جام ۱۵ با قدرت نمایی مدعیان / تصاویر
  • سرنوشت باقیمانده سموم در محصولات کشاورزی
  • تجلیل از دو تیرانداز پرتلاش و موفق دشتستان
  • یک بار برای همیشه تفاوت گرگ، شغال و روباه را با رسم شکل یاد بگیرید
  • انتخاب هیئت رئیسه جدید شورای هماهنگی روابط عمومی های ادارات شهرستان دشتستان
  • آغاز عملیات اجرایی پروژه ٣۵٠٠ واحدی سازمان انرژی اتمی
  • بازنده جنگ سخت را برنده جنگ نرم نکنید
  • خط و نشان مدعیان قهرمانی ادوار گذشته در شب دوم مسابقات فوتسال محلات شهر برازجان
  • سفر قائم مقام دانشگاه آزاد اسلامی کشور به عسلویه و دیدار با علما و مسئولین منطقه
  • حضور تیرانداز دشتستانی در مسابقه کشوری بنچ رست ۲۵ متر
  • تولید 24 هزار تن میگو پرورشی در استان بوشهر در سال ۱۴۰۲
  • آغاز عملیات اجرای خیابان ۲۴ متری در ورودی شهر از سمت برازجان،خیابان ۲۲ متری غرب آرامستان و خیابان در غرب جاده اصلی
  • اولین دورهمی اتحاد جنوب در سال ۴۰۳ برگزار شد / تصاویر
  • قتل 2 جوان برازجانی در خودروشان/ دستگیری قاتل در استان همجوار
  • یکی از شهدای اخیر حمله اسرائیل در سوریه از شهر وحدتیه دشتستان است
  • گزارش تصویری/ راهپیمایی روز جهانی قدس در برازجان
  • سخنرانی استاد سید محمد مهدی جعفری در جمع دشتستانی ها و استان بوشهری های مقیم شیراز/ تصاویر
  • در رسیدگی به امور مردم کوتاهی نکنید/ برخی از بخشنامه ها باعث کوچک شدن سفره مردم می شود
  • مادر حسن غلامی هنرمند شاخص هم استانی در آغوش خاک آرام گرفت / تصاویر
  • بررسی مشکلات بنار آبشرین در اردوی عمرانی دهیاران بخش مرکزی دشتستان
  • سخن‌ران، کاظم صدیقی‌. نه! مسجد قیطریه، نه!
  • تصاویر جنجالی مجری زن تلویزیون باکو در کنار سفیر ایران و در محل سفارتخانه/ عکس
  • آئین گرامیداشت شهیدالقدس محسن صداقت در شهر وحدتیه
  • اسرائیل را چه باید؟
  • شهردار جدید سعدآباد منصوب شد
  • اطلاعیه فرماندهی انتظامی بوشهر پیرامون حجاب صادر شد
  • .: مهدیار حدود 22 ساعت قبل گفت: عالی بود مثل همیشه ...
  • .: شهرزاد آبادی حدود 3 روز قبل گفت: درودتان باد. همگی چند ...
  • .: لیلادانا حدود 7 روز قبل گفت: درود بردکتربایندری ودکترفیاض بزرگوار. ...
  • .: علی حدود 8 روز قبل گفت: بسیار عالی پاینده باشید ...
  • .: شااکبری حدود 8 روز قبل گفت: درود بر استاد گرانقدر ...
  • .: ذاکری حدود 9 روز قبل گفت: بسیار عالی. درود خدا ...
  • .: ذاکری حدود 9 روز قبل گفت: خوشحالم که ادبیات پایداری ...
  • .: افسری حدود 9 روز قبل گفت: درود بر دکتر بایندری ...
  • .: عزیز حدود 9 روز قبل گفت: سایت و نویسنده حواسشون ...
  • .: مصطفی بهبهانی مطلق حدود 12 روز قبل گفت: با سلام و خدا ...