امروز: جمعه 31 فروردين 1403
    طراحی سایت
تاريخ انتشار: 07 فروردين 1396 - 08:10
خوانشی بر شعر جلال خسروی؛

اتحادخبرـ زری شاه حسینی: اولین مجموعه ی شعر جلال خسروی ''با باوری به حجم گلوله'' در سال 1358 منتشر شد. شعری سیاسی یا به بیانی دقیق تر چریکی که شعرهای 17 تا 21 سالگی شاعر را در بر می گیرد. این دفتر چنان که از نامش پیداست سرشار از شعرهای شعار گونه ای است که از ایمان عمیق روشنفکران آن سال ها می آیند تا در سطح رژه بروند...

 عشق، ساختار  و  مرگ

زری شاه حسینی
 اولین مجموعه ی شعر جلال خسروی ''با باوری به حجم گلوله'' در سال 1358 منتشر شد. شعری سیاسی یا به بیانی دقیق تر چریکی که شعرهای 17 تا 21 سالگی شاعر را در بر می گیرد. این دفتر چنان که از نامش پیداست سرشار از شعرهای شعار گونه ای است که از ایمان عمیق روشنفکران آن سال ها می آیند تا در سطح رژه بروند. به خون و خونریزی و مبارزه ی مسلحانه می اندیشند و حال و هوایی کاملاً انقلابی و پر هیجان دارند. شعرهایی که هشدار می دهند و مردم را می آگاهانند، هجوم می برند و با فریاد و جیغ و داد اعتراض می کنند همراه با لحنی تند و خطابی و صریح، لبریز از کلماتی چون خون، زندان، آزادی و ... شعر در این مجموعه حکم سلاحی را دارد که به حذف صدای مخالف و تحکیم گفتمان مسلط معترضانه می اندیشد:
مرا به عشق بخوان/ به خون/ به آزادی/ تا چون تو/ جاودانه ببارم/ بر سلاله ی گندم!
پس انقلابی گری ویژگی اصلی دفتر اول خسروی در فضای تب آلود تحولات آن سال هاست:
فریاد وحشی باد را/ چگونه تاب آرم/ که دوست/ دست مرا بریده و/ صبح ناپیداست.
شاعر بالاخره دومین مجموعه شعرهایش را بیست و سه سال بعد منتشر کرد با عنوان «کی وقت داری به هم برویم؟» که ما با فضایی کاملاً دگرگون از دفتر اول مواجه هستیم. بخش اول «قد کشیده ام تا مرگ» شامل 27 مرثیه در سوگ شایان حامدی است. شاعر در این شعرها به مرگ می رود. البته با رویکردی سوگوارانه و نه یکی شدگی با مرگ.





 انگار مرگ در این شعرها صرفاً در انحصار حامدی است و هیچ کس نمی تواند یا لازم نیست فعلاً با آن رو به رو شود. غالب این اشعارکوتاه اند و لحن غنایی اندوه باری دارند. برخورد خسروی با زبان در این مجموعه کاملاً مؤدبانه و سر به زیر است هر فعلی سر جای اصلی یا نزدیک به جای اصلی خود به کار رفته، فاعل یا مفعولی که کمتر حذف شده اند و جملات واضح، عادی و به هنجاری که نرم و آرام و منفعل می آیند ایفای نقش می کنند در شعر و دست رو شسته به جای لازم خود می نشینند. هیچ چالشی در ذهن مخاطب بر نمی انگیزند. شاعر هنوز به انتظار پاسخی که معلوم نیست دیگر کی می خواهد به گوش برسد صرفاً سؤوال می کند و سؤوال و هیچ حالت متعجبانه ای ندارد:
نارنج ها/ سکوت کرده اند/ گل های آوازت کو؟/ با تو/ تا خنده/ راهی بود/ گل برگ های آوازت کو؟/
سؤوال های مکرر با کلید واژه های باران، سکوت، پنجره، غروب، حرف.
در قسمت دوم دفتر (زبانم که می گیرد) کم کم نگاه مستقل او شکل می گیرد. شعرهای این دفتر جزو کارهای اجتماعی شاعر هستند که با شعری به محمد بیابانی آغاز می شود. شاعر در این دفتر ایده ی آرمان شهری را که – در جوانی دلبسته ی آن بود – به پرسش می گیرد:
نگاهت را بردار/ و از راهی که آمده ایم/ به ابتدای جهان برگرد/ شاید گیاهی/ حیوانی/ انسانی/ جا مانده باشد!
عشق در این شعرها چهره ای انتزاعی در هیاتی افلاطونی دارد، عشق متین و سر به راه که آماده ی پروراندن و در نهایت زایش زیبایی است حال چه این زیبایی در انارهای لرزان و غروب و کوچه باشند و چه در سر انگشتان معشوقی که کرکره ها را کنار نمی زند و عشق جسمی – زمینی را مقدمه ای برای اتحاد و یگانگی دو وجود می خواهد. عشقی که حاصل پالایش و تلطیف نیروی عظیم میل جنسی است اما برخورد شاعر با محبوب موقعیتی کاملاً سنتی را مطرح می کند و هنوز نگاه شاعر به معشوق بافت سنتی ادبیات کلاسیک فارسی را در خود دارد. معشوق موقعیتی عالی و ممتاز دارد که شاعر با خواهش و تمنا از او می خواهد که بافتنی اش را کنار بگذارد و گوشه ی چشمی هم به او بیندازد که البته در عین حال شاید نقدی بر روابط لنگ شده ی دوران مدرن هم دارد.
رابطه ی شاعر با معشوق اش، رابطه ای بی واسطه نیست بلکه کماکان این رابطه از طریق شعر و واژه و حرف صورت می بندد. اما در شعرهای آخر این مجموعه شاعر، ناچار برای دیده شدن مجبور به حذف چهره ی انسانی خود و نمایش خود به صورت خرگوشی کوچولو یا مجسمه ای که می شود گردگیری اش کرد دست می زند که انگار آخرین شگرد و دردناک ترین ترفند اوست. رابطه ای که به ستایش صرف یک طرف آن می انجامد و خود را باید به ناچار طرد و نفی کند:
راستی اگر فردا که بیدار شوی/ خرگوش کوچکی شده باشم/ در گوشه ی اتاقت/ تو چه ... کار می کنی/ چکارم می کنی؟
یا
می خواهم مجسمه شوم/ تا تو بتوانی بی شرم و قاعده ی/  به من دست بزنی و ...
اما با این وجود شعرهای آخر این بخش روند رسیدن شاعر از عشق انتزاعی را به عشق انسانی نشان می دهند:
دلم برایت تنگ شده/ دلم تنگ می شود/ کی وقت داری به هم برویم؟
در شعرهای کاموا، مجسمه و ... به خوبی نگاه انضمامی و تجربه ی فردی او آشکار شده است. چهره ی انسانی معشوق، فضا و مکان زندگی، دغدغه ها و نقد رابطه و مشکل ارتباط بیان شده اند و اضطراب زندگی مدرن کم کم در دل شاعر راه می یابد.
در ادبیات گذشته ی  فارسی اما یک نگاه عمده و اصلی به مفهوم عشق وجود دارد که البته از این نگاه شعبه ها و شاخه های دیگر نیز سر بر می آورد و آن این که در این نگرش وجود انسان به دو جزء تفکیک پذیر روح و جسم تقسیم می شود و به تبع آن عشق نیز به دو نوع روحانی و جسمانی یا به عبارتی حقیقی و مجازی. آن چه مربوط به روح است لطیف و والا و متعالی و ان چه مربوط به جسم است کثیف و پست و ناقص.
شاعرانی همچون فرخی سیستانی صرفاً به جنبه ی جسمانی رابطه ی عاشقانه تأکید داشته اند و لذت جویی و کامروایی در وهله ی اول اهمیت برای آنان است. کسانی همچون فخرالدین اسعد گرگانی در منظومه ی ویس و رامین و نظامی در خسرو و شیرین عشق را با تمام قابلیت هایش مطرح می کنند یعنی هم شور و هیجان جسمی و هم تعالی و علو روحی، سوز و گداز و خواهش های تن. اما این گرایش در اشعار مولوی و تا حدی جامی به نگاهی صرفاً روحانی می کشد و روح اصالت می یابد. ذهنیتی بدون جسمیت که تجربه های کشف و شهودی عارفانه را از سر می گذراند. با ظهور نیما و طرح عشق دگر سان گفتمان دیگری در معارضه با این دید شکل می یابد. نیما که به وحدت ارگانیک تمام اجزای هستی معتقد است روح و جسم انسان را در ارتباط با هم و مؤثر در هم و یک کل تفکیک ناپذیر می داند که رابطه ی عاشقانه ی کمال یافته از این دیدگاه رابطه ای است که از تمام ظرفیت های وجودی انسان برای به کمال رساندن او، سود می جوید. خسروی در مجموعه ی ''بمیری بیچاره می شوم، عزرائیل جان!''، کم کم و آرام آرام به سمت تجربه ی چنین رویکردی از عشق به پیش می رود. البته نگاه اُرگانیک نیماست که ساختار را به معنای امروزی آن مطرح می کند. تا زمان نیما اساساً ما چیزی به نام ساختار در اشعار فارسی نداریم. هر بیت ساختمان مستقلی از دیگر ابیات دارد و فضاهای ساختاری کمتر یافت می شوند مگر در اشعار مولوی و دیگر هم کارانش که آن هم ناشی از دید عارفانه ی او به مفاهیم ازلی ـ ابدی است.
اشعار خسروی به شدت ساختار گرا هستند و نخی نامرئی که ابتدا را به انتها می دوزد گاهی اوقات در اشعار خسروی مخصوصاً در مجموعه ی دوم به طناب تبدیل شده است. البته نه لزوماً طنابی خوش آب و رنگ.
و حالا خسته و نومید از برقراری ارتباط انسانی، شاعر به عاشقانه هایی برای عزرائیل رسیده است. مرگی مؤنث، عزرائیل و یا خدایی به شکل زن. عاشقانه های شاعری که به درِ بسته ی مرگ می کوبد. اما این بار مرگ یک رویداد بیرونی نیست یک نیاز درونی ست. نیاز به مردن در هم آمیختگی عینیت و ذهنیت. اروتیسم و مرگ و اسطوره، فرافکنش حیات عظیم درونی بر پدیده های ناگزیر بیرون، کشف جنسیت مؤنث مرگ (البته به زعم شاعر) شعرهای این دفتر را به ادبیات رستاخیزی پیوند می دهد:
در تو می ریزم/ مرگ/ شکم اَت بالا می آید/ کودک می شوم.
و یک شعر از دفتر آماده ی چاپ «بمیری بیچاره می شوم عزرائیل جان» از جلال خسروی:
ابوالهول
پیراهنم در اتوبوسِ واحدی که به لب های تو جان
جانِ بریده ی بی جانِ جامانده در جنونِ جانبِ دریای کله پا
در کلمه التو
کلاهِ کاملِ مکالمه ای کل کل
تسلیم قاعده
از سر
نه
پا
گفتم که نه در نرمه های نرمِ پسینی پرسه زن در سایه های کودن
در تو ی توفانی ی تو در تویِ هزار توهای برهنگی ی متکثر
اتوبوسِ لب پَرِ بوسه هات
در لیوانِ لادنی
که لبانم را
به لاله های لالِ لبالب
لبانم را
بی ایده و لوژی
می پیچاند از فراز گردنه
جامه ی بی جان او و
من
فنجانِ پیری
که مرا و تبارم را
عالِمان خرم دینِ خمارِ چشم های تو
معلم   /   تعلم  /  معامله ای
کف دست
هرگز به سرزمین بی باران دشتستان قدم مگذار
که تثلیثِ بی مثالِ مثلث مونثی ست
ابوالهول
ایستاده
بر زبانه ی دریا و /  نخل و/ باد.



کانال تلگرام اتحادخبر


نظرات کاربران
شعر آخر آقای جلال خسروی بشدت کار ضعیف و نازلی است. ضعیف ازین بابت که بر نوعی فرم کاذب استوار است که سلامت شعر را کاملا به خطر انداخته است. به خطر نه، رسما خنجر به گلوی شعر نهاده و قربانیش کرده است. به سطرهای 2، 4، 9، 10، 12-14، 22، 26 بنگرید.این فرم ویرانگر و این نوع تلقی از فرم یادآور کارهای شاعر معاصر: یدالله رویایی و کمی دورتر قاآنیشیرازی است. قاآنی در دوره خودش اشعر شعرا بود و او را یگانه عالم شاعری می دانستند اما در دوره ما مایه تمسخر و ریشخند شده است. تنها به دلیل همین تلقی اش از فرم. یا یدالله رویایی که می گوید« فرم شعر من بی فرمی است»!!!!!!!!!
اگر این را نگوید چه بگوید؟ فرم ساحت های متعدد دارد. یکیش توزیع با قاعده خوشه های صوتی است. این توزیع باید براساس نیازهای بلاغی شکل بپذیرد نه به شکل هردمبیل. وقتی اخوان می گوید:

این دبیر گیج و گول و کوردل: تاریخ
تا مذهب دفترش را گاهگه می خواست
با پریشان سرگذشتی از نیاکانم بیالاید
رعشه می افتادش اندر دست
در بنان درفشانش کلک شیرین سلک می لرزید
حبرش اندر محبر پر لیقه چون سنگ سیه می بست

خواننده کمال لذت رو ازین تکرارهای سخت طبیعی می برد. اصل مهم تر اینکه این تکرارها از حوزه تکرار صامت ها و مصوت ها می گذرد و به مرحله «صدامعنایی» می رسد. براستی زیباتر از سطر آخر شعر اخوان می توان سیاهی و اندوهباری روزگار را توصیف کرد؟ حاشا!
فرم شعر خسروی یک ایراد مهم دارد و آن اینکه شاعر به هیچ وجه تناسب و نسبت قرار گرفتن واجها را رعایت نکرده است. نفس تکرار حروف مادامی که نسبت قرار گرفتن واجها رعایت نشود هیچ اهمیتی ندارد. این شعر در مغناتیس فرم مبتذلی گرفتار آمده و در نتیجه نابود شده است و نابودیش در کنار علتی که گفتم در گرو عاری بودنش از عاطفه است. شعری که عاطفه ندارد هرچقدر هم برخوردار از خصایص فرمی باشد باز محکوم به زوال و تباهی است. آقای خسروی بیشتر از اینکه در بند شعر گفتن و آفرینش اثر هنری باشند دنبال نوعی «فرم بی فرمی» رفته اند که بر بنیاد تکرار «ج، خ، ن...» و پی آورد واژگان سامان آمده است.
ارسال نظر

نام:

ايميل:

وب سايت:

نظر شما:

تازه ترین خبرها

  • آغاز عملیات اجرای خیابان ۲۴ متری در ورودی شهر از سمت برازجان،خیابان ۲۲ متری غرب آرامستان و خیابان در غرب جاده اصلی
  • اگر احساس تلخی در دهان می کنید این بیماری در کمین شماست
  • 🎥ویدیو/طبیعت بکر و زیبای روستای خیرک دشتستان
  • تفاوت استراتژی فروش در پردیس/ ثبت ۶ ركورد در تولید و صادرات
  • پیاده روی یا دویدن، کدام برای لاغری و کاهش وزن بهتر است؟
  • ۱۲ کشور امن در صورت شروع جنگ جهانی سوم (+عکس)
  • توزیع تعداد ۵۰ عدد کلاه ایمنی از طرف شهرداری بین موتورسیکلت سواران شهر وحدتیه
  • نشست هماهنگی برگزاری آئین شب شعر ویژه نکوداشت شهید محسن صداقت در شهر وحدتیه
  • دست آویزی برای دومین سالکوچ هدهد خبررسان علی پیرمرادی
  • تقابل ادبی فرماندار دشتستان با هاروکی موراکامی از ژاپن !
  • نتا S واگن ؛ یکی از زیباترین خودروهای چینی به بازار می آید (+تصاویر)
  • پیشرفت ۶۳ درصدی قطعه اول بزرگ‌راه دالکی به کنارتخته
  • با این تکنیک به نق زدن و اصرار کردن بچه ها پایان دهید
  • آیا این ادویه خوش بو می تواند با سرطان پروستات مقابله کند
  • بازتاب حمله ایران در رسانه‌های خارجی: اسراییل زیر آتش
  • در بین رفقایم به تعصب دشتستانی مشهورم/ خودم را مسلمان تکنوکرات می دانم
  • آغاز عملیات اجرای خیابان ۲۴ متری در ورودی شهر از سمت برازجان،خیابان ۲۲ متری غرب آرامستان و خیابان در غرب جاده اصلی
  • قتل 2 جوان برازجانی در خودروشان/ دستگیری قاتل در استان همجوار
  • یکی از شهدای اخیر حمله اسرائیل در سوریه از شهر وحدتیه دشتستان است
  • هدایای باقیمانده پیاده روی برازجان قرعه کشی شد
  • گزارش تصویری/ راهپیمایی روز جهانی قدس در برازجان
  • سخنرانی استاد سید محمد مهدی جعفری در جمع دشتستانی ها و استان بوشهری های مقیم شیراز/ تصاویر
  • در رسیدگی به امور مردم کوتاهی نکنید/ برخی از بخشنامه ها باعث کوچک شدن سفره مردم می شود
  • مسؤولان نگاه بازتری داشته باشند/ جذابترین قسمت کار ما لحظه ای است که درد بیماران آرام می شود
  • قلب جوان 23 ساله دشتستانی اهدا شد/ تصاویر
  • سخن‌ران، کاظم صدیقی‌. نه! مسجد قیطریه، نه!
  • برخورد توهین آمیز رئیس صمت دشتستان با نمایندگان برخی اصناف شهرستان
  • دکتر یوسفی با حافظه مثال زدنی
  • آئین گرامیداشت شهیدالقدس محسن صداقت در شهر وحدتیه
  • تصاویر جنجالی مجری زن تلویزیون باکو در کنار سفیر ایران و در محل سفارتخانه/ عکس
  • .: افسری حدود 2 ساعت قبل گفت: درود بر دکتر بایندری ...
  • .: عزیز حدود 6 ساعت قبل گفت: سایت و نویسنده حواسشون ...
  • .: مصطفی بهبهانی مطلق حدود 3 روز قبل گفت: با سلام و خدا ...
  • .: ح حدود 4 روز قبل گفت: درودخدا بر استادبرازجانی و ...
  • .: اسماعیل حدود 6 روز قبل گفت: فقط قدرت است که ...
  • .: سعید حدود 6 روز قبل گفت: آقای امید دریسی پیش ...
  • .: یونس حدود 6 روز قبل گفت: سلام و درود به ...
  • .: قاسم حدود 8 روز قبل گفت: خوبه لااقل یک نفر ...
  • .: تنگستان حدود 10 روز قبل گفت: چرا چنین مطالب سراسر ...
  • .: حسن جانباز حدود 10 روز قبل گفت: اصلا سفره ای نیست ...