قدرت مظاهری

خَیّرِ سازنده‌ی مسجد قیطریه از ساخت مسجد انصراف داده و گفته ،،برایم به‌صرفه نیست!!!،،
 با فرمایشِ این بزرگوار، یه خاطره‌ی قدیمی، تداعی شد توی ذهنم :
یکی از آبادیای نزدیک روستامون دوتا آدمِ خیلی محترم داشت به اسم بصیر و سمیر که به شغل شریفِ دزدی و راهزنی مشغول بودن. دوتایی با وانتِ لکنته‌ و درب و داغونی که داشتن، می‌گشتن در و دهاتای اطراف و هرچی دمِ دست‌شون می‌اومد، می‌انداختن عقب وانت و می‌بردن شهر، آبش می‌کردن.
اسم‌شون!؟ گفتم که. بَصیر و‌ سَمیر! یعنی فرض کنید بصیر و‌ سمیر مثلاً ( بهتر از ب.ز یا ح.ش نیس!؟)
خلاصه، این دوتا شخصیت بزرگوار، موتورسیکلت، دوچرخه، گاری، گاو، گوسفند، پمپِ‌آب، سمپاش، شیرِ تمساح، تخم‌دایناسور و خلاصه هرچیزی که می‌دونِسَن می‌شه تبدیلش کرد به پول، توی یه‌چِش‌به‌هم‌زدن می‌قاپیدن و راهیِ شهر می‌شدن.
یه روز از یکی از آبادیای دور، یه گاو دزدیده بودن و بصیر به سمیر می‌گه من مهمون دارم. خودت برو شهر، گاوه رو بفروش و بیا سهم من رو هم بده. سمیر هم قبول می‌کنه و گاوه رو می‌بره و نزدیکای عصر برمی‌گرده آبادی.
ما بچه‌ها رفته بودیم روستای بصیر و سمیر که با بچه‌های اونجا مسابقه‌ی فوتبال بدیم. وسط مسابقه بودیم که یه‌بارگی صدای بگومگوی شدیدی بلند شد و یه‌کم اون‌ورتر از زمینِ بازی، دو نفر دس‌به‌یقه، مشغولِ کوفتن و مالوندنِ همدیگه شدن.
مسابقه تعطیل شد و همه‌مون همراه با باقیِ آدمای دِه رفتیم ببینیم ماجرا چیه!
وقتی رسیدیم، اوضاع کم‌کم اومد دستِ‌مون. طبق حدسی که زدین، بصیر و سمیر افتاده بودن به جونِ هم و  داشتن همدیگه رو غلت می‌دادن رو زمین و گِل‌مالی می‌کردن. چن‌تایی از آدما میانجی شدن و اونا رو از هم جدا کردن. اوضاع که یه‌ذره آروم‌تر شد، همه علت ماوقع رو جویا شدن ولی با جوابی که سمیر داد، نه فقط آدمای آبادی بلکه کل دنیا متحیر شدن و هنوز هم که هنوزه، از این تحیر و تعجب بیرون نیومدن!
ظاهراً بصیر سهمش رو از گاوِ دزدی طلب کرده بود ولی سمیر با قسم و آیه می‌گفت گاوه رو فروخته ولی روش ،،ضرر،، کرده!!!
می‌دونید! ... روش ،،ضرر،، کرده.
رو گاوِ دزدی ،،ضرر،، کرده بود!!!
حالا یه‌بار دیگه برگرد بالا، ابتدای یادداشت. همونجا که می‌گه خَیّر ... آها، آبارِکَلّا. زاکانی و همفکراش، معنای کلمه‌ی خَیّر رو هم عوض کردن. از این به‌بعد می‌دونیم خَیّر، کَسیه که کارِ خیرش باید سود و منفعت داشته باشه براش وگرنه، نمی‌صرفه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
_قابل‌توجهِ غلومعلیِ حداد عادل برای ساخت واژه‌ی جدید!_ ( راسی می‌دونید غلومعلی‌اینا برای هر کلمه‌ی چرندی که درمی‌آرن، کلی اِسکِن می‌قاپن از بودجه‌ی کشور!؟ ... نمی‌دونِسّید!؟ ... عیب نداره. حالا بدونید. )