امروز: جمعه 31 فروردين 1403
    طراحی سایت
تاريخ انتشار: 03 فروردين 1396 - 08:00

اتحادخبرـ دکتر سید محمدمهدی جعفری: در آبان ماه 1344 به عللی که در خاطرات خودم «همگام با آزادی» یاد آوری کرده ام، هجده نفر از زندانیان سیاسی زندان های شماره 3 و 4 قصر را به دژ برازجان تبعید کردند. زنده یادان مهندس بازرگان، دکتر سحابی، مهندس عزت الله سحابی، دکتر عباس شیبانی، احمد علی بابایی، مهندس ابوالفضل حکیمی و اینجانب از جمله...

خاطره دکتر سید محمدمهدی جعفری از زنده یاد حاج حسین کمارجی

دکتر سید محمدمهدی جعفری

در آبان ماه 1344 به عللی که در خاطرات خودم «همگام با آزادی» یاد آوری کرده ام، هجده نفر از زندانیان سیاسی زندان های شماره 3 و 4 قصر را به دژ برازجان تبعید کردند. زنده یادان مهندس بازرگان، دکتر سحابی، مهندس عزت الله سحابی، دکتر عباس شیبانی، احمد علی بابایی، مهندس ابوالفضل حکیمی و اینجانب از جمله آنان بودیم. با استقرار در دژ و همزیستی مسالمت آمیز با افسران حزب توده که از سال 1333 در آنجا به سر می بردند، روح تازه ای از آگاهی سیاسی در مردم برازجان دمید. جالب اینکه آن روزها به علت بی اطلاعی سرهنگ عزلتی، رئیس شهربانی برازجان در آن روزها، از موقعیت و موضع زندانیان سیاسی، تسهیلاتی برای ما فراهم شد. از جمله اذان مغرب که با آهنگ جذاب سید محسن طاهری، از متهمان پانزده خرداد، از بلندگوی نصب شده بر سر در بیرونی دژ پخش شد. این صدا که در شهر پیچید، همه مردم پی بردند که این زندانیان مسلمانان هستند و به انگیزه های دینی به مبارزه با رژیم برخاسته اند. نه تنها مردم به این نکته واقف شدند، بلکه افرادی که در مبارزه با آن رژیم تردید داشتند و تنها توده ای ها و بی دین ها را اهل مبارزه می پنداشتند، با دیدن این افراد در رأی خود تجدید نظر کردند، لیکن چند روز بعد یکباره اوضاع تغییر کرد. اجازه پخش اذان از بلندگو را ندادند و برخی محدودیت ها اعمال شد.

در روزهای نخست خانواده ها که از تهران برای ملاقات می آمدند، از ساعت 8 صبح تا مغرب هر روز در سرسرای دژ می ماندند. نهار هم با زندانی خود و زندانی های دیگری که در ملاقات شرکت داشتند میخوردند، شب در خانه ای که برای آنان اجاره شده بود می ماندند و سه یا چهار روز که در برازجان بودند به همان شکل ملاقات می کردند. با تغییر وضع، فقط افراد خانواده اجازه ملاقات یافتند، آن هم با زندانی خودش و دیگران که در برازجان ساکن بودند و با من خویشاوندی نداشتند یا کسانی که برای ملاقات باآقایان مهندس بازرگان و دکتر سحابی می آمدند دیگر از ملاقات منع شدند. معلوم شد به ساواک گزارش داده اند که مادر جعفری به بهانه ملاقات با فرزندش اعلامیه به زندان می آورد و نوشته ها و پیامهای زندانیان را به بیرون منتقل می کند، لذا پس از هفتاد روز که من در کنار دوستان در دژ به سر می بردم، شبی به من اطلاع دادند که از این زندان به جای دیگری منتقل می شوی که بعدأ فهمیدم آن جای دیگر زندان یزد است . سرانجام روز بعد که احتمالأ 15 دی ماه 1344 بود با بدرقه کنندگان خداحافظی کردیم و به طرف اتوبوسی که عازم شیراز بود رفتیم سوار که شدیم یکی از مسافران سلام کرد نگاه کردم دیدم آقای حاج حسین صمیمی مشهور به کمارجی است. سلام کردم گفت: کجا تشریف می برید. گفتم به یزد میبرندم خندید و خوش آمد گفت. رفتیم با ژاندارم ها سرجای خود نشستیم در آن روزها در هر پاسگاه ژاندارمری اتوبوس را بازرسی می کردند و کالاهای قاچاق را می گرفتند. در اولین پست که قبل از کتل آب مخک بود راننده به ژاندارمی که برای بازرسی وارد اتوبوس شده بود گفت: بار بالای اتوبوس متعلق به زندانی است. ژاندارم هم باور کرد و بدون بازرسی پایین رفت. در سومین پاسگاه همین که راننده گفت: این بارها متعلق به زندانی است، یکباره مرحوم صمیمی منفجر شد با عصبانیت بر سر راننده داد زد: «این چه حرفی هست که میزنی!زندانی کیه؟ ایشان یک مرد محترمی است! ایشان هم مثل سایر مسافرین چمدانی و پیچانه ای دارد! چرا همه را متعلق به او میدانی و می گویی زندانی؟!» راننده جا خورد و آرام گفت: آقا این را گفتم که بازرسی نکنند، من که حرف بدی نزدم. مرحوم صمیمی باز با عصبانیت و فریاد گفت: بیخود می کنی. اگر قاچاق داری خوب بگو. چرا می گویی زندانی؟!» نمیدانم راننده آن مرحوم را می شناخت یا نمی شناخت، به هر حال ساکت شد و در پاسگاه های دیگر چیزی نگفت. در شیراز من از ایشان تشکر و خداحافظی کردم . سال ها از آن روز گذشت. من از زندان آزاد شده بودم. در تهران ساکن بودم. سال 1349 بود. در نازی آباد منزلی اجاره کرده بودم. زنده یاد اعتصامی با خانواده به تهران به دیدن ما آمده بودند.



مرحوم صمیمی کمارجی هم باخبر شد. نمی دانم از چه کسی نشانی خانه ما را گرفته بود. دیدم به اتفاق رسول پرویزی که در آن دوره نماینده مردم دشتستانش کرده بودند، تشریف آوردند. من برای نخستین بار رسول پرویزی را از نزدیک می دیدم. به دیدن مرحوم اعتصامی آمده بودند، اما مرحوم کمارجی، طبق معمول همیشگی اش، نسبت به من اظهار محبت کرد و مرا به عنوان یک اهل دانش و کتاب (البته نه اهل کتاب از نوع یهودی و مسیحی) معرفی کرد. رسول پرویزی در قفسه کتابی ام که در کنارش بود، دست کرد و کتاب روش تربیتی اسلام، نوشته محمد قطب را که من ترجمه کرده بودم، برداشت و چند سطر از آن را خواند و برای اینکه در مسائل تربیتی اظهار نظری کرده باشد از نویسنده و مطلب تعریف کرد.ناگهان مرحوم صمیمی دستش را روی قلبش گذاشت. پرویزی با دستپاچگی رو به او کرد و گفت: حاجی چه شد؟ قرصت را نخوردی؟ من هم که میزبان بودم خیلی ناراحت شدم و بیم آن داشتم که برای ایشان خطری پیش بیاید و وسیله ای هم برای رسانیدنش به یک مرکز درمانی نداشتیم. مرحوم صمیمی قرصش را خورد و الحمدالله خطر برطرف شد. من به علت اینکه سالها از برازجان دور بودم و در تهران زندگی می کردم، ارتباط چندانی با مرحوم حاج حسین صمیمی نداشتم. تنها می توانم به عرض برسانم که در سالهای دهه سی که در برازجان بودم و به دبیرستان می رفتم، شبهای ماه رمضان به همراه برخی از همکلاسی ها، برای گوش کردن به روضه به منزلشان می رفتیم. چون مستمعین آن مجلس بیشتر از نخبگان بودند، روضه خوان و واعظ آن هم سخنان بهتر و آموزنده تری می گفت و جوانان را بهتر جلب می کرد. ایشان عمویی داشت به نام «جان محمدکمارجی» که اهل مطالعه و کتابخوانی بود. یک روز به همراه آیت الله آقا شیخ عبدالحسین اعتصامی به منزلشان رفتم. پس از نهار یک کتاب قدیمی چاپ سنگی به قطع رحلی-که عنوان کتاب را به یاد ندارم- آورد و خواند و اشکال ها و توضیحاتش را از مرحوم آیت الله اعتصامی می پرسیدند و خودش هم توضیحاتی می داد. به هر حال مرحوم حاج حسین صمیمی کمارجی شخصی بود بسیار خوش اخلاق و قیافه باز و بشاشی داشت.چون نسبت به همه احترام می گذاشت، حتی به جوانان و کسانی که سن و سال کمتری داشت، همگان به ایشان احترام می گذاشتند. ایشان برای کسانی که از نظر فکری با او اختلاف داشتند هم با احترام برخورد میکرد. روانشاد حاج ماشاالله کازرونی تعریف میکرد که رسول پرویزی کاندیدای نمایندگی شده بود و در منزل مرحوم صمیمی سکونت داشت. مرحوم کازرونی طرفدار زنده یاد علیمراد فراشبندی بود. می گوید رفتم منزل مرحوم صمیمی و علاوه بر برنامه مفصلی که علیه پرویزی نوشته بودم و به او دادم، به طور شفاهی و رو به رو هم علیه او صحبت کردم و خیلی هم تند رفتم. پرویزی بسیار ناراحت شد و فکر کردم حتما مرا به ساواک تحویل می دهد، ولی مرحوم صمیمی با خنده رو به پرویزی کرد و گفت: آقای پرویزی نمی خواهد ناراحت شوی. کلووه (یعنی دیوانه است) و با این سخن و خنده اش آب سردی بر روی پرویزی ریخت. به هر حال خداوند او را رحمت کند و در برابر کارهای خیر به او جزای خیر دهد و سیئاتش را بیامرزد./ج



کانال تلگرام اتحادخبر


نظرات کاربران
1396/01/04 - 13:09
0
2
باعرض ادب واحترام خدمت جناب دکترجعفری دین پژوه: چنانچه بزرگواری فرموده و عبارت : اهل کتاب( نه ازنوع مسیحی و یهودی ) را توضیح دهند بسیارسپاسگذارمیشویم . تاریخ ادیان مملو از قرائتهای متفاوت است یکی حسین میشود یکی یزید و یکی سیدجمال الدین و دیگری بن لادن و بغدادی در دیگر مذاهب هم مثالها فراوانند. /ج
1396/01/03 - 08:26
2
3
با سلام تشکر بسیار از شما اولین بار است که میبینم نشریه ای از یک دشتستانی اصیل سخن میگوید.
ارسال نظر

نام:

ايميل:

وب سايت:

نظر شما:

تازه ترین خبرها

  • آغاز عملیات اجرای خیابان ۲۴ متری در ورودی شهر از سمت برازجان،خیابان ۲۲ متری غرب آرامستان و خیابان در غرب جاده اصلی
  • اگر احساس تلخی در دهان می کنید این بیماری در کمین شماست
  • 🎥ویدیو/طبیعت بکر و زیبای روستای خیرک دشتستان
  • تفاوت استراتژی فروش در پردیس/ ثبت ۶ ركورد در تولید و صادرات
  • پیاده روی یا دویدن، کدام برای لاغری و کاهش وزن بهتر است؟
  • ۱۲ کشور امن در صورت شروع جنگ جهانی سوم (+عکس)
  • توزیع تعداد ۵۰ عدد کلاه ایمنی از طرف شهرداری بین موتورسیکلت سواران شهر وحدتیه
  • نشست هماهنگی برگزاری آئین شب شعر ویژه نکوداشت شهید محسن صداقت در شهر وحدتیه
  • دست آویزی برای دومین سالکوچ هدهد خبررسان علی پیرمرادی
  • تقابل ادبی فرماندار دشتستان با هاروکی موراکامی از ژاپن !
  • نتا S واگن ؛ یکی از زیباترین خودروهای چینی به بازار می آید (+تصاویر)
  • پیشرفت ۶۳ درصدی قطعه اول بزرگ‌راه دالکی به کنارتخته
  • با این تکنیک به نق زدن و اصرار کردن بچه ها پایان دهید
  • آیا این ادویه خوش بو می تواند با سرطان پروستات مقابله کند
  • بازتاب حمله ایران در رسانه‌های خارجی: اسراییل زیر آتش
  • در بین رفقایم به تعصب دشتستانی مشهورم/ خودم را مسلمان تکنوکرات می دانم
  • آغاز عملیات اجرای خیابان ۲۴ متری در ورودی شهر از سمت برازجان،خیابان ۲۲ متری غرب آرامستان و خیابان در غرب جاده اصلی
  • قتل 2 جوان برازجانی در خودروشان/ دستگیری قاتل در استان همجوار
  • یکی از شهدای اخیر حمله اسرائیل در سوریه از شهر وحدتیه دشتستان است
  • هدایای باقیمانده پیاده روی برازجان قرعه کشی شد
  • گزارش تصویری/ راهپیمایی روز جهانی قدس در برازجان
  • سخنرانی استاد سید محمد مهدی جعفری در جمع دشتستانی ها و استان بوشهری های مقیم شیراز/ تصاویر
  • در رسیدگی به امور مردم کوتاهی نکنید/ برخی از بخشنامه ها باعث کوچک شدن سفره مردم می شود
  • مسؤولان نگاه بازتری داشته باشند/ جذابترین قسمت کار ما لحظه ای است که درد بیماران آرام می شود
  • قلب جوان 23 ساله دشتستانی اهدا شد/ تصاویر
  • سخن‌ران، کاظم صدیقی‌. نه! مسجد قیطریه، نه!
  • برخورد توهین آمیز رئیس صمت دشتستان با نمایندگان برخی اصناف شهرستان
  • دکتر یوسفی با حافظه مثال زدنی
  • آئین گرامیداشت شهیدالقدس محسن صداقت در شهر وحدتیه
  • تصاویر جنجالی مجری زن تلویزیون باکو در کنار سفیر ایران و در محل سفارتخانه/ عکس
  • .: مصطفی بهبهانی مطلق حدود 3 روز قبل گفت: با سلام و خدا ...
  • .: اسماعیل حدود 6 روز قبل گفت: فقط قدرت است که ...
  • .: سعید حدود 6 روز قبل گفت: آقای امید دریسی پیش ...
  • .: یونس حدود 6 روز قبل گفت: سلام و درود به ...
  • .: قاسم حدود 8 روز قبل گفت: خوبه لااقل یک نفر ...
  • .: تنگستان حدود 10 روز قبل گفت: چرا چنین مطالب سراسر ...
  • .: حسن جانباز حدود 10 روز قبل گفت: اصلا سفره ای نیست ...
  • .: محمد قاسمی حدود 13 روز قبل گفت: درود وسپاس بی کران ...
  • .: محمد حدود 13 روز قبل گفت: استاد احتمالا مقاوله به ...
  • .: محبی حدود 13 روز قبل گفت: فعلا که یک هیچ ...