امروز: دوشنبه 08 ارديبهشت 1404
    طراحی سایت
تاريخ انتشار: 28 اسفند 1403 - 17:45
ویژه نامه نوروزی اتحاد جنوب (1)/ گفت‌وگوی «اتحادجنوب» با «ارسطو قائدی برازجانی»:

اتحاد خبر- رضا شبانکاره: در یکی از روزهای تعطیل بهمن‌ماه، «اتحادجنوب» میزبان جناب «ارسطو قائدی برازجانی» فرزند ‌زنده‌یاد استاد «ابراهیم قائدی برازجانی» بود تا درباره ی یکی از چهره‌های برجسته‌ی فرهنگی و علمی شهرستان دشتستان، برای چاپ در ویژه نامه نوروزی اتحاد جنوب گفت‌وگویی انجام دهد... استاد قائدی نه‌تنها یکی از چهره‌های فرهنگی دشتستان، بلکه از نامداران....

اتحاد خبر- رضا شبانکاره: در یکی از روزهای تعطیل بهمن‌ماه، «اتحادجنوب» میزبان جناب «ارسطو قائدی برازجانی» فرزند ‌زنده‌یاد استاد «ابراهیم قائدی برازجانی» بود تا درباره ی یکی از چهره‌های برجسته‌ی فرهنگی و علمی شهرستان دشتستان، گفت‌وگویی انجام دهد.
هرچند مایل بودیم چند تن از اعضای خانواده‌ی مرحوم استاد قائدی هم حضور داشته باشند، اما این امکان فراهم نشد.

«ابراهیم قائدی برازجانی» نه‌تنها یکی از چهره‌های فرهنگی دشتستان، بلکه از نامداران آموزش و پرورش استان بوشهر به شمار می‌آید. او چندین دهه از عمر خود را وقف تعلیم و تربیت کرد و شاگردان بی‌شماری را در سطوح مختلف آموزش داد. باور عمیقش این بود که برای ساختن آینده‌ی کشور، باید معلمانی شایسته پرورش داد؛ چراکه این معلمان‌اند که دانش‌آموزان را تربیت می‌کنند و نسل‌های آینده را می‌سازند.
علاوه بر این استاد قائدی را باید بنیانگذار زبان سراهای انگلیسی در استان بوشهر و به خصوص شهر برازجان نامید.
در خصوص ابعاد شخصیت استاد «ابراهیم قائدی برازجانی» با یکی از فرزندان ایشان به گفتگو نشستیم... 

 

اتحادجنوب: جناب قائدی، در ابتدا در خصوص خانواده و پیشینه خانوادگی زنده‌یاد قائدی بفرمایید.
- ابتدا عرض سلام و ادب دارم خدمت شما و خوانندگان گرامی هفته‌نامه‌ی وزین «اتحاد جنوب»، و سپاس ویژه از جناب آقای صابری که با انتشار ویژه‌نامه‌هایی درباره‌ی چهره‌های برجسته‌ی شهر، به نسل امروز عزت‌نفس و هویت هدیه می‌دهند. متأسفانه جوانان امروز شناخت چندانی از پیشینیان خود ندارند و منابع پژوهشی کافی نیز در این زمینه در دسترس نیست. لذا جا دارد از طرف خودم و خانواده، از ایشان برای این حرکت ارزشمند قدردانی کنم؛ چراکه آیندگان درباره‌ی این اقدامات قضاوت خواهند کرد.
اما در پاسخ به پرسش شما، مرحوم پدر به طایفه‌ی «قائدان»، «قائدی»، و «کویدون» تعلق داشت که با شاخه‌های مختلفی از جمله خاندان‌های «محبّی»، «آبیار» و  ... پیوند دارد. اگر اشتباه نکنم، خاندان ما قریب به سیصد سال پیش به برازجان مهاجرت کرده است. از لحاظ ریشه‌های قومی نیز، اصالت ما به قوم لر باز می‌گردد.

اتحادجنوب: پدر در چه سالی متولد شدند؟
- ایشان در سال ۱۳۱۸ در شهر برازجان چشم به جهان گشودند.

اتحادجنوب: آیا ایشان خواهر یا برادری داشتند؟
- تنها یک خواهر داشتند.

اتحادجنوب: نام پدر مرحوم قائدی چه بود؟
- نعمت


اتحادجنوب: در چه سالی پدرشان را از دست دادند؟
- ایشان در دو سالگی پدرشان را از دست دادند و با مادری سالخورده بزرگ شدند. اختلاف سنی میان او و خواهرش حدود ۲۰ تا ۲۵ سال بود. روایت شده که ایشان نذرِ «شاهزاده ابراهیم» بوده و به همین سبب، نامشان را «ابراهیم» نهادند. پدرشان را در سالی که بیماری همه‌گیر در برازجان شیوع پیدا کرد، از دست دادند. ایشان تحت سرپرستی مادر و پسرعمویش، «قائدرضا قائدی»، رشد یافتند. قائدرضا فردی روشن‌فکر و کشاورز بود و در همان سنین کودکی، پدر را به مکتب خانه فرستاد. یکی از مهم‌ترین خاطرات پدر از آن دوران، یادگیری قرآن کریم در «مکتب‌خانه‌ی میرزاعلی» بود. او همچنین حافظ و سعدی را به‌خوبی آموخت و ذهن روشن و توانمندش باعث شد که این آموزه‌ها، پایه‌های فکری‌اش را در آینده شکل دهد. همواره حافظ را ستایش می‌کرد و او را در برابر مولوی قرار می‌داد.

اتحادجنوب: دوران دبستان را در کدام مدرسه گذراندند؟
- مرحوم پدر، تحصیلات ابتدایی خود را در «مدرسه‌ی فرخی» برازجان، تحت نظر آقای «حبیب‌الله نگهبان» سپری کردند و در سال ۱۳۳۴ از این مدرسه فارغ‌التحصیل شدند.

اتحادجنوب: روند تحصیلات ایشان پس از دبستان چگونه ادامه یافت؟
-پس از اتمام دبستان، تحصیلات خود را در رشته‌ی طبیعی ادامه دادند و سپس وارد «دانشسرای مقدماتی شیراز» شدند. پس از پایان این دوره، به حرفه‌ی معلمی روی آوردند. جالب است عرض کنم که ایشان بورسیه‌ی «دانشگاه آمریکایی لبنان» در رشته‌ی پزشکی را دریافت کردند، اما به دلیل مشکلات مالی، امکان رفتن به آن دانشگاه را نداشتند. با وجود بورسیه، هزینه‌ی اندکی که برای سفر و اقامت لازم بود، در توانشان نبود. اقوامشان تلاش کردند تا هزینه‌ی مورد نیاز را فراهم کنند، اما ایشان نپذیرفتند و ترجیح دادند مسیر معلمی را ادامه دهند. همیشه از انتخاب خود رضایت داشتند و آن را بهترین تصمیم زندگی‌شان می‌دانستند.
پس از فارغ‌التحصیلی، به اردکان و سپیدان فارس منتقل شدند و تدریس را آغاز کردند. حدود هفت تا هشت سال در سپیدان فعالیت داشتند. نکته‌ی قابل توجه این است که اگر به آن مناطق بروید و جست‌وجویی انجام دهید، خواهید دید که نسل‌هایی که در آن زمان شاگرد ایشان بودند، اذعان دارند که بهترین مهندسان و پزشکان اردکان، پرورش‌یافته‌ی دست مرحوم قائدی هستند. همه‌ی شاگردانشان تأکید دارند که ایشان در آموزش زبان و سایر دروس بسیار سخت‌گیر و نتیجه‌محور بودند و تأثیر عمیقی بر آینده‌ی آن‌ها گذاشتند. بسیاری از آن‌ها اکنون در جایگاه‌های برجسته‌ای مشغول به کارند و همچنان از تأثیرات سازنده‌ی ایشان یاد می‌کنند. با وجود اینکه ایشان همواره سمت‌های مدیریتی داشتند، اما نقششان به‌عنوان یک معلم، برجسته‌تر از هر چیز دیگری بود.
در آن دوران که امکانات آموزشی محدود بود، پدر شاگردان خود را با پشتکار و سخت‌گیری به درس خواندن وادار می‌کرد تا بتوانند رتبه‌های برتر دانشگاهی کسب کنند، بورسیه بگیرند و آینده‌ای درخشان برای خود و خانواده‌هایشان رقم بزنند. نام ایشان هنوز در آن منطقه با نیکی و احترام یاد می‌شود.
در سال ۱۳۴۲، ایشان در دانشگاه اصفهان پذیرفته شدند و تحصیلات خود را در رشته‌ی زبان و ادبیات انگلیسی ادامه دادند.

 

اتحادجنوب: برای چه مقطعی؟
- مقطع لیسانس.

اتحادجنوب: لطفاً صحبتتان را ادامه دهید.
- بله. پدرم در سال ۱۳۴۹ از «دانشگاه ملی اصفهان» در رشته‌ی زبان و ادبیات انگلیسی فارغ‌التحصیل می‌شوند. در آن دوران، ادامه تحصیل برای معلمان ممنوع بود، اما ایشان پنجشنبه و جمعه‌ها به دانشگاه اصفهان می‌رفتند. در این میان، گزارشی علیه ایشان تنظیم می‌شود و بازرس برای بررسی وضعیتشان اعزام می‌گردد. یک‌بار موفق می‌شوند از این ماجرا جان سالم به در ببرند، اما در مرتبه‌ی دوم گرفتار شده و حکم انفصال از خدمت دریافت می‌کنند. به این ترتیب، ایشان از کار بیکار می‌شوند.

اتحادجنوب: این اتفاق مربوط به چه سالی است؟
-حدود سال ۱۳۴۳.

اتحادجنوب: لطفاً ادامه دهید.
ا- پس از دریافت حکم انفصال، مستقیماً به وزارت آموزش و پرورش مراجعه کرده و دادخواهی می‌کنند. به دفتر وزیر می‌روند، اما اجازه‌ی ورود نمی‌یابند و به ایشان گفته می‌شود که وزیر در جلسه است. با این حال، پدرم بی‌اعتنا وارد اتاق وزیر می‌شوند. وقتی وزیر با تعجب می‌پرسد: «چه خبر است؟» پاسخ می‌دهند: «به یکی از معلمانتان حکم انفصال از خدمت داده‌اید، آن هم فقط به دلیل اینکه در حال تحصیل و افزایش دانش خود برای خدمت بهتر به کشور هستم.» سپس از گذشته‌ی خود، از مادر سالخورده‌اش و از سختی‌هایی که متحمل شده سخن می‌گوید. سخنانش چنان تأثیرگذار بود که وزیر شخصاً حکم انفصال را لغو کرد. سپس خطاب به پدرم می‌گوید: «نزدیک‌ترین محل به اصفهان را انتخاب کن، هم تدریس کن و هم تحصیلت را ادامه بده.» در نتیجه، ایشان راهی مرودشت می‌شوند.
در آن دوران، حضور پدرم در مرودشت تأثیر بسزایی در پیشرفت علمی و آموزشی منطقه داشت. گاهی یک تغییر در مسیر زندگی یک فرد، مسیر زندگی یک خانواده و حتی یک جامعه را تغییر می‌دهد. بسیاری از مردم اردکان فارس خود را مدیون زحمات مرحوم پدرم می‌دانند و معتقدند که تغییر مسیر زندگیشان در آن دوران، حاصل تلاش‌های ایشان بوده است. در مرودشت نیز، طی ده سال تدریس، اثرات شایانی بر رشد علمی دانش‌آموزان و توسعه‌ی آموزشی منطقه برجای گذاشتند.

اتحادجنوب: آیا در آن زمان، زنده‌یاد قائدی ازدواج کرده بودند؟
- خیر، به‌عنوان مجرد به مرودشت رفتند. اما دو اتفاق مهم در زندگی ایشان در آنجا رقم خورد: نخست، در سال ۱۳۵۰ با یکی از شاگردان خود ازدواج کردند. برادرانم «علی» (۱۳۵۱)، «عباس» (۱۳۵۲) و «عبدالله» (۱۳۵۴) در همان دوران در مرودشت متولد شدند. دومین رویداد مهم، تأسیس نخستین مؤسسه‌ی آموزشی مرودشت بود. در این مؤسسه، تمام دروس مقاطع مختلف آموزش و پرورش آن زمان تدریس می‌شد.
پدرم در دو مقطع در مرودشت حضور داشت: نخست از ۱۰ مهر ۱۳۴۷ تا ۱۶ خرداد ۱۳۴۹، و سپس از ۱۶ خرداد ۱۳۴۹ تا ۲۵ شهریور ۱۳۵۴. سال ۱۳۵۴، دوران فعالیت ایشان در مرودشت به پایان می‌رسد.

اتحادجنوب: پس از مرودشت، مرحوم قائدی به کجا رفتند؟
- پس از مرودشت، در منطقه‌ی «فلکه‌ی گاز» شیراز ساکن شدند. اما در تاریخ ۲۵ شهریور ۱۳۵۴، به همراه خانواده به زادگاهشان، برازجان، بازمی‌گردند. همواره این پرسش برایم مطرح بوده که چرا فردی با مدرک لیسانس زبان انگلیسی، خانه‌ای در شیراز و مؤسسه‌ای آموزشی در مرودشت، تصمیم به بازگشت به دیارش می‌گیرد؟ به نظر من، تنها عشق به زادگاه و خدمت به مردم آن منطقه، چنین تصمیمی را توجیه می‌کند. در آن دوران، بسیاری تلاش می‌کردند که به شهرهای بزرگ‌تر مهاجرت کنند، اما پدرم خلاف این جریان حرکت کردند و گفتند: «چهل سال است که تنها بوده‌ام، تحصیل کرده‌ام، زندگی کرده‌ام. حال زمان آن رسیده که به دیارم بازگردم و به مردم خود خدمت کنم.»
پس از بازگشت، در دبیرستان‌های استان بوشهر و برازجان به تدریس مشغول شدند و عمده‌ی فعالیت‌هایشان در این شهر ادامه یافت.
در ۱۵ شهریور ۱۳۵۶، ایشان موفق به دریافت بورسیه‌ی «دانشگاه کالیفرنیای جنوبی» می‌شوند که یکی از معتبرترین دانشگاه‌های علوم انسانی در جهان است. اما پیش از عزیمت به آمریکا، اتفاقی جالب رخ می‌دهد: ایشان از پذیرش در این بورسیه بی‌اطلاع بودند، تا اینکه به‌طور تصادفی، نامه‌ی مربوط به آن را روی میز رئیس آموزش و پرورش وقت مشاهده می‌کنند. پس از اعتراض به عدم اطلاع‌رسانی این موضوع، مشخص می‌شود که تنها یک رقیب دارند. اما تصمیم بر آن می‌شود که آزمونی برگزار گردد.
فردای آن روز، بدون هیچ‌گونه آمادگی قبلی، از پدرم آزمون گرفته می‌شود. ایشان با اختلاف بالا موفق به قبولی در آزمون می‌شوند، اما رئیس وقت آموزش و پرورش همچنان از پذیرش این نتیجه سر باز می‌زند. در نهایت، پدرم اعتراض می‌کنند و خواستار برگزاری آزمونی دیگر در تهران می‌شوند. این بار نیز، با اختلاف قابل توجهی قبول می‌شوند و دیگر جای هیچ تردیدی باقی نمی‌ماند. در نهایت، ایشان به‌عنوان نماینده‌ی استان بوشهر، راهی آمریکا می‌شوند تا در این فرصت ارزشمند علمی شرکت کنند.

اتحادجنوب: علت سخت‌کوشی و تلاش بی‌وقفه‌ی پدر را در چه می‌دانید؟
- پدر از کودکی با دشواری‌های زندگی روبه‌رو بود، اما همواره در اندیشه‌ی رشد و پیشرفت. مکتب‌خانه‌ای که در آن آموزش دید، نقش مهمی در شکل‌گیری تفکر و انگیزه‌ی او داشت. او روزها به کار کشاورزی می‌پرداخت و شب‌ها زیر نور چراغ موشی درس می‌خواند. همین پشتکار و علاقه‌ی عمیق به مطالعه سبب شد که در آزمون زبان مربوط به بورسیه، به‌راحتی پذیرفته شود. یکی از توصیه‌های همیشگی‌اش این بود: «بی دلیل مطالعه کن. بی دلیل درس بخوان تا موفق شوی.»
در دانشسرا، بر اساس وسعت هر استان، تعدادی دانشجو برگزیده می‌شدند. از شیراز، «آقای رزم‌کن» نفر اول شد. پدرم و آقای رزم‌ کن در آمریکا نیز هم‌دوره بودند. فارغ‌التحصیلان دانشسرا از سراسر کشور به دیدار وزیر آموزش‌وپرورش وقت رفتند. پدرم از آن دیدار خاطره‌ای نقل می‌کرد که وزیر خطاب به آنان گفت: «شما سفیران فرهنگی ما در دانشگاه هستید، برای تفریح نرفته‌اید. باید پس از بازگشت، نظام آموزشی کشور را دگرگون کنید.»

اتحادجنوب: ایشان در دانشگاه کالیفرنیای جنوبی در چه رشته‌ای تحصیل کردند؟
- گرچه در اسناد رسمی رشته‌ی ایشان آموزش و پرورش ثبت شده، اما در واقع تحصیلات ایشان در حوزه‌ی علوم تربیتی بود. بورسیه‌ی تحصیلی به این دلیل به ایشان و هم‌دوره‌ای‌هایشان اعطا شد که پس از کسب دانش روز، به ایران بازگردند و در اصلاح نظام آموزشی نقش‌آفرینی کنند. افزون بر تحصیل در آمریکا، این گروه به چندین کشور اروپایی ازجمله اسکاتلند، فرانسه و انگلستان سفر کردند و به‌صورت میدانی در مدارس و کارگاه‌های آموزشی شرکت نمودند.
پدرم اگر پس از پایان تحصیل در شیراز می‌ماند، شاید هرگز این فرصت ارزشمند را به دست نمی‌آورد. او نه‌تنها در گروه اعزامی به آمریکا رتبه‌ی نخست را داشت، بلکه دانشگاه USC پس از فارغ‌التحصیلی‌اش به وزارت آموزش‌وپرورش ایران نامه‌ای نوشت و پیشنهاد کرد در صورت عدم نیاز کشور به بازگشت این گروه، پدر را برای ادامه‌ی تحصیل در مقطع دکتری بورسیه کند.
وقتی پدر همراه گروه به ایران بازگشت، وزیر آموزش‌وپرورش او را احضار کرد و با اشاره به نظر استاد راهنمایش درباره‌ی پایان‌نامه‌اش—«این پایان‌نامه نشان از تفکر و اندیشه‌ی عمیق شما دارد.»—از او تقدیر کرد. دو وزیر وقت آموزش‌وپرورش و آموزش عالی نیز طی نامه‌هایی از تلاش‌های ایشان ستایش نمودند. در یکی از این نامه‌ها آمده بود: «گزارش پیشرفت قابل‌تقدیر شما در امر تحصیل و کوشش تحسین‌برانگیزتان در آمریکا، موجب خرسندی و رضایت مقام عالی وزارت گردید.»
اما نکته‌ی مهم این بود که دانشگاه USC رسماً از وزارتخانه درخواست کرد که اجازه دهد پدر برای تدریس و تحقیق در همان دانشگاه بماند. این پیشنهاد که به‌واسطه‌ی نمرات عالی، پایان‌نامه‌ی کم‌نظیر و عملکرد درخشانش ارائه شده بود، سبب شد از او با عنوان «دانشمند» یاد شود. همچنین، معاون آموزشی وزارت آموزش‌وپرورش و وزیر وقت، هریک جداگانه لوح تقدیر به ایشان اعطا کردند.

اتحادجنوب: پدرتان در چه سالی به ایران بازگشتند؟
- مهرماه ۱۳۵۷.

اتحادجنوب: پس از بازگشت، ایشان در چه حوزه‌ای مشغول به کار شدند؟
- از سوم مهرماه ۱۳۵۷ تا ۱۴ مهرماه ۱۳۵۸، به تدریس در دبیرستان‌های برازجان پرداختند. سپس، از ۱۴ مهر ۱۳۵۸ تا ۱ مهر ۱۳۵۹ ریاست دانشسرای مقدماتی بوشهر را بر عهده گرفتند. در دهه‌ی ۶۰ و ۷۰ نیز در دبیرستان‌های امام خمینی، شهید بهشتی، سمیه و شهید رجایی برازجان تدریس می‌کردند. پس از آن، به مرکز تربیت‌معلم علم‌الهدی پیوستند.
ایشان بیش از نیم قرن تدریس کردند؛ از ۱۸سالگی آغاز به کار نمودند و تا ۷۰سالگی، تنها یک سال پیش از درگذشتشان، همچنان به تدریس مشغول بودند. با وجود فرصت‌های مدیریتی بسیار، تنها یک دوره ریاست دانشسرای مقدماتی را پذیرفتند، چراکه هیچ‌گاه علاقه‌ای به پست‌های مدیریتی نداشتند و خود را پیش از هر چیز، یک معلم می‌دانستند.

اتحادجنوب: زنده‌یاد قائدی در حوزه‌ی آموزش عالی نیز فعالیت داشتند. در این زمینه توضیح دهید.
- در آن دوران، افراد دارای مدرک لیسانس کم بودند و فوق‌لیسانس انگشت‌شمار. حتی در دهه‌ی ۷۰ نیز، در بسیاری از رشته‌ها تعداد فارغ‌التحصیلان کارشناسی ارشد در استان محدود بود. پدرم با مدرک دانشگاهی خود، نقشی کلیدی در توسعه‌ی آموزش عالی استان ایفا کرد.
ایشان در دانشگاه‌های آزاد، پیام‌نور (بوشهر و برازجان)، کشتیرانی، علوم پزشکی، کشاورزی، تربیت‌معلم، فرهنگیان، استانداری و... تدریس داشتند و در طول فعالیتشان، بیش از ۶۰ کتاب درسی را آموزش دادند. از ساعت ۵ صبح تا ۱۱ شب، زندگی‌اش وقف تدریس بود.
روزی که مدارک پدر را به دانشگاه شیراز بردم، مسئول بخش علوم تربیتی پرسید: «چرا ایشان به شیراز نمی‌آید؟ ما به او نیاز داریم و می‌توانیم او را عضو هیئت‌علمی کنیم.» اما پدر در پاسخ گفت: «من آموزش‌وپرورش را با آموزش عالی عوض نمی‌کنم.»
او اعتقاد داشت که آموزش عالی اگر با کمبود نیرو مواجه شود، این آموزش‌وپرورش است که باید آن را تأمین کند. پدرم به‌راحتی می‌توانست هیئت‌علمی شود، اما نخواست. حتی دکتر امامی رئیس دانشگاه آزاد بوشهر بارها از او خواست که عضو هیئت‌علمی شود، اما پدر نپذیرفت.
او عاشق معلمی بود و باور داشت که رسالت اصلی‌اش در آموزش‌وپرورش است، نه در دانشگاه.

اتحادجنوب: چه زمانی  «مؤسسه‌ی زبان انگلیسی حافظ» در برازجان تأسیس شد؟
- این مؤسسه در سال ۱۳۶۹ تأسیس شد و نخستین مؤسسه‌ی زبان انگلیسی در استان بوشهر بود که به همت مرحوم قائدی بنیان نهاده شد. او به دلیل عشق و علاقه‌ای که به زادگاهش داشت، این مؤسسه را در شهر خودش بنا کرد؛ در حالی که اگر نگاه اقتصادی در اولویت قرار داشت، شاید آن را در مرکز استان تأسیس می‌کرد. ما نیز تا امروز مشعل این راه را روشن نگه داشته‌ایم. در سال ۱۳۸۸، پدر به‌عنوان چهره‌ی ماندگار آموزش زبان انگلیسی در استان بوشهر معرفی شد که به‌گمانم نکته‌ای ارزشمند و شایسته‌ی ذکر است.

اتحادجنوب: در زمان تأسیس آموزشگاه، آیا تنها خودشان تدریس می‌کردند یا مدرس دیگری هم حضور داشت؟
- پدر به همراه «آقای راستی» تدریس را آغاز کردند. در آن دوران، آموزش زبان انگلیسی به‌طور گسترده وجود داشت، اما روش‌های نوین آموزشی تنها در آموزشگاه ما به کار گرفته می‌شد. کتاب‌ها به‌صورت ترم‌بندی شده تدریس می‌شدند و منابع آن‌ها از انتشارات معتبر کمبریج و آکسفورد تهیه شده بود. پدر همچنین برای نخستین بار سیستم صوتی و هدفون را به کلاس‌های زبان افزود تا کیفیت آموزش را ارتقا دهد.
به‌یاد دارم که روزی جوانی از محلات پایین‌شهر، با لباسی نامناسب، به آموزشگاه آمد تا زبان بیاموزد. آقای راستی او را بیرون کرد. وقتی پدر متوجه شد، با تعجب پرسید: «چرا او را بیرون کردی؟» آقای راستی پاسخ داد: «با لباس نامناسب و دمپایی آمده است!» پدر اما با تأکید گفت: «کسی که از این محله فقیر و کم برخوردار، با چنین لباسی، قدم در راه آموختن نهاده، باید او را روی سر گذاشت!» سرنوشت آن جوان بعدها تغییر کرد؛ زبان انگلیسی را به‌خوبی فراگرفت و در زندگی‌اش به پیشرفت‌های بزرگی دست یافت.

اتحادجنوب: آیا نکته‌ی دیگری درباره‌ی فعالیت‌های فرهنگی پدرتان دارید که بخواهید به آن اشاره کنید؟
- بله. پدر کتابی درباره‌ی گرامر تألیف کرد، اما هرگز درصدد انتشار آن برنیامد. او اعتقاد داشت که نویسندگی و تألیف بیشتر مناسب کسانی است که نمی‌توانند تدریس کنند و دانش را به‌صورت مستقیم منتقل نمایند. باور داشت که وظیفه‌ی اصلی ما، تربیت معلمانی شایسته است که بتوانند دانش‌آموزان را به بهترین شکل آموزش دهند. در سال ۱۳۵۷، بیش از پانصد الی ششصد جلد کتاب در حوزه‌ی علوم تربیتی از آمریکا به ایران آورد. او می‌توانست این کتاب‌ها را ترجمه کند، اما چنین نکرد؛ چراکه معتقد بود رسالت اصلی، تربیت معلم است. بعدها بسیاری از این کتاب‌ها ترجمه و در دانشگاه‌های ایران تدریس شدند. نگاه او همواره بر این اصل استوار بود که اگر معلمانی توانمند پرورش ندهیم، نسل‌های آینده دچار مشکلات جدی خواهند شد.

اتحادجنوب: زنده‌یاد قائدی در حوزه‌ی کشاورزی نیز فعالیت داشتند و در سال ۱۳۷۸ به‌عنوان «کشاورز نمونه‌ی استان» شناخته شدند. در این زمینه توضیحی بفرمایید.
- پدر در سال ۱۳۵۴ از شیراز به زادگاهش بازگشت. به مادرم گفت: «یک سال می‌رویم و برمی‌گردیم.» اما همان رفتن، بازگشتی نداشت. در سال ۱۳۵۸، تصمیم گرفت وارد عرصه‌ی کشاورزی شود. به منطقه‌ی «کناردون» در مسیر جاده امامزاده ابراهیم رفت و تا پایان عمر به این حرفه مشغول بود. او نه‌تنها تدریس و تحصیل را ادامه داد، بلکه در کشاورزی نیز به بالاترین سطح موفقیت دست یافت. از پیشگامان استفاده از تلمبه‌های برقی در منطقه بود و با مدیریت حدود ۴۰ هکتار زمین و حدود هزار اصله درخت نخل، تأثیر بسزایی در توسعه‌ی کشاورزی منطقه داشت.

اتحادجنوب: در پایان، اگر جمع‌بندی یا نکته‌ی خاصی درباره‌ی شخصیت پدرتان دارید، بفرمایید.
- در شخصیت پدرم، تلاش بی‌وقفه و استقلال رفتاری را می‌توان به‌وضوح مشاهده کرد. او از دو سالگی یتیم شد و بدون هیچ امکاناتی، مسیر زندگی‌اش را تنها با تکیه بر پشتکار خود طی کرد. خودش می‌گفت: «ما از قشر مرفهین بی درد نبوده ایم!» او در شرایطی سخت، با گرسنگی و آرزوهای سرکوب‌شده، به‌سوی دانشسرا رفت و همواره جزو شاگردان برتر بود.
در دوران تدریس، دانش‌آموزانش در سپیدان، بالاترین آمار فارغ‌التحصیلی و قبولی در دانشگاه را داشتند. در مرودشت نیز نخستین مؤسسه‌ی آموزشی را تأسیس کرد و توانست رتبه‌ی نخست را در تیم اعزامی ایران به آمریکا کسب کند. او در دانشگاه‌های استان بوشهر تدریس کرد و بیش از ۶۰ عنوان کتاب را به دانشجویان آموخت. حتی زمانی که در دانشگاه سکته کرد و خانه‌نشین شد، همچنان دغدغه‌ی آموزش و پیشرفت داشت.
آنچه ما، فرزندانش، از او آموختیم، اهمیت سخت‌کوشی و استقلال فردی بود. پدر، روزها در زمین کشاورزی کار می‌کرد، بعدازظهرها در آموزشگاه تدریس می‌کرد و شب‌ها تا دیروقت، به مطالعه و یادگیری می‌پرداخت. او با جدیت، تلاش و البته سخت‌گیری خاص خود، روحیه‌ی پشتکار و استقامت را در ما نهادینه کرد. مطالعه و دانش‌اندوزی، تا آخرین لحظات عمرش، همراه همیشگی او بود.













کانال تلگرام اتحادخبر


نظرات کاربران
ارسال نظر

نام:

ايميل:

وب سايت:

نظر شما:

تازه ترین خبرها

  • آیین افتتاح آموزشگاه رانندگی پایه یک و دو اژدری در برازجان برگزار شد / تصاویر اختصاصی
  • دو پیشنهاد روی میز مذاکرات فنی مسقط؛ ایران واردکننده سوخت هسته‌ای می‌شود یا صادرکننده آن؟
  • کوچه‌های بی‌سرانجام، تحلیلی بر فستیوال کوچه بوشهر ۱۴۰۴
  • ضرورت توسعه بنادر کوچک و محلی در جنوب استان بوشهر
  • زایمان موفق بامدادی به دست پرسنل ماهر اورژانس دشتستان
  • ۳ بوشهری به عنوان معلم نمونه کشور انتخاب شدند
  • 🎥ویدیو/ بوشهر براي بندرعباس در عزاست
  • افزایش ۸ درصدی تولید و جهش ۷۳ درصدی فروش حاصل تلاش‌های نوروزی در پتروشیمی بوعلی سینا
  • کاهش ۲۸ درصدی درآمد پتروشیمی شازند در فروردین ماه ۱۴۰۴
  • کوچه‌های بوشهر؛ از طنین نی تا تپش تاریخ
  • بعداز انفجار امروز انتقال خون بندرعباس اطلاعیه داد؛ نیاز فوری به این گروه خونی
  • همدلی پردیس با بندر داغدار؛ ادای احترام به جان‌باختگان حادثه بندر شهید رجایی
  • اعزام 4 دستگاه تانکرآبرسانی سیارامورعشایر استان بوشهر به بندر شهید رجائی هرمزگان
  • شکست شاهین عامری مقابل نود ارومیه
  • ۱۸ درصد اُفت درآمد پتروشیمی خارک
  • دیپلمات دشتستانی در قلب دیپلماسی جهانی
  • سرپرست اداره ورزش و جوانان شهرستان دشتستان منصوب شد
  • آیین افتتاح آموزشگاه رانندگی پایه یک و دو اژدری در برازجان برگزار شد / تصاویر اختصاصی
  • استعفای حسین عباسی از سرپرستی شهرداری عالیشهر
  • سیمان دشتستان؛ کارخانه‌ای بزرگ با سایه‌ای سنگین بر توسعه منطقه‌ای
  • آیین تجلیل از پاکبانان به مناسبت روز زمین پاک
  • دو پیشنهاد روی میز مذاکرات فنی مسقط؛ ایران واردکننده سوخت هسته‌ای می‌شود یا صادرکننده آن؟
  • گام بلند فرماندار دشتستان برای رفع بحران آب/ دستورات ویژه برای تقویت منابع در سعدآباد، آبپخش و دالکی
  • ادامه ۴ ماه سقوط سهام سیمان دشتستان/ سوء مدیریت سیمان دشتستان
  • انقلاب در نخلستان‌های بوشهر؛ «پیارم» و «مجول» جایگزین «کبکاب» می‌شوند
  • کوچه، شاخه ای از درخت مقدس آزادی است، نشکنیدش
  • سود شرکت ناگهان ۲۳ درصد کاهش یافت / هزینه اداری شرکت با ۹۰ درصد افزایش به ۲ هزار میلیارد تومان رسید! / نرخ رشد هزینه‌های مارون، به اندازه دو برابر تورم کشور
  • حکمرانی خردمندانه با انتصاب مشاور نسل(Z)
  • کشاورزی در بوشهر اسیر کم‌آبی؛ وعده‌هایی که عملی نشد
  • پیروزی پرگل اتحاد برازجان در هفته دوم مسابقات فوتبال پیشکسوتان