کد خبر: 72105 ، سرويس: یادداشت
تاريخ انتشار: 16 دي 1395 - 15:39
خشک آمد کشتگاه من...

اتحادخبرـ مختار فیاض: دیروز در مراسم ترحیم جوانی دشستستانی شرکت کردم که علت مرگش ،تصادف در جاده ی روستایی تنگ ارم-برازجان بود.مطلعین اظهار می کردند که:این جوان به علت بیکاری،مجبور بود با وسیله ی  نقلیه ی قرضی خود،کالاهای قاچاق را از مناطق بندری به سایر مناطق ،جابه جا کند و در همین مسیر ، از ترس گیرافتادن در دام کنترل کنندگان...

مختار فیاض
دیروز در مراسم ترحیم جوانی دشستستانی شرکت کردم که علت مرگش ،تصادف در جاده ی روستایی تنگ ارم-برازجان بود.مطلعین اظهار می کردند که:این جوان به علت بیکاری،مجبور بود با وسیله ی  نقلیه ی قرضی خود،کالاهای قاچاق را از مناطق بندری به سایر مناطق ،جابه جا کند و در همین مسیر ، از ترس گیرافتادن در دام کنترل کنندگان (که البته زحمات خالصانه اشان قابل تقدیر است)جان باخته است.
بی تردید تا این روند برنامه ریزی و سیاستگزاری اقتصادی و فرهنگی،بر جامعه ی ما حاکم است؛ حادثه ی تأثر برانگیز ی چون جان باختن این جوان،نه اولین اتفاق و نه آخرین آن خواهد بود.بنابراین گرچه"آنچه البته به جایی نرسد فریاد است"؛ولیکن حسب وظیفه، لازم می دانم راجع به این اتفاقات ناگوار،مواردی را جهت استحضار متولیان امور،مطرح نمایم:
۱-جاده ای که این تصادف در آن اتفاق،افتاده است؛جاده ای است که مرکز استان و شهرستان را به بخش "ارم"پیوند می دهد.منطقه ای که از چند منظر ،قابل توجه و اعتناست:از سویی،شهر تنگ ارم و روستاهای اطراف،از خوش آب و هواترین  و دیدنی ترین،نقاط گردشگری استان به شمار می رود و سالانه هزاران نفر از مناطق مختلف استان و کشور ،از این بخش زیبا، بازدید کرده،تعطیلاتشان را در آن سپری می کنند.  از سوی دیگر این منطقه خوش آب و هوا،بستر تولید انواع محصولات زراعی،باغی و دامی است و به لحاظ اقلیم مساعد،مرغوب ترین عسل و ارزشمندترین صنایع دستی در آن تولید می شود و همینطور،جمعیت قابل توجهی از هم استانی های ما نیز ،که عموما تولیدکننده یا تحصیل کنندگان نخبه به شمار می روند؛در این نقطه ی جغرافیایی زندگی می کنند.
۲-بی برنامه گی برای کنترل کالای قاچاق،قصه ی پر غصه ای است که سال هاست دامن این مردم و کشور را گرفته است و ظاهرا بنا نیست حالا حالا،شرش را از سر ما کوتاه کند.
۳-بیکاری مردم،خصوصا جوانان،عاملی است تا این افراد،از سر استیصال یا اجبار و نه از سر عادت یا عناد،به سوی فعالیت های غیر قانونی نظیر قاچاق گرایش پیدا کنند.بی گمان همه ی کسانی که لاجرم این سطور را مرور می کنند؛با من هم رأی خواهند بود که:مهم ترین معضل امروز جامعه ی ما بیکاری است.معضلی که خود سبب و عامل ده ها معضل دیگر همانند اعتیاد،دزدی،تجاوز ،قاچاق ،درگیری و...خواهد بود.
راجع به سه محور فوق،بایدنکات و مواردی را به تفصیل بیان کرد:
راجع به بخش ارم با عنایت به ظرفیت هایی که عنوان شد؛باید گفت ؛متأسفانه عزمی جزم برای رفاه حال ساکنان ،تولیدکنندگان ،مسافران وبازدیدکنندگان،وجود نداشته است.خوانندگان این سطور،اگر مسیر پل دالکی تا انتهای بخش ارم را طی کنند با "نمایشگاه عکسی"مواجه می شوند که برخی از بازماندگان ،به یاد عزیزانشان ،در محل تصادف،نصب کرده اند.ضمن  اینکه،مشکل راه ارتباطی،تنها یکی از معضلات این منطقه است و پرداختن به مشکلات آب ،بیمارستان ، گاز،امکانات آموزشی و...خود فرصتی مقتضی می طلبد تا به تفصیل راجع به آن،بحث شود.بنابراین ،وقوع تصادف های مرگبار در این محور،برای مردم  ،امری کاملا عادی و قابل انتظار است.
راجع به معضل قاچاق نیز همگان واقفیم که رها کردن ریشه و پرداختن به شاخک ها و برگ های این شجره ی خبیثه،نه تنها مشکلی را حل نخواهد کرد بلکه باعث استحکام ریشه ی ملعونه ی آن خواهد شد. چون وقتی که متنفذان با ویژه خوری،کانتینر های چند هزارتنی کالاهای قاچاق، وارد و ترانزیت می کنند یا روزانه ده ها هزار گوشی موبایل از طرف کله گنده ها در مرکز و اذنابشان در مناطق،قاچاق می شود؛تعقیب و گریز چند جوان مستأصل و مفلوک که برای سیرکردن شکم خود و خانواده ی مظلومشان،چند قلم کالای ناچیز ،جابجا می کنند؛ظلم مضاعف است و مطلقا تاکنون،نتیجه ای نداشته و منبعد نیز نخواهد داشت.
و اما راجع به بیکاری جوانان این سرزمین باید گفت که علیرغم شعارهایی که در دولت های مختلف شنیده ایم (و حتی در دولت آقای احمدی نژاد،به بهانه ی اشتغال زایی،جشن های پر طمطراق نیز برگزار می شد)همچنان مردم ما با این ابرمعضل،دست و پنجه نرم می کنند.بی شک،این بیکاری ها ، نشان از بی برنامگی دارد نه کمبود سرمایه. گرچه"کشور ایران" ،امروز  مشکلاتی در حوزه ی داد و ستدهای بین المللی دارد؛ولیکن مشکل ما برای کارآفرینی و اشتغال زایی،نبود یاکمبود سرمایه نیست بلکه مصرف سرمایه، در جاهایی است که دردی از این مردم مظلوم درمان نخواهد کرد.بخش قابل توجهی از اموال این ملت،با عناوین مختلف در خارج از مرزها هزینه می شود که فکر کنم لازم به توضیح بیشتر نباشد!و بخشی دیگر نیز در داخل کشور ، به اشکال گوناگون به هدر می رود.مثلن وام دامداری و کشاورزی به کسانی داده می شود که نه در گذشته و نه در آینده، در این عرصه گامی برنداشته و برنمی دارند .دوستی تعریف می کرد که به نام کارگاه تولید قارچی که من اخیرا راه اندازی کرده ام؛تاکنون تعداد زیادی افراد متنفذ (که ادعایشان گوش فلک را کر کرده است)؛وام
اقتصاد مقاومتی!دریافت کرده اند.و قس علیهذا.
پس ابتدا باید اعتراف کرد که هیچکدام از جوانان بیکاری که حسب اضطرار و  نیاز دست به قانون شکنی و قاچاق می زنند؛مقصر اصلی نیستند و باید مقصران اصلی را در جایی دیگر پیدا کرد و دودیگر اینکه؛برای جلوگیری از هدر رفت سرمایه های انسانی و مالی،باید زیرساخت های فرهنگی،اجتماعی و اقتصادی مورد توجه و تأکید قرار گیرند.وگرنه ما همچنان باید شاهد این فلاکت ها و مصیبت ها باشیم .بیچاره گی هایی که در ژرفای فرهنگ،سیاست و اقتصاد این جامعه ریشه دوانده است./ج

لينک خبر:
https://www.ettehadkhabar.ir/fa/posts/72105