امروز: پنجشنبه 06 ارديبهشت 1403
    طراحی سایت
تاريخ انتشار: 25 آذر 1391 - 13:10
گفت و گوی اتحاد جنوب با محمدرضا فقیه الاسلام، نویسنده کتاب روات

نویسنده، محمدرضا فقیه الاسلام، متولد 1329 در روستای تل سرکوب از توابع بخش سعدآباد برازجان است. دوران طفولیت و تحصیلات ابتدایی را در روستاهای بی براء و مزارعی (وحدتیه فعلی) از توابع همان بخش گذرانده و دوره دبیرستان را در شهرهای برازجان ـ کازرون ـ شیراز ـ اصفهان و بوشهر سپری کرده است.

روایتی از نیمه پنهان یک زندگی

وقتی سلام کرد، سرش پایین بود. اول او را نشناختم. سرش را که بالا آورد، صورتی نحیف و تکیده داشت. از چشمانش که چون دو نرگس شهلا در گودی های چهره و گونه اش می درخشید شناختمش.
باورم نمی شد. انگار از آن همه طراوت و تازگی، تنها همین دو چشم برایش مانده بود...
حالت چشمانش از همان زمان در ذهن و خاطرم نقش بسته بود. او رفت و مرا به گذشته های دور برد...
کتاب "روات" با متن فوق آغاز می شود. نویسنده، محمدرضا فقیه الاسلام، متولد 1329 در روستای تل سرکوب از توابع بخش سعدآباد برازجان است. دوران طفولیت و تحصیلات ابتدایی را در روستاهای بی براء و مزارعی (وحدتیه فعلی) از توابع همان بخش گذرانده و دوره دبیرستان را در شهرهای برازجان ـ کازرون ـ شیراز ـ اصفهان و بوشهر سپری کرده است.
با اتمام خدمت نظام به استخدام آموزش و پرورش دشتستان درآمده، سپس به ادامه تحصیل در دانشکده حقوق دانشگاه تهران پرداخته و نهایتا در سال 1357 با ورود به خدمت قضایی در دادگستری، متصدی مناصب مختلفی از جمله ریاست دادگاه، مستشاری و دادستانی بوده و اخیرا نیز به حرفه وکالت در شهرستان شیراز مشغول می باشد.
اتحاد جنوب به بهانه انتشار کتاب "روات"  گفت و گویی با نویسنده ی آن انجام داده است که می خوانید:


ـ نوشتن کتاب «روات» را از چه زمانی شروع کردید؟
نوشتن این کتاب را از دو سال قبل شروع کرده و در حال حاضر نیز مشغول نگارش کتاب دیگری مشتمل بر داستان های کوتاه می باشم.


ـ موضوع کتابی که در حال نوشتن آن هستید، چیست؟
موضوع کتاب بیشتر مسایل اجتماعی و انتقادی به ویژه تبعیض و نابرابری های اجتماعی و آسیب های اخلاقی بوده و توضیح بیشتر موکول به آماده شدن کتاب برای چاپ می باشد.


ـ انگیزه شما از نوشتن کتاب روات چه بوده است؟
واقعیت امر آنست که پیشرفت های تکنولوژی و صنعتی عصر حاضر، بیشتر ارزش ها و مناسبات جامعه سنتی را به چالش گرفته و می رود تا تمامی آن ها در آینده ای نه چندان دور به دست فراموشی سپرده شود، انگیزه نوشتن این کتاب که محور آن خاطرات شخصی نویسنده است بیان مختصر و موجز آن مناسبات و ارتباط با نسل جوان در قالب نثری روان و رمان گونه بوده که متاسفانه آشنایی چندانی با سنت ها و آداب و رسوم نسل قبل از خود نداشته و با ارزش های آن تا حدودی بیگانه می باشند.


ـ در کتاب «روات» با اماکن و آداب و رسوم زیادی آشنا می شویم؛ دلیل پافشاری شما در معرفی این موارد چیست؟
در صفحات 83 و 84 کتاب به این سوال به تفصیل پاسخ داده شده، آن جا که می گوید: شاید برای افرادی که این مطالب را می خوانند واکاوی و نقل آن خاطرات و ذکر جا و مکان و آداب و رسومی که دیگر نشانه و اثری از آن نیست، امری عبث جلوه نماید، اما باور دارم کسانی هستند که به خاطر علاقه و آشنایی با شیوه ی زندگی و بافت قدیمی روستای خود، مطالب مذکور می تواند برایشان قابل توجه باشد. گذشته ی افراد ولو این که در نقطه ای پرت و دورافتاده شکل گرفته باشد، معرف هویت تاریخی و فرهنگی و اجتماعی هر فرد و نسل های بعد از اوست...


ـ پس هدف شما از نوشتن این کتاب هم بیان خاطرات و هم آشنایی با سنت های قدیمی می باشد؟
 دقیقا همین طور است.

 

ـ چرا در «روات» تنها به بیان اتفاقات سال های 29 تا 57 پرداخته اید؟ آیا قصد ادامه و پرداختن به سال های بعد را هم دارید؟
بخشی از زندگی من که مربوط به نیمه اول آن می باشد اغلب از دید حتی نزدیک ترین کسانم پنهان مانده و به همین جهت زیر عنوان کتاب، عبارت «روایتی از نیمه پنهان یک زندگی» قید شده که به لحاظ فراز و فرودهای فراوان از جذابیت خاصی برخوردار و تعدادی از خوانندگان را بنا به اظهار خودشان تا صبح پای کتاب نشانده و از طرفی ادامه نیمه دوم همان طور که در صفحات پایانی کتاب ذکر شده موکول به آینده گردیده و از شما چه پنهان، قسمت هایی از آن نیز نوشته شده است.
ـ با توجه به این که جلد اول کتاب در خصوص سنت و آداب و رسوم می باشد و جلد دوم بالطبع با اندک مایه ی سنت و ورود مدرنیت همراه است، به نظر شما کدام یک از این دو جلد می تواند با خواننده بیشتر ارتباط برقرار کند؟
ببینید، در کتاب حاضر، برای اغلب خوانندگانم، خصوصا در حوزه نوشتن، ناآشنا هستم. توفیق آثار بعدی موکول به جلب اعتماد و ایجاد حس همدلی و همراهی و برقراری ارتباط با آن ها بوده و در صورت آماده شدن جلد دوم، با توجه به حوادث مختلفی که مرتبط با نوع کار اینجانب بوده و طی آن مسایل اجتماعی نیز مطرح خواهد گردید، شاید خوانندگان بیشتری را به خود جلب نماید، با این توضیح که ناگفته های نیمه اول به صورت برگشت به عقب یا اصطلاحا «فلش بک» برای خوانندگان روایت خواهد شد.


ـ با توجه به شکاف نسلی که بین شما به عنوان «نویسنده» و قشری از جوانان به عنوان «خواننده» وجود دارد، فکر می کنید تا چه اندازه در این کتاب موفق به جذب آنان شده اید؟
هر چند قضاوت در این خصوص هنوز زود است و نیاز به گذشت زمان و اقبال نسل جوان به این کتاب دارد، اما راستش را بخواهید مخاطب من در این کتاب بیشتر قشر جوان بوده و تمامی سعی و تلاشم را در جهت برقراری ارتباط با آنان به کار برده و علیرغم مدت کوتاهی که از انتشار روات گذاشته پیام های محبت آمیزی نیز از آن ها دریافت کرده ام.
ـ پس بیشترین سعی شما بر این بوده که در این کتاب مقایسه ای بین سنت و مدرنیت، سادگی قدیم و پیچیدگی زمان حال انجام بدهید، درست است؟
بله، یکی از اهداف اصلی کتاب به شرحی که در معرفی کوتاه ناشر نیز به آن اشاره شده مقایسه ی جامعه سنتی آن روزگار با جوامع امروز می باشد.


ـ یک مقدار از خودتان به عنوان شخصیت اصلی «روات» بگویید. آیا هنوز آن سخت کوشی های دوران جوانی در محمدرضا فقیه الاسلام 60 ساله هم وجود دارد؟
اولا خیلی ممنون از این که سن مرا یکی دو سال جوانتر نشان دادید، ثانیا باید پذیرفت که انسان به مرور زمان از حیث جسمی و روحی دچار فرسودگی می گردد و آن توانایی و نشاط اولیه را به تدریج از دست می دهد و اما در پاسخ به سوال شما، باور کنید، اغلب فراموش می کنم در سن شصت و اندی سال قرار دارم، گاه دست به کارهایی می زنم که برای اطرافیانم تعجب انگیز می باشد، هنوز هم از نظر روحی خود را جوان می دانم ... یک روز اوایل مهرماه که برای کاری به اداره آموزش و پرورش دشتستان رفته بودم با دیدن معلمین جوان که به تازگی استخدام شده و برای تعیین محل خدمت به اداره آمده بودند یک باره هوس کردم به کارگزینی مراجعه و از مسئول آن جا بخواهم تا مرا نیز به عنوان معلم جدید الاستخدام به طور افتخاری جهت تدریس به یکی از روستاهای دور افتاده بفرستند. این فکر را با دوستان که در میان گذاشتم کلی خندیدند. به نظر شما این طرز فکر چه نشانه ای جز احساس نشاط و رجعت به دوران جوانی می تواند داشته باشد.


ـ شما به عنوان نویسنده ای که چندان تجربه ای در انتشار کتاب نداشته اید برای چاپ و نشر کتاب «روات» چه مشکلاتی داشتید؟
خوشبختانه با حمایت دوستان نویسنده که قبل از چاپ کتاب، آن را خوانده و با راهنمایی های خود زمینه اخذ مجوز و انتشار آن را فراهم ساخته اند، مشکل خاصی پیش نیامده است.


ـ شما بیشتر با آثار چه کسانی آشنا بوده و هستید؟ آبشخور معرفتی تان از آثار چه کسانی برداشت می شد؟
قبل از شروع دبستان تحت تعلیم و تربیت پدرم خواندن و نوشتن را یاد گرفته و با متون قدیمی و دیوان شعرای بزرگی چون سعدی و حافظ آشنا شدم. دوره دبیرستان بیشتر مجلات و رمان های رایج آن روزگار را می خواندم و با شروع کار معلمی از نویسندگان و شعرای نوپرداز چون آل احمد ـ ساعدی ـ احمد محمود ـ امین فقیری ـ نیما ـ فروغ ـ اخوان ـ شاملو و آتشی تاثیر فراوانی گرفته ام.
ـ رشته تحصیلی دانشگاهی شما حقوق است. با کار دادگستری که محیطی خشک و رسمی است، جای تعجب دارد که اقدام به نوشتن رمانی به این روانی و سادگی کرده اید.
اولا از پسند خاطر سر کار که این اثر را مطالعه کرده اید خوشحال و امیدوارم که بتوانم رضایت دیگر خوانندگانم را نیز جلب کنم. ثانیا علیرغم این که رشته تحصیلی من حقوق بوده و این رشته قرابت خاصی هم با ادبیات دارد، معهذا کار در دادگستری هیچگاه ارتباط مرا با ادبیات قطع نکرده و همواره دل مشغولی های خود و خانواده ام مطالعه آثار ادبی بزرگان بوده و هست و اما در خصوص روانی و سادگی اثر؛ تمامی سعی و تلاشم این بوده که رابطه خواننده با موضوع قطع نشود، احساس خستگی نکند، پا به پای نویسنده در صحنه ها حضور داشته باشد، با او لبخند بزند و جاهایی هم اشکش سرازیر شود.


ـ عناصر و یا اشخاصی که در این کتاب به شکل نماد مطرح کرده اید، چه کسانی هستند؟
نماد اولیه ام در این کتاب مادرم می باشد که علیرغم مشکلات زیاد زندگی، درس پایداری و استقامت و پیام مهر و محبت را به من داده و شخصیت دیگر داستان معلم دوره ابتداییم آقای حبیب فخری است که از او امید به آینده را آموختم و دیگر آقای دکتر سالک که مرا از بیراهه ی ترک تحصیل به شاهراه تحصیل برگرداند و با رفتار پدرانه اش به من یاد داد که انسان می تواند برای دیگران هم پدری کند و این اواخر نیز شخصیت برجسته ی نویسنده ی پیشکسوت و توانا آقای امین فقیری که هم با رفتار متواضعانه و هم با آثار ارزشمند خود تاثیر زیادی روی من داشته است.


ـ در مقدمه ی کتاب از دو چشم گیرا صحبت کرده اید. درباره ی این چشم ها توضیح می دهید؟
خانم امیری، ظاهرا آن دو چشم توجه شما را هم جلب کرده، کما این که خیلی ها در این مورد از من سوال می کنند؛ واقعیت آن است که در همسایگی ما در دوره نوجوانی خانواده ای زندگی می کردند فوق العاده فقیر، آن ها دختری داشتند با چهره ای زیبا و چشمانی گیرا. فقر و بدبختی خانواده باعث شد تا پس از ازدواج نیز قربانی این مسایل گردیده و خیلی زود پیر و شکسته شود. دیدار اتفاقی وی آن هم پس از چندین و چند سال جرقه ای در من ایجاد کرد تا کار نوشتن این کتاب را که ایده آن را از سال ها قبل در سر می پروراندم شروع کنم...


ـ اگر صحبت پایانی دارید، بفرمایید.
از عزیزان خواننده درخواست دارم، اگر ایراد و انتقادی نسبت به کتاب دارند به آدرس ایمیلی که در پایان شناسه کتاب آمده ارسال و برای تهیه کتاب در شهرستان برازجان به کتابفروشی رجایی واقع در پاساژ آهنگ مراجعه فرمایند.
و اما در پایان لازم می دانم از همسرم و همسفر زندگیم که در تمامی لحظات یار و یاورم بوده و بچه هایم که همواره با من دوست و مشوق نوشتن این کتاب بوده اند و نوه های شیرینم غزل و شادی و پریسا و آریانا که دل مشغولی های پدربزرگشان هستند یاد کنم و برای پریسای گلم به عنوان خردسال ترین رزمی کار کشور و غزلم که از چهارده سالگی به شعر روی آورده و کتاب شعر وی با عنوان «شنزار سکوت» اخیرا مجوز انتشار گرفته آرزوی توفیق نموده و از شما و دیگر کارکنان محترم نشریه اتحاد جنوب که این فرصت گفتگو را فراهم کرده اید تشکر نمایم.



کانال تلگرام اتحادخبر

مرتبط:
» لبخندهای پشت ماسک [بيش از 4 سال قبل]
» معرفی کتاب [بيش از 4 سال قبل]
» داستان/ جنگ [بيش از 3 سال قبل]
» داستان / بلبل خرمایی [بيش از 4 سال قبل]
» کتاب شعر [حدود 1 سال قبل]

نظرات کاربران
1399/02/16 - 00:49
0
0
ازاینکه یاد ما بودید ممنون هستیم
1399/02/16 - 00:48
0
0
ازاینکه در مصاحبه تون به انجمن باران وحدتیه هم جهت برگزاری و رونمایی دوکتابتون که توسط انجمن صورت گرفت اشاره نمودید سپاسگزاریم
صفا و انصاف و حرمت نگهداری آن شخصیت محترم که برایم خیلی عزیز و محترم هستند، مرا میخکوب کتاب نموده همراه با آن لذّت بردم و شاد شدم و بعضی جاها هم اشک ریختم.با اصطلاحات مشترک، ایشان به راحتی مرا به دوران طفولیتم در استهبان بردند و در پاره ای از آن، حسّ می کردم کتاب زندگی خودم را می خوانم. از نویسندۀ محترم و صداقت خاصّشان صمیمانه تشکر می نمایم.
1391/10/03 - 23:22
0
0
از اقاجونم(نویسنده کتاب) بخاطر احساس قشنگش به ما از صمیم قلب متشکرم
1391/10/02 - 23:51
0
0
کتاب بسیار جالبیست,لطف کنیدآدرس کتابفروشی که کتاب روات رو در شیرازمیفروشه هم بذارید..ممنون
ارسال نظر

نام:

ايميل:

وب سايت:

نظر شما:

تازه ترین خبرها

  • اولین دورهمی اتحاد جنوب در سال ۴۰۳ برگزار شد / تصاویر
  • بررسی مشکلات بنار آبشرین در اردوی عمرانی دهیاران بخش مرکزی دشتستان
  • مرکز جامع سلامت شهر کلمه به زودی افتتاح می شود/ 80 درصد فضاهای فیزیکی بهداشت و درمان دشتستان نوسازی شده است
  • بهترین زمان خوردن قهوه برای کبد چرب
  • نقدی بر مجموعه داستان " خین‌جوشون " اثر مختار فیاض
  • مطالبات فعالان محیط زیست از مردم و مسئولان/ آفت محیط زیست زباله های پلاستیکی است/ مسئولان بیشتر از گرفتن عکس پای کار باشند
  • سرنوشت باقیمانده سموم در محصولات کشاورزی
  • تجلیل از دو تیرانداز پرتلاش و موفق دشتستان
  • جاده مرگ شهر وحدتیه را دريابيد،مسئولان برحذر باشند
  • جناب نماینده! قحطی پتروشیمی که نیامده، بسم‌الله
  • روز سعدی و نکته‌ای نغز از گلستانش
  • انتخاب هیئت رئیسه جدید شورای هماهنگی روابط عمومی های ادارات شهرستان دشتستان
  • نشست فرماندهان پایگاه‌ها و شورای حوزه مقاومت بسیج شهدای پتروشیمی به میزبانی پتروشیمی جم
  • یک بار برای همیشه تفاوت گرگ، شغال و روباه را با رسم شکل یاد بگیرید
  • عناوین روزنامه‌های امروز1403/02/01
  • آغاز عملیات اجرای خیابان ۲۴ متری در ورودی شهر از سمت برازجان،خیابان ۲۲ متری غرب آرامستان و خیابان در غرب جاده اصلی
  • قتل 2 جوان برازجانی در خودروشان/ دستگیری قاتل در استان همجوار
  • اولین دورهمی اتحاد جنوب در سال ۴۰۳ برگزار شد / تصاویر
  • یکی از شهدای اخیر حمله اسرائیل در سوریه از شهر وحدتیه دشتستان است
  • گزارش تصویری/ راهپیمایی روز جهانی قدس در برازجان
  • سخنرانی استاد سید محمد مهدی جعفری در جمع دشتستانی ها و استان بوشهری های مقیم شیراز/ تصاویر
  • در رسیدگی به امور مردم کوتاهی نکنید/ برخی از بخشنامه ها باعث کوچک شدن سفره مردم می شود
  • قلب جوان 23 ساله دشتستانی اهدا شد/ تصاویر
  • بررسی مشکلات بنار آبشرین در اردوی عمرانی دهیاران بخش مرکزی دشتستان
  • سخن‌ران، کاظم صدیقی‌. نه! مسجد قیطریه، نه!
  • برخورد توهین آمیز رئیس صمت دشتستان با نمایندگان برخی اصناف شهرستان
  • آئین گرامیداشت شهیدالقدس محسن صداقت در شهر وحدتیه
  • تصاویر جنجالی مجری زن تلویزیون باکو در کنار سفیر ایران و در محل سفارتخانه/ عکس
  • اسرائیل را چه باید؟
  • اولین واریزی بزرگ برای معلمان در 1403
  • .: شهرزاد آبادی حدود 3 ساعت قبل گفت: درودتان باد. همگی چند ...
  • .: لیلادانا حدود 4 روز قبل گفت: درود بردکتربایندری ودکترفیاض بزرگوار. ...
  • .: علی حدود 5 روز قبل گفت: بسیار عالی پاینده باشید ...
  • .: شااکبری حدود 5 روز قبل گفت: درود بر استاد گرانقدر ...
  • .: ذاکری حدود 6 روز قبل گفت: بسیار عالی. درود خدا ...
  • .: ذاکری حدود 6 روز قبل گفت: خوشحالم که ادبیات پایداری ...
  • .: افسری حدود 6 روز قبل گفت: درود بر دکتر بایندری ...
  • .: عزیز حدود 6 روز قبل گفت: سایت و نویسنده حواسشون ...
  • .: مصطفی بهبهانی مطلق حدود 9 روز قبل گفت: با سلام و خدا ...
  • .: ح حدود 10 روز قبل گفت: درودخدا بر استادبرازجانی و ...