- بانک قرضالحسنه مهر ایران بیشترین وام را در سال ۱۴۰۲ پرداخت کرد
- پتروشیمی پردیس حامی مهمترین رویداد بین المللی در حوزه تاب آوری انرژی
- شبکه اسرائیلی از زبان نتانیاهو: به دنبال جنگ با ایران نیستیم! / ماموریتهای مهمتری در جبهه غزه و لبنان داریم
- جاده مرگ شهر وحدتیه را دريابيد،مسئولان برحذر باشند
- ادعاها درباره حمله اسرائیل به ایران / ساقط کردن چند ریزپرنده در آسمان اصفهان
- نقدی بر مجموعه داستان " خینجوشون " اثر مختار فیاض
- توزیع تعداد ۵۰ عدد کلاه ایمنی از طرف شهرداری بین موتورسیکلت سواران شهر وحدتیه
- حضور پنج بازیکن بوشهری در اردوی انتخابی تیم ملی فوتبال جوانان
- سرپرست روابط عمومی اداره کل ورزش و جوانان استان بوشهر منصوب شد
- تخصیص ۲۰ میلیارد تومان برای تجهیز هیئتهای ورزشی بوشهر
اتحادخبرـ زری شاه حسینی: اولین مجموعه ی شعر جلال خسروی ''با باوری به حجم گلوله'' در سال 1358 منتشر شد. شعری سیاسی یا به بیانی دقیق تر چریکی که شعرهای 17 تا 21 سالگی شاعر را در بر می گیرد. این دفتر چنان که از نامش پیداست سرشار از شعرهای شعار گونه ای است که از ایمان عمیق روشنفکران آن سال ها می آیند تا در سطح رژه بروند...
زری شاه حسینی
اولین مجموعه ی شعر جلال خسروی ''با باوری به حجم گلوله'' در سال 1358 منتشر شد. شعری سیاسی یا به بیانی دقیق تر چریکی که شعرهای 17 تا 21 سالگی شاعر را در بر می گیرد. این دفتر چنان که از نامش پیداست سرشار از شعرهای شعار گونه ای است که از ایمان عمیق روشنفکران آن سال ها می آیند تا در سطح رژه بروند. به خون و خونریزی و مبارزه ی مسلحانه می اندیشند و حال و هوایی کاملاً انقلابی و پر هیجان دارند. شعرهایی که هشدار می دهند و مردم را می آگاهانند، هجوم می برند و با فریاد و جیغ و داد اعتراض می کنند همراه با لحنی تند و خطابی و صریح، لبریز از کلماتی چون خون، زندان، آزادی و ... شعر در این مجموعه حکم سلاحی را دارد که به حذف صدای مخالف و تحکیم گفتمان مسلط معترضانه می اندیشد:
مرا به عشق بخوان/ به خون/ به آزادی/ تا چون تو/ جاودانه ببارم/ بر سلاله ی گندم!
پس انقلابی گری ویژگی اصلی دفتر اول خسروی در فضای تب آلود تحولات آن سال هاست:
فریاد وحشی باد را/ چگونه تاب آرم/ که دوست/ دست مرا بریده و/ صبح ناپیداست.
شاعر بالاخره دومین مجموعه شعرهایش را بیست و سه سال بعد منتشر کرد با عنوان «کی وقت داری به هم برویم؟» که ما با فضایی کاملاً دگرگون از دفتر اول مواجه هستیم. بخش اول «قد کشیده ام تا مرگ» شامل 27 مرثیه در سوگ شایان حامدی است. شاعر در این شعرها به مرگ می رود. البته با رویکردی سوگوارانه و نه یکی شدگی با مرگ.
انگار مرگ در این شعرها صرفاً در انحصار حامدی است و هیچ کس نمی تواند یا لازم نیست فعلاً با آن رو به رو شود. غالب این اشعارکوتاه اند و لحن غنایی اندوه باری دارند. برخورد خسروی با زبان در این مجموعه کاملاً مؤدبانه و سر به زیر است هر فعلی سر جای اصلی یا نزدیک به جای اصلی خود به کار رفته، فاعل یا مفعولی که کمتر حذف شده اند و جملات واضح، عادی و به هنجاری که نرم و آرام و منفعل می آیند ایفای نقش می کنند در شعر و دست رو شسته به جای لازم خود می نشینند. هیچ چالشی در ذهن مخاطب بر نمی انگیزند. شاعر هنوز به انتظار پاسخی که معلوم نیست دیگر کی می خواهد به گوش برسد صرفاً سؤوال می کند و سؤوال و هیچ حالت متعجبانه ای ندارد:
نارنج ها/ سکوت کرده اند/ گل های آوازت کو؟/ با تو/ تا خنده/ راهی بود/ گل برگ های آوازت کو؟/
سؤوال های مکرر با کلید واژه های باران، سکوت، پنجره، غروب، حرف.
در قسمت دوم دفتر (زبانم که می گیرد) کم کم نگاه مستقل او شکل می گیرد. شعرهای این دفتر جزو کارهای اجتماعی شاعر هستند که با شعری به محمد بیابانی آغاز می شود. شاعر در این دفتر ایده ی آرمان شهری را که – در جوانی دلبسته ی آن بود – به پرسش می گیرد:
نگاهت را بردار/ و از راهی که آمده ایم/ به ابتدای جهان برگرد/ شاید گیاهی/ حیوانی/ انسانی/ جا مانده باشد!
عشق در این شعرها چهره ای انتزاعی در هیاتی افلاطونی دارد، عشق متین و سر به راه که آماده ی پروراندن و در نهایت زایش زیبایی است حال چه این زیبایی در انارهای لرزان و غروب و کوچه باشند و چه در سر انگشتان معشوقی که کرکره ها را کنار نمی زند و عشق جسمی – زمینی را مقدمه ای برای اتحاد و یگانگی دو وجود می خواهد. عشقی که حاصل پالایش و تلطیف نیروی عظیم میل جنسی است اما برخورد شاعر با محبوب موقعیتی کاملاً سنتی را مطرح می کند و هنوز نگاه شاعر به معشوق بافت سنتی ادبیات کلاسیک فارسی را در خود دارد. معشوق موقعیتی عالی و ممتاز دارد که شاعر با خواهش و تمنا از او می خواهد که بافتنی اش را کنار بگذارد و گوشه ی چشمی هم به او بیندازد که البته در عین حال شاید نقدی بر روابط لنگ شده ی دوران مدرن هم دارد.
رابطه ی شاعر با معشوق اش، رابطه ای بی واسطه نیست بلکه کماکان این رابطه از طریق شعر و واژه و حرف صورت می بندد. اما در شعرهای آخر این مجموعه شاعر، ناچار برای دیده شدن مجبور به حذف چهره ی انسانی خود و نمایش خود به صورت خرگوشی کوچولو یا مجسمه ای که می شود گردگیری اش کرد دست می زند که انگار آخرین شگرد و دردناک ترین ترفند اوست. رابطه ای که به ستایش صرف یک طرف آن می انجامد و خود را باید به ناچار طرد و نفی کند:
راستی اگر فردا که بیدار شوی/ خرگوش کوچکی شده باشم/ در گوشه ی اتاقت/ تو چه ... کار می کنی/ چکارم می کنی؟
یا
می خواهم مجسمه شوم/ تا تو بتوانی بی شرم و قاعده ی/ به من دست بزنی و ...
اما با این وجود شعرهای آخر این بخش روند رسیدن شاعر از عشق انتزاعی را به عشق انسانی نشان می دهند:
دلم برایت تنگ شده/ دلم تنگ می شود/ کی وقت داری به هم برویم؟
در شعرهای کاموا، مجسمه و ... به خوبی نگاه انضمامی و تجربه ی فردی او آشکار شده است. چهره ی انسانی معشوق، فضا و مکان زندگی، دغدغه ها و نقد رابطه و مشکل ارتباط بیان شده اند و اضطراب زندگی مدرن کم کم در دل شاعر راه می یابد.
در ادبیات گذشته ی فارسی اما یک نگاه عمده و اصلی به مفهوم عشق وجود دارد که البته از این نگاه شعبه ها و شاخه های دیگر نیز سر بر می آورد و آن این که در این نگرش وجود انسان به دو جزء تفکیک پذیر روح و جسم تقسیم می شود و به تبع آن عشق نیز به دو نوع روحانی و جسمانی یا به عبارتی حقیقی و مجازی. آن چه مربوط به روح است لطیف و والا و متعالی و ان چه مربوط به جسم است کثیف و پست و ناقص.
شاعرانی همچون فرخی سیستانی صرفاً به جنبه ی جسمانی رابطه ی عاشقانه تأکید داشته اند و لذت جویی و کامروایی در وهله ی اول اهمیت برای آنان است. کسانی همچون فخرالدین اسعد گرگانی در منظومه ی ویس و رامین و نظامی در خسرو و شیرین عشق را با تمام قابلیت هایش مطرح می کنند یعنی هم شور و هیجان جسمی و هم تعالی و علو روحی، سوز و گداز و خواهش های تن. اما این گرایش در اشعار مولوی و تا حدی جامی به نگاهی صرفاً روحانی می کشد و روح اصالت می یابد. ذهنیتی بدون جسمیت که تجربه های کشف و شهودی عارفانه را از سر می گذراند. با ظهور نیما و طرح عشق دگر سان گفتمان دیگری در معارضه با این دید شکل می یابد. نیما که به وحدت ارگانیک تمام اجزای هستی معتقد است روح و جسم انسان را در ارتباط با هم و مؤثر در هم و یک کل تفکیک ناپذیر می داند که رابطه ی عاشقانه ی کمال یافته از این دیدگاه رابطه ای است که از تمام ظرفیت های وجودی انسان برای به کمال رساندن او، سود می جوید. خسروی در مجموعه ی ''بمیری بیچاره می شوم، عزرائیل جان!''، کم کم و آرام آرام به سمت تجربه ی چنین رویکردی از عشق به پیش می رود. البته نگاه اُرگانیک نیماست که ساختار را به معنای امروزی آن مطرح می کند. تا زمان نیما اساساً ما چیزی به نام ساختار در اشعار فارسی نداریم. هر بیت ساختمان مستقلی از دیگر ابیات دارد و فضاهای ساختاری کمتر یافت می شوند مگر در اشعار مولوی و دیگر هم کارانش که آن هم ناشی از دید عارفانه ی او به مفاهیم ازلی ـ ابدی است.
اشعار خسروی به شدت ساختار گرا هستند و نخی نامرئی که ابتدا را به انتها می دوزد گاهی اوقات در اشعار خسروی مخصوصاً در مجموعه ی دوم به طناب تبدیل شده است. البته نه لزوماً طنابی خوش آب و رنگ.
و حالا خسته و نومید از برقراری ارتباط انسانی، شاعر به عاشقانه هایی برای عزرائیل رسیده است. مرگی مؤنث، عزرائیل و یا خدایی به شکل زن. عاشقانه های شاعری که به درِ بسته ی مرگ می کوبد. اما این بار مرگ یک رویداد بیرونی نیست یک نیاز درونی ست. نیاز به مردن در هم آمیختگی عینیت و ذهنیت. اروتیسم و مرگ و اسطوره، فرافکنش حیات عظیم درونی بر پدیده های ناگزیر بیرون، کشف جنسیت مؤنث مرگ (البته به زعم شاعر) شعرهای این دفتر را به ادبیات رستاخیزی پیوند می دهد:
در تو می ریزم/ مرگ/ شکم اَت بالا می آید/ کودک می شوم.
و یک شعر از دفتر آماده ی چاپ «بمیری بیچاره می شوم عزرائیل جان» از جلال خسروی:
ابوالهول
پیراهنم در اتوبوسِ واحدی که به لب های تو جان
جانِ بریده ی بی جانِ جامانده در جنونِ جانبِ دریای کله پا
در کلمه التو
کلاهِ کاملِ مکالمه ای کل کل
تسلیم قاعده
از سر
نه
پا
گفتم که نه در نرمه های نرمِ پسینی پرسه زن در سایه های کودن
در تو ی توفانی ی تو در تویِ هزار توهای برهنگی ی متکثر
اتوبوسِ لب پَرِ بوسه هات
در لیوانِ لادنی
که لبانم را
به لاله های لالِ لبالب
لبانم را
بی ایده و لوژی
می پیچاند از فراز گردنه
جامه ی بی جان او و
من
فنجانِ پیری
که مرا و تبارم را
عالِمان خرم دینِ خمارِ چشم های تو
معلم / تعلم / معامله ای
کف دست
هرگز به سرزمین بی باران دشتستان قدم مگذار
که تثلیثِ بی مثالِ مثلث مونثی ست
ابوالهول
ایستاده
بر زبانه ی دریا و / نخل و/ باد.
تازه ترین خبرها
- بانک قرضالحسنه مهر ایران بیشترین وام را در سال ۱۴۰۲ پرداخت کرد
- پتروشیمی پردیس حامی مهمترین رویداد بین المللی در حوزه تاب آوری انرژی
- شبکه اسرائیلی از زبان نتانیاهو: به دنبال جنگ با ایران نیستیم! / ماموریتهای مهمتری در جبهه غزه و لبنان داریم
- جاده مرگ شهر وحدتیه را دريابيد،مسئولان برحذر باشند
- ادعاها درباره حمله اسرائیل به ایران / ساقط کردن چند ریزپرنده در آسمان اصفهان
- توزیع تعداد ۵۰ عدد کلاه ایمنی از طرف شهرداری بین موتورسیکلت سواران شهر وحدتیه
- حضور پنج بازیکن بوشهری در اردوی انتخابی تیم ملی فوتبال جوانان
- سرپرست روابط عمومی اداره کل ورزش و جوانان استان بوشهر منصوب شد
- تخصیص ۲۰ میلیارد تومان برای تجهیز هیئتهای ورزشی بوشهر
- حضور کشتی گیران استان بوشهر در مسابقات بین المللی جام شاهد
- نوسان قیمت در محصولات کشاورزی؛ از زمین تا بازار
- بازسازی اساسی پاسگاههای پلیس راه استان بوشهر
- معماری شهر آفتاب بوشهر متناسب با نمای بومی اجرا میشود
- رییس بنیاد شهید و امور ایثارگران کشور وارد استان بوشهر شد
- مشکلات اراضی مردم در استان بوشهر برطرف شود
- بیش از ۲ هزار عملیات سازمان آتشنشانی شهرداری بوشهر انجام شد
- مسؤولان قضائی شهرستان کنگان در حل مشکلات اهتمام ورزند
- محموله بزرگ کالای قاچاق در گناوه کشف شد
- تغییر رویکرد بانکهای استان بوشهر به توسعه محوری
- ۳۲ هزار مجوز استخدام فرزندان شهدا و ایثارگران اخذ شد
- رقم باورنکردنی کرایهخانه در تهران ۱۳۳۷ (+عکس)
- سپیداج ؛ آیا تا کنون این جاندار که 3 قلب دارد را دیده اید؟! (+عکس)
- نگاهی به مهم ترین سیستم های پدافند ایران (+عکس)
- ترکیه : نتانیاهو در صدد کشاندن منطقه به جنگ است
- رئال روی مکرون را زمین می اندازد
- سرمربی تیم فوتبال سپاهان: شاید وقتی نباشم، اسم من را صدا بزنند
- سرمربی پرسپولیس به نشست خبری نرسید
- بایدن : ایران بهدنبال محو اسرائیل است
- صعود سپاهان در جدول با برد در دربی اصفهان
- پیام تبریک رهبر انقلاب به قهرمانان کشتی آزاد و فرنگی
- محرومیت حسینی و جریمه نقدی برای مرادمند و استقلال
- برای جلوگیری از سرطان روده مسواک بزنید
- این باکتریها به خون انسان تشنه هستند!
- نکات نگهداری از گیربکس دستی خودرو
- بیکارتر از کیم کارداشیان، مرفهتر از ایلان ماسک!
- مصرف این صیفی همه کمبودهای بدن و ویتامین ها را جبران می کند/ تنظیم آنی فشار و قند خون
- جراحی برداشتن لوزه؛ چرا و چه کسانی؟
- به بچههایتان نودل ندهید!
- رئال راهی نیمهنهایی لیگ قهرمانان شد
- دیوید کامرون خطاب به اسرائیل: درگیری را تشدید نکنید
- حماس: نتانیاهو جدیتی برای آزادی اسرا ندارد
- امیر عبداللهیان عازم نیویورک شد
- دیدار پرسپولیس و نفت؛ ماموریت متفاوت برای قهرمانی و بقا
- فال روزانه ۱۴۰۳.۰۱.۳۰
- عناوین روزنامههای امروز1403/01/30
- عناوین روزنامههای ورزشی امروز1403/01/30
- تفاوت استراتژی فروش در پردیس/ ثبت ۶ ركورد در تولید و صادرات
- افزایش 136 درصدی درآمد پتروشیمی پردیس در اسفندماه 1402
- نسخه اینترنتی هفته نامه اتحاد جنوب/شماره 1288
- آریاساسول در بین ۸۲۸ ناشر بورسی رتبه اول را به خود اختصاص داد
اگر این را نگوید چه بگوید؟ فرم ساحت های متعدد دارد. یکیش توزیع با قاعده خوشه های صوتی است. این توزیع باید براساس نیازهای بلاغی شکل بپذیرد نه به شکل هردمبیل. وقتی اخوان می گوید:
این دبیر گیج و گول و کوردل: تاریخ
تا مذهب دفترش را گاهگه می خواست
با پریشان سرگذشتی از نیاکانم بیالاید
رعشه می افتادش اندر دست
در بنان درفشانش کلک شیرین سلک می لرزید
حبرش اندر محبر پر لیقه چون سنگ سیه می بست
خواننده کمال لذت رو ازین تکرارهای سخت طبیعی می برد. اصل مهم تر اینکه این تکرارها از حوزه تکرار صامت ها و مصوت ها می گذرد و به مرحله «صدامعنایی» می رسد. براستی زیباتر از سطر آخر شعر اخوان می توان سیاهی و اندوهباری روزگار را توصیف کرد؟ حاشا!
فرم شعر خسروی یک ایراد مهم دارد و آن اینکه شاعر به هیچ وجه تناسب و نسبت قرار گرفتن واجها را رعایت نکرده است. نفس تکرار حروف مادامی که نسبت قرار گرفتن واجها رعایت نشود هیچ اهمیتی ندارد. این شعر در مغناتیس فرم مبتذلی گرفتار آمده و در نتیجه نابود شده است و نابودیش در کنار علتی که گفتم در گرو عاری بودنش از عاطفه است. شعری که عاطفه ندارد هرچقدر هم برخوردار از خصایص فرمی باشد باز محکوم به زوال و تباهی است. آقای خسروی بیشتر از اینکه در بند شعر گفتن و آفرینش اثر هنری باشند دنبال نوعی «فرم بی فرمی» رفته اند که بر بنیاد تکرار «ج، خ، ن...» و پی آورد واژگان سامان آمده است.