قدرت مظاهری

...
یه‌دونه از این نماخنده‌ها (چاردرصدیای مجلس که همه‌ی حرفاشون سوژه‌ی طنزه) در آستانه‌ی مذاکره و نشستِ شنبه‌ گفته : «من توی مجلس بنابه درخواست خودِ عراقچی با مذاکرات مخالفت می‌کنم تا دسّاش برای چونه‌زنی باز باشه!!! »
وجداناً اگه آدم، شیرین‌ذهن، شیرین‌باور یا شیرین‌عقل نباشه، می‌آد وسط دعوا، توی یه فضای عمومی، استراتژی‌شو لو بده و بگه قراره این‌کارا رو بکنیم !؟
یعنی مثلاً هم می‌خواد ویتکاف و ترامپ و آمریکاییا رو خام کنه و سرشونو شیره بماله و هم مث زنگوله‌ی پشت شتر، همه رو خبر می‌کنه با جیرینگ‌جیرینگش!
بذارید یه‌ قصه‌ی واقعی تعریف کنم، جسم و روح‌تون منبسط‌الخاطر بشه.
هفتادهشتاد، شاید هم صدسال پیش که فیروزآباد به این‌ورا، راهِ مواصلاتیِ به‌دردبخوری نداشته و کوه‌ها هم بخاطر مقابله با راهزنا پر از آجان و امنیه بوده، یکی‌از خوانین فیروزآباد مباشرش رو می‌فرسته حوالیِ جنوب که یه‌مقدار تریاک بگیره و ببره براش. پیرمردِ فروشنده، تریاکا رو که آماده می‌کنه، می‌پیچه‌شون لای یه نایلون و اونا رو با یه‌دونه نامه‌ی رمزگونه که امنیه‌ها و آجانا رو گول بزنه، ارسال می‌کنه خدمت خان!
نامه‌ای که هنوزکه‌هنوزه، وردِ زبون مردمِ اون ناحیه‌اس و کم‌کم داره به‌شکل یه داستان فولکلور درمی‌آد :
« خدمت خانِ بزرگ فیروزآباد. سلام‌علیکم. امیدوارم حال‌تان خوب و سلامت باشد و درکنار خانواده، روزهای شیرین و دلچسبی را سپری کنید.
غرض از ارسال این سیاهه، علاوه‌بر عرض سلام و ادب، تذکر این نکته است که مقداری زعفرانِ درجه‌یک و فرداعلاء بوسیله‌ی جناب مباشر، تقدیمِ حضورتان می‌شود. امیدوارم در استفاده از آن، لذت وافر ببرید. »
بعد، زیر سطورِ نامه‌ی کوتاهش و توی همون برگ کاغذ، یه جمله‌ی به‌یادموندنی‌ هم می‌نویسه : « جنابِ خان عزیز، منظور از زعفران، همان تریاک است! »
دقت می‌فرمایید!؟
توی همون برگ و زیرِ همون سطرا!
اگه فکر می‌کنید توضیح بیشتری نیازه، حتماً کامنت بذارید و بگید بِهِم!