امروز: جمعه 07 ارديبهشت 1403
    طراحی سایت
تاريخ انتشار: 28 آذر 1395 - 08:52
نقد و تحلیل خجستگی و گجستگی اختران در شعر خاقانی

اتحادخبر- دکتر نعیمه متوسلی: بعضی از پدیده های خلقت، در باورهای مردم جهان، جایگاه ویژه ای دارند و با زندگی و نگرش آن ها به هستی عجین شده اند؛ به طوری که آن ها را صاحب قدرت در تغییر سرنوشت و رقم زدن تقدیر خود می دانند. این نوع نگرش، به عناصر هستی، سبب شده که بعضی از آن ها را خجسته و برخی را گجسته و نامبارک به شمار آوردند...

شهربند کیوان

دکتر نعیمه متوسلی:

بعضی از پدیده های خلقت، در باورهای مردم جهان، جایگاه ویژه ای دارند و با زندگی و نگرش آن ها به هستی عجین شده اند؛ به طوری که آن ها را صاحب قدرت در تغییر سرنوشت و رقم زدن تقدیر خود می دانند. این نوع نگرش، به عناصر هستی، سبب شده که بعضی از آن ها را خجسته و برخی را گجسته و نامبارک به شمار آوردند. در نظر مردم، اختران، از جهت باور با تأثیرات سعادت و نحوستشان، بسیار مهم بودند و بسیاری از شعرا در شعرشان از این نوع نگرش بهره برده اند. خاقانی یکی از شاعرانی است که از حضور اختران در سخنش، بهره ی وافری برده و به همه ی جنبه های احکام نجومی و اعتقاد به سعد و نحس افلاک و روشنان فلکی پرداخته است. در این پژوهش، پس از بیان مختصری در مورد شعر خاقانی و سبک خاص او، سیر اختران و خجستگی و گجستگی آن ها در اشعار این شاعر، مورد بررسی قرار گرفته و دیدگاه او نسبت به روشنان فلکی و تأثیر آن ها در سرنوشت آدمیان، تحلیل شده است.


بگـیـر طـره ی مـه چهره ای و قصـه مخوان 

کـه سعد و نحس، ز تأثیر زهره و زحل است

(حافظ، 1378: 44)

مباحث مربوط به نجوم و ستاره شناسی و تأثیر ثوابت و سیارات در زندگی انسان، از دیرباز مورد توجه مردم جهان بوده و در فرهنگ ملل مختلف، جایگاه ویژه ای داشته است. پیشینه ی مباحث مربوط به ستاره شناسی و مسأله ی بروج، به یونان باستان و هیأت بطلمیوس و اندیشه های صابئین بر می گردد و از آن جا وارد علم ستاره شناسی اشکانی و ساسانی شده است. البته تأثیر نجوم بابلی و طالع بینی ساحران و جادوگران آن دیار را نیز نباید نادیده گرفت.
گذشتگان بر این باور بودند که دخالت ستارگان و آباء علوی (پدران برین)، بر سرنوشت انسان، امری محتوم است و هر گونه پیروزی و کامیابی یا شکست و نافرجامی، به دخالت این افلاک هفتگانه بستگی دارد. به همین سبب، هر کدام از آن ها را موکل روزی از روزهای هفته قرار می دادند و برای هر کدام، ویژگی یا کاری را در نظر گرفته بودند. عطارد یا تیر، دبیر فلک است و اختر دبیران و دیوانیان؛ زهره یا ناهید، خنیاگر فلک و اختر نوازندگان و شادخواران؛ مریخ یا بهرام، جنگاور خونریز فلک و اختر سربازان و جنگاوران است و با زحل یا کیوان، زوج نحس فلک را تشکیل می دهند.
در فرهنگ ایرانی، به تأثیر اندیشه های زروانی، میترایی، زرتشتی و بابلی، به موارد زیادی از نگرش تأثیر افلاک بر زندگی افراد برمی خوریم. در تاریخ ادیان، آسمان صورت مثالی نظام عالم تصور می شود و آن را ناظر بر همه چیز و همه کس می دانند. صابئیان، به سبب ارتباطی که با بابلیان داشتند، تحت تأثیر نجوم بابلی بودند و برای حرکت سیارات و گردش افلاک، وظایف مهمی را قائل بودند و در واقع آنان را گردانندگان چرخ سرنوشت و تقدیر انسان ها می دانستند.
«در آیین مزدایی و زروانی نیز سیارات به جهت دنبال کردن مسیرهای نامنظم و سرگردانی، غیرعادی و اهریمنی محسوب می شدند و ستارگان و ثوابت، نمایانگر نظم اهورایی بودند و خجسته به شمار می‌آمدند.» (ر.ک: صمدی، 1367: 123)
گفته شد که در ادبیات زرتشتی، با دو دسته ستاره ی هرمزدی و اهریمنی روبرو هستیم. ستارگان ثابت یا اختران، هرمزدی و سیارات یا اباختران، اهریمنی هستند. البته تن اباختران را نیز خود هرمزد آفریده تا این موجودات اهریمنی از نظر انسان ها پنهان نمانند.
با توجه به تقدسی که نظم و ترتیب در اندیشه ی ایرانی داشته، سیارات، به جهت بی نظمی در حرکتشان، اهریمنی بودند و ایرانیان آن ها را هرزه می خواندند. اما جالب اینجاست که همه ی این اباختران، نام های ایزدی دارند.
دلیل این که اباختران ایرانی را با نام های ایزدی خطاب می کردند، تأثیرپذیری از نجوم و گاه شماری بابلی است زیرا در اعتقاد بابلیان، سیارات خدایان هستند و نام های ایزدی دارند. به همین سبب، از دوره ی هخامنشیان به بعد، می توان تلفیقی تازه میان اندیشه های نجومی بابلی و دانش دینی ایرانی مشاهده کرد؛ به این صورت که اهریمنی بودن سیارات، بر اساس اندیشه ی ایرانی و نام های آن ها، بر اساس باورهای بابلی است. 
ابوریحان بیرونی در کتاب «التفهیم لاوائل صناعة التنجیم» درباره ی سعد و نحس افلاک می نویسد: «زحل و مریخ نحسند علی کل حال؛ زحل نحس بزرگ و مریخ نحس کوچک. مشتری و زهره سعدند. مشتری سعد بزرگ و زهره سعد خرد. مشتری برابر زحل است و برگشادن بندهای او از منحست. زهره برابر مریخ اندر؛ و آفتاب هم سعد است و هم نحس. چون از دور بنگرد، سعد باشد. نزدیک به هم که بود نحس است. عطارد با سعود، سعد است و با نحوس، نحس. دست با آن ستاره دارد که با وی است و چون تنها باشد به سعادت گرایسته تر و نزدیک تر است. قمر به ذات خویش سعد است و نهادش از ستارگان زود همی گردد از جهت زودی در حرکتش.» (بیرونی، 1358: 356)
اعتقاد به تأثیر افلاک در سرنوشت انسان و نیروی بخت و اقبال و خجستگی و گجستگی طالع افراد، در ادبیات فارسی نیز تأثیرات مستقیمی به جای گذاشته است. شاعران بزرگ عرصه ی ادب فارسی، به طریق کاوش در احوال ستارگان، به طالع بینی افراد و گفتن از راز سپهر می پرداختند.
در اشعار خاقانی، به عنوان یکی از امهات شعر فارسی، می توانیم توجه به تأثیر کواکب در طالع و سرنوشت افراد و باورهای مرتبط با آن ها را ببینیم که در دنباله، شمه ای از اهم موارد، ذکر می شود.
دنیای شعر خاقانی
خاقانی شاعری است که با توجه به نبوغش در سرودن قصاید طولانی و سرشار از ترکیبات و اصطلاحات تازه، می توان بی تردید او را دارای سبکی شخصی و مکتبی خاص و بدیع و ابتکاری دانست. هر چند در آغاز، پیرو سبک شاعرانی چون عنصری و سنائی بود، اما به تدریج سبک خاص خودش را ایجاد کرد که بعدها آیندگان، دنباله رو او شدند.
«خاقانی مشکل گوترین شاعر زبان فارسی است و شاخصیتی هم که دارد از این بابت است. فردی بوده است بسیار زبردست در لغت و ترکیب بندی کلمات و آگاه بر تاریخ و اساطیر. یک ذخیره ی سرشار ذهنی داشته و آن را با ولعی تمام در قصیده های بلند و مطنطن و پیچیده فرو می ریزد. بدان گونه که دیوان خود را به صورت یک دایره المعارف بزرگ توصیف و تصویر در آورده است. او حرف خود را به سبک خود می زند و خواننده را به سفری دراز به دنبال شکار معنی می فرستد.» (اسلامی ندوشن، 1383: 80 و 79)
قصاید خاقانی، صلابت، فخامت و استواری ویژه ای دارد و علاوه بر این، مشحون از صنایع بدیعی و آرایه- های لفظی و معنوی به ویژه ایهام و تناسب است. غالب اشعار او، دشوار و نیازمند شرح و تفسیر است. البته این سخن به این معنی نیست که خاقانی شعر ساده و روان نداشته باشد. برخی از اشعارش – بیشتر، غزلیات- که در سرودن آن ها پیرو سبک سنائی بوده، لطیف و روان و یکدست هستند. خاقانی نسبت به شاعران معاصرش، هجو و هزل کمتری دارد.
«توانایی او در استخدام معانی و ابتکار مضامین، از هر قصیده ی او پدید است... آن معانی و مضامین که قدما از نظم کردن آن، به واسطه ی وجود زمینه های روشن تر، تن زده یا بر آن ظفر نیافته بودند، به نظم آورد و در عرصه ی شاعری، روش و سبک جدید به ظهور آورد که مدت ها سرمشق گویندگان پارسی به شمار می رفت.» (فروزان فر، 1380: 614)
توصیفات خاقانی، بسیار دقیق و موشکافانه است. با دقت نظر و حساسیت خاصی، واژه ها را انتخاب     می کند و صحنه ها را به تصویر می کشد. در شعر خاقانی، صبح و صبوحی، طلوع خورشید، فصل ها و رسوم مربوط به بزم های هر کدام، به زیبایی توصیف و در واقع، نگارگری شده اند. خاقانی برای به رخ کشیدن ذوق وقاد و قریحه ی نقاد خود، علاقه ی زیادی به انتخاب ردیف های طولانی و مشکل، دارد. «التزام ردیف های مشکل و تصریح در قصائد بلند و طولانی با حفظ صحت و تناسب معانی، که برای کمتر کس از شعرا بدان پایه از حسن و متانت میسر گردیده هم دلیل توانایی طبع فیاض او تواند بود.» (فروزان فر، 1380: 614)
خاقانی، اطلاعات وسیعی در مورد دین مسیحیت، علم نجوم، طب و داروشناسی، باورهای عامیانه و انواع بازی ها، به ویژه نرد و شطرنج دارد و در لابلای اشعارش، همه ی اطلاعات و دانسته های خود را به مخاطب عرضه می کند.
«خاقانی یکی از مشاهیر ادبای عصر خود بوده و از قرار معلوم، در اکثر فنون معموله ی آن زمان و بالخصوص در علم حکمت و احکام نجوم، بصیرت کاملی داشته، لذا کلمات زیادی از آن علوم، داخل اشعار وی گردیده و مبلغی از اسامی نغمه و الحان و آلت طرب و العوبه و نرد و شطرنج و غیره نیز در قصاید وی ذکر شده است.» (تربیت، 1387: 25) اما با همه ی این فخامت و درشتی و استواری در کلام، خاقانی، به گفته ی خودش، دلشکسته و رنجدیده است:

شکسته دل تر از آن ساغر بلورینم

که در میانه ی خارا کنی ز دست رها

(خاقانی، 1379: 22)

و این یکی از زیباترین تصویرسازی های اوست.
اختران و اباختران در اشعار خاقانی
خاقانی، یکی از مشکل گوترین شاعران زبان پارسی و نخلبند شاعران است. در بسیاری از علوم زمانه ی خود، تبحر و چیرگی داشته و استعداد و قدرت خود را به رشته ی نظم کشیده است. یکی از عرصه هایی که خاقانی در آن به خوبی جولان داده و بسیاری از شاعران را با او یارای مقابله و رقابت نیست، عرصه ی نجوم و به کارگیری اصطلاحات نجومی و ستاره شناسی است.
خاقانی بین ثری تا ثریا، پلی از جنس شعر ایجاد کرده و با ابیات زیبای خود، این مسیر دست نیافتنی را طی می کند. بسامد واژگان مرتبط با افلاک، ستارگان، صور فلکی، سعد و نحس سیارات و ثوابت، طالع بینی و ... در شعر او بسیار بالاست؛ به حدی که درجه ی سختی و مشکل بودن شعر او را بسیار بالا برده و ابیات زیادی از شعرها و به خصوص قصایدش را بدون شرح و تفسیر و دانستن اصطلاحات نجومی، نمی توان گره گشود. «روشنان فلکی و جایگاه آن ها، برای هر شاعر ژرف نگری، وسیله ی ساختن تصویرهای شگفت انگیز و یا ابداع صورت های خیالی بسیار زیبا و ابتکاری است و هر صاحب قریحه ای، از دریچه ای خاص به آن ها می نگرد.» (ماهیار، 1388: 9) خاقانی نیز با ذوق و قریحه ی سرشار خود، به خوبی توانست با ابداع صورت های خیالی بسیار زیبا و ابتکاری، از زوایای مختلف به این آفریده های خداوند نظر کند.
خاقانی، آسمان و اجرام فلکی را گاهی از منظر اعتقادات دینی و گاهی از دیدگاه معیارهای فلسفی نگریسته است. در شعر او، آسمان، گاهی ملکوت اعلی و عالم برین است و محل استجابت دعاها؛ و روح انسان ها بعد از رهایی از قفس تن، دوباره به آن جا باز می گردد:

«دعوت عاشقانه می کردم 

بخت، درهای آسمان بگشاد»

(خاقانی، 1368: 76)

«شد نفس مطمئنه ی او باز جای خویش

کآواز ارجعی هم از آن جا شنوده بود»
(همان، 872)
گاهی نیز، آسمان، توده ای از دخان و بخار است، که باز هم از اعتقادات دینی او سرچشمه می گیرد:
«ای مرد چیست خود فلک و طول و عرض او

دودی است قبه بسته معلق ورای خاک»
(همان، 238)
یکی از مسائلی که خاقانی با توجه به اعتقادات دینی خود مطرح می کند و بر آن پایبند است، این است که آسمان، بنا بر روایات، به گرد کعبه می گردد:
«کعبه که قطب هدی است معتکف است از سکون خـود نبـود هیـچ قطـب، منقلـب از اضطـراب هســت بـه پـیـرامنـش طـوف کـنــان آسـمــان            آری بــر گــرد قطـب، چــرخ زنـد آسیــاب»
(همان، 41)
در مواردی نیز به نجوم قدیم توجه کرده و آسمان و افلاک را مدبران امور عالم کون و مکان می داند و مسئولیت همه ی حوادث عالم طبیعت را بر دوش افلاک می اندازد و معتقد است که سعادت و نحوست  آن ها دامنگیر انسان هاست و خجستگی و گجستگی امور در زندگی آدمی، از اجرام آسمانی و روشنان فلکی صادر می شود:
«زیرکان که اسرار جان دانسته اند

علم جزوی ز آسمان دانسته اند»
(خاقانی، 1368: 479)
«از آسمـان بیـافتـمـی هـر سعـادتـی

گر زین نحوس خانه ی شروان بجستمی»
(همان، 801)
در عقاید کهن ایرانی، ستارگان یا ثوابت را اختر و هرمزدی؛ و سیارات را اباختر و اهریمنی می دانستند. اما در ادبیات فارسی، اختر به طور عمده، به معنی هر دو به کار رفته و بر هر دو دلالت می کند. در شعر خاقانی نیز، اختر، غالباً به معنی کوکب است و شاعر با استفاده از آن و گاهی نیز با الفاظ انجم، نجم، نجوم، ستاره و دیگر مترادفات آن ها، مضامین و تصویرهای زیبایی خلق کرده است.
اولین کوکبی که در شعر خاقانی به زیبایی و به گونه های مختلف و متفاوت متجلی شده، قمر یا ماه است. خاقانی در شعرهایش و به خصوص در تجدید مطلع ها، از ماه نو، تصویرهای زیبایی ساخته و پرداخته است:
«دوش چون خورشید را مصروع خاور ساختند

ماه نو را چون حمایل جفت پیکر ساختند»
(همان، 112)
«ماه نو ابروی زال زر و شب رنگ خضاب

خوش خضابی از پی ابروی زر آمیخته اند»
(همان، 118)
خاقانی، یکی از شاعرانی است که باورهای عامیانه را به خوبی در شعرهای خود جای داده و توانسته با    آن ها مضمون سازی کند. یکی از مقوله هایی که همواره در زندگی مردم و در باورسازی ها نقش داشته، مسأله ی سعد و نحس ستارگان و نقش آن ها در سرنوشت انسان ها بوده است. خاقانی این تأثیرات را از فرهنگ عامیانه گرفته و به خوبی در شعر خود، گنجانده و در واقع شعر او را می توان به مثابه یک دائره- المعارف بزرگ عامیانه و حتی علمی به شمار می آورد.
عامه ی مردم، عقیده داشتند که دیدن هلال ماه، بیماران آشفته حال را پریشان تر می کند. این باور در شعر خاقانی، در صورت های مختلف جلوه کرده است:
«منمای مرا جمال ازیراک

دیـوانـه هـلال بـرنتـابـد»
(خاقانی، 1368: 603)
«دل دیـوانه بشیبـد هر مـاه

چون نظر سوی هلالش برسد»
(همان، 598)
کتان از تأثیر نور ماه، فرسوده می شود:
«از ماه درفش تو مه چرخ

سوزان چو ز مه کتان ببینم»
(همان، 271)
میوه ها از تابش نور ماه، رشد می کنند و رنگ آن ها و نیز گل ها، به نور ماه بستگی دارد:
«شاخ چو مریم از صفت عیسی شش مهه به بر

کرده بسان مریمش نفخه ی روح شوهری


عیسـی خــرد را کـنــد تــابـش مـاه دایـگی

مریـم عـور را کند برگ درخت معجری»
(همان، 429)
«داد به هر یک چمن خلعتی از زرد و سرخ

خلـعه نـوردش صبـا، رنگـرزش ماهتاب»
(همان، 42)
با دیدن نور ماه، سگ عوعو می کند:
«خصم سگ دل ز حسد نالد و چون جبهت ماه

نـور بـی صـرفـه دهـد وه وه عـوا شنـونــد»
(همان، 104)
این مقدار اندکی از باورهای عامیانه در مورد حضور ماه در زندگی مردم و بازتاب آن در شعر خاقانی بود. اما مقوله ی اصلی، بازتاب نقش ماه و دیگر سیارات و ترکیب آن ها با هم، در پیش بینی سرنوشت انسان- هاست. زیرا «علم احکام نجوم، طریقه ای مبتنی بر پیشگویی بر پایه ی نظریه ی تأثیر ستارگان و افلاک در کار و سرنوشت آدمی است.» (اخوان الصفا، 1405، ج1: 114)
برترین جایگاه را در احکام نجوم، به سیاره ی قمر می دهند زیرا همه ی سیارات دیگر، وقتی در صورتی خاص با ماه قرار بگیرند، دارای احکامی خاص و متفاوت هستند. یعنی حتی سیارات سعد و نحس مطلق نیز، سعادت و نحوست خود را از دست می دهند و خنثی می شوند یا عکس، عمل می کنند.
«اخترشناسان معتقد به احکام نجوم، برای سیارات هفتگانه، در برج های دوازده گانه، جایگاه های قوت و توان و ضعف قائل بودند و بر این باور بودند که هر کوکبی در خانه ی خود، از غایت قوت و توان برخوردار است.» (مختاری، 1341: 14) خاقانی این اعتقاد را دست آویز قرار داده و با اشاره به تنها خانه ی قمر، نحوست زحل را تبیین کرده است. زحل با همه ی نحوستش، در منطقه البروج دو خانه دارد:
«ماه در هفت فلک خانه یکی دارد و بس 

زحل نحس زمن راست به یک جا دو سرای»
(خاقانی، 1368: 937)
خاقانی علاوه بر این ها، از اصطلاحات بسیار مشکل دیگری از علم نجوم در اشعارش بهره برده که هر کدام نیاز به شرح و تفسیر بسیاری دارند؛ از قبیل: اتصال و انصراف، قران، مقابله، تثلیث، تربیع و تسدیس. اتصال، پیوستن و نظر کواکب به یکدیگر است و انصراف، بازگشتن آن ها. با اتصال کواکب، رخدادهای سعد و نحس در پیش روست و با انصراف اختر، تأثیر بد و نیک نیز منتفی می شود:
«اتصـال نجـوم خـاطر او

فیض طبع مرا نویدگر است»
(همان، 86)
«او خـود نپذیـرد دل و مـالـم اما

اختر به گذشتن است، فالی زده ام»
(خاقانی، 1368: 728)
این اتصال و انصراف، خود به پنج صورت قران، مقابله، تثلیث، تربیع و تسدیس تقسیم می شود. قران ماه و خورشید را اجتماع، و اتصال خورشید به مریخ و مشتری و زحل را احتراق می گویند. در مقابله، دشمنی تمام، مد نظر است و فاصله ی دو سیاره، صد و هشتاد درجه یا شش برج است. در تثلیث، فاصله ی دو کوکب، صد و بیست درجه و به اندازه ی چهار یا هشت برج است و بر دوستی تمام، دلالت دارد. اتصال نظر تربیع، به فاصله ی نود یا دویست و هفتاد درجه ای دو کوکب و به اندازه ی سه یا نه برج، دلالت دارد و در آن کراهت دوستی است؛ و تسدیس، ناظر بر فاصله ی شصت یا سیصد درجه و دو یا ده برج بین دو کوکب است و بر نیمه دوستی دلالت دارد.
خاقانی، همه ی این موارد را با علم و احاطه ی کامل، در شعر خود آورده و از همه ی توانایی ها و   قابلیت های آن ها در بیان خجستگی و گجستگی رخدادها استفاده کرده است. به عنوان مثال:
«به تثلیث بروج و ماه و انجـم

به تربیع و به تسدیس ثلاثـا


که بعـد دیـدن بیت المقـدس

مرا فرمان بخواه از شاه دنیـا


 ز خـط استـوا و خـط محـور

فلک را تا صلیب آید هویدا


ز تثلیثی کجا سعد فلک راست

به تربیع صلیبـت بـاد پـروا»
(همان، 28)
در بیت زیر که در مدح وحیدالدین پسر عموی سروده است، او را رها شده از سعد نحس چرخ و تثلیث برجیس (مشتری) و تربیع زحل می داند:
به یک دم بازرست از چرخ و ننگ سعد و نحسش هم
که این تثلیث برجیس است و آن تـربیـع کیوانی
(همان، 415 )
در نجوم و طبق نظر منجمان احکامی، به غیر از ماه که در حالات مختلف و با هر کدام از سیارات، تأثیرات متفاوتی ایجاد می کرد، چهار سیاره، در سرنوشت انسان ها تأثیرات خجسته و گجسته دارند که آن ها را سعد و نحس می نامند. مشتری، برجیس یا اورمزد، که آن را سعداکبر می گویند. زهره، ناهید یا بیدخت و ونوس که آن را سعد اصغر می نامند. زحل یا کیوان که نحس اکبر است و مریخ یا بهرام و مارس که آن را نحس اصغر می گویند.
منجمان احکامی، برای این سیارات هفتگانه، طبیعت های «سرد و خشک»، «گرم و خشک افراط»، «سرد و تر» و «گرم و تر به اعتدال» را در نظر می گرفتند. طبیعت زحل، سرد و خشک مفرط و مریخ، گرم و خشک مفرط است. مشتری طبیعت گرم و تر معتدل و زهره طبیعت سرد و تر معتدل دارند. طبیعت های مفرط، نحس و معتدل، سعد بودند.
از نظر منجمان قدیم، اگر خورشید، از دور بنگرد، سعد است اما اگر از نزدیک نظر کند، نحس است و دیگر سیارات نیز بستگی به نزدیکی و ارتباطشان با سیارات سعود و نحوس دارد. خاقانی از این باورها در شعرش نهایت استفاده را کرده و با سعد اکبر و اصغر، همواره برای ممدوحانش تصویرسازی و مضمون پردازی کرده است:
شعر من خالی‌است نامش سعداکبر گیر از آنک
راوی من در ثنات از سعد اصغر ساختند
(خاقانی، 1368: 115)
در بیتی، اخلاق ممدوحش را در کنار زهره و مشتری، سعد سوم می داند:
دل اوثانی خورشید فلک دانم و باز
خلق او ثالث سعدان به خراسان یابم
(همان، 229)
در جایی دیگر، از نظر تثلیت سعد فلک یعنی مشتری، برای ممدوحش، نیرو و توان و دوستی را طلب می کند:
ز تثلیتی کجا سعد فلک راست
 بـه تربیـع صـلیـبـت بـاد پـروا
(همان، 28)
و در بیت زیر، دست فلک، سعد اصغر، یعنی زهره را بر سر همسر خانقان نثار کرده است:
جفـت خـاقـان اکبـر آنـک فلـک
بر سرش سعد اصغر افشانده است
(خاقانی، 1368: 82)
در بحث نحوست و گجستگی سیارات، در شعر خاقانی، مریخ سهم بیشتری دارد. به عنوان مثال زاهدان جاه طلب را با نحوست درونشان، مانند مریخ، توصیف می کند:
بر زمین زن محبت این زاهدان جاه جوی
 مشتری صورت ولی مریخ سیرت در نهان
(همان، 327)
در این بیت، تضاد بین ظاهر زیبا و سیرت زشت زاهدان را در تقابل بین خجستگی و گجستگی مشتری و مریخ نشان داده است.
قطب دارم بر سر یک نقطه دارد چار میخ
 این دو مـریـخ ذنـب فعل زحل سیمای من
(همان، 321)
در این بیت، غل و زنجیر آهنی سیاه رنگی را که بر پایش بسته شده، در نحوست و سیاهی به مریخ و زحل منسوب می کند که هم به جنس سیاره مریخ توجه دارد و هم به رنگ زحل و نحوست آن دو؛ و این اوج هنر شاعری خاقانی است.
در بیت زیر، صفت «مریخ فعل» را برای شمشیر ممدوح به کار برده که نحوست آن دامنگیر دشمنان می شود و آن ها را هلاک می کند:
چتر تو خورشید فر، تیـغ تـو مریـخ فعل
علم تـو برجیـس حکم، حلم تو کیوان شیم
(همان، 264)
مورد بعد، پرداختن به قران کواکب است. با توجه به این که قران دو کوکب، قدرت آن ها را دو چندان   می کند، قطعاً قران نحسین نیز نحوست آن ها را دو برابر خواهد کرد و خاقانی با قدرت تمام، از این ویژگی در شعرش استفاده کرده است:
آتشـیـی کــز هــوا آب سـر تیـغ او
 گرد برآرد به حکم گاه وبـال قـران
(خاقانی، 351:1368)
در این بیت، خاقانی، به وبال و قران مریخ و زحل اشاره می کند و می گوید که قران این دو کوکب،   نحس ترین صورت ممکن است.
بعد از مریخ، فلک مشتری قرار گرفته که علاوه بر همه ی ویژگی های منحصر به فردی که دارد، به سبب نسبت دادن سعد عظمی به آن، در میان دیگر روشنان فلکی، جایگاه ویژه ای دارد. خاقانی این موضوع را دست‌مایه ی ساختن تصویرهای زیبا و خوشایندی کرده و با استفاده از آن و نیز رنگ زیبای سیاره ی مشتری، مضمون پردازهای کم نظیری را ارائه کرده است:
ششم عروس فلـک را امیـد دامادی
ز بخت بالغ بیدار خوب دیده اوست
(همان، 823)
ای رخ نـورپـاش تو پیشه گرفته دلبری
 رونق آفتاب شد از آن رخ همچو مشتری
(همان، 692)
خاقانی با اشتیاق تمام، لحظات عمر خود را صرف حساب آمدن سعادت مشتری و رفتن نحوست مریخ و زحل کرده و اندکی بعد دیده که کمند عمر از کف داده است:
  به سعد و نحسی که این آید، آن دگر برود
گـذشت مـدتـی و خـاطـرم گـرانبـار است
(همان، 842)
در اشعارش، همواره سعادت سعد اکبر فلک به نوعی نمودار است و این یکی از تصویر های رایج شعر اوست:
از نشــاط آستین بـوس امیرالمومنین
سعـداکبر بیـن مرا گوی گریبان آمده
(همان، 373)
بر ولی و خصمش از برجیس و از کیوان نثار

سعد و نحسی کآن دو علوی از قران افشانده اند
(خاقانی، 1368: 111)
و اما زحل، به عنوان دورترین اختران از زمین و نحس اکبر، در شعر خاقانی، همواره مظهر نحوست و گجستگی نیست. گاهی نیز به سبب جایگاه بلند و رفیعی که در آسمان دارد، دست‌آویزی برای ایجاد و خلق اغراق ها و غلوهای شاعرانه و مبالغه های مدحی است.
بارها نعل اسب ممدوح خاقانی، بر فرق زحل سائیده می شود و جفتک مرکب او، رگ حیات سیاره را قطع می کند. گاهی سریر ممدوح، تاج کیوان است و گاهی زحل در آتش تیر ممدوح می سوزد. همه ی این اغراق های شاعرانه، نشأت گرفته از بلندی جایگاه آسمانی این سیاره است. زیرا در ادبیات کهن فارسی، زحل، علاوه بر گجستگی، رمز دوری و بلندی مکان و پایگاه نیز هست:
تاج کیوان است نعل اسب آن تـاج کیـان
 کز سخا دست و دلش دریا و کان افشانده اند
(همان، 109)
دلـدل مشتری پی اش جفته زد اندر آسمان
اه دل و دل کنـان زحـل گفـت: قطعت ابهری
(همان، 423)
تیرش زحـل بسـوزد کـز کام حوت گردون
بـر قبـضـه ی کـمـانـش، دنـدان تـازه بینــی
(همان، 433)
وظیفه و خویشکاری اصلی زحل که ایجاد تأثیر نحس و گجسته در زندگی اشخاص- البته به زعم قدما- بوده، در شعر خاقانی، نمود بسیار جالبی پیدا کرده است. خاقانی به سبب آشنایی و تسلط و اشراف کاملی که بر نجوم و احکام آن دارد، به راحتی توانسته از همه ی ابزار و جوانب آن در شعرش استفاده کند. به عنوان مثال با آرایه ی لف و نشر مرتب، در بیت زیر، برای ولی ممدوحش آرزومند نثار است و همزمان، برای دشمن ممدوح، آرزوی نزول نحسی را دارد:
بر ولی و خصمـش از برجیس و از کیوان نثار
 سعد و نحسی کآن دو علوی از قران افشانده اند
(همان، 111)
خاقانی از نحوست زحل و مضامین مربوط به آن، در ذم دشمنان بهره برده و گاهی آن ها را به سخره گرفته است. مثلاً با استهزاء، نحوست زحل را برای دشمن، سعادت و خجستگی پنداشته و معتقد است که برای او، بهتر از این نمی شد!
بر چرخ هفتمین شدم از جور روزگار
یک همنشیـن سعـد چو کیوان نیافتم
(خاقانی، 785:1368)
در بیت زیر، خاقانی، با یک حرکت متفاوت و نگرشی دیرگونه ظاهر می شود و به مردم زمانه، سخت     می تازد. در این بیت، شاعر، لکه ی ننگ نحوست را از دامن زحل پاک کرده و آن را به مردم روزگار نسبت می دهد:
از شمــا نحـس مـی شونـد ایـن قـوم
 تهـمـت نحــس بــر زحــل مـزنـیـد
(همان، 173)
و اما در آخرین شاهد، بخت ممدوح خاقانی، از شدت سعادت، نحسین فلک را نیز سعادت و خجستگی بخشیده و این ادعا، اوج غلو شاعرانه است:
تـا سعـادت بخـش انجـم بخـت اوست
حــال نحسـیـن را مـبـدل کـرده انــد
(همان، 517)
فرجام سخن این که، خاقانی به سبب آشنایی بسیارش با علوم مختلف و به ویژه علم نجوم، در اشعارش، بهره ی بسیاری از دانش های زمان برده و بالطبع، علم نجوم و نگرش سعد و نحس نسبت به افلاک نیز در شعر وی جایگاه ویژه ای دارند و شاید به جرأت بتوان گفت بیشترین میزان استفاده از این مقوله را، می توانیم در شعر خاقانی ببینیم.
سخن سرای شروان، با اشراف کامل بر نگرش عوام و خواص، نسبت به سعد و نحس اختران، از آن ها در شعر خویش استفاده کرده و برای ممدوحان، طلب سعادت و خجستگی، و برای دشمنان، شر و گجستگی و بدی را امید داشته است. با غور در اشعار این شاعر بزرگ، می توان دریافت که ارزش و اهمیت علم نجوم و احکام مربوط به طالع بینی و تشخیص سعد و نحس اختران، در نزد او از جایگاه ویژه ای برخوردار بوده و اهم توجه خود را به آن معطوف داشته است.
منابع
1 – اخوان الصفا. (1405). رسائل اخوان الصفا. قم: مرکز نشر اسلامی.
2 – اسلامی ندوشن، محمد علی. (1383). از رودکی تا بهار. ج: دوم. تهران: نغمه ی زندگی.
3 – بیرونی، ابوریحان. (1358). التفهیم لاوائل صناعه التنجیم. با تجدید نظر و تعلیقات و مقدمه ی تازه به خامه ی جلال الدین همایی. تهران: انجمن آثار ملی.
4 – تربیت، محمدعلی. (1387).ساغری در میان سنگستان (مجموعه مقالات درباره ی زندگی، اندیشه و شعر خاقانی). به اهتمام جمشید علی زاده. تهران: مرکز. 281 ص.
5 – حافظ، خواجه شمس الدین محمد. (1387). دیوان. بر اساس نسخه ی علامه قزوینی و قاسم غنی. تهران: شقایق. 367 ص. چ: چهاردهم.
6 – خاقانی، افضل الدین بدیل. (1368). دیوان. به اهتمام دکتر ضیاءالدین سجادی. تهران: زوار. چ: سوم.
7 – خاقانی، افضل الدین بدیل. (1379). دیوان. با مقدمه ی بدیع الزمان فروزان فر. به اهتمام جهانگیر منصور. تهران: گل آرا. 752 ص.
8 – صمدی، مهرانگیز. (1367). ماه در ایران: از قدیمی ترین ایام تا ظهور اسلام. تهران: علمی و فرهنگی. 224 ص.
9 – فروزان فر، بدیع الزمان. (1380). سخن و سخنوران. چ: پنجم. تهران: خوارزمی. 713 ص.
10 – ماهیار، عباس. (1388). شرح مشکلات خاقانی، دفتر یکم، ثری تا ثریا. کرج: جام گل. 349 ص. چ: دوم.
11 - مختاری، عثمان. (1341). دیوان. به اهتمام جلال الدین همایی. تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب. 

 

*پژوهشگر و مدرس دانشگاه 



کانال تلگرام اتحادخبر


نظرات کاربران
ارسال نظر

نام:

ايميل:

وب سايت:

نظر شما:

تازه ترین خبرها

  • اولین دورهمی اتحاد جنوب در سال ۴۰۳ برگزار شد / تصاویر
  • بررسی مشکلات بنار آبشرین در اردوی عمرانی دهیاران بخش مرکزی دشتستان
  • مادر حسن غلامی هنرمند شاخص هم استانی در آغوش خاک آرام گرفت / تصاویر
  • مرکز جامع سلامت شهر کلمه به زودی افتتاح می شود/ 80 درصد فضاهای فیزیکی بهداشت و درمان دشتستان نوسازی شده است
  • بهترین زمان خوردن قهوه برای کبد چرب
  • مطالبات فعالان محیط زیست از مردم و مسئولان/ آفت محیط زیست زباله های پلاستیکی است/ مسئولان بیشتر از گرفتن عکس پای کار باشند
  • جناب نماینده! قحطی پتروشیمی که نیامده، بسم‌الله
  • سرنوشت باقیمانده سموم در محصولات کشاورزی
  • تجلیل از دو تیرانداز پرتلاش و موفق دشتستان
  • روز سعدی و نکته‌ای نغز از گلستانش
  • انتخاب هیئت رئیسه جدید شورای هماهنگی روابط عمومی های ادارات شهرستان دشتستان
  • یک بار برای همیشه تفاوت گرگ، شغال و روباه را با رسم شکل یاد بگیرید
  • نشست فرماندهان پایگاه‌ها و شورای حوزه مقاومت بسیج شهدای پتروشیمی به میزبانی پتروشیمی جم
  • آغاز عملیات اجرایی پروژه ٣۵٠٠ واحدی سازمان انرژی اتمی
  • بازنده جنگ سخت را برنده جنگ نرم نکنید
  • آغاز عملیات اجرای خیابان ۲۴ متری در ورودی شهر از سمت برازجان،خیابان ۲۲ متری غرب آرامستان و خیابان در غرب جاده اصلی
  • اولین دورهمی اتحاد جنوب در سال ۴۰۳ برگزار شد / تصاویر
  • قتل 2 جوان برازجانی در خودروشان/ دستگیری قاتل در استان همجوار
  • یکی از شهدای اخیر حمله اسرائیل در سوریه از شهر وحدتیه دشتستان است
  • گزارش تصویری/ راهپیمایی روز جهانی قدس در برازجان
  • سخنرانی استاد سید محمد مهدی جعفری در جمع دشتستانی ها و استان بوشهری های مقیم شیراز/ تصاویر
  • در رسیدگی به امور مردم کوتاهی نکنید/ برخی از بخشنامه ها باعث کوچک شدن سفره مردم می شود
  • قلب جوان 23 ساله دشتستانی اهدا شد/ تصاویر
  • بررسی مشکلات بنار آبشرین در اردوی عمرانی دهیاران بخش مرکزی دشتستان
  • سخن‌ران، کاظم صدیقی‌. نه! مسجد قیطریه، نه!
  • برخورد توهین آمیز رئیس صمت دشتستان با نمایندگان برخی اصناف شهرستان
  • آئین گرامیداشت شهیدالقدس محسن صداقت در شهر وحدتیه
  • تصاویر جنجالی مجری زن تلویزیون باکو در کنار سفیر ایران و در محل سفارتخانه/ عکس
  • اولین واریزی بزرگ برای معلمان در 1403
  • اسرائیل را چه باید؟
  • .: شهرزاد آبادی 1 روز قبل گفت: درودتان باد. همگی چند ...
  • .: لیلادانا حدود 5 روز قبل گفت: درود بردکتربایندری ودکترفیاض بزرگوار. ...
  • .: علی حدود 6 روز قبل گفت: بسیار عالی پاینده باشید ...
  • .: شااکبری حدود 6 روز قبل گفت: درود بر استاد گرانقدر ...
  • .: ذاکری حدود 7 روز قبل گفت: بسیار عالی. درود خدا ...
  • .: ذاکری حدود 7 روز قبل گفت: خوشحالم که ادبیات پایداری ...
  • .: افسری حدود 7 روز قبل گفت: درود بر دکتر بایندری ...
  • .: عزیز حدود 7 روز قبل گفت: سایت و نویسنده حواسشون ...
  • .: مصطفی بهبهانی مطلق حدود 10 روز قبل گفت: با سلام و خدا ...
  • .: ح حدود 11 روز قبل گفت: درودخدا بر استادبرازجانی و ...