کد خبر: 43985 ، سرويس: طنز تلخند
تاريخ انتشار: 03 ارديبهشت 1394 - 11:29
قلی خان (22)

 "امروهیچستانی"

چو شرط این چنین شد که از هر سه یار،

یکی شان شود در "زلا" شهریار،

سخنگوی مجموعه ی شه گزین،

به این هرسه گانه بگفت این چنین:

کنون برگزینید از بین خویش

یکی را که رای از همه داشت بیش

هر آن کس که آرای او بیشتر،

نهد تاج شاهی کشور به سر

ولی هر کسی داد ، رایش به خویش

بدین گونه راهی نبردند پیش

چو این گونه شد ، مجمع شه گزین،

نظر داد بار دگر این چنین

که باید گزینیم از این سه یکی

به قرعه . که شد وقتمان اندکی

چو این گونه شد ، دکتر حقه باز ،

چنین گفت در گوش یاران به ناز :

چو قرعه به نام من آید کنون ،

تن هردو تان را کنم غرق خون

ولی گر شما برگزینید من،

برم هر دو در دو لت خویشتن

تقی چون شنید این چنین ، ترس کرد

و شهرام هم چهره اش گشت زرد

سپس هردو گفتند : شه دکتر است

به امید قرعه نباید نشست

بدین گونه دکتر شهنشاه شد

در آمد ز چاه و سوی ماه شد

همه کسوت پادشاهی یرش

نهادند تاج شهی بر سرش

ببردندش آن گه به تخت روان

تو گفتی که گشته است شاه جهان

چو دکتر بدین سان شهنشاه شد،

و دارنده ی حشمت و جاه شد،

چنین داد فرمان که شهرام را

و آقا تقی خان خوش نام را

گرفتند و در بند کردند زود

به یاران خود این چنین داد سود...

ادامه دارد

/ب1

لينک خبر:
https://www.ettehadkhabar.ir/fa/posts/43985