کد خبر: 99558 ، سرويس: استان بوشهر
تاريخ انتشار: 27 تير 1397 - 19:00
از هزاران خاطره.../ به مناسبت انتشار هزارمین شماره اتحاد جنوب(1)
از اتحاد جنوب تا شهرداری دالکی

اتحادخبرـ دکتر سروش گرمسیری نژاد:  اولین سالی بود که بعد از چند سال سکونت در شیراز به واسطه انتقالی پدرم به زادگاه اجدادی خود آمده بودیم، مقطع پیش دانشگاهی بودم و مشغول درس خواندن، چون به کارهای اجتماعی بالاخص در دبیرستان شیراز علاقه مند شده بودم خیلی دنبال اینجور فعالیت ها بودم که با اتحاد جنوب آشنا شدم دقیق خاطرم نیست...

دکتر سروش گرمسیری نژاد

اولین سالی بود که بعد از چند سال سکونت در شیراز به واسطه انتقالی پدرم به زادگاه اجدادی خود آمده بودیم، مقطع پیش دانشگاهی بودم و مشغول درس خواندن، چون به کارهای اجتماعی بالاخص در دبیرستان شیراز علاقه مند شده بودم خیلی دنبال اینجور فعالیت ها بودم که با اتحاد جنوب آشنا شدم دقیق خاطرم نیست ولی به هر طریق بود؛ خودم رو به اولین یا دومین قرارگاه اتحاد جنوب واقع در خیایان پیروزی معرفی کردم، با مردی مهربان و گشاده روبرو شدم، یادم میاد بعد از آشنایی گفت: ما نمی توانیم دستمزد یا حقوق پرداخت کنیم، من هم گفتم عیبی نداره.
خلاصه قرار شد بریم و خبر بیاریم، حالا خبر ازکجا بیاریم، جونم براتون بگه اون موقع وسایل ارتباط جمعی اینجور نبود که همه منابع در دسترس باشه، چند روزنامه خریدم رفتم خونه و شروع کردم خوندن، منزل پدری اون موقع خیابان آیت بود. به این واسطه اولین خبری که به اتحاد دادم برای چاپ گرچه خبر ناگوار انفجار تانکر سوخت در خیابان آیت بود ولی چاپ شد. نشریه که چاپ شد، تهیه کردم و سریع قسمتی که نوشته بود: خبرنگار اتحاد جنوب: سروش گرمسیری نژاد رو به خانواده نشون دادم خیلی خوشحال شدن. خیلی برام ارزش داشت.
خلاصه علاوه بر درس خوندن به فعالیت در نشریه مشغول بودم. حتی زمانی که به واسطه دانشگاه در برازجان نبودم؛ وقتی میومدم میرفتم دفتر و کمک می کردم. کلی با ذوق و شوق در جلسات، نمایشگاه ها، همایشهای اداری، فرهنگی و... شرکت می کردم کارت داشتیم هر جا می رفتیم مثل علامت میتی کمان (برنامه کودک اون سالها) همه احترام می گذاشتن. برادرم (سیاوش) نیز به واسطه من به حوزه نشریه علاقه مند شد و فعالیت رسانه ای رو شروع کرد. تا اینکه سال 84 بعد از اتمام دوره سربازی به واسطه اینکه رشته تحصیلیم معماری بود و جویای شغل بودم در یکی از شهرداری های استان برای ما شغلی مهیا شد ولی تا برازجان فاصله داشت. رفتیم قرار شد مدارک رو ببرم. همون موقع (دی ماه 84) بود رفتم فرمانداری دشتستان قرار بود استاندار وقت بیاید طبق معمول به مسئول دفتر گفتم می خوام فرماندار رو ببینم گفت: سریع برو و بیا، درخواستی برای اشتغال در فرمانداری با توجه به سابقه خبرنگاری اتحاد نوشته بودم؛ دادم فرماندار وقت (آقای اکسیر، هر کجا است خدایا به سلامت دارش) پاراف کرد. اومدم بیرون و به هر ترتیب ما در روابط عمومی فرمانداری مشغول شدیم (مسئول وقت روابط عمومی حاج عباس دهقان بود، که هرکجا است خدایا به سلامت دارش نیز خیلی موثر بودن) و همیشه با رسانه ها ارتباط خوبی داشتیم. شبکه های مجازی که نبود با تلفن ثابت و فاکس با رسانه ها ارتباط داشتیم تا مدتی روسا و مسئولان ما رو به نام اتحاد می شناختند تا بعدها که متوجه شدند اومدیم فرمانداری. با تمام وجود به کارم ادامه می دادم تا اینکه در آزمون استخدامی آموزش و پرورش قبول شدم و رفتم بوشهر.
بالاخره بعد از خدمت در مدارس بوشهر، ستاد آموزش و پرورش استان و استانداری همان ذهنیت دوره ایی که می رفتیم پیش مسئولان و می گفتم گرمسیری هستم از اتحاد جنوب به حقیقت پیوست، ذهنیتی که دوست داشتم زمانی رسانه ای بیاید و در جایگاه مسئول پاسخگوی آن باشم؛ آری شهردار دالکی شدم. شهردار زادگاه متولی اتحاد جنوب. پس بار دیگر اون دیالوگ رو به طریقی از نگاه فرهنگی در مجامع فرهنگی می گویم؛ شهردار شهری هستم که متولی اولین نشریه بعد از انقلاب در دشتستان می باشد. به قول عوام کوه به کوه نمیرسه ولی آدم به آدم میرسه. روزی که قرار شد برم و دالکی مستقر بشم مجدد به قرارگاه اتحاد و مدیر آن ادای احترام کردیم. اینم بخشی از خاطره شروع فعالیت ما در اتحاد و ادامه داشتن آن به صورت های مختلف در سالیان دراز تاکنون که ادامه دارد. آری از اتحاد تا دالکی .......

لينک خبر:
https://www.ettehadkhabar.ir/fa/posts/99558