اتحاد خبر - خان :"بار پروردگارا، ثوابی از این مجلسِ پر فیض به روحِ درگذشتگان، بالاخص والدینِ بانی مجلس عطا بفرما."همه گفتند: "آمین"مُلَارضا مثل این که خبرِ آتش گرفتنِ خانه اش را به او داده باشند، مجلس را زخمی کرد، به سرعتِ نور از بالایِ منبر آمد پایین. یک چای گرم دبش سر کشید و رفت تا به دو سه مجلسِ دیگرش برسد.یک باره همهمه شد تویِ مجلس ...
خان
"بار پروردگارا، ثوابی از این مجلسِ پر فیض به روحِ درگذشتگان، بالاخص والدینِ بانی مجلس عطا بفرما."
همه گفتند: "آمین"
مُلَارضا مثل این که خبرِ آتش گرفتنِ خانه اش را به او داده باشند، مجلس را زخمی کرد، به سرعتِ نور از بالایِ منبر آمد پایین. یک چای گرم دبش سر کشید و رفت تا به دو سه مجلسِ دیگرش برسد.
یک باره همهمه شد تویِ مجلس، مثل کلاسی که مبصرش رفته باشد دفتر، گچ بیاورد!
پژواکِ صدای هیچ کس به اندازه یِ صدای خَش دار و توسری خورده ی مش جعفر روی اعصاب نبود. مثل این که یک بلندگو را درست هل داده باشند توی حلقش و خرد خرد آن را قی کند؛ می گفت:
"از وقتی این موبایل هایِ گوش فیلی افتاد توی دستِ بچه خُرده ها و دخترها موهایشان را افشان کردند در رقصِ باد؛ برکت از زندگی ها رفت. آسمان تعطیل شد و ابرها خشک و خسیس، هِق هِقِ گریه یِ خود را خوردند."
توی دل گفتم: "جانِ مش جعفر، وقتی شعر مرحوم "قیصر" را اسکی می روی، حداقل ظریف بخوان تا به عمقِ دل بنشیند!"
اکبر تمام غصه های دنیا را جمع کرد توی نی قلیان و یک باره فوتش کرد توی صورتِ مجلس. سرِ یک منی اش را تکان داد و گفت: "خدا پدرت را بیامرزد! گل گفتی!" قلیان را کشید جلوتر و گفت: "امسال ما هم مثلِ مردم، زمین ها را دادیم دَمِ غله. گندم ها تو زمین پیسید! ای هم اوضاع بارون! زّنَک مرتب به من می گوید:"سر تو بی روزی است!" می گویم:"سر تو و بچه هات بی روزی است که به هر کاری دست می زنم انگار لگد به رزقِ دیگران هم می زنم!"
پسر جِغله ای با رفیقش نشسته بودند گوشه یِ مجلس. موبایل هایشان را جفت کرده بودند تا یک بازی از تلفن آن یکی بپرد توی موبایل دیگری. زیر چشمی نگاه کردند به مَش جعفر. لبخند شیطنت آمیزی بر لب نشاندند. یکی به دیکری -طوری که مش جعفر و اکبر بشنوند-گفت: "تویِ قلبِ اروپا که این قدر برف و بارون میاد. لابد همه یِ موبایل ها را پیچانده اند لایِ پتو یا هُل داده اند زیر تاپو و زن ها با روبند می آیند بیرون!!!"
خدا آدم را گرفتارِِ گرگ بیابان کند اما تویِ مجلسی قرار ندهد که سنت و مدرنیته به جانِ هم می افتند.
"کل محمد علی" که آدم دنیا دیده ای بود و نیم عمرش را در کشورهای عربی حوزه خلیج دنبال یک لقمه نان دویده بود، گفت:"پدر آمرزیده ها؛ مردم مسابقه گذاشته اند برای پیشرفت، شما هنوز توی چاهِ زنخدان وول می خورید! کشوری که رویِ نقشه یِ جهان به ضربِ ذره بین باید آن را دید، جامِ جهانی و جامِ ملت ها برگزار می کند و ادعای میزبانی المپیک دارد و شهرستان ما با دویست پنجاه هزار الی سیصد هزار نفر و نیمِ وسعتِ قطر یک مرکز تفریحی-ورزشی درست و حسابی ندارد. پنج شنبه و جمعه ها جاده شاهزاده ابراهیم می شود رالیِ موتور سنگین و پارک "منابع" پاتوقِ چاله میدانی ها و قمه کش ها.
پسر بزرگِ جور گفت: پسرم را چند روز پیش برده بودم بیمارستان! پرسنل با زبان بی زبانی و تکیه روی عبارت "شتر دیدی، ندیدی!" سفارش می کردند که"جان بچه ات را بردار و برو یک جای دیگر." برای یک آنفلونزای ساده، چهار ساعت راه را کوبیدم و رفتم آن سرِ دنیا تا شاید دکتر جواب سلامم را بدهد! چند پٔک به قلیان دیدو شده زد و گفت:"خدا که وزیر بهداشت نداند که مهم ترین مرکز درمانی شهر؛ رادیو لوژی، سی تی اسکن و ... یک خط در میان خراب است و آزمایشگاه چهار آزمایشِ معمولی را به زور انجام می دهد.
جور گفت: اگر آن بیمارستان یک نانوایی بود، مرکز بهداشت به اندازه ی سن و سال خویش، آن جا را جریمه می کرد!
"مش علی"-مربی پرورشی! مدرسه- که تا آن موقع ساکت بود، فتیله را روشن کرد و گفت: "همه چیزمان به هم می آید. تعلیم و تربیت را نمی گویید که "اگر دستش تا مِرفق توی جیبِ مردم نبود جسد نیم بندش را تا الان به خاک سپرده بودند! مدیری که دستش جلو اولیا دراز باشد، در آموزش و تربیت وا می دهد و حاصل آن می شود که جامعه روز به روز بی سوادتر و بی فرهنگ تر می شود.!
مش کریم کلاهش را برداشت، دستی به زلف های بلندش کشید و گفت:"به یک وکیل، ماجرای خانه یِ توی شهرم را گفتم که؛ حاجیِ همسایه با پارتی در بلدیه، پنجره های خانه اش را هل داده توی حلقِ منزل ما. مبلغ هنگفتی خواست که کار را دربیاورد! یادِ یک ضرب المثل محلی افتادم."مُشک و گُلی هُم بازند، وای به دکون بقّالی"
نظمیه در ماجرای دزدی های زنجیره ایِ دِه، هر روز خبر می دهد که باندهای سرقت متلاشی شده اند. احتمالاً یک دزد دست و پا چلفتی گیر افتاده! اما این برای مردم نه اسباب می شود نه مال و نه احشام...."
پ.ن: تا متولیانِ این چند وزارت خانه و قوایِ فوق الذکر کنفرانسِ خبری برگزار نکرده اند و کلی آمار و ارقام تویِ حلق و چشم مردم نکرده اند، از خدمت مرخص می شوم و بقیه را می گذارم برای مجلس بعد...