امروز: شنبه 01 ارديبهشت 1403
    طراحی سایت
تاريخ انتشار: 13 ارديبهشت 1397 - 08:17

اتحاد خبر: در گزارشی به عیادت چندساعته قربانیان اسیدپاشی از معصومه جلیل‌پور که اخیرا در تبریز مورد هجوم یک اسیدپاش قرار گرفت پرداخته است.

اتحاد خبر: در گزارشی به عیادت چندساعته قربانیان اسیدپاشی از معصومه جلیل‌پور که اخیرا در تبریز مورد هجوم یک اسیدپاش قرار گرفت پرداخته است.

 

در این گزارش آمده است:

«سوزش اسید وحشتناک است. جراحی‌ها زیاد و دردناکند. تحمل واکنش‌های مردم در کوچه و خیابان طاقت‌فرساست. اما سخت‌ترین لحظه‌ها، زمانی است که خبر اسیدپاشی جدیدی می‌شنویم. آن وقت است که ویران می‌شویم و همه صحنه‌ها دوباره جلوی چشمان‌مان می‌آید. همه چیز تازه می‌شود وقتی می‌فهمیم قربانی دیگری به جمع ما اضافه شده.» این را قربانیان اسید پاشی می‌گویند در دیدار با معصومه جلیل‌پور در بیمارستان سوانح سوختگی شهید مطهری. معصومه سرتاپا باند پیچی شده و روی تخت افتاده. پتوی سبز رنگ نازک رویش. درست شب سال نو وقتی به خواستگارش «نه» گفت، این بلا سرش آمد. این بار اسید قربانی‌اش را از تبریز انتخاب کرد. اتاق معصومه با پرده‌ای از بیمار کناری‌اش جدا شده و بوی الکل، سوختگی و درد فضا را آکنده.

 

محسن مرتضوی و معصومه عطایی هر دو از اعضای هیأت مدیره انجمن حمایت از قربانیان اسید پاشی هستند، انجمنی که قرار است با تقسیم دردها به تسکین غم، آلام و بی‌قراریشان کمک کند. باهم با این درد کنار بیایند و کمک کنند برای تکرار نشدن این اتفاقات. فاطمه قاسمی هم امروزهست؛ قربانی اسیدپاشی همسر برادرش. صدای معصومه را می‌شنوم که از بچه‌ها تشکر می‌کند و اینکه به دیدارش آمده‌اند. از صورت باندپیچی شده‌اش که چیزی پیدا نیست. ناله می‌کند و حرف می‌زند. خیلی زود اشکهایش سرازیر می‌شود از محسن و معصومه و فاطمه با همان لحن پر از درد می‌پرسد که چطور این بلا سرشان آمده! هرکدام مختصری از خودشان می‌گویند. معصومه به دقت به حرفهایشان گوش می‌کند. ناله می‌کند، آه می‌کشد. خواهرش زهرا که همراه اوست، مدام تذکر می‌دهد که اشک نریزد چون دکتر سپرده اشک ریختن برای سلامت چشم‌هایش خطرناک است. چشم‌ها بسته‌اند، پلک‌ها به هم چسبیده. چشمانش نور را تشخیص می‌دهد، امیدوارند بینایی‌اش از دست نرفته باشد. اتاق کوچک بیمارستان با آن پوستر آبی رنگ و آن قوهای سفید، توی چشم می‌زند اما همه اینها باعث نمی‌شود در این اتاق کمی احساس بهتری داشته باشی. کمی از بغض وخفگی‌ات کم شود.

 

خواهر معصومه جوری که خودش نشنود، به بچه‌ها می‌گوید به‌خواهرش بگویند جای همه لک‌ها از صورتش پاک می‌شود واینکه چقدر حساس بوده به زیبایی صورتش. بچه‌ها دلداری‌اش می‌دهند و وعده اینکه زیبایی‌اش بازخواهد گشت. وعده‌ای که می‌دانند حقیقی نیست. اسید آثاری پاک نشدنی روی پوست می‌گذارد، حفره‌هایی عمیق روی جان و دل. فقط باید قوی بود و با آن کنار آمد. به قول بچه‌ها کاش فقط بینایی‌اش از دست نرود. آن‌طور که بینایی معصومه عطایی از دست رفت. معصومه می‌فهمد که معصومه هم نامش فقط به‌خاطر اینکه می‌خواسته از همسرش جدا شود، قربانی اسیدپاشی پدرشوهرش شده و حالا بینایی دو چشمش از دست رفته.

 

می‌فهمد که معصومه هم مثل او آرایشگر بوده. با خنده به هم وعده می‌دهند که بعد از مرخصی معصومه از بیمارستان آرایشگاهی باز کنند و باهم اداره‌اش کنند؟ چراکه نه! مگرنه اینکه معصومه عطایی با نابینایی‌اش کنار آمد؛ بریل و سفالگری آموخت و این روزها آن را آموزش می‌دهد. قربانیان اسیدپاشی در هند و پاکستان هم این تلاش‌ها را کرده‌اند. کافه، رستوران و آرایشگاه راه انداخته‌اند و به همه گفته‌اند می‌توانند دوباره زندگی کنند که گذشتن از این درد آسان نیست، اما شدنی است...

 

زهرا خواهر معصومه برایم می‌گوید که دختر جوان تا صبح درد می‌کشد و تا مرفین نگیرد، نمی‌تواند بخوابد که مدام می‌پرسد آیا خوب می‌شود یا نه و...؟

 

معصومه خودش برایم می‌گوید تا صبح خواب اسیدپاشش را می‌بیند. همان که در بیمارستان تبریز و قبل از دستگیری سعی کرده بود او را بکشد. هرشب خوابش را می‌بیند و درد و تلخی در جانش می‌پیچد. مثل معصومه عطایی، محسن و فاطمه که روزهای بعد از حادثه تا صبح خواب اسیدپاشی و اسیدپاش را می‌دیدند. به پاهایش اشاره می‌کند و می‌گوید باورت می‌شود گوشت از پاهایم برداشته‌اند و به صورتم پیوند زده‌اند. پاهایم داغان شده. محسن با همان لحن طنزآلود دلداری‌اش می‌دهد: «معصومه خانم همه ما این روزها را گذرانده‌ایم. بلند شو ببین چقدر الان صورتم خوب شده، فقط دیگر ریش و سبیل درنمی‌آورم که آن هم تو این مشکل را نداری.خوب می‌شوی خوب، خوب...»همه لبخند تلخی می‌زنند. محسن کمی آنسوتر اما لحن طنز آلودش را ندارد: «اسید فقط یک بار ما را نسوزاند، ما روزی 100 بار با اسید می‌سوزیم.

 

اسید هر روز ما را می‌کشد، درد ده‌ها عمل جراحی را به جان خریده‌ایم... دیگر دلمان نمی‌خواهد باز کسی به جمع قربانیان اسیدپاشی اضافه شود. اگر می‌گوییم خرید و فروش اسید محدود شود، برای خودمان نیست. از ما که گذشت، برای امثال معصومه‌هاست. برای مریم نجاتی است که بعد از معصومه در تبریز قربانی اسیدپاشی شوهرش شد، برای آن بچه 11 ساله است که در اسلام آباد غرب سوخت.»

 

فاطمه قاسمی را تقریباً همه پرستارها در بیمارستان مطهری می‌شناسند. می‌گویند او که بیمار خودمان است. فاطمه دست‌های معصومه را محکم در دست گرفته و با آن لحن ملایمش دلداری می‌دهد؛ اینکه او هم همه این روزهای سخت را گذرانده. دردها، زخم‌ها، کابوس‌ها و شب نخوابیدن‌ها را می‌فهمد... اتاق کناری معصومه را نشانم می‌دهد و می‌گوید سه ماه تمام آنجا بستری بوده. هردو باهم از برخورد بد برخی پرستارها هم شکایت دارند؛ اینکه گاهی از بی‌تابی‌هایشان کلافه می‌شوند مثل معصومه که می‌گوید گاهی چنان به او پرخاش می‌کنند که او از کوره در می‌رود. خواهر معصومه می‌گوید تحملش کم شده بس که درد دارد و نگران آینده است. می‌گوید با آنها که ملاحظه‌اش را می‌کنند مهربان است اما اگر کسی کمی خشن رفتار کند ناراحت می‌شود. به‌صورت معصومه دوباره نگاهی می‌اندازم یا آنچه از صورتش پیداست... معلوم است تحمل هیچ نامهربانی را ندارد. مگر ممکن است کسی نامهربانی بالاتر از آنچه او دیده از سرگذرانده باشد. فقط به جرم نه گفتن...

 

دکتر دهمرده‌ای –دکتر معصومه- از راه می‌رسد. می‌گوید تا حالا سه عمل جراحی روی معصومه انجام شده. درباره وضعیت چشم‌ها که می‌پرسیم با احتیاط بیشتری جواب می‌دهد. خواهر معصومه دل نگران است مبادا دکتر چیزی بگوید که دختر جوان بیشتر ناامید شود. دکتر کلمات را حساب شده بر زبان می‌آورد.

 

دکتر کمال فروتن، مدیر انجمن حمایت از قربانیان اسیدپاشی بارها این قربانیان را جراحی کرده و آنقدر از نزدیک شاهد دردشان بوده که تصمیم گرفته این انجمن را راه‌اندازی کند. قربانیان دور هم جمع شوند و دردهای‌شان را تقسیم کنند. او هم معتقد است اسید تبدیل به اسلحه‌ای بی‌صدا شده که می‌سوزاند و دائم قربانی می‌گیرد. چنان بافت ها را ویران می‌کند که امکان ترمیم کاملش هرگز فراهم نمی‌شود. می‌گوید معصومه نخستین نفر نیست و آخرین نفر هم نخواهد بود. می‌گوید انجمن حمایت از قربانیان اسیدپاشی پیگیر وضعیت معصومه و مریم هر دو قربانی اسید پاشی شهر تبریز است. درباره معصومه می‌گوید درحال حاضر با توجه به وضعیت درمانی او که شرایط سوختگی حاد است، باید منتظر ماند تا این دوره سپری شود.

با خودم فکر می‌کنم تا به حال چند صورت سوخته دیده‌ام؟ زیور، معصومه، آمنه، محبوبه، مهناز، سمیه، محبوبه و... سال‌هاست با قربانیان اسیدپاشی در تماسم. چند چشم آب شده در اسید را دیده‌ام؟ چقدر خبرهای اسیدپاشی را پیگیری کرده‌ام؟ اعضای انجمن – قربانیانی که امروز با آنها به ملاقات معصومه آمده‌ام- راست می‌گویند؛ این خبرها دوباره داغ را تازه می‌کنند، دوباره زخم می‌زنند. دوباره ویران می‌کنند. درحال نوشتن گزارش هستم که خبر اسیدپاشی به سه قربانی دیگر از راه می‌رسد؛ سه مرد و این بارهم هر سه در تبریز.

 

منبع: روزنامه ایران



کانال تلگرام اتحادخبر


نظرات کاربران
1397/02/13 - 08:44
0
0
با قوانین سخت و سفت میتوان از وقوع پدیده اسید پاشی مبارزه کرد.
در صورتی که بینایی شخص از بین برود بایستی عامل قضیه را اعدام کرد.
ارسال نظر

نام:

ايميل:

وب سايت:

نظر شما:

تازه ترین خبرها

  • نقدی بر مجموعه داستان " خین‌جوشون " اثر مختار فیاض
  • جاده مرگ شهر وحدتیه را دريابيد،مسئولان برحذر باشند
  • ادعاها درباره حمله اسرائیل به ایران / ساقط کردن چند ریزپرنده در آسمان اصفهان
  • روز سعدی و نکته‌ای نغز از گلستانش
  • پتروشیمی پردیس حامی مهمترین رویداد بین المللی در حوزه تاب آوری انرژی
  • عناوین روزنامه‌های امروز1403/02/01
  • قهرمانی دشتستانی ها در لیگ انفرادی تیراندازی استان بوشهر
  • عناوین روزنامه‌های ورزشی امروز1403/02/01
  • بانک قرض‌الحسنه مهر ایران بیشترین وام را در سال ۱۴۰۲ پرداخت کرد
  • شبکه اسرائیلی از زبان نتانیاهو: به دنبال جنگ با ایران نیستیم! / ماموریت‌های مهم‌تری در جبهه غزه و لبنان داریم
  • 🎥ویدیو/شنبه های اتحاد خبر با سید حمید شهبازی(۵)
  • تیم کشتی نونهالان هیئت کشتی دشتستان قهرمان مسابقات انتخابی استان بوشهر شد
  • تصاویری از بهشت روی زمین در شمال ایران
  • تیم های برتر والیبال ساحلی جام رمًضان دیر مشخص شدند
  • فرماندار: منشا صدا در گناوه ناشی از انفجار معدن سنگ کوه بینک بوده است
  • آغاز عملیات اجرای خیابان ۲۴ متری در ورودی شهر از سمت برازجان،خیابان ۲۲ متری غرب آرامستان و خیابان در غرب جاده اصلی
  • اگر احساس تلخی در دهان می کنید این بیماری در کمین شماست
  • تفاوت استراتژی فروش در پردیس/ ثبت ۶ ركورد در تولید و صادرات
  • تقابل ادبی فرماندار دشتستان با هاروکی موراکامی از ژاپن !
  • توزیع تعداد ۵۰ عدد کلاه ایمنی از طرف شهرداری بین موتورسیکلت سواران شهر وحدتیه
  • پیاده روی یا دویدن، کدام برای لاغری و کاهش وزن بهتر است؟
  • ۱۲ کشور امن در صورت شروع جنگ جهانی سوم (+عکس)
  • دست آویزی برای دومین سالکوچ هدهد خبررسان علی پیرمرادی
  • نشست هماهنگی برگزاری آئین شب شعر ویژه نکوداشت شهید محسن صداقت در شهر وحدتیه
  • نتا S واگن ؛ یکی از زیباترین خودروهای چینی به بازار می آید (+تصاویر)
  • آیا این ادویه خوش بو می تواند با سرطان پروستات مقابله کند
  • نقدی بر مجموعه داستان " خین‌جوشون " اثر مختار فیاض
  • با این تکنیک به نق زدن و اصرار کردن بچه ها پایان دهید
  • بازتاب حمله ایران در رسانه‌های خارجی: اسراییل زیر آتش
  • گشت و گذار دختران جوان در تهران 100 سال قبل (+عکس)
  • آغاز عملیات اجرای خیابان ۲۴ متری در ورودی شهر از سمت برازجان،خیابان ۲۲ متری غرب آرامستان و خیابان در غرب جاده اصلی
  • قتل 2 جوان برازجانی در خودروشان/ دستگیری قاتل در استان همجوار
  • یکی از شهدای اخیر حمله اسرائیل در سوریه از شهر وحدتیه دشتستان است
  • هدایای باقیمانده پیاده روی برازجان قرعه کشی شد
  • گزارش تصویری/ راهپیمایی روز جهانی قدس در برازجان
  • سخنرانی استاد سید محمد مهدی جعفری در جمع دشتستانی ها و استان بوشهری های مقیم شیراز/ تصاویر
  • در رسیدگی به امور مردم کوتاهی نکنید/ برخی از بخشنامه ها باعث کوچک شدن سفره مردم می شود
  • مسؤولان نگاه بازتری داشته باشند/ جذابترین قسمت کار ما لحظه ای است که درد بیماران آرام می شود
  • قلب جوان 23 ساله دشتستانی اهدا شد/ تصاویر
  • سخن‌ران، کاظم صدیقی‌. نه! مسجد قیطریه، نه!
  • برخورد توهین آمیز رئیس صمت دشتستان با نمایندگان برخی اصناف شهرستان
  • دکتر یوسفی با حافظه مثال زدنی
  • آئین گرامیداشت شهیدالقدس محسن صداقت در شهر وحدتیه
  • تصاویر جنجالی مجری زن تلویزیون باکو در کنار سفیر ایران و در محل سفارتخانه/ عکس
  • مهدی یوسفی؛ جوانِ شایسته و نخبه
  • .: علی حدود 3 ساعت قبل گفت: بسیار عالی پاینده باشید ...
  • .: شااکبری حدود 3 ساعت قبل گفت: درود بر استاد گرانقدر ...
  • .: ذاکری حدود 15 ساعت قبل گفت: بسیار عالی. درود خدا ...
  • .: ذاکری حدود 15 ساعت قبل گفت: خوشحالم که ادبیات پایداری ...
  • .: افسری حدود 20 ساعت قبل گفت: درود بر دکتر بایندری ...
  • .: عزیز 1 روز قبل گفت: سایت و نویسنده حواسشون ...
  • .: مصطفی بهبهانی مطلق حدود 4 روز قبل گفت: با سلام و خدا ...
  • .: ح حدود 5 روز قبل گفت: درودخدا بر استادبرازجانی و ...
  • .: اسماعیل حدود 6 روز قبل گفت: فقط قدرت است که ...
  • .: سعید حدود 6 روز قبل گفت: آقای امید دریسی پیش ...