کد خبر: 89837 ، سرويس: گزارش و گفتگو
تاريخ انتشار: 24 آذر 1396 - 11:07
اختصاصی اتحاد خبر/ خاطرات تدریس و تحصیل/ (10)
شغلی که مرا نویسنده کرد/ معلم و همکلاسی هایم را زندانی کردم

اتحادخبر: "خاطرات تدریس"/اکبر حاجیانی: در روزهای اول خدمتم وارد مدرسه که شدم با دانش اموزان مدرسه اشنا شدم. با انها دوست و بسیار صمیمی شدم. هر روز صبح وقتی وارد مدرسه میشدم مثل برادر.../"خاطرات تحصیل"/اسماعیل پاپری: اقای فلاح سرکلاس بود، گفت: اسماعیل پاپری بیاد بیرون. ماهم اومدیم بیرون. گفت: حالا از کلاس برو بیرون ودر رو ببند. من هم...

"خاطرات تدریس"/شغلی که مرا نویسنده کرد

یکی از خاطرات فراموش نشدنی من  مربوط به سال ۱۳۸۹ می باشد. خاطره ای که مرا وادار کرد کتاب بنویسم.


سال 89 بود که استخدام اموزش پرورش شدم، زمان تقسیم بندی معلمان، سهمیه عسلویه شدم. رفتم عسلویه به عنوان مشاور اونجا خدمت کنم.  تا ۷ سال در مدارس عسلویه به عنوان مشاور و مربی پرورشی فعالیت کردم.

 

در روزهای اول خدمتم وارد مدرسه که شدم با دانش اموزان مدرسه اشنا شدم. با انها دوست و بسیار صمیمی شدم. هر روز صبح وقتی وارد مدرسه میشدم مثل برادر بودیم با همدیگر.


دانش اموزان مدرسه سلمان فارسی عسلویه مشاور تحصیلی و شغلی را با مشاور املاک اشتباه گرفته بودند. نمیدانستند مشاوره مدرسه کارهای تحصیلی و شغلی انجام میدهد و مشاور املاک هم خرید و فروش زمین و خونه انجام میدهد.


 به همین دلیل من مجبور شدم در همان سال یه کتاب با همکاران بنویسیم با عنوان "راهنمایی و مشاوره شغلی" و در این کتاب هم توضیح دهیم که کار مشاور مدرسه و مشاور املاک چه تفاوت هایی دارد و در اختیار دانش اموزان قرار دهیم. بعد از مدتی  دانش اموزان با خواندن کتاب تفاوت مشاور تحصیلی و شغلی را با مشاور املاک فهمیدند.

 

خدمت در منطقه محروم کشور خیلی سخت می باشد ولی بهرحال با آنجا سازگار شدیم. خیلی خوشحالم که سالهای اول خدمت در خدمت منطقه محروم استانم بودم./ص

اکبر حاجیانی- فرهنگی

 

 

"خاطرات تحصیل"/معلم و همکلاسی هایم را زندانی کردم


خاطرات خوب و بد دوران درس ومدرسه هیچگاه از ذهن انسان پاک نمی شوند،  سال 1367کلاس اول دبستان مدرسه انقلاب سرکلاس بودم.


 خیلی شیطون و بازیگوش بودم .چندماهی ازمدرسه گذشته بود تا اینکه یک روز در کلاس درس اذیت کردم.


 اقای فلاح معلم ما سرکلاس بود، گفت: اسماعیل پاپری بیاد بیرون. ماهم اومدیم بیرون. گفت: حالا از کلاس برو بیرون ودروببند... من هم رفتم بیرون و دررا بستم . دیدم کلید داخل در کلاس هست.


منم حس شیطونی ام گل کرد و در را روی معلم و همکلاسی هایم قفل کردم و تشریف بردم منزل.

بعدش مدیر و همه معلم ها و دانش آموزان دنبال من می گشتند.منم کلید را گذاشته بودم زیر چهارپایه تانکر آب مدرسه و رفته بودم...

 

اومدن درمنزل و جویای کلید شدند.. منم  مجبور شدم آدرس کلید رو بدم.. خلاصه تا ساعت سه، چهار بعداز ظهر تو کلاس تشریف داشتند.این خاطره یکی از خاطرات درس خوندن من بود که هیچوقت فراموش نمی کنم./ص

اسماعیل پاپری از برازجان


«شما معلمان و والدین  محترم می توانید جهت ارسال خاطرات تدریس خود یا تحصیل فرزندانتان، بهترین خاطره خود را به همراه عکس به دفتر نشریه اتحاد جنوب تحویل یا به شماره واتس آپ و تلگرام 09398733067 و09010788473  و یا ایمیل ettehadkhabar@gmail.com  ارسال نمایید تا درپایگاه خبری اتحادخبر و هفته نامه  اتحادجنوب نشر و چاپ شود.»

لينک خبر:
https://www.ettehadkhabar.ir/fa/posts/89837