کد خبر: 102030 ، سرويس: اقتصاد
تاريخ انتشار: 20 شهريور 1397 - 08:20
نوسان قیمت پراید و وجه ناپیدای ایرانی‌ها
اتحاد خبر: در روزگاری که انتظار برای شنیدن اخبار تلخ و حیرت‌انگیز و سرتکان دادن به نشانه تاسف و نگاه عاقل اندرسفیه به کارگزاران مملکتی به عادت ناخوشایند و یک بطالت ملی بدل شده است.
اتحاد خبر: در روزگاری که انتظار برای شنیدن اخبار تلخ و حیرت‌انگیز و سرتکان دادن به نشانه تاسف و نگاه عاقل اندرسفیه به کارگزاران مملکتی به عادت ناخوشایند و یک بطالت ملی بدل شده است.

احسان اقبال‌ سعید ‪-در روزنامه همدلی نوشت؛ اعلام هجوم حیرت‌انگیز هموطنان به سایت خودروسازی سایپا برای پیش‌خرید پراید و سایر محصولات این شرکت شاید در بادی امر در کنار سایر اخبار قرار بگیرد و در کنار سیل این دست رویدادها به فراموشی سپرده شود اما اگر نگاهی دقیق‌تر به آن بیفکنیم شاید به تحلیلی متفاوت از امروز و فردای مُلک و ملت دست یابیم پس از خروج آمریکای ترامپ از توافق برجام، تلاطم غریبی بر اقتصاد و نرخ اقلام در ایران حاکم شد. دلار و سکه به عادت همیشگی لگام بریدند و البته همچنان می‌تازند و اقلامی هم نایاب و کمیاب و چند برابر قیمت متعارف در بازار معامله شدند. اگر به عنوان یک ناظر با مردم عادی در کوی و برزن گفت‌وگو کنید حس می‌کنید که در شرایط بسیار ناهنجار اقتصادی قرار داریم و حتی بخشی از رسانه‌های فارسی زبان، نظام سیاسی را در خطر، متزلزل و متلاطم نشان می‌دهند. اما به‌راستی این تمام حقیقت است؟

 

در بحبوحه کثرت و شدت مخالف‌خوانی‌ها و ناله و نفرین به زمین و زمان و باور به اینکه کثیری از مردم در بد‌ترین شرایط اقتصادی به سر می‌برند، به یک‌باره 800 هزار نفر برای خرید خودرو به سایت شرکت سایپا هجوم می‌برند و در کمتر از چند ثانیه آمادگی پرداخت 10 هزار میلیارد تومان را دارند! به رقم خوب دقت کنید. اگر فرض کنیم هر دلار 13هزار تومان باشد، 10هزار میلیارد تومان چیزی حدود 770میلون دلار می‌شود.

 

در ایران ما در طول تاریخ بخش پنهان و ریاکارانه اقتصاد و سبک زندگی در طول تاریخ همیشه با روایت رسمی اختلاف کلانی داشته است و هیچ‌گاه ویترین، نمایانگر پستو نبوده است. شاید بلندی دیوار بناها و علاقه به مذاکرات و لابی‌های غیررسمی هم از همین فرهنگ نشات گرفته باشد. پول‌های درون بالشت و سکه و طلاهای درون متکا شاید به کار قصه مادربزرگ‌ها و هزارویک شب بیاید، اما این‌ها شوربختانه بخشی از واقعیت زیست غیررسمی امروز ما هستند.

مردمانی که سیر تاریخ و تلاطم به آنها آموخته که همه چیز چون کف روی آب است و تنها «مایه» است که می‌ماند، به خوبی یاد گرفته‌اند که شعارها و فریادها و خصومت‌ها از بین می‌رود و چیزی که می‌ماند فقط «بار» است و در این میانه کسی برنده است که بارش را بسته است.

 

این زمانه هم از این قاعده مستثنی نیست. در شرایط فعلی هم به‌رغم دشواری‌هایی که بخش‌هایی از مردم را تحت تاثیر قرار داده، اما گروهی به شدت مشغول استفاده و چند برابر کردن سرمایه و جستجوی مسیرهای جدید برای این کاتر هستند؛ خواه خرید پراید باشد که صبح تا شام به آن ناسزا می‌گویند و خواه پول خارجی و زر. به‌رغم افزایش پیاپی نرخ خدمات و خصوصا افزایش نرخ ارز، نرخ مصرف مردم تغییر محسوسی نداشته است.

 

به عنوان مثال در زمینه سفرهای خارجی کاهش محسوسی مشاهده نمی‌شود(حتی بسیاری از مابه‌تفاوت نرخ ارز مسافرتی با نرخ ارز در بازار، برای کسب سود بهره گرفته‌اند). البته احتمالا گروهی خواهند گفت که این‌ها مردم نیستند و تنها بخش کوچکی هستند؛ ولی مراجعه 8 میلیون نفری و تلاش 800 هزار نفری برای خرید پراید به امید افزایش قیمت احتمالا مشتی مشابه خروار است.

 

شراید متلاطم و ناپایدار اقتصاد ایران، برای بخش‌هایی از جامعه که الزاما به قدرت متصل نیستند و بخش‌هایی که بیشتر در رده‌های میانی هرم قدرت حضور دارند(اصطلاحا یقه سفیدها)، منافع پایدار و کم‌دردسر و پرسودی به‌بار آورده است. عده‌ای هستند که در شبکه‌های اجتماعی پست‌های به‌شدت انتقادی منتشر می‌کنند و هشتگ می‌سازند، اما فردا صبح خودشان در صف خرید هرچیز قابل احتکار و مناسب سوداگری حاضر هستند تا هزینه اقامت در نقاط خوش آب و هوا را از تحریم و تلاطم در گرمای تهران به‌دست آورند.

 

این شرایط خاص، گروه‌ها و طبقات مختلف را با کمیت و کیفیت‌های مختلف درگیر کرده است؛ یکی در حد فروش یک خودروی مستعملِ گران شده و دیگری در حد هدایت مافیای غذای کودک. اما نکته این است که تحلیل‌گران و رسانه‌هایی که انتظار یک بحران و اعتراض اجتماعی عمیق را دارند، نمی‌دانند یا به روی خود نمی‌آورند که بخشی از مردم از شرایط موجود متنفع می‌شوند. این تحلیلگران نمی‌فهمند که ناله و نفرین‌های درون تاکسی و در صف نانوایی را نباید به حقیقت کنش سیاسی-اجتماعی و میدانی مردم ربط داد.

 

چه اینکه جمع قابل اعتنایی از مردم فقط در حد هشتگ و متلک معترض هستند. این جماعت تا وقتی معترض هستند که اندوخته‌هایشان به‌خظر نیفتد. در واقع این جماعت برای حفاظت از اندوخته‌هایشان تا وقتی اعتراض می‌کنند که نظم مرکزی از میان نرود که اگر برود، دارایی آن‌ها نیز به خطر خواهد افتاد.

این جماعت همزمان که از بحران نفع می‌برند، معترض به آن هم هستند و این اعتراض آن‌ها تا جایی است که نظم مرکزی دچار خدشه نشود. این جماعت کسانی هستند که گروهی در رسانه‌های‌شان نوید «به‌پا خاستن» آن را می‌دهند. اما واقعیت این است که در روز واقعه احتمالا جماعت سفیهی را به نظاره بنشینیم. جماعتی که چند سال پیش فردی موسوم به «هخا» مدعی رهبری آن‌ها بود!

 

برخلاف نوستالژی و گذشته طلایی موهومی که در ذهن برخی نقش بسته است، ایران در درازنای تاریخ خود بحران‌های متعدد اقتصادی را پشت سرگذاشته است. شاید مقایسه آن‌ها با بحران فعلی حکایت قیاس پراید و پرادو باشد. چه اینکه در بحبوحه جنگ جهانی اول به سبب خرید آذوقه توسط قوای خارجی – که البته با زحمت و دلالی برخی از هموطنان و به قیمت بالاتر از عرف بازار صورت گرفت – چنان قحطی‌ای پهنه ایران را فراگرفت که یک سوم نفوس ایران آن زمان تلف شدند و حتی خیرین برای زنده ماندن جماعت، دیگ دمپختی رایگان بار می‌گذاشتند.

 

البته برخی چون احمدشاه قاجار خود گندم احتکار می‌کردند (حتی پادشاه وقت در مقابلِ اصرار رجل ایران‌دوستی چون مشیرالدوله که از او می‌خواستند گندم‌ها را به بازار عرضه کند تا رعیت هلاک نشود و دعاگو باشد؛ پاسخ می‌داد جز به قیمت بالاتر از بازار نخواهد داد). این مُلک و ملت از این روزها زیاد به خود دیده و زیستن در این شرایط را نیکو آموخته است؛ پس در قضاوت و عملکرد نباید چندان هم شتاب کرد که ایران سرزمین صبر و پیچیدگی‌ها بوده است./د

لينک خبر:
https://www.ettehadkhabar.ir/fa/posts/102030