کد خبر: 97302 ، سرويس: طنز تلخند
تاريخ انتشار: 06 خرداد 1397 - 13:49
طنز اختصاصی اتحاد خبر؛
تاکسی دربست؟

اتحادخبر-شوالیه زرد: (میدان دژ) مسافر: فردوسی؟ راننده: نه مسافر: دربست؟ راننده: بله سوار شید. مسافر: آقا بشرطی سوار می شم که نه اخبار رو تحلیل کنی، نه نقد کنی و نه رادیوت خبر پخش کنه! راننده: باشه! بفرمایید سوار. (مسافر سوار می شود) راننده: ببخشید، چرا با اخبار و خبر و تحلیل مخالفید؟ همه دربست می گیرن که براشون خبر بدم و تحلیل اخبار داشته...

 "مطبوعات "


(میدان دژ)
مسافر: فردوسی؟
راننده: نه
مسافر: دربست؟
راننده: بله سوار شید.
مسافر: آقا بشرطی سوار می شم که نه اخبار رو تحلیل کنی، نه نقد کنی و نه رادیوت خبر پخش کنه!
راننده: باشه! بفرمایید سوار.


(مسافر سوار می شود)
راننده: ببخشید، چرا با اخبار و خبر و تحلیل مخالفید؟ همه دربست می گیرن که براشون خبر بدم و تحلیل اخبار داشته باشیم، شما برعکسید؟
مسافر: چون خودم منبع موثقم!
راننده: روزنامه نگارید؟
مسافر: بله.
راننده: آها، الان دو دلاریم افتاد، بذارید یه موسیقی خوبی براتون بذارم، سمفونی شماره نه بتهون خوبه؟
مسافر: تشکر ولی پنجش بهتره!


(چهار راه فرانچی)
راننده: من همیشه برام سوال بوده که چرا شما مطبوعاتی ها فقط اخبار مسئولین رو برای مردم منتشر می کنید، از مشکلات ما به مسئولین نمی گید، همین ما تاکسی ها، می دونید چقدر مشکل داریم؟
مسافر: شما روزنامه می خونید؟
راننده: نه.
مسافر: پس از کجا می دونید؟
راننده: چون هیچکدوم حل نشده، همه شون همچنان هستن و طبق قانون پایستگی مشکلات، مشکلات از مسئولی به مسئول دیگه انتقال پیدا می کنه و در مقابلش قانون عدم پایستگی بودجه ها وجود داره!
مسافر: نه آقا همه اینطور نیستن، ما همه اخبار رو منعکس می کنیم ولی انعکاس خبر باماست، انجام خبر که..
راننده صحبت مسافر را قطع می کند: با دوغ!


(میدان بیمارستان)
مسافر: اصلا چرا خود شما مشکلاتتون رو به خبرنگارا و نشریات نمی گید؟
راننده: خب ما از بس مشکل داریم و گرفتاریم که وقت نمی کنیم! بعدشم از بس یک و دو کردیم و کلاچ و ترمز گرفتیم که سوادمون نم کشیده، بعدترشم، نگارش مطبوعاتی بلد نیستیم، اصن کار ما نیس!
مسافر: شما همین هفته یه مطلب بنویس بیار بده ما، ما خودمون نگارشش رو درست می کنیم و پیگیری می کنیم، هفته ای یه بار بیار، خوبه؟
راننده فکری می کند...: برامون بد نشه؟!
مسافر: نه بابا، چه بدی؟
راننده: بخاطر همین چیز بیان و بعد بیان...!
مسافر: نه بابا همه می نویسن.


(خیابان شریعتی)
راننده: خب چرا خودتون نمی نویسد؟
مسافر: من چه می دونم شما چه مشکلی دارید؟
راننده: همین نرخی که ما داریم و هر ماه باید وام بگیریم و دری رو که مسافرا از ته دل می کوبن رو تعمیر کنیم و گرونی همه چی و...
مسافر: نه من نمی دونم، خودتون بنویسید و از همین هفته بیارید ما مطلبتون رو کار می کنیم.
راننده زیر لب می گوید: خیلی هم بی کارم؟!
مسافر: آقا بی زحمت رو بروی پاساژ شهرداری وایسید.
راننده: بفرمایید.
مسافر: پول خورد ندارم فقط ده تومنی دارم.


(پیاده می شود و در را آرام می بندد)
راننده: منم بقیشو نمی دمت تا از مشکلات با خبر بشی!


(راننده می رود و مسافر هنگ می ماند)/ص


                                                                                                                                     نویسنده: شوالیه زرد

لينک خبر:
https://www.ettehadkhabar.ir/fa/posts/97302