امروز: پنجشنبه 06 ارديبهشت 1403
    طراحی سایت
تاريخ انتشار: 11 بهمن 1391 - 12:54

«روستا حالت مادر  دومم را داشت که در محیطی باز و کاملا طبیعی مرا در آغوش خود پرورانده و جسم و روحم را با مهر و قهرش، سرد و گرمش و غم و شادی اش عجین ساخته بود.

                                                                                                   

 «روستا حالت مادر  دومم را داشت که در محیطی باز و کاملا طبیعی مرا در آغوش خود پرورانده و جسم و روحم را با مهر و قهرش، سرد و گرمش و غم و شادی اش عجین ساخته بود.

 چگونه می توانستم  ضرب آهنگ باران را روی سقف پاشلی ها در دل شب های زمستان  و کنار اجاق های گرم (بهتر بود می نوشت، چاله های گرم. «نگارنده») دود آلود از یاد  برده و صدای ترکیدن بلوط های داخل چاله  که خرده های آتش را به اطراف می پراکند نشنوم؟

چگونه می توانستم شروه اندوهناک فایز را که حکایت حال مردمانی سخت کوش و شوریده دل بود از یاد برده و نوای محزون لالایی مادران زجر کشیده که در نیمه های شب هر رهگذری را در جای خود میخکوب می کرد، فراموش کنم؟»

 این مطالب عبارت های پشت جلد کتابی است به نام  «روات»  از نویسنده ای نام آشنا، یعنی، آقای محمد رضا فقیه السلام، از دیار شرجی و گرما، از سرزمین نخلستان های همیشه سبز، از دشت های انسان خیز که هُرم آفتابش تاول به لب می نشاند و خاک گیرایش هوش از سر می پراند.

کتاب روات، حسب حال معلمی است از چند دهه زندگی در قرن حاضر که در نیمه ی اول قرن چهاردهم هجری شمسی متولد شده و در دهه ی پایانی این قرن، از گذشته ها می نویسد و نیمه ی اول قرن را به نیمه ی دوم پیوند می زند و به قول خودش سنت را به مدرنیته می آورد و پیوند دهنده ی نسل هاست.

کتاب با نثری روان، صمیمی و صادقانه آغاز می شود، از چاشنی عشق برخوردار است و مشام را با رایحه ی ادبیات نوازش می دهد.

      با آغاز خواندن احساس می کنی که رمان گونه ای را مطالعه می کنی و ویژگی های داستان از آن به مشام می رسد و نویسنده یک «طرح داستان» را به سوی گره افکنی و بازگشایی  می برد؛ ولی پس از یکی دو صفحه متوجه می شوی که شیوه ی رئالیستی و فرا مدرن را در نوشته به کار بسته وحسب حالی را واقعیت نگاری کرده که سبک خاص نویسنده و تسلط او بر داستان نویسی و توصیف، چنین تصوری را به ذهن متبادر کرده است. سبک ادبی نوشته  یاد آور «روزها » از استاد «اسلامی ندوشن» و به شکلی «بخارای من، ایل من» از زنده یاد «بهمن بیگی» را فرا یاد می آورد و با مهارت و مهربانی باعث شده که خواننده را با بیان واقعیات خشک به ملال نکشاند بلکه به تخیل و تخییل  وا دارد و در وجود خواننده (آن هم خوانندگان بی حوصله و گرفتار زندگی ماشینی امروز) روحیه و انگیزه بدمد تا به خواندن خود ادامه دهد.

 نویسنده در بیان خاطرات درد مشترکی برای هم نسلان خود و دوره های بعد از خود ایجاد می کند و خواننده را می برد به رویاهای کودکی و نوجوانی، آن گاه خود از میان مشکلات همچون پرنده ای تیز پرواز که از بیشه ای در میان دشتی بایر، بال می گشاید، به پرواز در می آید و از صحرا به آسمان آبی سیر می کند و با هر بال زدن گرد و خاک و خاشاک را از تن  دور می سازد و به افقی دور دست، چشم دوخته و بال در بال افق پیش می تازد بدون این که به سر منزل بعدی فکر کند، ولی این را می داند که باید پرواز کند و پیش برود؛ از زادگاهش به بی برا ـ مزارعی  از آن جا، به برازجان از برازجان به بی برا ـ مزارعی و از آن جا به کازرون؛ از کازرون به برازجان از برازجان به شیراز، از شیراز به اصفهان، از اصفهان به ...و هر آمدن و رفتن را چنان صادقانه و صمیمی به نوک خامه می سپارد و بر صفحه ی کاغذ نقش می زند و هر پاییز را استادانه به نوروز و بهار می رساند که خواننده احساس می کند خود رفیق راه و هم پای نویسنده است و این چنین مشکلات و موانع را یکی پس از دیگری پشت سر می گذارد و موانع را کنار می زند تا مردی آبدیده و سرد و گرم چشیده از کوره ی فروزان زندگی بیرون بیاید و در نیمه دوم زندگی (به قول خودش) از نیمه ی اول آن روایت می کند؛ یعنی کتاب «روات» را می نگارد و از حقایق پرده بر می دارد و طرحی در می اندازد تا دیگران بخوانند و بدانند که زندگی همه آسودگی و راحتی نبوده و نیست و به قول عطار:

           «گر مرد رهی میان خون باید رفت    //   از پای فتاده سر نگون باید رفت

           تو پای به راه در نه و هیچ مپرس       //  خود راه بگویدت که چون باید رفت»

می گوید: اگر می خواهی آینده ای روشن توام با افتخار و سربلندی داشته باشی، تلاش کن و از بیان گذشته ی خود عار نداشته باش و آن را فراموش نکن، نه تنها فراموش نکن بلکه از واگویه ی آن نیز شرمنده نباش، چون تو آنی که آنی و از  آنچه که بوده ای این گشته ای.

به عنوان مثال در بخش یکم (کودکی و روستا) و دوم  (نوجوانی و مهاجرت به شهر) با صداقت و صمیمیت تمام با خوانندگان رو در رو می شود و خاطراتی از فقر و ناداری  را بیان می کند، چیزی که خیلی ها پس از آن که به قول معروف، «وقتی به نان و نوایی رسیدند» از شنیدن آن از زبان دیگران نیز ترس دارند چه رسد به این که خود بگویند یا در کتاب چاپ کنند! (خاطرات صص 26 الی 37 )

یا در صفحه 43 می نویسد: «برای ثبت نام در کلاس سوم دبیرستان با مادر صحبت کرده و چون هزینه ی اقامت در روستا با هزینه ی اقامت در برازجان تفاوت زیادی نداشت، تصمیم گرفتیم به آنجا برویم. مرحوم «حاج مندنی و همسر مهربانش که در جریان مشکلات ما قرار داشتند، موافقت کردند بدون دریافت اجاره و همانند تابستان سال قبل، یکی از اتاق های منزلشان را در اختیار ما قرار دهند» در این میان یک نفر از اهالی محل نیز به من پیشنهاد داد تا با اجاره کردن منزلی در برازجان و تقبل هزینه ی زندگی من و مادر، از فرزندش مواظبت کرده و در امر تحصیل به وی کمک کنم. این پیشنهاد را قبول نکردم، چون با روحیه و غرور ذاتی ام منافات داشت.»

نویسنده برای ادامه ی تحصیل و رساندن خود به اهداف عالی زندگی که خود با ذکاوت و بلند نظری از دوران کودکی و نوجوانی در سر می پرورانده از هیچ کوششی فروگذار نبوده است. البته این بلند همتی تحت تاثیر تربیت و درایت مادر مهربانش نیز بوده و پدر بزرگوارش نیز اهل علم و معرفت بوده همچنان که خود نیز ایشان را اولین معلم خود و کسی که خواندن و نوشتن  را به او آموخته و با دیوان های شاعران بزرگ آشنا ساخته و انواع کتاب و نوشتار را به او آموخته است؛ معرفی می کند.

کارهایی از قبیل تشکیل مکتب خانه، کار منشی گری در دفتر ازدواج، کار در دفتر هتل و مغازه داری و ... ولی آنچه برایش مهم بوده ادامه ی تحصیل و رسیدن به مدارج عالی علمی بوده  و در هیچ موردی طبع بلندش راضی نمی شده که از ادامه ی تحصیل منصرف شود و از هر کوششی  و انجام هر کاری به عنوان وسیله ای جهت ادامه ی تحصیل بهره می جسته تا موفقیت لازم را کسب کند.

سبک نوشته صمیمی و خودمانی است؛ نویسنده زندگی شخصی را جز به جز شرح و توضیح می دهد و به رشته ی خاطره می کشد و ناگهان گریزی رندانه و ماهرانه به شرح و توصیف محل، آب و هوا، طبیعت و آداب می زند و آنجاست که از چاشنی ادبیات استفاده می کند تا توصیف دلپذیرتر گردد؛ قلم  وی، روانی و سادگی را هیچ وقت از دست نمی دهد: «روزهای آخر اسفند همچون رودخانه ای که در سراشیبی به دریای پاک و زلال فروردین ماه می ریزد به سرعت می گذشت ...»

نویسنده متناسب با مطا لب، گاهی از ابیاتی دلنشین و با معنا از شاعران صاحب  سبک همچون مولانا، سعدی، حافظ، جمال الدین اسماعیل، کلیم کاشانی و یا اشعاری زیبا را از شاعران نو پرداز مانند زنده یاد «شاملو»، «سیاوش کسرایی» با شعر قُرق، «محمد حقوقی»، «هوشنگ ابتهاج»، زنده یادان «منوچهر آتشی» و «نعمتی زاده» و ... زینت افزای نوشته کرده تا رسایی و گیرایی مطلب را افزون کند و به حق هم موفق بوده است. (صص 97-101-122-126 و...)

نویسنده در جای جای کتاب خاطرات بسیار شیرین و دلپذیری را تعریف می کند که نشان از حافظه ی بسیار قوی و اهمیت و ارزش این خاطرات برای او دارد و گرنه نمی توانست از پس سال ها که گاهی قدمت بعضی خاطرات به 40 الی 50 سال نیز می رسد، چنین تازه و با جزییات به شرح آن بپردازد؛ مانند:

« ... از آب تنی درون «گاوبند» نخلستان پشت خانه به هنگام آبگیری و مژه هایمان که به خاطر گل آلود بودن آب سیخ می شد، از شیطنت های آخر شب روی پشت بام خانه رفتن و سنگ جلوی اتاق پیرزنی به نام «فاطو رضو» و سر و صدا و فحش های آبداری که حواله ی ما می کرد، از زمستان ها و سرازیری پشت خانه ی مرحوم حاج عباس که در اثر بارندگی لیز می شد ......

قطرات آب دریا همراه با باد به سر و صورت ما می خورد، خواهرم طاهره حسابی ترسیده بود، برادرم حسین مهرنوش را بغل کرده.....

پدر او را (مهرنوش) روی پایش نشاند و برایش شکلک در آورد و او با ریش بابا بازی می کرد ...»

نویسنده خود از خوانندگان بسیار علاقه مند آثار برجسته ی ادبی از  «کلیدر» دولت آبادی گرفته تا آثار محمد حقوقی و دل نوشته های «امین فقیری»  وشاه کارهای استاد «باستانی پاریزی»، آثار ارزشمند دکتر «اسلامی ندوشن» و هزاران اثر ماندگار دیگر است؛ نه تنها خود خوانده بلکه به دیگران نیز می نیوشانده است. از دوستان بزرگ و کوچک تا پیر و جوان از فرزندان، دختر و پسر تا همسر و مادر، از برادر تا خواهر از دانش آموز تا همکار، از هم قطار دوران سربازی تا همکار قضا و دادگستری همه را آشنا و آگاه به کتاب و کتابخوانی کرده و در پس همه ی این ها دست به قلم شده و در «روات» به روایت کشیده.

           کتاب خود به نوعی کتاب نامه ای است که می توان نام صدها کتاب و نویسنده را در آن یافت و مختصری از شرح حال آنان؛ « دهکده پر ملال » از فقیری، چوبک را با «تنگسیر»، رسول پرویزی را با  «شلوار های وصله دار» دولت آبادی و رمان « کلیدر» و....

نوشته از چاشنی طنز نیز برخوردار است که آن را دلپذیرتر می سازد و به جز مواردی اندک از اشتباهات چاپی، مانند: «از همان مسیری که آمده بودیم برگشتیم که چون نویسنده اکنون که کتاب را می نویسد در مبدا (سفر ذکر شده است) باید می نوشت از همان مسیری که رفته بودیم برگشتیم (ص 152) و یا به جای «چم درواهی» در صفحه ی 204  «چم دوراهی» چاپ و یا عبارت «اطراف جاده و دامنه ی کوه سبز می زد» (ص 221) که باید « کوه به سبزی می زد»؛ یعنی، هم رنگ و شبیه بود؛ به چاپ سپرده می شد؛ اشکالی در ساختار جمله و انتخاب واژگان مشاهده نشد.

کتاب، سیر منطقی و اصولی دارد که خاص هر زندگی نامه( اتوبیوگرافی) است. نیمه اول که دوران کودکی و شکل گیری شخصیت نویسنده را شامل می شود. مسایل و پیام ها صریح و آشکار است. از نیمه ی دوم غنای ادبی، اندیشه و تفکر، پیام های اخلاقی و... آغاز می شود و نویسنده را به عنوان یک آدم پخته و سرد و گرم چشیده با اندوخته های ادبی و دانش و معرفت می شناساند و نشان می دهد که ایشان، تنها فقط  یک قاضی در پشت میز قضا و یا یک وکیل در دفاع از حق نیست که صبح از خواب برخیزد راست و مستقیم به اداره برود و شب به منزل برگردد و چشم بر هر چیز غیر از حقوق و قضاوت بسته باشد؛ خیر. ایشان با طبیعت و احساس، بزرگ شده و به کسوت معلمی در آمده و از عاطفه و احساس و بیان زیبایی ها و گوش دادن به ترنم طبیعت آغاز کرده، اگر چه سر از رشته ی حقوق و قضا در آورده ولی هیچگاه خوی جبلی و آموزه های ادبی را از یاد نبرده و همواره آثار بزرگان ادب را می خوانده و نه تنها در پی اثر بلکه به دنبال صاحب اثر و شناخت و تقدیر از آنان نیز بوده و هست تا جایی که  (پیش تر اشاره شد) کتاب   به نوعی دارای بخش اعلام نیز هست که از شیراز تا وحدتیه و برازجان نام و القاب بسیاری از اشخاص را در بر می گیرد. کتاب برای دانشجویان و معلم ها نیز الگوها و روش های مناسبی در جهت یادگیری مطالب به صورت اصولی و عمیق بیان می کند به ویژه که نویسنده سال ها قبل (چهل الی پنجاه سال پیش) روش های یادگیری فعال را در دانش آموزان دبستانی به کار می گرفته است که امروزه علمای تعلیم و تربیت توصیه می کنند. (ص 164 )

نویسنده بنا به اقتضای موقعیت های پیش آمده در دوران تحصیل، تا خدمت مقدس سربازی و دوره سپاهیگری و دوره ی تحصیل دانشگاه و شغل قضا که به نقاط مختلف کشور سفر کرده یا  در شهرها و روستا های مختلف سکونت داشته، با روحیه ی مهمان دوستی و اخلاق نیکو، همه ی اطرافیان را مجذوب خود می ساخته و جالب تر این است که نام و مشخصه ی پیر و جوان را به ویر دارد؛ این که اگر بگوییم این اسامی را (بیش از چند صد نفر) یادداشت می کرده باز هم نمی توانست با این احساس و علاقه به خامه ی عنبر شمام بسپارد و این فقط می تواند به قول حافظ: «نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست»؛ یعنی، الف قامت دوست است که بر لوح دلش نقش بسته و مهر و محبت و دوستی و علاقه است که این نام ها و خاطرات را (بسیاری پس از نیم قرن) در دل او حفظ کرده است.

 از ص 169 (تحصیل در دانشگاه) از افراد و اشخاص بنام و استادان برجسته ای در رشته های علوم انسانی نام می برد و یاد می کند که این بخش نیز در شناخت آن دانشمندان و صاحبان آثاری ماندگار، بسیار مهم است.

کتاب با یک مقدمه ی بسیار شیرین و هشت فصل متناسب و موزون (از نظر سیر منطقی نوشته) و با یک شعر زیبا از خود نویسنده و در پایان یک واژه نامه ی مختصر و مفید از واژگان محلی منطقه ی دشتستان در 227 صفحه ارایه شده است ولی خواننده را منتظر می گذارد! و او را از این قلم خسته و دلسرد نمی سازد؛ بلکه در انتظار جولان های بعدی و عنبر افشانی آتی این قلم که حالا صاحب آن، یعنی این معلم پیشکسوت با فراغت از قضا و صدور حکم و احیانا وکیل، توکیل و موکل، به عالم ادبیات و قلم زنی بر گشته (یا در کنار همه ی آن مشغله ها تفرجگاه او ادبیات و خواندن و نوشتن بوده ) شاهد آثار بیشتری از ایشان باشد. به امید دیدن و خواندن آثاری بیشتر از این نویسنده ی ارجمند. (نگارنده)

می خواستم فصل های کتاب را یکی پس از دیگری با ارایه ی بخش ها و نمونه هایی از هر فصل به عنوان شاهد بررسی کنم و زیبایی هایش را با خود نمونه ها نشان دهم اما هم فرصت کم بود، هم مطلب طولانی می شد، هم گفتم بگذار دیگران هم مانند این شاگرد کوچک (نگارنده) کتاب را بخوانند و از خاطرات شیرین و دل نوشته های این استاد فرزانه با نوشته و جمله بندی های زیبا و دلسوزانه ی ایشان از نزدیک آشنا بشوند.

 

 



کانال تلگرام اتحادخبر

مرتبط:
» لبخندهای پشت ماسک [بيش از 4 سال قبل]
» معرفی کتاب [بيش از 4 سال قبل]
» داستان/ جنگ [بيش از 3 سال قبل]
» داستان / بلبل خرمایی [بيش از 4 سال قبل]
» کتاب شعر [حدود 1 سال قبل]
» داستان/ ساحل دریا [بيش از 3 سال قبل]
برچسب ها:
نگاهی , به کتاب , روات

نظرات کاربران
ارسال نظر

نام:

ايميل:

وب سايت:

نظر شما:

تازه ترین خبرها

  • اولین دورهمی اتحاد جنوب در سال ۴۰۳ برگزار شد / تصاویر
  • مادر حسن غلامی هنرمند شاخص هم استانی در آغوش خاک آرام گرفت / تصاویر
  • جناب نماینده! قحطی پتروشیمی که نیامده، بسم‌الله
  • انتخاب هیئت رئیسه جدید شورای هماهنگی روابط عمومی های ادارات شهرستان دشتستان
  • یک بار برای همیشه تفاوت گرگ، شغال و روباه را با رسم شکل یاد بگیرید
  • عناوین روزنامه‌های ورزشی امروز1403/02/05
  • نشست هماهنگی و برنامه ریزی دومین رویداد ملی خواهر برادری در بوشهر برگزار شد
  • حضور تیرانداز دشتستانی در مسابقه کشوری بنچ رست ۲۵ متر
  • عناوین روزنامه‌های امروز1403/02/05
  • این روغن ناجی دیابتی ها، قندخون را بطور کامل شفا می دهد
  • احیاء یک واحد تولیدی راکد بعد از ۱۰ سال در دشتستان
  • عناوین روزنامه‌های ورزشی امروز1403/02/06
  • جزییاتی از بیماری ترانه علیدوستی و علت آن
  • عباس عبدی: چند بار دست در حفره حجاب کردند و گزیده شدند، اما باز هم تکرار می‌‌کنند
  • رقابت پتروشیمی جم در نمايشگاه Chinaplas 2024 در کنار شرکت‌های بزرگ و قدرتمند دنیا
  • اولین دورهمی اتحاد جنوب در سال ۴۰۳ برگزار شد / تصاویر
  • بررسی مشکلات بنار آبشرین در اردوی عمرانی دهیاران بخش مرکزی دشتستان
  • مرکز جامع سلامت شهر کلمه به زودی افتتاح می شود/ 80 درصد فضاهای فیزیکی بهداشت و درمان دشتستان نوسازی شده است
  • بهترین زمان خوردن قهوه برای کبد چرب
  • مطالبات فعالان محیط زیست از مردم و مسئولان/ آفت محیط زیست زباله های پلاستیکی است/ مسئولان بیشتر از گرفتن عکس پای کار باشند
  • مادر حسن غلامی هنرمند شاخص هم استانی در آغوش خاک آرام گرفت / تصاویر
  • سرنوشت باقیمانده سموم در محصولات کشاورزی
  • تجلیل از دو تیرانداز پرتلاش و موفق دشتستان
  • جناب نماینده! قحطی پتروشیمی که نیامده، بسم‌الله
  • جاده مرگ شهر وحدتیه را دريابيد،مسئولان برحذر باشند
  • روز سعدی و نکته‌ای نغز از گلستانش
  • انتخاب هیئت رئیسه جدید شورای هماهنگی روابط عمومی های ادارات شهرستان دشتستان
  • یک بار برای همیشه تفاوت گرگ، شغال و روباه را با رسم شکل یاد بگیرید
  • نشست فرماندهان پایگاه‌ها و شورای حوزه مقاومت بسیج شهدای پتروشیمی به میزبانی پتروشیمی جم
  • آغاز عملیات اجرایی پروژه ٣۵٠٠ واحدی سازمان انرژی اتمی
  • آغاز عملیات اجرای خیابان ۲۴ متری در ورودی شهر از سمت برازجان،خیابان ۲۲ متری غرب آرامستان و خیابان در غرب جاده اصلی
  • اولین دورهمی اتحاد جنوب در سال ۴۰۳ برگزار شد / تصاویر
  • قتل 2 جوان برازجانی در خودروشان/ دستگیری قاتل در استان همجوار
  • یکی از شهدای اخیر حمله اسرائیل در سوریه از شهر وحدتیه دشتستان است
  • گزارش تصویری/ راهپیمایی روز جهانی قدس در برازجان
  • سخنرانی استاد سید محمد مهدی جعفری در جمع دشتستانی ها و استان بوشهری های مقیم شیراز/ تصاویر
  • در رسیدگی به امور مردم کوتاهی نکنید/ برخی از بخشنامه ها باعث کوچک شدن سفره مردم می شود
  • قلب جوان 23 ساله دشتستانی اهدا شد/ تصاویر
  • بررسی مشکلات بنار آبشرین در اردوی عمرانی دهیاران بخش مرکزی دشتستان
  • سخن‌ران، کاظم صدیقی‌. نه! مسجد قیطریه، نه!
  • برخورد توهین آمیز رئیس صمت دشتستان با نمایندگان برخی اصناف شهرستان
  • آئین گرامیداشت شهیدالقدس محسن صداقت در شهر وحدتیه
  • تصاویر جنجالی مجری زن تلویزیون باکو در کنار سفیر ایران و در محل سفارتخانه/ عکس
  • اولین واریزی بزرگ برای معلمان در 1403
  • اسرائیل را چه باید؟
  • .: شهرزاد آبادی حدود 12 ساعت قبل گفت: درودتان باد. همگی چند ...
  • .: لیلادانا حدود 4 روز قبل گفت: درود بردکتربایندری ودکترفیاض بزرگوار. ...
  • .: علی حدود 6 روز قبل گفت: بسیار عالی پاینده باشید ...
  • .: شااکبری حدود 6 روز قبل گفت: درود بر استاد گرانقدر ...
  • .: ذاکری حدود 6 روز قبل گفت: بسیار عالی. درود خدا ...
  • .: ذاکری حدود 6 روز قبل گفت: خوشحالم که ادبیات پایداری ...
  • .: افسری حدود 6 روز قبل گفت: درود بر دکتر بایندری ...
  • .: عزیز حدود 7 روز قبل گفت: سایت و نویسنده حواسشون ...
  • .: مصطفی بهبهانی مطلق حدود 9 روز قبل گفت: با سلام و خدا ...
  • .: ح حدود 10 روز قبل گفت: درودخدا بر استادبرازجانی و ...