جاده آن روز چه خلوت شده بود. به‌جز خودروی من که بنزین تمام کرده بود ماشینی در آنجا پر نمی‌زد.

حسابی کلافه شده بودم اضطرابم با هر ناله زبیده بیشتر می‌شد، فکرش هم نمی‌کردم که ظهر گرما محتاج چند لیتر بنزین شوم.
 ایستادن در کنار جاده خلوت به انتظار رد شدن ماشینی و گرفتن چند لیتر بنزین بی‌فایده بود.
 با خود گفتم تماس گرفتن با 115 هم وقت تلف کردن است تا آمبولانس بیاید کار از کار گذشته است.
اما چاره‌ای نبود، با ناامیدی شماره 115 را گرفتم خانمی گوشی را برداشت سلام کردم یا نه، نمی‌دانم، اما خوب به یاد دارم که پشت تلفن فریاد زدم به دادم برسید خانمم دارد می‌میرد، لحن مهربان و مؤدبانه آن خانم که آدرس و وضعیت همسرم را پرسید آرام‌ترم کرد، دلداریم داد و نکات ویژه مراقبتی و نحوه نشستن همسرم را آموزش داد و گفت تا 5 دقیقه دیگر آمبولانس و نیروهای اورژانس 115 در کنارتان هستند، باورم نشد با ناامیدی گفتم خدا کند که ابن جوری باشد.
این‌ها را حسین قایدی ساکن روستای سمل شمالی در گفتگو با خبرنگار وب دا گفت، او که قصد داشت همسر باردارش را که دارای شرایط اورژانسی زایمان بود با ماشین شخصی به بیمارستان شهدای خلیج‌فارس بوشهر برساند.
وی تصریح کرد: همسرم پابه‌ماه بود و تا چند وقت دیگر جمع خانواده‌مان چهارنفره می‌شد این انتظار با تاریخ احتمالی زایمان که در سونوگرافی چند وقت پیش مشخص‌شده بود، داشت رنگ واقعیت به خود می‌گرفت.
وی ادامه داد: آن روز خوابیده بودم که با ناله‌های همسرم از خواب پریدم ساعت 2 بعدازظهر بود فهمیدم که دردهای زایمانی همسرم شروع‌شده است اما وقتی نگرانی همسرم را فهمیدم متوجه شدم اوضاع وخیم‌تر است.
زبیده سابقه بیماری قلبی داشت و حالا نیز کیسه آب دور جنین پاره شده بود و این یعنی زودتر باید دست‌به‌کار شد وضعیت اورژانسی زبیده و بیماری قلبی او نگرانی حسین را دوچندان می‌کند.
حسین می‌گوید: اعتمادی به حضور به‌موقع آمبولانس نداشتم به همین خاطر با اورژانس 115 تماس نگرفتم و فوراً خودرو شخصی را روشن کردم و به‌اتفاق همسرم به امید رساندن او به بیمارستان شهدا خلیج‌فارس به راه افتادم.
ماشین در گرمای خارک رنگ بوشهر و بی‌اعتنا به تابلوهای سرعت و دوربین‌های پلیس به راه افتاد، مسیر سمل شمالی به سمت بیمارستان شهدای خلیج‌فارس بوشهر.
ماشین برخلاف وضعیت زایمان زبیده به‌خوبی پیش می‌رفت اما پس از طی چندین کیلومتر به ناگاه از حرکت ایستاد، خدایا چه شده؟ چرا ماشین خاموش شد؟ سؤال‌هایی که با دیدن آمپر بنزین، حسین را متوجه تمام شدن بنزین ماشین کرد.
 قوز بالای قوز شد دبه‌ای به دست گرفتم و به امید گرفتن چند لیتر بنزین از ماشین‌های عبوری در کنار جاده ایستادم. ثانیه‌ها به‌اندازه عمری گذشت، ایستادنم بی‌فایده بود در آن گرما فقط خورشید بود که بر سطح جاده جولان می‌داد.
خرابی ماشین، گرما و سابقه بیماری قلبی زبیده هرلحظه شرایطش را وخیم‌تر می‌کرد تا جایی که تنفسش را دچار مشکل کرده بود.
با خود گفتم تماس گرفتن با 115 هم وقت تلف کردن است تا آمبولانس بیاید کار از کار گذشته است. اما چاره‌ای نبود، با ناامیدی شماره 115 را گرفتم خانمی گوشی را برداشت، لحن مهربان و مؤدبانه و راهنمایی‌های خوبش شرایط همسرم را تا رسیدن آمبولانس بهتر کرد.
فروغ حیدر زاده اپراتور آن روز فوریت‌های پزشکی شهرستان بوشهر به خبرنگار وبدا گفت: ساعت دو و نیم بعدازظهر بود که فردی با مرکز پیام اورژانس 115 فوریت‌های پزشکی مبنی بر کمک به اعزام مادر باردار 41 ساله که براثر خرابی ماشین درراه گرفتارشده بودند، تماس گرفت که فوراٌ پس از اطلاع به همکاران در پایگاه فوریت‌های پزشکی احمدی، این واحد امدادی اورژانس 115 جاده‌ای به آدرس اعلامی اعزام شد.
آمبولانس در کمتر از 8 دقیقه به محلی که حسین اعلام کرده بود، رسید.
 فرخ فولادی، امدادگر و مهدی فاتح تکنسین فوریت‌های پزشکی فوراً زبیده را به درون آمبولانس انتقال دادند و آمبولانس در جهنم درد و گرما به سمت زایشگاه بیمارستان شهدا خلیج‌فارس به حرکت درآمد.
مهدی فاتح تکنسین فوریت‌های پزشکی گفت: شرح‌حال بیمار گرفته شد، مادر شکم دوم با یک تولد زنده و فاقد سابقه سقط و در این زایمان کیسه آب دور جنین پاره شده بود و این یعنی زایمان نزدیک است.
وی ادامه داد: با توجه به شرایط ویژه مادر تمامی اقدامات لازم ازجمله سرم ترا پی، چک علائم حیاتی، بررسی وضعیت پیشرفت زایمان به‌سرعت و طور موفقیت‌آمیز در آمبولانس انجام شد و تمامی امکانات لازم در صورت انجام زایمان نیز در دست رس قرار گرفت.
فاتح افزود: خوشبختانه علی‌رغم مشکلات مادر و پرخطر بودن او، اما با انجام اقدامات مؤثر حمایتی و اجرای پوزیشن مناسب توانستیم در کوتاه‌ترین زمان ممکن مادر را به‌سلامت به زایشگاه بیمارستان شهدا خلیج‌فارس تحویل دهیم که این مسئله لطف و کمک الهی و شیرین‌ترین لحظه مأموریتمان بود که خنده بر لبان همه ما نشاند.
نوشین امیر عضدی مسئول بخش زایشگاه بیمارستان شهدا خلیج‌فارس بوشهر گفت: بلافاصله پس از انتقال مادر به بخش زایشگاه و با توجه به شرح‌حال مادر و پیشرفت زایمان مشخص شد جفت سرراهی بوده و زایمان سخت دارد لذا با حضور پزشک متخصص زنان، زایمان با موفقیت انجام شد و نوزاد با سلامتی کامل در گرمای تیرماه به زندگی لبخند زد.
وی در خصوص اقدامات انجام‌شده برای مادر باردار در آمبولانس تا رسیدن به زایشگاه گفت: قطعاً کارهای انجام‌شده توسط همکاران فوریت‌های پزشکی در کمک به مادر باردار مؤثر بوده است و با توجه به شرایط ویژه او، احتمال خطرات جانی در صورت عدم دریافت خدمات اورژانسی قبل از رسیدن به بیمارستان برای مادر و نوزاد وجود داشت.
حسین درحالی‌که نوزاد تازه به دنیا آمده‌اش را در آغوش گرفته است با تقدیر از مجموعه اورژانس 115 استان بوشهر، می‌گوید: اگر لطف خدا و بزرگواری و تلاش کارکنان خدوم و زحمتکش اورژانس 115 نبود با توجه به شرایط وخیم همسرم و بیماری قلبی او که در آن گرمای شدید، شرایطش را وخیم‌تر کرده بود امکان وقوع اتفاق ناگواری بود که تا پایان عمر داغدار بودم.
وی همچنان که شکرگزار نجات جان همسر و فرزندش است ادامه داد: این فرزند دومم است و خدا بعد از چند سال این نوزاد را به ما بخشید اما خاطرات شیرین کمک اورژانس 115 را هرگز فراموش نخواهم کرد چراکه اگر کمک به‌موقع آن‌ها نبود شاید دیگر تا همیشه لبخند از لبان من محو می‌شد.
وی بابیان اینکه ناامیدی از انجام به‌موقع خدمات اورژانس 115 ناشی از بی‌اطلاعی از عملکرد این مجموعه خدوم و زحمتکش است گفت: از شهروندان و هم استانی‌های عزیز تقاضا دارم در صورت نیاز به درمان اورژانسی به‌جای اعزام بیمار با وسایل شخصی بااطلاع به اورژانس 115 ضمن دریافت راهنمایی‌های لازم از خدمات رایگان و تخصصی آن‌ها بهره‌مند شوند.
لبخند حسین و زبیده نتیجه عملکرد خوب و مؤثر حوزه سلامت استان بوشهر است حوزه‌ای که به کمک حسین و زبیده‌های استان باید توسعه یابد، یاریگر دانشگاه علوم پزشکی بوشهر باشیم./ص