امروز: يکشنبه 21 خرداد 1402
    طراحی سایت
جستجو:

اتحادخبر - دی هِلِیهُو: مَحسِمال گفت والا اِی آه دس مو بو میش زِوِیدِه. همه چیِه خوشون مُعَگِن میکُنِن و بعدش وُ مو میگِن وِیسا پسِ بِلَنگو مَجّت وُ اِعلانِش کُو. زِوِیدُو گفت خو تو سی چه گوشَشون میگیری!؟ وَختی می وینی پاک وِلات هاسِی فُحشَت میدِن، سی چه ایقِه خوتِه بد میکنی وَرِ همه! نمیتَری سی خوت آروم...

ارسال شده حدود 12 روز پيش

اتحادخبر - دی هِلِیهُو: خالوشِه، خالوزاشِه، نَمی چکارَشِه که ماشین فروشی داره. سِیپا، چِیپا، نِمینُم چه وَش میگِن. هَمی شُرکتَلِ ماشین سازی که هاسٌی مردمِه لخت میکنَنا. دیگ پسین اُومِدِی خونه دیدنُم. گفت خاله تامَت میزنِن ریشونا. تامَت میزنِن که ماشین دادنِه وُ مجلسییَل.

ارسال شده حدود 27 روز پيش

اتحادخبر - دی هِلِیهُو: یه زمین وِلی چَسویدِه وُ خونه مون که اُنگار صِحاوی چی نداره. میشزال دورتادورشِه خار کِرده بی و توش سَل و سُوزی می کاشت. کُدی، بادِنگون، غاچ، گِزَر، هرچی که وُ دَسِش می رسی، می کاشت توش و بعدش هم یه مُشتیشه می برد دم دِرِی بازاری میفرُخت و...

ارسال شده حدود 1 ماه پيش

اتحادخبر - دی هِلِیهُو: رفتُم تا حسین آواد و واگشتُم. خوم تَک و تِینا اِی خدا. گفتِن دِی محمود زوُنیشه عمل کِرده. یه دِتا قُطی اُومیوِه اِسَدُم، رفتُم دیدنش و واگشتُم. گفتُم زشته. بیس سال هُمسادِه بیدیمِه پُی هم. دیرازگوشِتون، کَلمَحد یه مریضی ناعلاجی گِرُفت، پاک خونه زِندِیشونه فُرُختِن و رفتِن حسین آواد کِریِه نشین واویدِن.

ارسال شده حدود 1 ماه پيش

اتحاد خبر- خان: می گویند: تویِ شب قدر؛ نصیب و قسمت یک ساله یِ انسان تعیین می شود. لابد نافِ ما با قبضِ جریمه گره خورده است.. قبل از نبش قبر مسیرهایِ دیگر توسط مأمورانِ خدوم؛ در کمالِ صحّتِ عقل و سلامتِ نفس قول شرف می دهم؛ از این تاریخ هر وقت گذرمان به آن بزرگراه افتاد. از ماشین پیاده می شویم، خود، اهل و عیال هُل می دهیم تا سرعت آن از سی تجاوز نکند...

ارسال شده حدود 1 ماه پيش

اتحادخبر - دی هِلِیهُو: پا پا کِردُم رفتُم تا سر دکون اُسمُیلو وُ اُومدُم. هرچی وُ ئی چیش دراُومده گفتُم دلُم تَش تَش میکُنه وُ سی افطار دلُم تَلیت میخا، مَحَل نِنا. خُوشِه زِه او رَه که یعنی نمیفهمُم چه میگی. خوم راس واویدُم پاچی پاچی رفتُم و واگشتُم. بِچِی ئی دور و زمون، اِی کارِ هیچ بیا اِی خدا !

ارسال شده حدود 1 ماه پيش

اتحاد خبر- خان: بار اول؛ در یک جاده ی کویری که مور و ملخ هم پَر نمی زد؛ به خاطرِ سبقت، جریمه ی سنگین شدم. فارغ از دوربین هایِ مدار بسته که انگار نصب شده اند فقط برای ثبتِ سرعتِ بیچاره هاییِ امثال من.. هر وقت هم ماشین را پارک می کنم توی خیابان یا خانه. باز پیامک جریمه دست از سر من بر نمی دارد!. تا بیایم، بجنبم و ثابت کنم آن ساعت و آن دقیقه در قوزآباد سفلی ....

ارسال شده حدود 1 ماه پيش

اتحادخبر - دی هِلِیهُو: یه رِواتی اُوسو که بُوام زنده بی، میکَشی که خیلی رِوات آموزنده وُ خاشی بی. می گفت زمانَلِ خیلی قَدّیم که مردم پُی اَسو و قاطر و اُشتر میرفتن ئی هل و او هل، یه قافِلِینی هاسِی میرفت هلِ چین و ماچین. اُوسُو چین و ماچین ایطحری نِبی که پاک بیخدا بوُوِن وُ خداپیغمبری چی نداشتوُوِن...

ارسال شده 2 ماه پيش

اتحاد خبر- خان: محمدو خنده ای کرد و گفت: "یک خبر خوب داشتم، بشنوی بال در می آوری!" گفتم: "اگر خبر دست اول باشد، مُشتلق داری! چند روز گذشت. به محمدو گفتم: ماجرای عزلِ مدیر چه شد؟ گفت: پرونده قطوری برایش ردیف کرده بودند لیک با کدخدا زشتی!!! اربابان، تمام تقصیرها افتاد به گردنِ دو خدمتگزارِ بیچاره و آن ها از کار معلق شدند!!! و رئیس هم چنان می تازد...

ارسال شده 2 ماه پيش

اتحادخبر - دی هِلِیهُو: یِهنا می گفت سی چه پاشون رفت و اُومد نمیکنیم! سی چه بُوا پاش شریک نِوِیمو سی تماته کاشتن! سی چه دِوَتِشون نمیکنیم که بیان خونه مون! مِی نِه سِیکاظُم آدمِ سر و زُون خاشی بی و پُی حرفَلِش میخندندِمون، سِلیمون هم وَرِش خاش اومده بی و یِهنا میگفت تا یا ما بِرِیم خونه شون یا اونا بیان خونه مون!پناوَرخدا. رفتیدُم تو مُدوَخ که بگردُم دیندِی پاتیلِ رُویی...

ارسال شده 3 ماه پيش

اتحاد خبر- خان: رسیدیم به یک خانه یِ ساده در دِه. محمدو گفت: "همین جاست... پیاده شد." کوبه یِ در را زد. در باز شد. پسرِ خوش قامتِ جور بود که موهایش جو گندمی شده بود. با خوش رویی ما را برد داخل. جواد متّکاهای نرمی گذاشت پشتِ سرِ ما و گفت:" والله؛ هر چه به پدر می گوییم از سیاستِ بی پدر و قدرتِ بی شرف دست بردار، اعتنا نمی کند!...

ارسال شده 3 ماه پيش

اتحادخبر - دی هِلِیهُو: میرَفت کویت و وامیگَشت. میگفت میرِیم از ری هَلِ اُبُودان سوار لَنج وِیمیم و میرِیم کویت. تو گمرک کویت حمالی میکِرد. میگفت از همه جا اومدنِه کویت. از فلسطینی و عُراقی و لبنانی بگیر تا هندی و فیلیپینی و ایرانی. میگفت اُما جنس خِراوتَر از همه‌شون، فلسطینیَلِن که سرِ خُدِیَم میخان کُلَه بِیلِن. استغفرالله.

ارسال شده 3 ماه پيش

اتحاد خبر - خان :محمدو گفت: "عبدو را یادت هست؟"گفتم: "کدام عبدو؟" سرش را خاراند و گفت: "مگر ما چند تا عبدو داریم توی دِه؟" راست می گفت. ما یک عبدو بیش تر نمی شناختیم! بی خیال گفتم:"چه شده؟ مُرده؟!"  گفت: "زبانت را گاز بگیر! طوری می گویی مرده! انگار یک بُز سینه پهلو کرده. درست است که این روزها مرگ از رگ گردن به انسان نزدیک تر شده...

ارسال شده 3 ماه پيش

اتحادخبر - دی هِلِیهُو: گفتُم چیش دراُومَدِه، بعدِ ایقه مُووایل و دوربین و هُزارتا چی دیه، سی چه یه فیلم کچیکی وُ بُوات نِداری تا وَختی دلُم تنگ وِیمو سیش، سِیلِش کنُم سی خوم! گفت بُوا کجا مینِها فیلم وَش بگیرِن! عکس هم زورکی وَش میگرُفتیم. گفتُم نه مث ئی که یه کِشا خونِی سِیبِرِیم که بیدیم...

ارسال شده 3 ماه پيش

اتحاد خبر - خان : رفتم عیادتِ حسنو. توی خانه ی رَبو غلغله بود. مثل کاروان سرا؛ یک گروه بار می انداخت، عده ای بلند می شدند و برخی آن چنان جا خوش کرده بودند؛ انگار نشسته بودند لبِ جوی و حوریان را به خواب می دیدند.حسنو دراز به دراز افتاده بود. آن جوانِ شوخ و شنگ مثلِ هلالِ ماه خم شده بود. فقط چشم هایش  مثل دو تیله در صورتش می گردید...

ارسال شده 3 ماه پيش

اتحادخبر - دی هِلِیهُو: گفت تُونَم مث بیویمی. گفتُم چه باکیه دِی والا. نِشسُم پس سرش وُ اُومدُم. رفتیدُم سر خاکِ سِلیمون اُما نَمی چِطَحر واوی که یه کِشا مَغرُو واوی وُ هر چی سیل کِردُم تا تاکسی چی گیر نمیا. همیطَحر ووُیسیدِیدُم که یه موتورینی وَرُم ووُیسا وُ گفت بیوی کجا میخِی بِرِی؟ گفتُم میخام بِرُم علی آواد.

ارسال شده 4 ماه پيش

اتحادخبر - دی هِلِیهُو : یه روزی وُ مدرسه وامیگشت تا موز دسشِه، یه روزی می اُومِه تا پِسّه وُ گردو وَش دادِنِه، یه روز دیِه وامیگشت تا کلوچِی خاشوُوَل دادنِه وَشون، روز بعدِش لوُبیه وشون میدادِن. کیک، بُسکوُت، کُندُر، بِلیسوُ، مَت و میوه، هرچی بگی، میدادِن وشون. ایقِه چی خاش خاش میدادِنشون که ما گُتتَرَل هم...

ارسال شده 4 ماه پيش

اتحادخبر-دی هِلِیهُو: دورش بگردُم. شیش هف سالِش بیدا، اُما می گفت مُونَم میخام پاتون بیام. پُی خوم و میشزال می اُومِه تو خیابون و همیطَحر که دَسَلِ کُچیکوشِه مُشت کِردِی، یِهنا شعار میدا و می گفت نه شرقی نه غرقی جمبوری اسلامی. دِی والا دورِت بگردُم، اِی میفهمیدی بعدِ چل پنجاه سال، شعار نه شرقی نه...

ارسال شده 4 ماه پيش

اتحاد خبر - خان :روضه خوان؛ مصیبت را سوزناک می خواند. حاضران؛ دست ها را مثلِ چتری چسبانده بودند به پیشانی طوری که روی چشم ها سایه افتاده بود. نمی دانم چرا هر کاری می کردم؛ گریه ام نمی گرفت! شیخ جَوَر می گفت: "هر که بر مصیبتِ آقا نگرید؛ به بیماریِ قساوتِ قلب مبتلا گشته است!" بارها از او شنیده بودم که: "با هر گناه، رویِ قلب که چون پرده یِ سفیدی...

ارسال شده 4 ماه پيش

اتحادخبر-دی هِلِیهُو: شیخ عَودِالخالق اُومِدِی خونه. هر چن وَختی یه کِشا میا سر میزنه وُ میره. تا چار پنج ماه پیش هم پُی بر و لِواسِ شیخیش می اُومِه اُما ایسو یه مدتیه که پُی کوت پاتلون میا. می گو هوا سرد واویده زِناموُ. سَلوُ می گو هاسِی الکی می گو. می گو خوش عَودَاً دیه لواسِ شیخی بَر نمیکنه. گفتُم خوش اُومدی زِناموُ.

ارسال شده 4 ماه پيش
صفحات: 1 | 2 | 3 | ... | 51 | 52 | 53

تازه ترین خبرها

  • .: مصطفی بهبهانی مطلق حدود 8 ساعت قبل گفت: با سلام حادثه ها ...
  • .: جواد حدود 17 ساعت قبل گفت: تناقض در گفتار شما ...
  • .: علی 1 روز قبل گفت: با سلام . چرا ...
  • .: مصطفی بهبهانی مطلق 1 روز قبل گفت: با سلام چقدر کیف ...
  • .: بهنام حدود 2 روز قبل گفت: کاملا مشخصه که این ...
  • .: پاکدخت حدود 2 روز قبل گفت: این عکس گلشیفته فراهانی ...
  • .: برازجان حدود 3 روز قبل گفت: درود بر آقای زاهدی ...
  • .: مصطفی بهبهانی مطلق حدود 4 روز قبل گفت: با سلام مطمئنا کار ...
  • .: صدرالله حدود 4 روز قبل گفت: سلام ما خریدارن زمینهای ...
  • .: شهروند.دشتستان. حدود 4 روز قبل گفت: هه هه .گندم وارداتی ...
  • آمار سایت

    بازدید امروز: 7036
    بازدید دیروز: 38780
    بازدید کل: 334347375

    افراد آنلاین: 31