- ۳۸ برنامه کلیدی برای ارتقای پایانه میعانات گازی پارس جنوبی اجرا میشود
- دانشآموزان دختر گناوه در مسابقات دو و میدانی خوش درخشیدند
- معاون وزیر ورزش شرط استفاده از مربی مرد برای تیمهای بانوان را اعلام کرد
- قیمت انواع میوه در میادین و بازارهای میوه و تره بار
- کارشناس فوتبال: پیراهن پرسپولیس بر تن بعضی بازیکنان گشاد است
- تولید هیدروژن از ویتامین C با کمک باکتری و نور خورشید
- لوا مثل مسی/ بارسا قهرمان لالیگا میشود؟
- مطالبات مؤسسات طرف قرارداد بیمه سلامت بوشهر پرداخت شد
- استفاده از مدارس کانکسی در دشتستان پایان یافت
- کمربندی برازجان مسدود میشود
اتحادخبر-قدرت مظاهری:مازوُ با فَکّ شکسّه، پیشونیِ جِرخورده و پاهای آبکششده، آش و لاش افتاده بود بغل پژوی سیاهِ دربوداغونش و دردی کُشنده مث ماری کهنه توی قفسههای سینهاش میپیچید و نفسشو نمیذاشت بیاد بالا. چن متری اونورتَرِش مَشاِسمال، لالِخون، دراز به دراز پهن شده بود وسط کوچه و سایهی عَلَم سیاهِ قمر بنیهاشم از بالای تیربرق رو تَنِش بالْبازی...
قدرت مظاهری
...
مازوُ با فَکّ شکسّه، پیشونیِ جِرخورده و پاهای آبکششده، آش و لاش افتاده بود بغل پژوی سیاهِ دربوداغونش و دردی کُشنده مث ماری کهنه توی قفسههای سینهاش میپیچید و نفسشو نمیذاشت بیاد بالا. چن متری اونورتَرِش مَشاِسمال، لالِخون، دراز به دراز پهن شده بود وسط کوچه و سایهی عَلَم سیاهِ قمر بنیهاشم از بالای تیربرق رو تَنِش بالْبازی میکرد.
آفتابِ جیرینگِ مرداد مث ذرهبینی که تو بچگیاش میگرفت رو مورچهها، صاف و مستقیم شلیک میشد رو سر و صورتِ مازوُ و تشبادی که از ته کوچه میاومد، بوی سَهکِ بازار ماهیفروشا رو با خودش وَرمیداشت میآورد و بعد از اینکه قاطیِ بوی بنزین میکرد، هُل میداد تو سوراخای خونیِ دماغِش.
آدما مث سایههای گم و ناپیدایی که توی خواب میآن و میرن، دور و ور مغازه میپلکیدن و همینجور که با مشت و لگد همهی در و دیوارای مغازه رو منهدم میکردن، حرفای تیکهپارهشون، محو و مبهم از بغل گوش مازوُ رد میشدن و با صدای بلند میخوردن به تابلوی فلزی تقولق پنچرگیری که داشت از بالا سقوط میکرد و میافتاد پایین.
همونجور که بیحس و بیحرکت، لَش شده بود رو خیسیِ بنزینای ریختهی پژو، مث آئورلیانو بوئندیای صدسالتنهایی توی اون بعدازظهرِ نکبت و مخوف، همهی حوادث و وقایعِ چار پنج سالِ اخیر، مث یه فیلمِ کهنه و بیکیفیت، با دورِ تند توی ذهنش پخش میشد و حالش رو بدتر میکرد.
از روزی که با عرقخوری و قمار و دختربازی، تیپا زده بود به بخت و روزگارش و حتی نتونسّه بود دیپلمش رو هم بگیره، تا رفتن به سربازی و شاگرد شدن توی تعمیرگاه پادگان و کار کردن با آچارا و آپارات و فول شدن توی پنچرگیری و گرفتن پایانخدمت و برگشتن به خونه و غُرغُرای هرروزهی مَشاِسمال که از بیرونقیِ مغازهی جُل و پالدیم مینالید، تااااااا زیرپانشینیِ زُلوُ و جداکردنش از مَمولِ فرهمند که در ازای قرض مَشعبدالرسول، زمان سربازیِ مازوُ، زُلوُ رو گرفته بود ازش.
یادش میاومد که زُلوُ گفته بود جُل و پالدیم مالِ صدسال پیشه. صدسال پیش که هرکی بیستا خر و کُرخر داشت تو خونهاش. نه حالا که رستورانا و سالنای غذاخوری، یه دونه خرِ زنده هم نذاشتن تو شهر!
فردای حرف زُلوُ، تمومِ آت و آشغالای مغازه رو ریخته بود بیرون و با مهریهی ناچیزِ زُلوُ که از مَمولِ فرهمند گرفته بود، مقداری آچار و چسب و تیوب و یک آپارات کارکرده و دستچندم خریده بود و هولهولکی یه تابلوی پلاستیکی هم چسبونده بود سردر جُلفروشی مَشاِسمال با نام ،،پنچرگیری مازلی،، که غیر از خودش و زُلوُ، فقط خدا میدونس اَوّلای اسمِ مازیار و زلیخاس!
یهماه، دوماه، سهماه، دهماه گذشت و دهتا موتور و دوچرخه هم سراغی از مازوُ و مغازهاش نگرفتن. روزا مینشس رو حلبی چپیدهای که تکه ابری کهنه چسبونده بود بهش و تا دمدمههای غروب سیگار میکشید. زُلوُ هم مدام میاومد رو پشتِبوم و از دور با آینه، نور میانداخت تو چشاش تا از تنهایی و بیکسی درش بیاره.
مَشاِسمال مث زمین که گِرد خورشید بگرده، ساعتی یهبار به بهونهی سلاموعلیک با همسایههای قدیمی، دور و ورِ پنچرگیریِ مازوُ میچرخید و وقتی سوتی و کوریِ اونجا رو میدید، آهِ عمیقی از سینه میکشید و پناه میبرد به تنباکوی تندِ محموداحمدی که زغالای رو سرش مث جگرش میسوختن و خاکستر میشدن.
یهماه، دوماه از اون دهماه نگذشته بود که یهباره قیامت شد. کسب و کار مازوُ رونق گرفت و سرش بهقدری شلوغ شد که اگه زُلوُ جای آینه و نور، با پنجتیرِ پَرون هم تیر میانداخت بهش، متوجه نمیشد. موتور پشت موتور بود و دوچرخه پشت دوچرخه که رقات میشدن جلوی پنچرگیری و مازوُ با سر و صورت سیاه و دسّ و پای گریسی و روغنی، مابینِشون قیقاج میرفت.
سال دوم، اونقد پول تو دسّ و بالِش زیاد شد که مغازهی اَردهفروشی مَشسکینه رو هم خرید و چسبوندش به پنچرگیریِ مازلی که حالا زیر موتور و دوچرخه، نمیشد دیدِش.
سال سوم زُلوُ رو عقد کرد آورد توی خونه و همون سال هم رنوی اسکندر رو خرید که همهی جوونای محله آرزو داشتن یه دور بزنن باهاش.
پنچرگیری چنان پررونق شده بود که سال چهارم، مازوُ مغازهی جوفروشیِ حاجعبدالحسنِ داروغه رو هم خرید و یه چالهی اُریبِ افقی شبیه قبر حفر کرد وسطش و شد گاراژ پنچرگیری و تعویضروغن موتور و ماشین مازلی!
مَشاِسمال هم همهی این سالا، صبح تا صبح از تو خیابون اصلیِ مشرف به پنچرگیری میرفت تا ته محل و سرِ چهارراه و برمیگشت سراغ قلیونش. از کُهبادِ خیابون میرفت و از قبله، برمیگشت. غیر از خودش و مازوُ و زُلوُ که یواشکی از مازوُ شنیده بود، حتی شیطون هم نمیدونِس داره چه تخمجنبازیئی درمیآره!
غروب تا غروب از ابزارفروشی تنگسیری کلی میخ ریز و درشت میخرید و توی رفت و برگشتِ صبحگاهی، میپاشید وسط خیابونِ مشرف به پنچرگیری. دوچرخه و موتور و ماشین بودن که یکییکی بادشون در میرفت و کشونکشون خودشون رو میرسوندن پنچرگیری مازلی که نزدیکترین پنچرگیری بهشون بود.
عقل جن هم نمیرسید همچین کاری رو بکنه. کاری که مَشاِسمال کرده بود برای مازوُ، کمتر پدری در حق بچهاش میتونس بکنه. چرچیل. مازوُ آروم و دور از چشم بقیه، صداش میزد چرچیل. کیف میکرد پیرمرد و ریسه میرفت از خنده. جوری میخندید که استکان کمرباریکِ توی دَسّاش، رو سطح نعلبکی میرقصید و جیریکجیریک، آواز میخوند.
سال چهارم، مازوُ خونهباغ درندشت حاجشیرخان رو خرید و داد یه استخر بزرگ لای درختای لیموش، دُرُس کنن براش. رنو رو داد زُلوُ و برای خودش یه پرشیای سالِ مشکی گرفت که توی شهر مث طاووس میخرامید و چِشای همه رو به خودش برمیگردوند.
مَشاِسمال، علاوهبر خیابون خودشون، حالا خیابونای دور و ور رو هم میچرخید و مث زارعی که قبل از پاییز زمیناش رو گندم بپاشه، دور از چشم آدما، شَهپالشَهپال میخ میپاشید و تایرِ موتور و ماشینا رو خالی میکرد و به زمینِشون میچسبوند.
کار و بار مازوُ و زُلوُ سکه شده بود و بعد از پنج سال دوشیدن و سرکیسهکردنِ خلقالله، داشتن آماده میشدن یه تورِ اروپاگردی جور کنن برا خودشون که اون اتفاق افتاد.
یه جوونک خبرنگار که کارش عکاسی و گزارشنویسی دربارهی مسائل شهری بود و اون روز داشت رو موضوع آسفالت خیابونا کار میکرد، بطور اتفاقی برخورد کرد به میخای کوتاه و بلند و ریز و درشتی که پخش شده بودن کف خیابون و یکی و دوتا هم نبودن.
جوونک خبرنگار با این تصور که میخا از وانتی، کامیونی چیزی ریختن، شروع کرد به جمعکردنشون ولی هرچی جلوتر میرفت، میخا مث زنبورایی که به لونهشون نزدیک بشی، بیشتر و بیشتر میشدن. اینقد بیشتر که وقتی نزدیکای پنچرگیری مازلی رسید، انگار قلعهی سنگبارون، بارونِ میخ باریده بود رو زمین. همینجور که هاج و واج مونده بود و داشت تصورات مختلف ذهنیش رو چفت و بست میداد به همدیگه، چشاش افتادن به مَشاِسمال که قایم و پنهونی میخا رو از کیسهی برنجیِ توی دستش بیرون میکشید و تخمِشون میداد رو مزرعهی سیاهِ خیابون.
القصه، داد و هوارِ جوونک خبرنگار از یه طرف و پنچریِ همزمانِ سه تا موتور و دوتا ماشین هم از طرف دیگه، موضوع رو لو داد و پتهی پررونقیِ پنچرگیریِ مازلی رو ریخت رو آب.
ملت که جریان رو متوجه شده بودن، ریختن رو سر پیرمرد و تا جایی که مشتاشون خسّه نمیشد و استخونای مَشاِسمال جواب میدادن، کوبیدنش و لَشِ نیمهجونش رو روُ میخا، روگِلکِشان، کشوندن مغازهی پنچرگیری تا تقاص اینهمه پنچریِ روزگارشون رو بگیرن.
اونجا هم تا مازوُ اومد بپرسه چیه و چهخبره، افتادن در بختش و اونقد کتکش زدن که بدنش شد عینِ پوشالایِ سبز تو کارگاه شالیکوبیِ زائرباقرِ الهیاری. میخواس از دسّ آدمای عصبانی فرار کنه و بره پیش زُلوُ، ولی پاهای لخت و پَتیش چنان پر از میخای تیز و سوزنْطور شده بودن که یه قدم هم نتونش ورداره. پرشیای مِشکیش رو هم از بس با سنگ و آجر و آچارای مغازه لت و پار کردن، شد مث جگر زلیخا. زُلوُ بالای بومِ مشرف به مازلی وایساده بود و همینجور که گوشوارای بزرگ کلکتهاش مث دُمبازایِ بِرِهیِ حیاط آسیدابوالقاسمِ شمسالعلماء رو لالههای گوشش تکونتکون میخوردن، با جفتِ دَسّاش، گیسای رنگیش رو میکند و با لیک و لِلوَه، توی سر و پِرتاکِ خودش میکوبوند.
بنزین، شُرشُر از باک سوراخ پرشیا میریخت رو سنگفرشای جگریرنگِ پیادهرو و پشنگه میزد رو کفِ پاهای سوراخسوراخِ مازوُ. صدای خسّه و ضعیفِ یه خوانندهی گمنام از پخشِ پرشیا میزد بیرون که : « خار تو پامه. نمیشامه. بُو دَرِش با » و انگار عمدی باشه، رو همین ترجیعبند گیر کرده بود و حتی یه کلمه هم جلوتر نمیرفت تا جای خارای توی پای مازوُ یه ذره ساکتتر بشن.
پ.ن : ببخشید تو رو خدا اگه یهذره شبیه قصهی فیلترینگ و فیلترشکنای آقاها و آقازادههاشون شده ...
تازه ترین خبرها
- دانشآموزان دختر گناوه در مسابقات دو و میدانی خوش درخشیدند
- معاون وزیر ورزش شرط استفاده از مربی مرد برای تیمهای بانوان را اعلام کرد
- قیمت انواع میوه در میادین و بازارهای میوه و تره بار
- کارشناس فوتبال: پیراهن پرسپولیس بر تن بعضی بازیکنان گشاد است
- تولید هیدروژن از ویتامین C با کمک باکتری و نور خورشید
- لوا مثل مسی/ بارسا قهرمان لالیگا میشود؟
- مطالبات مؤسسات طرف قرارداد بیمه سلامت بوشهر پرداخت شد
- استفاده از مدارس کانکسی در دشتستان پایان یافت
- کمربندی برازجان مسدود میشود
- سرمایهگذاری در بندر بوشهر تقویت میشود
- اردوگاه عتبات عالیات جنوب کشور در بوشهر احداث شود
- کیفیت هوا در جنوب استان بوشهر ناسالم است
- تمرین استقلال امروز تعطیل شد
- بانوی تنگستانی بهمراه تیم ملی هندبال زنان جهانی شد
- قهرمانی سبحان آبپخش در لیگ برتر فوتسال استان بوشهر
- یک بام و ۲ هوا در الحاق روستاهای حریم شهرستان شیراز
- تروریستها کنترل بزرگترین زندان در «دمشق» را به دست گرفتند
- پرونده حکومت نظامی ناکام کره جنوبی؛ وزیر دفاع مستعفی بازداشت شد
- نحوه رسیدگی به اعتراضات آزمون استخدامی کیفیت بخشی آموزش و پرورش
- ۵۶ هزار تن برنج و گندم از طریق بندر بوشهر وارد کشور شد
- پیشبینیها درباره ازسرگیری مذاکرات آتشبس غزه ظرف روزهای آینده
- خدمات پزشکی رایگان به مددجویان بهزیستی دشتستان ارائه شد
- فرهنگ مقاومت در خارگ تقویت میشود
- تغییر کاربریهای بیرویه در استان بوشهر آسیبزا است
- جمعیت پستانداران شاخص «کوه مند» ۵ درصد افزایش یافت
- این مواد خوراکی را صبحها مصرف نکنید
- افزایش چشمگیر ظرفیت اورانیوم ۶۰ درصد ایران | آمریکا: تهران قادر به تولید بیش از ۱۲ سلاح اتمی است
- فیروزآبادی: گشایش وسیع در رفع فیلترینگ صورت نمی گیرد/ پزشکیان شخصا فیلتر را بردارد/ روحانیت طرفدار فیلتر نیست/ ایلان ماسک دنبال ماجراجویست
- دولت بشار اسد برکنار شد؟
- بهترین نسخه گیاهی برای سرفه و گلودرد
- داغ همیشگی استقلالیها!
- فایده بینظیر مصرف تخم مرغ برای درمان این بیماری
- سکه به کانال ۴۰ میلیون تومان سقوط کرد/ طلا ۳۱۰ هزار تومان دیگر ریخت
- علت کمردردهای مزمن چیست؟/ معجون مخصوص مبتلایان به پوکی استخوان/ غذا چه بخوریم؟
- نخستین قهرمانی مارکو رویس!
- ترکیه با ورود به بحران سوریه چه بحرانهایی برای خود می تراشد؟ / گرایش جهادی و استقلال تحریرالشام برای ترکیه نگرانکننده است
- پیروزی دقایق پایانی الهلال/ الاهلی با درخشش خارجیها برنده شد
- طرح فیبر نوری در «دشتی» ۸۰ درصد پیشرفت دارد
- مدیران دستگاههای اجرایی پذیرای انتقادات سازنده دانشجویان باشند
- فرهنگ مقاومت در خارگ تقویت میشود
- آبگیری تالاب حله؛ امیدی نو برای حیات وحش و اکوسیستم منطقه
- فال روزانه ۱۴۰۳.۰۹.۱۸
- عناوین روزنامههای ورزشی امروز1403/09/18
- عناوین روزنامههای امروز1403/09/18
- واژگونی خودرو سواری در محور مواصلاتی دیلم ۲ مصدوم برجا گذاشت
- ۱.۹ میلیون هکتار از اراضی بوشهر سند دار شد
- تالاب «حله » بوشهر جان گرفت
- سازمانهای مردم نهاد استان بوشهر نظارت و ارزیابی میشوند
- کشاورزان بوشهری برای محصولات باغی کد شناسه بگیرند
- پویش همگانی اطلاعرسانی تغذیه سالم در استان بوشهر برگزار میشود