امروز: شنبه 06 بهمن 1403
    طراحی سایت
تاريخ انتشار: 11 ارديبهشت 1396 - 21:33
به بهانه روز معلّم/ گفتگوی ویژه اتحاد خبر با معلمی که پشتکار سرلوحه زندگی اش بوده است؛

اتحاد خبر: نامش شعله است، مهربان و زیبا. حرفهای زیادی برای گفتن دارد، خوش صحبت است و خونگرم و 25 سال تجربه را به دوش می کشد. همیشه با بچه ها بوده و عشق به بچه ها از نگاهش می بارد. شروع می کنیم و من لذت می برم از حضور زنی که عشق به تعلیم و آموزش از نگاهش شعله می کشد. حرف می زند و مرا می برد به دنیای کودکی، به کلاس درس و مدرسه، به پشت نیمکت ...

اتحاد خبر-زهره عرب: شعله کیانی برازجانی، متولد ۱۳۳۸ و   بازنشسته آموزش و پرورش با ۲۵ سال سابقه تدریس و بازنشستگی پیش از موعد. ایشان در مقاطع تحصیلی مختلف ابتدایی تدریس کرده اند و در دوران کار خود تا آنجا که توانسته اند به فرزندان این مرز و بوم و آموزش و پرورش خدمات شایانی کرده اند که از آن جمله درصد بالای قبولی دانش آموزان در مدارس نمونه دولتی،  شرکت مستمر در جشنواره الگوهای برتر تدریس که در طی سالها مقام هایی کسب کرده اند و در سال ۸۰ تا ۸۸ جزو نفرات اول شهر برازجان و استان بوشهر بوده اند و در سال ۸۳ مقام کشوری نیز کسب کرده اند، طی ۲۰ سال از دوره آموزگاری ایشان به عنوان سرگروه آموزشی با اداره محترم آموزش و پرورش همکاری داشته، طراح سوالات امتحانات نهایی و تهیه پیک نوروزی، داوری جشنواره الگوهای برتر تدریس، مدرس روش های نوین آموزش، د   ر سال ۷۶ و ۸۴ به عنوان معلم نمونه شهرستان، در سال ۸۵ معلم نمونه استان و در سال ۸۸ معلم نمونه کشوری،  دارای ۱۱ مقاله و ساخت ۷ ماکت آموزشی که به پیشبرد آموزش کمک فراوانی کرده است، ۷۰ لوح تقدیر در مراحل شهر و استان و کشور در زمینه های مختلف آموزش و آموزش و با درجه قبولی ممتاز، و تدریس در اکثر نقاط شهرستان دشتستان و استان بوشهر، بیش از 60 گواهینامه آموزش ضمن خدمت ...

به تقدیرنامه ها و گواهی و هایش که نگاه می کنم به این فکر می کنم که او ثانیه ای را بدون تکاپو و فعالیت نگذرانده است. در زمینه های مختلف کار کرده، بازآموزی، روش های طراحی و فنون سوال، آموزشهای روابط انسانی، روشهای تحقیق، شیوع های فعال تدریس و دانش افزایی، ... و تلاش مضاعفش در اجرای طرح ها، جشنواره های تدریس، عرصه تولید علم و ساخت وسایل کمک آموزشی، الگوهای برتر تدریس، مسابقات رشد علمی دانش آموزان، عملکرد آموزشی و گسترش شیوه های نوین تدریس و ... به اضافه کلاس های ضمن خدمت و مقالات و ساخت وسایل کمک آموزشی.

سوابق و موفقیت هایش آنقدر زیاد است که هرچه بگویم به انتها نمی رسد، پس به همین ها بسنده می کنم. 

***

زیبا و مهربان است. سر ساعت به قرارمان در دفتر رسیده اما من به دلیل تداخل ساعت و فشردگی برنامه ها دیرتر رسیدم. با لبخند نگاهم می کند، دوستانه و با عشق نگاهم می کند .. لذّت می برم از صمیمیت نگاهش !

حرف زیاد دارد، خوش صحبت است و خونگرم. شروع می کنیم و من لذت می برم از حضور بانویی که عشق به تعلیم و آموزش از نگاهش شعله می کشد. شما را به خواندن مصاحبه «اتحاد جنوب» با این معلم مهربان دعوت می کنیم:


ز خودتان بگویید.

من در 16 آبان سال 1338 در برازجان متولد شدم. دوران کودکی با حضور پدر و مادر بزرگوارم بهترین دوران بود. پدرم، حاج باقر کیانی برازجانی یکی از افراد سرشناس شهر بود که اولین کارخانه گچ را در برازجان با همکاری سه برادر خود تاسیس کرد. پدرم روی مسائل آموزشی بسیار حساس بود، مادرم، بمانی مرادزاده نیز از خانواده های سرشناس برازجان بود، او هم حساسیت ویژه ای روی وضعیت درسی فرزندانش داشت.

سال اول  دبیرستان در استان بوشهر اولین دوره نظام جدید ما بودیم، آن موقع رشته ای بود به نام «جامع» که فقط در مرکز استان برگزار میشد. این رشته تمام پنج گروه را پوشش میداد. من با یکی از دوستانم به بوشهر رفتیم و اینگونه ما همه رشته ها را خواندیم. اما این رشته به دلیل حجم بالای مطالب یک سال بیشتر برگزار نشد.  
چند سال بعد در ضمن خدمت فرهنگیان استان بوشهر در رشته آموزش ابتدایی لیسانس گرفتم و بعد در سال 76 نیز با تشویق های پدرم با اینکه ازدواج کرده بودم در مقطع فوق لیسانس مدیریت بوشهر پذیرفته شدم، اما یک ماه بعد از پذیرفته شدن پدرم فوت شد و دیگر از لحاظ روحی متاثر شدم و نتوانستم ادامه بدهم.


*معلمی چیست؟

  معلمی عشق است ...


*از کودکی دوست داشتید معلم شوید؟
از بچگی دوست داشتم پزشک بشوم، معلمی را هم بسیار دوست داشتم. رشته ام تجربی بود و رتبه من هم خیلی خوب بود، ولی با این حال معلمی را انتخاب کردم و از انتخابم هم پشیمان نیستم. در آن زمان پزشکی برای خانم ها خیلی جا نیفتاده بود و در کل خانواده من اولین نفری بودم که در مقاطع دانشگاهی تحصیل کردم. در  سال 58 من به تربیت معلم تهران رفتم، دو سال تحصیل کردم و بعد بچه دار شدم و یک مدت سرکار نرفتم.
از سال 65 دوباره سرکار رفتم، اول در دبستانی در تنگ ارم، بعد راهدار، دالکی، بعد عیسوند، چاه خانی، خوش مکان، خوش آب، سرکره ، بنداروز، دهقاید و بعد از آن نیز به مکتب زهرا برازجان آمدم. سپس به دبستان غیرانتفاعی فرزانه رفتم و بعد از آن نیز به مدرسه عترت رفتم که تا سال 88 در آنجا ماندگار شدم.

 

 

*از دوران دانش آموزی خودتان و معلمانتان چه خاطره ای دارید.

خاطره خوبی که از کلاس دوم ابتدایی دارم اینکه خانم خاکپور معلم ما بود، او به ما گفت از مسیری که رد می شوید اگر روزنامه اطلاعات هفتگی را دیدید برای من بخرید. بعد به من گفت بیا پای تخته برایم بنویس و من با اینکه هنوز درسمان به «ط» نرسیده بود رفتم و نوشتم اطلاعات هفتگی، گفت میتوانی برای من بخری. گفتم نه، دیگر من از آنجا رد نمی شوم. (با خنده)
خانم خواجه پور، معلم کلاس سوم دبستان هم عکس بچه ها را با مداد طراحی می کرد، من از کلاس اول ابتدایی تا دیپلم جزو دانش آموزان برتر بودم.


*چگونه بین دانش آموزان با سطح هوشی متفاوت تعادل ایجاد می کردید. 

کتاب هایی که استفاده می کردم چندین کتاب بود. کنار کتاب های اصلی، کتاب کمک آموزشی هم کار می کردم  و با ضعیف ها یک مقدار بیشتر؛ برای آن دسته از دانش آموزانی که ضعفی در درس خواندن و یادگیری داشتند بعد از کلاس هم وقت می گذاشتم و با آنها کار می کردم. با تمرین و تکرار زیاد مطالب را بیان می کردم و به ضعیف ها نیز بیشتر رسیدگی می کردم تا حدی که خود را برای داتش آموزانم فدا می کردم.

حضرت علی (ع) می فرماید: «و در نگاه و اشاره ی چشم، در سلام کردن و اشاره کردن با همگان یکسان باش»، تبعیض و بی عدالتی و نیز مقایسه ی شاگردان، باعث تقویت حس حقارت در آنان و منجر به کینه توزی آن ها می شود.

 

 *ارتباط شما با والدین دانش آموزان چطور بود؟
من مرتب والدین را می خواستم، حتی آنها به من می گفتند چرا اینقدر حرص و جوش می خوری و الان هنوز که هنوز است ارتباط خیلی خوبی با آنها دارم.

 

*دلایل موفقیت خود را چه چیزهایی می دانید.
پشتکار و علاقه خودم به همراه حمایت خانواده، و اینکه دوست دارم مدارج عالی را طی کنم و علاقمندم مراحل جدید را طی کنم، در کل نمی توانم آرام بنشینم و فعالیت های من زیاد است.


*کدام حرف الفبا را بیشتر دوست دارید؟
میم، چون اسم پسرم مهدی است.

 

*به نظر شما یک معلم خوب دارای چه ویژگی هایی است؟

یک معلم باید هر دانش آموز را به جای خودش بگذارد و متعهد باشد به اینکه وظیفه اش را به نحو احسن انجام بدهد چون ما روز اول که به کسوت معلمی درمی آییم قول خدمت می دهیم. معلمی که متعهد است خود را امانتدار و شاگردان را امانت های الهی می داند. روی این اصل هیچ گاه حاضر نیست لحظه ای از لحظات عمر شاگردان را در کلاس درس به بطالت بگذراند. زیرا او معتقد است که هر چیزی را می توان جبران کرد، ولی عمر عزیز شاگردان را نمی توان جبران کرد. رفتار مثبت و سازنده معلم به مراتب نقش مهم تری در موفقیت تحصیلی دانش آموزان ایفا می کند و حتی بیش از امکانات آموزشی و کمک درسی و اندازه کلاس و تعداد شاگردان روی یادگیری دانش آموزان موثر است. «معلم خوب نه فقط باید شاگردانش را دوست بدارد بلکه باید باطناً از معاشرت و موانست ایشان لذت ببرد و خود را از ایشان دور و جدا نگاه ندارد.»

یکی از دانش آموزان از کلاس اول یاغی بود و هیچ معلمی نمی توانست او را مهار کند، اما من سوم ابتدایی که معلم او بودم کاری کردم که از نمره املای صفر رسید به بیست، و الان هم دانشجو شده است. تا چند سال پیش که ازش خبر دارم در یک رشته خوب قبول شده و تحصیل کرده است.


*برای شکوفایی استعداد دانش آموزان چه راهکارهایی دارید.

 باید معلمان استعدادیابی کنند و استعداد و علاقه دانش آموزان را بسنجند، بعد آنها را به سمتی که علاقه آنهاست و در آن استعداد دارند سوق بدهند و خانواده و معلمان نباید آنها را مجبور کنند که وقتی بی علاقه است کاری را انجام دهد، معلم باید مسئولیت پذیر و متعهد باشد ، باید به روزآوری باشد در مطالب چون الان دوره ای شده که همه چیز براساس اینترنت است و معلم باید متناسب با پیشرفت جامعه دانش آموزان را لحظه به لحظه با علم روز آشنا کند و از وسایل مدرن استفاده بهینه بکند؛ با والدین دانش آموزان نیز ارتباط مستقیم داشته باشد تا از وضعیت خانوادگی آنها مطلع باشد و تمام جوانب دانش آموز را زیرنظر داشته باشد تا بتواند به پیشرفت او کمک کند.
یک معلم در وهله اول باید یک مشاور و روانشناس خوب باشد. دانش آموزی داشتم که خیلی گرفته و ناراحت بود بعد که با او صحبت کردم متوجه شدم تا مادرش سرطان دارد، بعد که بیشتر با او حرف زدم خیلی از لحاظ روانی تاثیر مثبتی داشت. معلم نباید بیاید و دو کلمه روی تابلو بنویسد برود خانه، بلکه باید توجه و رسیدگی به دانش آموز را سرلوحه کار خود قرار بدهد.

*در صورت رخ دادن یک اشتباه از سوی دانش آموزان چگونه او را متوجه رفتار نادرستش می کردید.
من دلم رحیم بود و وقتی که بچه ها اشتباهی می کردند به آنها گوشزد می کردم و می کوشیدم متوجهشان کنم، مثل مادر و دختر نصیحتشان می کردم. حتی یک بار دیدم که یکی از دانش آموزان کتابش را زیر میز گذاشته و از روی آن تقلب می کرد ولی چیزی نگفتم و بعد از امتحان او را کنار کشیدم و گفتم فهمیدم تقلب کرده ای اما چون دوستت کنارت بود چیزی نگفتم. من خودم مخالف سرسخت تنبیه بدنی بودم و چون هر کسی و هر دانش آموزی یک شان و شخصیتی دارد، معتقدم در جمع هیچوقت نباید شخصیت یک بچه را خرد کرد.


*معلمی به زندگی شخصی شما لطمه نزده بود؟

 نه، من یک طوری تعادل ایجاد می کردم . صبح که به مدرسه میرفتم، عصرها هم سرگروه آموزشی بودم . در حدود بیست سال سرگروه آموزشی بودم و به روستاها برای بازرسی از مدارس در مقطع خودم می رفتم، شیفت سوم هم مدرس بودم برای معلمان. چون کتاب ها تغییر کرده بود و من سال 83 به کرمان رفتم و دوره دیدم. سپس دوره های ضمن خدمت برای معلمین را برگزار کردیم، اوراق امتحانی تصحیح می کردم، الگوهای برتر تدریس می کردم، تعیین سطح انجام می دادم و به سطحی رسیده بودم که خودم به معلمان نمره میدادم  و در جشنواره ها داور بودم. اما نمی گذاشتم زندگی شخصی ام در سایه قرار بگیرد.

*روش شما برای ایجاد انگیزه و تشویق دانش آموزان به درس خواندن چه بود؟

من مدرس روش های نوین تدریس بودم، خود م هم بهترین روشها را در کلاس پیاده می کردم و دانش آموزان نیز کارهایشان گروهی بود و خود دانش آموزان با سوال و جواب و همفکری یکدیگر کلاس را می گرداندند. درس را بخش بخش کرده و بین گروه ها به شکل یک مسابقه انجام میشد و بعد دانش آموزان یا سرگروه ها به حالت کنفرانس قسمت های مختلف درس را ارائه و توضیح می دادند.

دانش آموزانم یاد گرفته بودند مثل خودم روی تابلو می نوشتند و کلاس را اداره می کردند و من هم می نشستم روی صندلی و نگاه می کردم. بعد مشکلات نحوه درس دادنشان را به آنها می گفتم. همیشه سعی می کردم به روزترین آموزش ها را در کلاسم اجرا کنم.

در بحث انگیزه من بیشتر مدنظرم انگیزه های درونی بچه ها بود نه بیرونی، چون اینها زودگذر است. وقتی انگیزه درونی بچه ها بالا میرفت دیگر انگیزه های بیرونی مثل مسائل مالی نمی توانست آنها را از ادامه راه بازدارد. هیچوقت مقایسه انجام نمی دادم، خودم برای دانش آموزان جایزه تهیه می کردم و به آنها پاداش می دادم، فعالیت ها و اهداف خودم را بیشتر اجرا می کردم . تشویق ها هم همراه با تقدیر از دانش آموزان بود. تک به تک به نسبت فعالیت هایی که انجام میدادند نقاط مثبت آنها را بیان می کردم تا بقیه هم یاد بگیرند و توجه ویژه به دانش آموزانی که کمرو و خجالتی هستند، معلم باید فضای کلاس را طوری آماده کند که آنها نیز بتوانند ابراز وجود کنند و دیگر اینکه تجربیات خود را برای بچه ها بیان کنیم و شکستها و موفقیت هایمان را بگوییم، چون آنها یک الگو می خواهند تا همانندسازی کنند، پس چه بهتر که از تجربیات و دانسته های بزرگتران و معلمان خود بهره مند شوند تا از هر لحاظ برای آینده شان آماده شوند.

نحوه تدریس معلم نیز باید از آسان به مشکل باشد تا دانش آموز ناگهان جا نخورد، یعنی ابتدا او را با مطالب آشنا کنیم. اگر دانش آموز حس کند که در جامعه اطراف خود نقشی ندارد درس یاد نمی گیرد و نمی تواند موفق باشد. باید با خانواده ها هم صحبت بشود که فضا را برای رشد و پیشرفت دانش آموز خود مهیا کنند.

*تعامل مدیر مدرسه با معلمین بایست به چه شکلی باشد؟

اتفاقا یکی از عواملی که از برخی مدارس زده می شدم مدیر آن مدرسه بود. گاهی که کلاس من قبولی صد درصد داشت که در کل شهرستان بی نظیر بود مدیر به من میگفت تو به خاطر خودنمایی این کارها را می کنی و من می گفتم؛ خیر، برای پیشرفت دانش آموزانم تلاش می کنم.
بعدها که به برازجان منتقل شدم، هر زمان که مقامی کسب می کردم و مرا می دید از من عذرخواهی میکرد. حتی زمانی که خواهرم در بستر بیماری بود، مدیر مدرسه ای که آن زمان آنجا بودم به من اجازه نمیداد که پیشش بروم. تا جایی که مادرم به خواب یکی از همکاران آمده بود و خواسته بود پیش مدیر برود تا اجازه رفتن پیش خواهرم را بگیرد . اینها را می گویم که بدانید وقتی مدیر با معلم همراه نباشد، با دانش آموز همراه نباشد نمی توانند پیشرفت کنند، ولی اگر همراه آنها باشد همفکری و محبت مجموعه زیاد می شود. مدیر در مدرسه مانند مادر یک خانواده است و می تواند خانواده خود را به بهترین شکل اداره کند ، من کلاس را طوری اداره کرده بودم و طوری به بچه ها آموزش میدادم که حتی اگر خودم هم نبودم خود بچه ها کلاس را به شکل خوب و قابل قبولی اداره می کردند.
در اینجا لازم است از آقای شیروانی مدیر محترم مدرسه عترت و خانم راستاد همسر ایشان تشکر کنم که ایشان واقعاً تلاش می کردند، من در تمام عمرم مدیری مانند ایشان و به باتجربگی ایشان ندیدم و از سالی که مدرسه عترت تاسیس شد این دو بزرگوار بودند، بهترین مدرسه شهر در آن زمان عترت بود و الان هم هست، مجرب ترین معلم ها آنجا می آمدند و بیشترین قبولی مدارس نمونه نیز از مدرسه ما بود که آقای شیروانی در این زمینه واقعا جانفشانی می کردند.


*هنوز با دانش آموزان قدیمی خود ارتباط دارید؟

بله، دانش آموزان قدیمی هم به من لطف دارند. یکی از دانش آموزان خوبم که دوم دبستان در مدرسه عترت شاگرد من بوده الان عروسم است. حالا هم با بعضی ها ارتباط دارم و حدود 20 تن از دانش آموزانم که می شناسم پزشک شده اند. یکی از همکارانم هست که سه تا از فرزندانش دانش آموز من بوده اند و الان با مادرهای خیلی از بچه ها ارتباط دارم و همیشه به من لطف دارند.
 

*چگونه عنوان معلم نمونه کشور را کسب کردید؟

من یکی از معلمانی بودم که کلاسم بیشترین قبولی را در سطح مدارس شهرستان داشت و تقدیرهای آنرا نیز دارم. در امتحانات نهایی هم همیشه داتش اموزان کلاس من با اینکه در روستا بودند اما آمار قبولی صد درصد داشتند.
از سال 80 شروع کردم به نوشتن طرح درس که قبل از آن خیلی جا نیفتاده بود، و از همان سالی که شروع کردم مقام اول را داشتم ، در سال 83 در الگوهای برتر تدریس نمونه کشوری شدم، و بعد رفتم کرمانشاه و تقدیر به عمل آمد. در طول این مدت نیز دو بار معلم نمونه شهرستانی در الگوهای برتر بودم. علاوه بر این یک بار معلم نمونه استاتی و یک بار هم کشوری که این همزمان با بازنشستگی ام در سال 88 بود. رفتم تهران و تندیس و لوح تقدیر همراه یک ماشین پراید و سفر مکه به من اهدا شد.

 

*و معیارهای این انتخاب چه بود؟

 معیارهای آن تالیف ها بود و مقالاتی که در نشریات آموزش و پرورش منتشر میشد. علاوه بر آن ساخت وسایل کمک آموزشی، تقدیرنامه ها و شرکت در دوره های ضمن خدمت، آمار قبولی دانش آموزان و طرح درس نیز از معیارهای دیگر این انتخاب بود.

 

*برای همکارانتان چه توصیه ای دارید تا در کار تدریس و ارتباط با دانش آموزان موفق باشند؟

اول که حرفه معلمی یک حرفه مقدسی است و شغل انبیاء است و همانطور که انبیا هدایت مردم را برعهده دارند معلم هم وظیفه اش همین است و از ابتدا باید برنامه خود را روی پیشبرد اهداف آموزشی به بهترین شکل بگذارد و اطلاع رسانی به دانش آموزان را به بهترین نحو انجام بدهد. همچنین به شخصیت فردی آنها احترام بگذارد و با خانواده دانش آموزان ارتباط داشته باشد، چون هر دانش آموز وقتی به مدرسه وارد می شود ممکن است مشکلات عدیده ای داشته باشد، پس باید به دید فرزند خود به او نگاه کند و سنجش انجام بدهد و سپس بچه ها را هدایت کند. بچه ها را در اداره کلاس شرکت بدهد و آنها را به چشم یک مستمع نبیند که دانش آموز بتواند به عنوان یک همکار در اداره کلاس نقش داشته باشد و معلم متکلم وحده نباشد.

یک تعهدی داریم و نباید به سرنوشت بچه ها بی تفاوت باشیم و معلمی که دلسوز است غیرممکن است که به راحتی از کنار دانش آموز خود بگذرد. من حتی در مراحل سخت زندگی دانش آموزان نیز کنار آنها بوده ام و با مشکلات و سختی های زندگی آنها اشک ریخته ام و غمگین شده ام، در برهه ای یک دانش آموز بود که از کلاس طرد شده و معلم او را از کلاس بیرون کرده بود،، من او را به کلاس خودم آوردم و ازش دلجویی کردم. به نظرم معلم باید همینگونه دلسوز و پیگیر وضعیت بچه ها باشد.

*حرفی که با وزیر آموزش و پرورش دارید.

متاسفانه الان با زحماتی که معلمین ما متقبل می شوند و قشر مهم و زحمتکش جامعه هستند و با عنایت به اینکه تربیت یک انسان واقعا مشکل است و در زمانی که یک خانواده نیز تربیت فرزندان برایش مشکل است ولی معلم با 30 دانش آموز ارتباط دارد و باید به او رسیدگی کند آنگونه که باید زحمات معلم پاسخ داده نمی شود. تمام افراد جامعه ما که به یک جایی رسیده اند، حتی ایشان که وزیر شده است نتیجه زحمات خانواده و معلمان وی است، اما معلم که می خواهد کار تدریس و آموزش به فرزندان این مرز و بوم را انجام بدهد باید توان و انرژی داشته باشد.

قصد مقایسه ندارم اما باید ارزش معلم را طوری بالا ببرند که مثل کشورهای دیگر معلم بالاترین مقام را داشته باشد و امر آموزش را ارج بدهند. در برخی کشورها هر معلم نشانی دارد که بقیه با دیدنش در خیابان و مترو به او احترام می گذارند. پس باید در جامعه ارزش معلم بالا برود و در مرحله اول به نیازهای او توجه کنند. معلم بازنشسته حتی احتیاجات بیشتری دارد اما متاسفانه هنوز مشکلات این قشر برطرف نشده است.

الان هم شاهد مدارس و کلاس هایی هستیم که در چادر و صحرا برگزار می شوند، من از وزیر آموزش و پرورش تقاضا دارم کلاس هایی را برای بچه ها تدارک ببینند که نخواهند در آغل یا زیر درخت و یا در ساختمان های مخروبه کلاس خود را دایر کنند. دانش آموزان کشور ما از مستعدترین و برترین های جهان هستند حیف است که استعدادهای آنها هدر برود. اولین اولویت کشور بایست دانش آموزان باشد و روی استعدادهای آنها سرمایه گذاری کرده و همچنین امکانات درخور را برای آنها فراهم کنند.


 
*بهترین خاطره ای که از کلاس درس دارید.

دوم ابتدایی یک دانش آموزی یکی از وسایل بچه های کلاس های دیگر را برده بود (بیسکویت یا مداد) و مدیر مدرسه بدون هماهنگی با من به خانواده اش اطلاع داده بود، آن بچه هم ناپدری داشت و بعد دیدم ناپدری آن بچه طوری با کمربند کتکش زده که فردای آنروز می گفت میخواهم از مدرسه بروم. من مادر او را خواستم و صحبت کردیم. بعد هم این مسئله را به اداره انتقال دادم. پس از آن هم دانش آموز را تحت نظر خودم گرفتم و به طور ویژه به او احترام می گذاشتم که این یکی از خاطرات بد من بود و از کتک خوردن آن دانش آموز خیلی ناراحت شدم و تا مدت ها خاطره ی این دختر در ذهنم بود.  

*تفاوت معلم بودن با مادر بودن در چیست؟
هیچ تفاوتی ندارد. باور کنید گاهی حساسیتی که روی دانش آموزانم و روی درس آنها داشته ام روی بچه خودم نداشته ام و هیچ فرقی ندارد؛ همه دانش آموزان بچه های ما هستند.

خانه و مدرسه به عنوان دو نهاد اصلی تعلیم و تربیت هر جامعه ای محسوب می شود و وضعیت موجود هر جامعه ای نتیجه یادگیری دیروز افراد در خانه و مدرسه است و وضعیت فردای هر جامعه در نتیجه سرمایه گذاری هایی است که امروز روی دانایی افراد در خانه، مدرسه و جامعه انجام می گیرد.
یک اصل مهم دانایی می گوید: آینده یافتنی نیست، بلکه ساختنی است. اگر به دنبال ساختن آینده جامعه هستی بین خانه و مدرسه پل ارتباطی و دانش افزایی بزن و اجازه بده این پل از جامعه بگذرد.   

 

*غیر از معلمی شغل دیگری هم داشته اید؟

خیر، همیشه معلم بوده ام.

 

*چند فرزند دارید؟

حاصل زندگی من یک پسر است به نام مهدی رزم پا، که فوق لیسانس الکترونیک دارد. استاد دانشگاه بود و در حال حاضر مهندس ناظر می باشد، چندین مقاله در ژورنال های خارجی دارد و در کنفرانس های جهانی نیز ارائه داشته است. از ایشان تشکر می کنم که خیلی کمکم می کرد، مخصوصاً در چاپ و ویرایش تالیفات و حتی در نمونه شدن الگوهای طرح تدریس به من بسیار کمک کرد.
از همسرم نیز تشکر می کنم به لحاظ کمک هایی که به من می کرد و همواره در کنار من بود.

*بدترین خاطره ای که از دوران معلمی خود دارید.

من بیشتر با دانش آموزانم دوست بودم همیشه با آنها حرف می زدم و در آغوششان می گرفتم. من خیلی زیاد احساسی و مهربان هستم و روز آخر هم من را بغل می کردند و گریه می کردند.

یکی از همکاران من سرطان داشت و فوت کرد، دخترش دانش آموزم بود و مادرش همکارم بود. طوری من با این دختر ارتباط برقرار کرده بودم که انگار مادرش بودم و تمام اتفاقاتی که در منزل آنها رخ میداد را به من می گفت و من هم مثل یک مادر به حرف هایش گوش می کردم و به من دلبسته شده بود. طوری شده بود که می نشستم با بچه ها و دانش آموزانم دردودل می کردم و همه زندگیشان را می گفتند. من نیز دلداری می دادم و می گفتم خواهر من نیز چنین اتفاقی برایش افتاده است و تسکینی برای او بود و انقلابی در روحیه او رخ داد. تا سال هایی که در آن مدرسه بود روز معلم برای من نیز هدیه می آورد. پدرش که عضو شورای مدرسه بود در هر مراسمی اول از من تقدیر می کرد که زحمت بچه مرا خیلی کشیده است. من تا آنجایی که توانستم برای بچه ها کم نگذاشتم.


*نگاه مردم نسبت به شغل معلمی چگونه است؟

متاسفانه الان در جامعه سطح فکرها فرق دارد، آنها که بینش بالاتری دارند احترام می گذارند و ارزش معلم را می فهمند ولی بعضی معلم را تنها در فقر می بینند و در نداری و زحمت کشیدن و به این فکر نمی کنند که معلم ارزشمند است و مقام او آنطور که باید ارج نهاده نمی شود.

حتی یک بار پسرم به من گفت یکی از معلمانم را در حال مسافرکشی دیده ام و خجالت کشیدم که پول دستش بدهم و ناراحتم از اینکه یک معلم باید فراغت داشته باشد تا بتواند مطالعه و تحقیق کند و از لحاظ فکری در آرامش باشد؛ اما معلمان ما به دلیل مشکلات اقتصادی باید بروند دوشغله و سه شغله بشوند و سختی بکشند. معلم واقعاً جان خود را فدا می کند و خانواده ها گاهی از پس یک بچه برنمی آیند اما او در مدرسه برای پرورش دهها دانش آموز وقت و انرژی می گذارد.


 

*بهترین هدیه ای که در روز معلم گرفتید.

من هیچوقت انتظار و توقعی از دانش آموزانم نداشتم و فقط می گفتم حضور داشته باشید. در روستا بودم که یکی از دانش آموزانم یک نامه برایم نوشته بود متاسفانه بخاطر اسباب کشی و اینها نتوانستم آنرا نگهداری کنم. این نامه برای من خیلی باارزش بود، کلاس چهارم بود و کل احساسات خود و خصوصیات من را در آن نامه روی کاغذ آورده بود و کادو پیچ کرده به همراه گل به من هدیه کرد.
هیچوقت هم هدایا را جلو بچه ها باز هم نمی کردم و همیشه به مادرها می گفتم معلم ارزشش به چیزهایی مثل پول و سکه و کادو نیست، ارزش معلم فقط به درس خواندن دانش آموزان است و وقتی می بینم شما رتبه بالایی دارید، درس می خوانید و موفق هستید خوشحال می شوم.


*در حال حاضر چکار می کنید؟

در منزل مطالعه می کنم، پیاده روی و تماشای تلویزیون.


*پس اهل مطالعه هم هستید؟ چه کتاب هایی می خوانید..

بله، بیشتر کتاب های علمی می خوانم.

و کتابهایی که به تازگی خوانده ام "دانشوران دیروز و امروز" نوشته آیزاک نیوتن و " کشف قانون‌های کیهان" ، نوشته جین ویر و ترجمه حسن سالاری.

 

*تاثیر کتاب در زندگی آدمها چیست؟

کتاب در درجه اول در ارتقاء سطح علمی و بهبود حافظه موثر است و هم در زندگی روزمره انسانها خیلی تاثیر می گذارد.


*ورزش هم می کنید.

پیاده روی و بدنسازی انجام می دهم. گاهی هم به استخر می روم.

*اگر به گذشته برگردید باز هم معلم می شوید؟  

بله، قطعاً ... اتفاقا چند روز پیش برای خرید کفش رفته بودم و یک نفر به من سلام کرد. وقتی شروع به صحبت کرد، متوجه شدم از دانش آموزان من است و حالا پزشک شده است. نتیجه زحماتم را که می بینم کیف می کنم و هیچ لذتی در دنیا به اندازه لذت معلمی نیست.
پسرم نیز یک مدت استاد دانشگاه بود، وقتی شاگردانت تو را می بینند و افتخار می کنی به آنها، تدریس از این لحاظ خیلی عالی است.

 

*و حرف آخر ...

از مدیران و مجموعه آموزش و پرورش تشکر می کنم مخصوصا از آقای لواسانی همکار گرامی ام که اکثر جوایزم را ایشان با دست خود به من اهدا کرده است. ایشان خیلی برای من زحمت کشیده اند و همیشه در موقعیت هایی که کار اداری داشتم به ایشان زحمت می دادم. و تشکر از پدرم، چون اگر پدرم نبود ما موفق نمی شدیم، دو تا از خواهرانم وکیل هستند و من خودم هم با تشویق های در آزمون فوق لیسانس قبول شدم و برادرانم کار تجارت را پیشه کردند. پدرم همیشه به ما انرژی میداد و همین باعث پیشرفت ما شد. جا دارد اینجا از ایشان هم تقدیر کنم.

همچنین از شما که با من تماس گرفته و از من برای مصاحبه و حضور در دفتر تحریریه اتحاد جنوب دعوت کردید.

 

این بانوی معلم مهربان و دوست داشتنی ساعت ها مهمان تحریریه «اتحاد جنوب» بود. حین مصاحبه و حتی بعد از پایان آن حرف هایی زد و از خاطراتی گفت که حیفم آمد برخی از آنها را برایتان ننویسم. همراه باشید با بریده هایی از شعله های عشق در زندگی یک زن که بین مادر بودن و معلم بودن تفاوتی قائل نبود...

 

تقدیر شایسته، از شایسته

چون در آستانه روز بزرگداشت معلم هستیم می خواهم یادی هم از خواهرم شایسته داشته باشم. آن مرحوم هم معلم بودند، می خواهم اینجا از او تقدیر کنم، شایسته لیسانس جغرافیا داشت و در عسلویه تدریس می کرد، بعد از 6-5 سال تدریس در آن منطقه ی آلوده به شیراز منتقل شد. بیماری سرطان او نیز از همانجا شروع شد.

و چندین سال هم شیراز بود. خواهرم نمونه بود، مهربان و دلسوز، تقریباً 8 سال از من کوچکتر بود، با دو بچه. واقعا از نبودنش متاثرم .. حتی سالی که کنکور داشت به محل خدمت من، تنگ ارم می آمد تا تنها نباشم. در آن زمان پسرم مهدی 3 یا 4 سال داشت، خواهرم به دلیل علاقه ای که به من داشت می آمد پیش من و برادرانم و پدرم به او می گفتند تو کنکور داری و میگفت من می روم پیش شعله و او برای من دعا می کند قبول شوم و بعد که نتایج آمد در دانشگاه سراسری اصفهان رتبه 400 را در رشته جغرافیا کسب کرد و خیلی هم برای پسر من در این درس زحمت کشید. خواستم با گفتن این خاطرات از او یادی کنم. (با اندوه)

یک خاطره از تربیت معلم

یک خواهر کوچک دارم به نام شیرین که با هم 10 سال اختلاف سنی داریم، وقتی پرواز داشتم از تهران از صبح می نشست دم در و منتظر من بود. و مادرم به او میگفت الان نمی رسد و یک ساعت دیگر می آید اما او با بیقراری انتظار آمدنم را می کشید، این یکی از خاطرات شیرین تربیت معلم است.

مسیر طولانی عاشقی

زمانی که عیسوند بودیم دوشیفت به مدرسه می رفتیم و مسیر آن خیلی طولانی بود. با همکارانم نهار می بردیم و همانجا می خوردیم، یا غذا را می پختیم و دور هم می خوردیم، آن دورهمی برای من خیلی جالب بود.

کلاس درس در چادر

تنگ ارم در چادر درس می دادم، یکی از دوستان خانوادگی پدرم آنجا بود و یک اتاق از خانه خود را به ما داد و در آن اتاق به حدود 16 دانش آموز دختر و پسر درس می دادم، البته چند کلاس در مدرسه بود اما برای کلاس ما جا نبود و در حیاط مدرسه برایمان چادر زده بودند.

مادرم پناهم بود

در بچگی مادرم اتاقی را درست کرده بودند برای درس خواندن من و دوستانم. از ما پذیرایی کامل میکرد و در آن زمان آنقدر سطح فکرش بالا بود که برای من و خواهرانم معلم خصوصی می گرفت و هیچوقت کوتاهی نمی کرد. مرتب به مدرسه می آمد که ببیند ما در درس چکار کرده ایم. در دوره ای که حتی پدر و مادرها نمی دانستند که بچه شان کلاس چندم است اما والدین من تمام امکانات را برایمان فراهم می کردند.

خدا همیشه هوایم را داشته است

این را به فال نیک می گیرم که انتخابم به عنوان معلم نمونه کشوری در همان سال بازنشستگی ام صورت گرفت و زندگی من طوری بوده است که همیشه خدا هوایم را داشته است.

زندگی با بچه ها و برای بچه ها

یکی از دانش آموزانم انحراف چشم داشت که با کمک شوهرخواهرم که پزشک است کارهایش را انجام دادیم و در حال رایزنی هستیم که او را رایگان عمل کنیم. برای مستخدمان مدرسه نیز تا آنجا که دستم می رسید هوای آنها را داشتم و آنها هم هوای من را داشتند و حتی روی رنگ چای که برای من می آوردند حساس بودند.

دانش آموزانم من را فراموش نکرده اند

در روستا برای بچه هایی که از لحاظ مالی در مضیقه بودند کیف و کفش و لباس مدرسه تهیه می کردم، حتی یکی از آنها بعد از دیپلم گرفتن نزد من آمد، دختر بلندقد و زیبایی شده بود. به من گفت هیچگاه محبت های تو را فراموش نمی کنم.
در برازجان هم برای این بچه ها در بوفه مدرسه حساب گذاشته بودم و به بوفه دار می گفتم برای دانش آموزان نیازمند حساب ها را نگهدارید، برای برخی از دانش آموزان هم در اول مهر و نزدیک عید خرید می کردم. هرگز دانش آموزانم را فراموش نکردم و آنها نیز در تمام مدت من را فراموش نکرده اند.







کانال تلگرام اتحادخبر


نظرات کاربران
1403/09/19 - 14:39
0
2
سلام و احترام
من این مصاحبه رو تازه دیدم . بسیار برام جالب بود . برای سرکار خانم کیانی برازجانی آرزوی شادی و تندرستی دارم
با سلام خدمت شما سروران . خواستم از مدیریت و همه ی کارکنان اتحاد جنوب برای لطف و زحماتی که کشیدند جهت این مصاحبه تشکر کنم و همچنین از لطف و محبت همه ی عزیزانی که نسبت به بنده ابراز علاقه و توجه داشتید.
1396/02/13 - 09:33
0
8
درود بر دختر عموی گلم خانم شعله کیانی عزیز بهتون افتخار میکنم پایدار باشید /ج
1396/02/13 - 08:21
0
8
این است معنای انسانیت
ستایش میکنیم چنین فرشتگانی را که پیام آور صلح،عشق،دوستی و دانایی اند./ج
1396/02/12 - 16:36
0
8
روز معلم رو به همه ی معلمان دلسوز و زحمتکش کشورمون و پدر و مادر عزیزم تبریک میگم . مادرم به وجودت افتخار میکنم . از همه دوستان بخاطر لطف و ابراز محبتشون بویژه خاله ی عزیزم و دوست عزیزم آقای فخرایی تشکر میکنم . تشکر ویژه و اختصاصی من از مدیر و کارکنان بسیار محترم اتحاد خبر بخاطر انجام مصاحبه با مادرم . خسته نباشید . برای مدیر فرهیخته و کارمندان ارزشمند اتحاد خبر آرزوی موفقیت و پیروزی و سربلندی دارم ./ج
شعله جون باعث افتخار شهرستان دشتستان هست ،واقعا نمونه بارز یک زن زحمتکش و دلسوز و فداکار هست برای خواهر عزیزم ارزوی سلامتی و سرافرازی را دارم
1396/02/12 - 10:22
0
10
خانم کیانی یه چیزی یادش رفت
دستپختش هم خیلی خیلی عالیه.
آقا مهدی هم که بهترین رفیق ماست واقعا گله/ج
1396/02/12 - 08:04
0
9
مرحبا و صد آفرين به خانم كياني باعث افتخار دشتستان هستن./ج
1396/02/11 - 22:54
0
10
درود به خانم کیانی ناب و ارزشمند .../ج
1396/02/11 - 22:13
1
10
ایشان به معنی واقعی کلمه یک الگوی نمونه برای فرهنگیان عزیز مملکت هستند.
1396/02/11 - 21:58
1
10
با دیدن خانم کیانی خیلی خوشحال شدم و یاد دوران خوش مدرسه افتادم . من افتخار شاگردی ایشان رو داشته ام . از اتحاد خبر بخاطر اینکه خانم کیانی رو به مصاحبه دعوت کرده اند تشکر میکنم . انتخاب شما عالی بود .
ارسال نظر

نام:

ايميل:

وب سايت:

نظر شما:

تازه ترین خبرها

  • مذاکره با شیطان
  • بازدید میدانی «محمد زین العابدین» معاون نظارت و راهبری فنی پتروفرهنگ از شرکت های مستقر در استان بوشهر/ تصاویر
  • موتورسیکلت ۱۰ میلیاردی قاچاق در «دیلم» توقیف شد
  • استاندار بوشهر خواستار پس گرفتن شکایت مدیران استان از خبرنگاران و اهالی رسانه شد
  • تفاهم‌نامه بنیاد بین‌المللی غدیر و دانشگاه پیام نور استان بوشهر
  • ۳۰ هکتار زمین برای ساخت نیروگاه خورشیدی در بوشهر واگذار شد
  • نتایج و جدول لیگ قهرمانان اروپا در پایان دور هفتم
  • نظام اداری کارآمد، زیربنای رشد اقتصادی است/ تامین نیرو از طریق شرکت‌های پیمانکاری ظلم است
  • بهبود نظام حل مسائل کشور نیازمند پاسخ کارشناسی است/ بسیاری از مشکلات با امضا و دستور یک شبه حل نمی شود
  • ۷ کیلوگرم «شیشه» در عسلویه کشف شد
  • نگاهی به ناکامی پرسپولیس برابر ذوب‌آهن؛ از تاکتیک‌های ناکارآمد تا جنجال‌های داوری
  • قطع همکاری باشگاه استقلال با یک مربی رسمی شد
  • جودوکاران شهرستان جم به مسابقات قهرمانی کشوری اعزام شدند
  • اشتغال نیروهای بومی در صنایع بزرگ استان بوشهر فراهم شود
  • استاندار بوشهر خواستار راه‌اندازی دانشکده انرژی هسته‌ای در دانشگاه خلیج فارس شد
  • هنر نمایی جوانان هنرمند جم در نمایش «یک تکه از گفتار گم شده ماندانا» در چگاسه جم .
  • انجام عمل لگ اسکروی گردنی برای اولین بار در شهرستان دشتستان
  • بازدید فرماندار دشتستان از خانواده شهیدان در روز اول کاری
  • توسعه پایدار و لزوم تبدیل «مسئولیت‌ اجتماعی» به «مسئولیت قانونی»
  • سکوت در برابر زن کشی تابه کی؟
  • رعایت نظم و انضباط کاری و ایجاد انگیزه در پرسنل، زمینه‌ساز رسیدن به اهداف سازمان است
  • مادرم و آزادی!
  • ۳ مدیر کل جدید در استانداری بوشهر معرفی شدند
  • تقویت کادر پزشکی بیمارستان شهید صادق گنجی برازجان با اضافه شدن متخصصین جدید
  • خداحافظی باشکوه مسلم مسیگر، اسطوره فوتبال ساحلی ایران، در دیدار ایران و بلارس
  • ویژه برنامه هفته «ماها» در سراسر استان بوشهر برگزار می‌شود
  • اطلاعیه آب و فاضلاب استان بوشهر پیرامون قطعی آب در روزهای آینده
  • « در اندوهِ مصیبتِ چوپانان »
  • ضرورت تقویت جبهه مقاومت داخلی
  • پروژه دهکده گردشگری خلیج فارس گِره گشایی شد/ امضای تفاهم‌نامه بهره‌برداری از دهکده گردشگری خلیج فارس گناوه
  • آیین تکریم و معارفه فرماندار دشتستان/تصاویراختصاصی
  • معاونین جدید استاندار بوشهر معارفه شدند / تصاویر
  • دیدار فعالان ستاد مردمی دکتر پزشکیان با معاون سیاسی امنیتی استاندار بوشهر/ تصاویر
  • دیدار فعالان ستاد مردمی دکتر پزشکیان با معاون اقتصادی استاندار بوشهر/ تصاویر
  • هنر نمایی جوانان هنرمند جم در نمایش «یک تکه از گفتار گم شده ماندانا» در چگاسه جم .
  • تصاویر اختصاصی اتحاد خبر از دومین روز نمایشگاه بین المللی ایران پتروکم در جزیره کیش
  • خود را اصلاح طلب مقید به نظام و رهبری می دانم
  • بدرود؛ فرماندار غیر رسانه ای!
  • مراسم پنجمین سالگرد و رونمایی از اِلِمان فاخر سردار شهید سلیمانی برگزار شد/تصاویر
  • نسخه اینترنتی هفته نامه اتحاد جنوب/شماره 1326
  • نسخه اینترنتی هفته نامه اتحاد جنوب/شماره 1327
  • نسخه اینترنتی هفته نامه اتحاد جنوب/شماره 1325
  • بذل و بخشش ۵۰۰ میلیون دلاری عربستان برای دولت خودخوانده یمن
  • اشتغال بومیان در پارس جنوبی ساماندهی شود
  • افتتاحیه دومین نمایشگاه ایران پتروکم در جزیره کیش / تصاویر اختصاصی اتحاد خبر
  • .: یه آدم عادی حدود 4 روز قبل گفت: من فقط دارم میخندم. ...
  • .: مصطفی بهبهانی مطلق حدود 7 روز قبل گفت: سلام حرف و پیشنهاد ...
  • .: حامد امانی حدود 8 روز قبل گفت: احساس حماقت بسیار زیادی ...
  • .: علی حدود 8 روز قبل گفت: درود بر شما استاد ...
  • .: ذاکری حدود 9 روز قبل گفت: درود بر دکتر حاج ...
  • .: ایرانی حدود 10 روز قبل گفت: بابا خاوری رو پیگیری ...
  • .: اوا حدود 10 روز قبل گفت: سلام استاد کژال بختیاری ...
  • .: مرتضی از آبپخش حدود 11 روز قبل گفت: داریم به فصل گرما ...
  • .: مرتضی از آبپخش حدود 11 روز قبل گفت: درود بر فرماندار تلاشگر ...
  • .: مرتضی از آبپخش حدود 11 روز قبل گفت: خانم خویشدوست خواهشا ایقد ...