امروز: جمعه 31 فروردين 1403
- نقدی بر مجموعه داستان " خینجوشون " اثر مختار فیاض
- توزیع تعداد ۵۰ عدد کلاه ایمنی از طرف شهرداری بین موتورسیکلت سواران شهر وحدتیه
- حضور پنج بازیکن بوشهری در اردوی انتخابی تیم ملی فوتبال جوانان
- سرپرست روابط عمومی اداره کل ورزش و جوانان استان بوشهر منصوب شد
- تخصیص ۲۰ میلیارد تومان برای تجهیز هیئتهای ورزشی بوشهر
- حضور کشتی گیران استان بوشهر در مسابقات بین المللی جام شاهد
- نوسان قیمت در محصولات کشاورزی؛ از زمین تا بازار
- بازسازی اساسی پاسگاههای پلیس راه استان بوشهر
- تقابل ادبی فرماندار دشتستان با هاروکی موراکامی از ژاپن !
- معماری شهر آفتاب بوشهر متناسب با نمای بومی اجرا میشود
اتحاد خبر:هفته گذشته نزدیک به هشت نفر را دیدهام که توی ماشین خوابیدهاند. پدیدهای که هر روز پررنگتر میشود. مردانی که یا از خانه رانده شدهاند یا برای اینکه آسیب روانی به فرزندانشان نرسد مجبور به ترک خانه شدهاند. چیزی شبیه به طلاق بدون درگیر شدن با دردسرهایش.
اتحاد خبر:هفته گذشته نزدیک به هشت نفر را دیدهام که توی ماشین خوابیدهاند. پدیدهای که هر روز پررنگتر میشود. مردانی که یا از خانه رانده شدهاند یا برای اینکه آسیب روانی به فرزندانشان نرسد مجبور به ترک خانه شدهاند. چیزی شبیه به طلاق بدون درگیر شدن با دردسرهایش.
صندلی ماشین را تا آخر خوابانده و زیر کاپشنش مثل مسافری خسته و کلافه در هالهای از بخار پشت شیشهها، به خوابی عمیق فرو رفته است. سرمای صبحدم پاییز، استخوان آدم را هم درد میآورد. اما او مسافر نیست؛ او را همه عابران دم صبح میشناسند. پلاک ماشینش هم میگوید که او تهرانی است.
اغلب این ساعتها برای پیادهروی به پارک کوروش در خیابان شریعتی میروم. ضلع غربی پارک که به خیابان جلفا راه دارد، محوطه خوبی برای ورزش است. از زن و مرد گرفته تا پیر و جوان برای پیادهروی و ورزش به این پارک محلی میآیند؛ من هم جزو یکی از آنها. تا یادم نرفته بگویم پیادهروی صبحگاهی گذشته از هر چیز خوب، یک فایده خوب دیگر هم دارد؛ در این ساعتها انگار آدم دور و برش را بهتر و شفافتر میبیند و به قول نویسندهای فکرهای خوبی هم به سرش میزند.
اپیزود اول
در چند روز گذشته، دستکم دو - سه راننده را دیدهام که پشت فرمان خوابیدهاند. یکی از آنها پای ثابت خیابان کنار پارک است. پیکان سفید رنگی که ساعت 8 صبح، شیشهها را با پارچه سفیدی پوشانده. هیچ چیزی معلوم نیست. پلاک ماشین مربوط به یکی از شهرهای حاشیه تهران است. چند روز اول فکر میکردم شاید مسافر باشد ولی دیروز فهمیدم اشتباه کردهام. صاحبش داستانی دارد دراماتیکتر از رمانهای روس؛ مردی 65 ساله با قد بلند و موهای پرپشت سفید. چهار ستون بدنش از من سالمتر است. وقتی همکلامش میشوم که از نانوایی برگشته و از صندوق عقب ماشینش سفره و استکان و پنیر بیرون میآورد.
بیخیال ورزش میشوم و یکراست میروم کنار سوژه. سلام میدهم و میگویم چند روزی است که شما را میبینم توی ماشین خوابیدهاید، میتوانم بپرسم چرا؟
انگار که از سؤال بیمقدمه من جا خورده باشد، چند لحظهای خیره میماند و با خنده میگوید: «پسرم مفتشی یا فضول؟» من هم با خنده میگویم هیچکدام، خبرنگارم. در جواب میگوید: «نکنه پردههای ماشین و خوابیدن من توی این آلونک آهنی برایت جالبه؟ پس دوربین و میکروفنت کو؟» پیش خودم میگویم یالا تا پشیمان نشده، بنشین پای حرفهاش.
- خب من باید چی بگم؟
- چند روزی هست پیادهروی میکنم و شما را اینجا میبینم، چرا توی ماشین میخوابین؟
- از بدبختی، از بیچارگی.
- مگه خانه و زندگی ندارین؟
- چرا دارم ولی چند ماهی هست که از خونه بیرون زدم. راستش رو بگم زنم از خونه بیرونم کرده.
- چرا؟
- میگن سرپیری و معرکهگیری، قضیه منه. بعد از اینکه بچهها سر و سامون گرفتن و رفتن سر خونه و زندگی، اختلاف من و زنم هر روز بیشتر شد. زنم هر روز بهم گیر میداد که برو سرکار، حقوق بازنشستگی کفاف زندگی رو نمیده. البته با ولخرجیهایی که میکنه معلومه جواب نمیده. افتاده تو خط مُدبازی. هر روز با این تورهای مسافرتی دو - سه روزه اینور و انور میره. اصلاً نه غذایی درست میکرد نه به فکرم بود. چندباری هم کاسه و بشقاب سمتم پرت کرد که یکبار سرم شکست.
پیرمرد برای چند لحظهای سکوت میکند و دستش را روی پیشانیاش میکشد. انگار یادآوری اتفاقات گذشته آزارش میدهد. شاید هم خجالت کشیده که دارد حکایت زندگیاش را برایم تعریف میکند. جای پدر بزرگ من است. نمیدانم چطور دلداریاش بدهم. تنها کاری که از دستم برمیآید این است که از فلاسکی که روی صندوق عقب گذاشته برایش چای بریزم.
بعد از نوشیدن جرعهای از چای، ادامه حرفش را میگیرد: «با زنم اختلاف داشتیم ولی نه اینقدر، به خاطر بچهها کاری به کارش نداشتم. کوتاه میاومدم. آنقدر غرغر کرد که از زندگی خسته شدم. چندباری منو از خونه بیرون کرده بود ولی به بهونهای برمیگشتم. اینبار قفل در رو عوض کرد. فقط تونستم لباسهام و پتو و فلاسک و چند تکه ظرف بردارم. از ترس اینکه اگر توی ماشین بخوابم و آشنایی منو توی این وضعیت ببینه، اومدم تهران و اینجا رو پیدا کردم. اینجا هم خلوته هم آب و سرویس بهداشتی داره.»
- سخت نیست اینطور زندگی کردن؟
- سخته ولی چارهای ندارم.
- بچههات میدونن؟
- هفته پیش فهمیدن ولی مادرشون حتی اونا رو هم راه نمیده. فکر کنم دیوانه شده.
بعد میزند زیر قهقهه و میگوید: «اینم شانس منه که آخر عمری توی کوچه و خیابون بخوابم. من کارمند اداره بودم. برای خودم آدمی بودم. سرنوشت رو میبینی پسر!»
احساس میکنم سؤالپیچ کردن پیرمرد ناراحتش میکند. تنها با او همدردی میکنم و با جملات مبهم و بیسر و تهی که حتی خودم معنیشان را نمیفهمم از او خداحافظی میکنم.
اپیزود دوم
در طول مسیر پیادهروی مدام فکر میکنم که چطور میشود در این سن و سال کسی مرد زندگیاش را آلاخون والاخون کوچه و خیابان کند. هنوز به جوابی نرسیدهام که به سوژه دوم برمیخورم. مرد جوانی که در خودرو مدل بالایی به خواب عمیق فرو رفته. ماشین روشن است و بخاریاش کار میکند. برای تکمیل شدن گزارشم مجبورم مدام خیابان جلفا را بالا و پایین کنم تا راننده از خواب بیدار شود. سربالایی خیابان نفسم را میبرد. چارهای ندارم. بالاخره بعد از 40 دقیقه نشانهای از بیدار شدن مرد جوان را از دور میبینم. از ماشین پیاده میشود و آبی به صورتش میزند. بعد میرود سروقت گوشیاش. نمیدانم چه چیزی میخواند و ناشتایی لبش را باز میکند به ناسزاگویی «پدر سوخته... چی از زندگیم میخواد، نمیدونم!»
در نقش یک شهروند وظیفهشناس به مرد جوان میگویم که اعصابت را اول صبحی خرد نکن، همه از این مشکلات دارند، باید کوتاه آمد و... اما حرفها، به جای اینکه آب روی آتش باشد، نفت میشود روی شعلههای سرکش. گر میگیرد. انگار منتظر کسی بوده که درد دلش را سر او آوار کند. من هم که جلویش حاضر و آمادهام:
«غلط کردم عاشق شدم. زن میخواستم برای چی؟ برای اینکه به زندگیم سر و سامون بده نه اینکه بشه بلای جون. به خدا بدبخت شدم. اینکه نشد زندگی. هر روز دعوا دعوا، قهر، بزن بزن. بچههام از دستمون عاصی شدن. برای اینکه بچهها بیشتر اذیت نشن از خونه بیرون میزنم که دعوامون به جای باریک نکشه. وگرنه یا باید بزنم خودمو بکشم یا اونو. هر دو - سه روز کارم این شده سر شب بزنم بیرون توی ماشین بخوابم. اگه یکی ببینه آبروی خودم که هیچ، آبروی بابام هم میره.»
به نقشم ادامه میدهم و سعی میکنم مرد عصبانی را آرام کنم. میترسم سکته کند و روی دستم بیفتد.
- آقا همه از این مشکلات دارن. خیلیها را میشناسم که از کوره درمیرن و از خانه میزنن بیرون.
- من توی زندگیم هیچچیز کم نذاشتم. خونه دارم، ماشین دارم، سفر خارجی میریم ... خواهر و مادرم شدن بهونه این زن. میشینه و پا میشه پشت سرشون حرف میزنه. نمیدونم این چه حکمتیه که فقط فامیل مرد نفهم و بدنیت از آب درمیاد!
- خب شما از این گوش بگیر و از اون گوش در کن.
- اصلاً خودت زن داری؟
نمیدانم راست بگویم یا دروغ. ناخواسته میگویم نه. همین دروغ کافی است که دستی به شانهام بزند و بگوید: «هر وقت زن گرفتی، به حرف من میرسی رفیق! جای تو باشم، زن نمیگیرم. الان آزادی و درگیر زن و بچه نیستی. جای من باشی سر به کوه و دشت میذاری.» بعد سوار ماشینش میشود و میرود.
امروز به جای پیادهروی و ورزش بیشتر انتظار کشیدهام و درد دل شنیدهام. دروغ نباشد، هفته گذشته نزدیک به هشت نفر را دیدهام که توی ماشین خوابیدهاند. پدیدهای که هر روز پررنگتر میشود. مردانی که یا از خانه رانده شدهاند یا برای اینکه آسیب روانی به فرزندانشان نرسد مجبور به ترک خانه شدهاند. چیزی شبیه به طلاق بدون درگیر شدن با دردسرهایش.
این مردان به جای کتککاری یا بیرون کردن همسران از منزل، راه دیگری را انتخاب کردهاند؛ آسیب زدن به خود دور از چشم دیگران. آنها حتماً به زنی هم فکر میکنند که چند وقت پیش مرد خانه و بچههایش را قیمه قیمه کرد. آنها کم نشنیدهاند که «سم میریزم توی غذا همه رو یکجا نفله میکنم.» آنها دیگر تاب ماندن در خانه ندارند. شاید روزی روزنه امیدی پیدا شد./م
مرتبط:
» پشهها چه کسانی را برای نیش زدن انتخاب میکنند؟ [حدود 1 سال قبل]
» تصاویر اختصاصی از عزاداری مردم برازجان در شب عاشورا (2) [بيش از 6 سال قبل]
» نگرانی مردها، وقتی زنان شاغل اند... [بيش از 9 سال قبل]
» دیدنی هایی از سراسر دنیا (تصاویر) [بيش از 9 سال قبل]
» داعش زنان ایزدی را به اهدای خون به مجروحان خود مجبور کرد [بيش از 9 سال قبل]
» زنان به راحتی اخراج میشوند [بيش از 8 سال قبل]
» حضور تاریخی زنان در جشن های نوروز [بيش از 7 سال قبل]
» تبریک علی دایی به مردم بوشهر+عکس [بيش از 7 سال قبل]
نظرات کاربران
تازه ترین خبرها
- توزیع تعداد ۵۰ عدد کلاه ایمنی از طرف شهرداری بین موتورسیکلت سواران شهر وحدتیه
- حضور پنج بازیکن بوشهری در اردوی انتخابی تیم ملی فوتبال جوانان
- سرپرست روابط عمومی اداره کل ورزش و جوانان استان بوشهر منصوب شد
- تخصیص ۲۰ میلیارد تومان برای تجهیز هیئتهای ورزشی بوشهر
- حضور کشتی گیران استان بوشهر در مسابقات بین المللی جام شاهد
- نوسان قیمت در محصولات کشاورزی؛ از زمین تا بازار
- بازسازی اساسی پاسگاههای پلیس راه استان بوشهر
- معماری شهر آفتاب بوشهر متناسب با نمای بومی اجرا میشود
- رییس بنیاد شهید و امور ایثارگران کشور وارد استان بوشهر شد
- مشکلات اراضی مردم در استان بوشهر برطرف شود
- بیش از ۲ هزار عملیات سازمان آتشنشانی شهرداری بوشهر انجام شد
- مسؤولان قضائی شهرستان کنگان در حل مشکلات اهتمام ورزند
- محموله بزرگ کالای قاچاق در گناوه کشف شد
- تغییر رویکرد بانکهای استان بوشهر به توسعه محوری
- ۳۲ هزار مجوز استخدام فرزندان شهدا و ایثارگران اخذ شد
- رقم باورنکردنی کرایهخانه در تهران ۱۳۳۷ (+عکس)
- سپیداج ؛ آیا تا کنون این جاندار که 3 قلب دارد را دیده اید؟! (+عکس)
- نگاهی به مهم ترین سیستم های پدافند ایران (+عکس)
- ترکیه : نتانیاهو در صدد کشاندن منطقه به جنگ است
- رئال روی مکرون را زمین می اندازد
- سرمربی تیم فوتبال سپاهان: شاید وقتی نباشم، اسم من را صدا بزنند
- سرمربی پرسپولیس به نشست خبری نرسید
- بایدن : ایران بهدنبال محو اسرائیل است
- صعود سپاهان در جدول با برد در دربی اصفهان
- پیام تبریک رهبر انقلاب به قهرمانان کشتی آزاد و فرنگی
- محرومیت حسینی و جریمه نقدی برای مرادمند و استقلال
- برای جلوگیری از سرطان روده مسواک بزنید
- این باکتریها به خون انسان تشنه هستند!
- نکات نگهداری از گیربکس دستی خودرو
- بیکارتر از کیم کارداشیان، مرفهتر از ایلان ماسک!
- مصرف این صیفی همه کمبودهای بدن و ویتامین ها را جبران می کند/ تنظیم آنی فشار و قند خون
- جراحی برداشتن لوزه؛ چرا و چه کسانی؟
- به بچههایتان نودل ندهید!
- رئال راهی نیمهنهایی لیگ قهرمانان شد
- دیوید کامرون خطاب به اسرائیل: درگیری را تشدید نکنید
- حماس: نتانیاهو جدیتی برای آزادی اسرا ندارد
- امیر عبداللهیان عازم نیویورک شد
- دیدار پرسپولیس و نفت؛ ماموریت متفاوت برای قهرمانی و بقا
- فال روزانه ۱۴۰۳.۰۱.۳۰
- عناوین روزنامههای امروز1403/01/30
- عناوین روزنامههای ورزشی امروز1403/01/30
- تفاوت استراتژی فروش در پردیس/ ثبت ۶ ركورد در تولید و صادرات
- افزایش 136 درصدی درآمد پتروشیمی پردیس در اسفندماه 1402
- نسخه اینترنتی هفته نامه اتحاد جنوب/شماره 1288
- آریاساسول در بین ۸۲۸ ناشر بورسی رتبه اول را به خود اختصاص داد
- رژه روز ارتش در بوشهر برگزار شد
- نقش و جایگاه ارتش تبیین و اطلاعرسانی شود
- دقیقی و ادامه تمرینات ویژه برای استقلال
- سردار آزمون گزینه در دسترس رُمیها
- پیام وزیر اطلاعات درباره حمله سپاه به اسرائیل