کد خبر: 102555 ، سرويس: طنز تلخند
تاريخ انتشار: 01 مهر 1397 - 14:48
طنز / اصل انتفاعی

اتحاد خبر- مهدی پایدار: وقتی اسم غیر انتفاعی را می شنوم، حالم انتفاعی می شود و هیچ انتفاعی از آن نمی گیرم. اصلا شاید برای ما غیر انتفاعی باشد برای مدارس اصلِ انتفاعی! همیشه با این کلمه مشکل داشتم. در فرهنگ معین و غیر معین، دهخدا و غیر دهخدا هم چیزی دستگیرم نمی شود که نمی شود. غیر انتفاعی دو بخش است. بخش اول غیر. بخش دوم انتفاعی...

اتحاد خبر- مهدی پایدار: وقتی اسم غیر انتفاعی را می شنوم، حالم انتفاعی می شود و هیچ انتفاعی از آن نمی گیرم. اصلا شاید برای ما غیر انتفاعی باشد برای مدارس اصلِ انتفاعی! همیشه با این کلمه مشکل داشتم. در فرهنگ معین و غیر معین، دهخدا و غیر دهخدا هم چیزی دستگیرم نمی شود که نمی شود. غیر انتفاعی دو بخش است. بخش اول غیر. بخش دوم انتفاعی. معنی تحت الفظی آن همان غیر انتفاعی است اما معنی تحت تاثیر آن یه جور دیگر است. بگذریم 

 

دوسالی است که نشمین را در مدرسه پرطمطراق و کاملا غیر انتفاعی بووووق ثبت نام کردم. نه اینکه استطاعت مالی من در حد انتفاعی است که کاملا غیر انتفاعی است، بلکه در این در اندر دشت دشتستان، اپشن جدیدی برای ثبت نام آورده‌اند که حتما باید قبض برقت را روی کپی شناسنامه و چند قطعه عکس، آنهم در پوشه گیره دار مخصوص تحویل دهی. به غیر از قبض برق هم هیچ قبضی قبول نیست. دلیلش هم اینست که تعرفه زمستانه و تابستانه دارد. یعنی طبق قانون و اصل نمیدانم چندم اداره آ نقطه پ، شما باید در محله ای که ساکن هستی فرزند دلبندت را ثبت نام کنی. 

 

خب برای حقیر سراپا تقصیر هیچ وقت آیتم های بالا جور به هم در نمی آید و در ایام تیر و مرداد باید هزاران ترفند روی هم ببافم تا مدرسه ای پیدا شود که من فلک زده را از این کارزار برهاند. از آنجایی که قبض برقی برایم صادر نمی شود (بدلیل استفاده غیر مجاز از برق)  بد جوری کار ثبت نام گیر می کند. استفاده غیر مجاز را اداره برقی ها می گویند وگرنه من بخاطر اینکه دردسری به زحمت کشان اداره برق ندهم، برق را مستقیم وارد خانه کردم تا کارگران اتفاقات،نخواهند زحمت وصل برق را بکشند. با التماس به مدیر مدرسه با یک سطل رطبی که از سال گذشته در فریز داشتم قبض تلفن را که بالای دو سال است، ماهانه برایم صادر می شود، مساله قبص را حل کردم. این را هم بگویم که دو سال اخیر تلفن خانه ما قطع است.انگار اداره مخابراتی وجود ندارد. من هم به نشانه اعتراض آنقدر سیمش را کشیدم که فیوزش از توی خود اداره قطع شده. نمیدانم ماهانه چرا قبض صادر می شود. اما... 

 

خب در محله متمول ما سه مدرسه وجود دارد که نشان میدهد محله ما از نظر دانش فوق العاده عالی هستند و این نعمت را ما هم محله ایی ها هیچ وقت سبک نمی شماریم. ولی احساس می کنم اداره فخیمه آ نقطه پ ما را چنان سبک می شمارد که انگار حباب سکه و ارز. هر سه مدرسه را که میرویم بعد از سلام علیک جواب نه می دهند. تقصیر هم ندارند. یکی از مدارس شاهد است. یکی تیزهوشان و یکی نمونه. خب من که سنم به جبهه و جنگ نمی خورد. نشمین هم تیزهوش نیست. اما خداییش نمونه است. البته نه برای درس برای کم خوانی و نمره های زیر پانزده. خب بدین سان سه مدرسه را در محل براحتی از دست می دهیم و محلات دیگر هم قبض برق می خواهند که ما همچنان بی بهره ایم. 

 

به ناچار روی خود را ناخواسته به سمت مدارس غیر انتفاعی (البته بخوانید اصل انتفاعی) می کنم. وارد که می شوید نه قبضی می خواهد نه پوشه گیره دار. فقط می گوید هزینه آن اینقدر است. تکلیف چیست؟ بسم الله خواهر محترم لطفا نشمین را چنان ثبت نام کن که مشت محکمی بر دهان مدارس دیگر باشد. 

 

خب خیالم راحت است که مدرسه اصل انتفاعی شلوغ نیست و دخترم امسال نور علی نور است. چند هفته ای که می گذرد قبض هایی صادر می شود که هر کدام حاوی سلام علیک گرمی است که ولی محترم نشمین برای کلاس تقویتی فلان و فلان اینقدر پول واریز بفرمایید. آخر مگر کسی در کلاس به شما درس نمی دهد که مرتب باید از جیب مبارک مان که حاصل پرداخت نکردن قبوض برق، مقداری در آن مانده، خرج کنیم؟ خب دیگر کلاس تقویتی است. خب دیگر هزینه برق مدرسه است. خب دیگر آبسرد کن است و ده ها امکانات رفاهی. 

 

روزی از روزها که جلسه انجمن اولیا و مربیان بود به دعوت مدرسه، نیم ساعتی زودتر رفتم به مدرسه بووووق. مدرسه آنقدر تنگ و ترش است که عینهو خانه ابریم غلموسین. چهار تا اتاق زِوار در رفته دارد که با زلزله که چه عرض کنم اگر بخواهند کوچه را غلتک بزنند براحتی می آید پایین. 

 

تنها کریدور مدرسه، راهرو توالت مدرسه است که آنهم حکایتی دارد. مدرسه دویست و پنجاه نفری آنهم با بقول معمارها با یک چشمه توالت، چه عرض کنم. اتاق دوم را که دیدم آشپزخانه قدیمی بود با کاشی های گل مَنگلی . کلاس دخترم نشمین خانه بُنی بود که رویش نوشته بود کلاس هفتم الف! یواشکی از پشت پنجره کلاس را دیدم که چنان معلم علوم با مهربانی کلاس را اداره می کند که فکر میکردی خالکی بازیست و نه کلاس درس. یادم به زمان خودم افتاد که برای ضربه گیر بودن شیلنگ گازی آقا اجازه، به غیر از لباس های عادی، پلیور و کاپشن و دوتا شلوار کنز می پوشیدم تا شلنگی که با سرعت یک ماخ می آید پایین، اثرش کمتر باشد. حالا کلاس نشمین شده خالکی بازی! 

 

وارد کلاس شدم به نشانه اعتراض، اخمی کردم. معلم علوم کلاس اول راهنمایی خودم بود. یهویی گفتم آقا اجازه مگر بازنشسته نشدی؟ گفت: اِااایییی ده سال است. بخاطر اینکه هزینه غیر انتفاعی کمتر شود ما را استخدام کردند تا... غیر انتفاعی برایم به معنای واقعی کلمه معنی شد و در ادبیات جدید، معنیِ آن ملکه ذهنم شد. پیش مدیر مدرسه رفتم تا معنی انتفاعی را برایش توضیح دهم دیدم تا خانم مدیر مدیر تشریف ندارند و خانمی با لباس فرم مدرسه پشت میز نشسته. گفتم دختر خانم کلاس چندی عمو؟ نگاه غضب آلودی بهم کرد و فرمود مگر به من می آید دانش آموز باشم؟ گفتم نه ولله. ولی شاید غیر حضوری درس میخوانی یا مثل زمان ما شبانه هستی. پنسلش را چنان روی میز کوبید و فرمودند : آقای نسبتا محترم! من مدیر مدرسه ام. مودب باشید. در دل خود گفتم که به به مدیر مدرسه ای که مانتویش فرم مدرسه است آنهم صورتی، حتما انتفاعی از این غیر انتفاعی، نمی برد. دلم واقعا سوخت. جلسه انجمن اولیا و مربیان را که قرار بود در همان کلاس بُنی برگزار شود را ترک کردم و به حال مدارس غیر انتفاعی سیر گریستم. سراسیمه به خانه برگشتم. به منزل فرمودیم که اگر اجازه میدهی، منزل مرحوم پدرت را که بصورت اجاره به کارگران فصلی دادیم را بعنوان مدرسه غیر انتفاعی پارسا تغییر دهیم. منزل فرمودند که برای مدیریت، سرمایه، نیروی انسانی و... چیکار کنیم. تعجبم بر انگیخت که منزل سرمایه و نیروی انسانی را از کجا می داند. گفتم اون با من/ص

لينک خبر:
https://www.ettehadkhabar.ir/fa/posts/102555