- نقدی بر مجموعه داستان " خینجوشون " اثر مختار فیاض
- توزیع تعداد ۵۰ عدد کلاه ایمنی از طرف شهرداری بین موتورسیکلت سواران شهر وحدتیه
- حضور پنج بازیکن بوشهری در اردوی انتخابی تیم ملی فوتبال جوانان
- سرپرست روابط عمومی اداره کل ورزش و جوانان استان بوشهر منصوب شد
- تخصیص ۲۰ میلیارد تومان برای تجهیز هیئتهای ورزشی بوشهر
- حضور کشتی گیران استان بوشهر در مسابقات بین المللی جام شاهد
- نوسان قیمت در محصولات کشاورزی؛ از زمین تا بازار
- بازسازی اساسی پاسگاههای پلیس راه استان بوشهر
- تقابل ادبی فرماندار دشتستان با هاروکی موراکامی از ژاپن !
- معماری شهر آفتاب بوشهر متناسب با نمای بومی اجرا میشود
اتحاد خبر: به مناسبت ولادت حضرت ابوالفضل العباس (ع) و روز جانباز به سراغ یکی از جانبازان شهر برازجان رفته ایم و گفتگویی را ترتیب داده ایم.... چشم که باز کردم مردی با لباس سبز را بالای سرم دیدم، بعد دکتر گفت که 48 ساعت بیهوش بوده ای و تو را از سردخانه برگردانده ایم. موقع بلند شدنم ترکش خورده بودم. در ادامه گفتگوی صمیمانه اتحاد خبر را با یوسف شجاع....
اتحاد خبر -زهره عرب: به مناسبت ولادت حضرت ابوالفضل العباس (ع) و روز جانباز به سراغ یکی از جانبازان شهر برازجان رفته ایم و گفتگویی را ترتیب داده ایم.
"جانباز" نامش را یدک میکشد، انسانی با نقش خدا بر چهره اش که امید و عشق به آینده ایران و فردا در چشم هایش موج میزند، و یوسف وار به دنبال کنعان وجود خویش می گردد.
صحبت کردن در مورد جانباز، فردی که نامش مقدس است و نفسش بسته به نفس خدا، خیلی سخت است ... و قرار گرفتن روبروی او و صحبت کردن با او دوچندان سخت تر.
اینکه میدانی مانند ندارد ، میدانی حرف های ناگفته و دردهای نانوشته او بسیار است. اینکه میدانی تمام دردهایش در دلش است و حتی درد جسم را احساس هم نمیکند و تنها زخم های درون آزارش میدهند باعث میشود ندانی از کجا شروع کنی، اما شروع کردیم به حول الله....
در ادامه گفتگوی صمیمانه اتحاد خبر را با یوسف شجاع می خوانید.
از مدرسه تا خط مقدم با موتورسیکلت
یوسف شجاع متولد 1350 در روستای درودگاه است که نزدیک به 30 سال است ساکن برازجان شده است.
یوسف از رفتن به جنگ و آن روزها اینگونه میگوید:
در 66/7/27 با سپاهیان حضرت محمد ص به جبهه اعزام شدیم. آن زمان 16 سالم بود و محصل بودم. پیش از آن و در سال 64 وقتی اول راهنمایی بودم برای آموزش اول به پادگان قدس برازجان و بعد از آن به پادگان شهید صدوقی بوشهر برای ادامه آموزش اعزام شدیم. من و پسرخاله ام بودیم، اما بعد آموزش بدلیل سن کم اعزام نشدیم، برگشتیم و به تحصیل ادامه دادیم. دو سال بعد یعنی در سال 66 و روز اعزام به جبهه ما مدرسه بودیم. از مدرسه من و پسرخاله ام با موتور به پادگان بوشهر رفتیم چون خانواده راضی به رفتنم به جبهه نبودند. در آنجا موتور را به پاسدار وظیفه هم ولایتی دادیم تا آن را به خانه برگرداند، به این شکل رفتیم تا کسی رفتن ما را نفهمد. بعد از آن به ماهشهر و گردان ابوالفضل که معروف به گردان خط شکن بود رفتیم. از پادگان ماهشهر با مینی بوس به خط اعزام شدیم و 45 در فاو بودیم. ما بیسیم چی دسته بودیم. مکان هایی به نام پد ساخته شده بود که ما در پد 5 بودیم. بعد از 45 روز در فاو گفتند چون شما گردان ابوالفضل هستید و گردان ابوالفضل هم یک گردان خط شکن است باید برویم مارد برای ده روز آموزش و بعد از ده روز اموزش روانه خط شلمچه شویم جایگزین نیروهای اصفهانی روز رفتن فرا رسید و ما را به خط کردند من و دوستانی را که کم سن و سال بودند از گردان جدا کردند و دوستان اماده و مهیا برای رفتن به خط ، پسرخاله ام چون بزرگ تر بود به شلمچه میرفت ولی ما اجازه نداشتیم، اما ما نیز با اصرارهای زیاد اجازه رفتن گرفتیم. در خط شلمچه دشمن خیلی به ما نزدیک بود و فقط یک رودخانه بنام اروند بین ما بود. بدلیل سن کم ما را به کمین نمیبردند، حتی با وجود اصرارهای ما. هفتمین روز بود که رفتیم سر پست، پسرخاله ام در نزدیکی ما به تنهایی پست میداد، ناگهان صدای انفجاری بلند شد، سنگر با آر پی جی مورد حمله قرار گرفته بود. پسرخاله ام حال خوبی نداشت، من تا صبح پیش او بودم، صبح پاسبخش ها برگشتند و گفتند میتوانی بروی، به محض اینکه بلند شدم دیدم در بیمارستان هستم. چشم که باز کردم مردی با لباس سبز را بالای سرم دیدم، ایشان یکی از پاسدار وظیفه های تکنسیون اتاق عمل بود گفت که 48 ساعت است که بیهوش بوده ای و تو را از درب سردخانه برگردانده ایم. موقع بلند شدنم ترکش خورده بودم. اطرافم سرم و کیسه خون میدیدم و توان حرکت نداشتم، ترکش به ناحیه کمر و پا خورده بود.
بعد از چند روز ماندن در بیمارستان صحرایی علی بن ابیطالب در منطقه به بیمارستان شهید بقایی اهواز اعزام شدم. با تلگراف به خانواده ام خبر داده بودم، ولی تلگراف دیر به دست آنها رسیده بود. آنها فکر میکردند من شهید شده ام، بیمارستان نیز همین را به آنها گفته بود. بعد از اهواز به بیمارستان شریعتی اصفهان منتقل شدم، و بعد به دلیل خوب نبودن وضعیتم به برازجان انتقال یافتم. بعد از جنگ هم دو بار عمل روی شکم انجام دادم. اما بیشتر ترکش ها هنوز در بدنم است، فقط آن ترکشی که در ریه ام بود را درآوردند.
حال و هوای جبهه ها
آقای شجاع ادامه داد:
ما آن روزها عالمی داشتیم، و چیزی جز کلام امام را نمی شنیدیم، ایشان فرمودند: "جنگ برای ما نعمت بود". حقا که چنین بود، آن زمان ها صفا بود ، صداقت و حسن نیت بود، گذشت و ایثار بود و پشت پا زدن به تمام تعلقات دنیا بود. چنین حال و هوایی وجود داشت و ای کاش میتوانستیم آن را همچنان حفظ کنیم.
اتحاد خبر: از مشکلاتی که این ترکش ها در وضعیت زندگی و سلامتی شما بوجود آورده برایمان بگویید.
در ستون فقراتم و مهره پنجم آن، کنار نخاع یک ترکش هست، که طی مراجعه به پزشکانی در شیراز و تهران گفته اند، که میتوانیم ترکش را بیرون بیاوریم اما امکان فلج شدن وجود دارد.
الان توان حرکت روی پای راست و انگشتان آن را ندارم، بدلیل بی حس بودن پایم و فشار ترکشی که در کمرم است باعث شده پای راست من تا حدود زیادی ناتوان از حرکت باشد.
اتحاد خبر: خاطره خاصی از آن روزها را که همیشه آن را مرور میکنید برایمان بگویید.
چیزی که همیشه در ذهنم مانده است، زمانی که در منطقه فاو بودیم سنگرهای دایره مانندی داشتیم تا کنار دریا / آب دریا بدلیل جزر و مد شب ها تا کنار خاکریز بالا می آمد. در تمام مدت 45 روزی که در آنجا بودیم به یاد ندارم که خمپاره در قسمت سنگرها بیفتد. این لطف خدا بود که همیشه خمپاره ها در آب می افتاد، و به پدها اصابت نمیکرد. پسرخاله ام در پد 4 بود و من در پد 5 ، شبی میخواستم پیش دوستم بروم چون میخواستم راهم نزدیک تر شود از داخل باتلاق ها به سمت پد 6 راه افتادم، همینطور که داشتم میرفتم دیدم یکی همراه با رگبار تفنگش برای متوجه کردنم اسمم را صدا میزند که شجاع از این راه نیا! نزدیکی پد 6 بودم که صدای سوتی آمد. سریعا درازکش شدم ، خمپاره تا یک متری ما گرفت و صدای ترکش از بالای سرمان می آمد. این کار خدا و لطف خدا بود و بعد از آن همیشه بخاطر ترس از خمپاره ها از مسیر اصلی که خیلی طولانی تر بود می آمدیم.
اتحاد خبر: تا بحال پیش آمده که بخاطر حضور در جبهه و مجروحیت در جنگ مورد سرزنش کسی قرار بگیرید.
خیر خوشبختانه، اگر دوباره هم جنگ بشود با افتخار برای دفاع از کشور و خاک و ناموسمان میرویم، هدف ما عشق به وطن و رهبری و دفاع از مرزها و ناموس مان بود.
اتحاد خبر: از روزهای قبل از جنگ بگویید.
من در آن زمان سنی نداشتم، زمان کودکی ما با حکومت نظامی و شعارهای خیابانی گذشت. گاهی در مسیر و کوچه ها با شعارها همراه میشدیم.
از سال 63 عضو بسیج محله شدیم و تا به امروز هم با افتخار یک بسیجی هستم. بعد از جنگ و ایجاد گردان های عاشورا عضو گردان های عاشورا بودیم و الان نیز فرمانده پایگاه بسیج شهید برنسی اداره فنی و حرفه ای هستم.
اتحاد خبر: کی و چگونه ازدواج کردید ، آیا مجروحیت های جنگ مانعی برای ازدواج و زندگی شما نبود؟
در سال 1377 در مراسمی خانوادگی با همسرم آشنا شدم، به واسطه خواهرم. بعد از صحبت با ایشان و شرح وضعیتم اعلام موافقت کردند و گفتند که با این قضیه مشکلی ندارند. ثمره ازدواجم نیز یک پسر 7 ساله به نام مهدی است.
اتحاد خبر: وضعیت خاص شما به هر حال در نسل جوان علی الخصوص بچه ها سوالاتی را به ذهن می آورد. برخورد فرزندتان با این موضوع به چه شکل است.
وقتی پسرم روی پایم مینشیند و من احساس درد و ناراحتی دارم برای او سوال پیش می آید که این درد چیست. برایش توضیح داده ام که ما برای دفاع از کشور با دشمن وارد جنگ شده ایم و پیروز برگشته ایم.
او به تفنگ خیلی علاقمند شده است و هر وقت به خانه می آیم با تفنگ خود از من استقبال میکند و میگوید دشمن آمده و میخواهم بجنگم. مهدی حال و هوای جنگ را دارد.
اتحاد خبر: به نظر شما چگونه میتوان نسل حاضر و جوان ها را با آن روحیه آشنا کرد.
باید برای جوان ها وقت گذاشته شود و با برنامه ریزی در پایگاه های مقاومت برای آنان دوره برگزار بشود. برای جوانانی که از اسلام و دین گریزان هستند از زمان جنگ و دستاوردهای آن گفته شود، حضور رزمندگان در این برنامه ها بسیار موثر است.
در دانشگاه نیز میتوان متولیان پایگاه های مقاومت و یا سفرهای راهیان نور را از بین همین جوانان و نوجوانان انتخاب کرد، برای برنامه ریزی و اجرای برنامه ها از آنها کمک گرفته شود تا جذب بشوند و با روحیه بسیجی و جنگ آشنا بشوند.
به حلقه های صالحین توجه شود و اردوها و جلسات موثر آن به طور مرتب و کاربردی برگزار شود.
اتحاد خبر: آیا با افرادی که در جنگ با شما بودند در تماس هستید.
بله ، گروهی از دوستان به نام "بچه های گردان ابوالفضل" داریم که با بچه های زمان جنگ هستیم و همچنان حال و هوای آن روزها را حفظ کرده ایم.
اتحاد خبر: آیا بعد از جنگ تحصیلاتتان را ادامه دادید.
سه ماه بعد از برگشت از جنگ دوباره تحت عمل جراحی قرار گرفتم، بعد از بهبودی نسبی در مدرسه ایثارگران بوشهر مشغول به ادامه تحصیل شدم، دوره راهنمایی را در مجتمع ایثارگران اهرم گذراندم. دیپلم خود را هم از مجتمع ایثارگران برازجان گرفتم.
اتحاد خبر: بزرگترین آرزوی شما چیست.
بزرگترین آرزویم زیارت امام حسین (ع) است.
اتحاد خبر: به نظر شما بعنوان یک جانباز برای آشنایی مردم با فرهنگ جنگ و به تصویر کشیدن آن روزها باید چه اقدامی بشود، آیا تا امروز موفق بوده ایم هشت سال دفاع مقدس را آنطور که باید معرفی کنیم؟
کارهایی مثل چاپ و نشر کتاب و ساخت فیلم های دفاع مقدس انجام شده ولی کافی نبوده است، برای فرهنگ سازی جنگ و تقویت این روحیات برای نسل جدید باید از اولین سال های زندگی آنها شروع کرد. اگر از همان زمان آشنا شوند مشتاق و علاقمند میشوند. اگر در کتاب های درسی اول دبستان در مورد دفاع مقدس و جنگ مطالبی گنجانده شود فرد پیگیر آن مطالب میشود و در ذهن او سوال پیش می آید، چون وقتی سن او بالاتر میرود در نتیجه برخورد و آشنایی با افراد دیگر تغییر میکند و دیگر آمادگی و زمینه لازم برای این مسائل را ندارد.
اتحاد خبر: صحبتی که با مسئولین دارید بفرمایید.
ما از مسئولین خواسته ای نداریم، تنها خواسته ما این است که پاسدار خون شهدا باشند چون ما هر چه داریم از شهدا است.
اتحاد خبر: حرف آخر:
درخواست از مدیر بنیاد شهید
برنامه ای ترتیب بدهند تا جانبازان بتوانند حداقل سالی یک بار دور هم جمع شوند و از مشکلات و زندگیشان بگویند، و نظرات و پیشنهاداتشان را مطرح کنند.
اگر دوباره جنگ بشود
خدا نکند که جنگی شود ولی اگر روزی هم جنگ بشود با افتخار دوباره به جبهه میروم. جنگ یعنی دفاع از مملکت و ناموس و خاک کشورمان.
عشق به وطن
هدف من از رفتن به جبهه عشق به وطن و عشق به رهبری، دفاع از کشور بود و اینکه احساس کردیم این دینی است بر گردن ما و باید ادا بشود.
جنگ نرم و آسیب های آن
موج هایی که به تازگی در فضاهای مجازی و یا در جامعه به وجود می آید ، اینها شایعه است و نا آگاهی و اطلاعات نادرست ما باعث میشود تشویش ها و تردید هایی بوجود بیاید.
در این راه ما نیز باید از ابزار جدید استفاده کنیم، مثل آن روزها عملیات انجام دهیم، چون جنگ نرم از جنگ آن روزها خطرناک تر است، فیلم ها و آثار هنری ، و کتاب هایی برای ارائه اطلاعات درست و آگاه کردن جامعه منتشر بشود. باید به این مسائل بیش از پیش توجه بشود.
سخن آخر با جوانان
جوانان باید ادامه دهنده راه امام و شهدا باشند. شهدای ما انسان های وارسته و زمینی بودند که آسمانی شدند و بزرگ ترین سرمایه های خود را فدای انقلاب و رهبر نمودند تا ایران اسلامی پایدار باشد، ما هم باید با تبعیت از آنها و به جهت ادامه راهشان گوش به فرمان مقتداء و رهبرمان باشیم و در راه رساندن این پرچم به دست ولی عصر (عج) جهاد و تلاش نماییم./ع
تازه ترین خبرها
- توزیع تعداد ۵۰ عدد کلاه ایمنی از طرف شهرداری بین موتورسیکلت سواران شهر وحدتیه
- حضور پنج بازیکن بوشهری در اردوی انتخابی تیم ملی فوتبال جوانان
- سرپرست روابط عمومی اداره کل ورزش و جوانان استان بوشهر منصوب شد
- تخصیص ۲۰ میلیارد تومان برای تجهیز هیئتهای ورزشی بوشهر
- حضور کشتی گیران استان بوشهر در مسابقات بین المللی جام شاهد
- نوسان قیمت در محصولات کشاورزی؛ از زمین تا بازار
- بازسازی اساسی پاسگاههای پلیس راه استان بوشهر
- معماری شهر آفتاب بوشهر متناسب با نمای بومی اجرا میشود
- رییس بنیاد شهید و امور ایثارگران کشور وارد استان بوشهر شد
- مشکلات اراضی مردم در استان بوشهر برطرف شود
- بیش از ۲ هزار عملیات سازمان آتشنشانی شهرداری بوشهر انجام شد
- مسؤولان قضائی شهرستان کنگان در حل مشکلات اهتمام ورزند
- محموله بزرگ کالای قاچاق در گناوه کشف شد
- تغییر رویکرد بانکهای استان بوشهر به توسعه محوری
- ۳۲ هزار مجوز استخدام فرزندان شهدا و ایثارگران اخذ شد
- رقم باورنکردنی کرایهخانه در تهران ۱۳۳۷ (+عکس)
- سپیداج ؛ آیا تا کنون این جاندار که 3 قلب دارد را دیده اید؟! (+عکس)
- نگاهی به مهم ترین سیستم های پدافند ایران (+عکس)
- ترکیه : نتانیاهو در صدد کشاندن منطقه به جنگ است
- رئال روی مکرون را زمین می اندازد
- سرمربی تیم فوتبال سپاهان: شاید وقتی نباشم، اسم من را صدا بزنند
- سرمربی پرسپولیس به نشست خبری نرسید
- بایدن : ایران بهدنبال محو اسرائیل است
- صعود سپاهان در جدول با برد در دربی اصفهان
- پیام تبریک رهبر انقلاب به قهرمانان کشتی آزاد و فرنگی
- محرومیت حسینی و جریمه نقدی برای مرادمند و استقلال
- برای جلوگیری از سرطان روده مسواک بزنید
- این باکتریها به خون انسان تشنه هستند!
- نکات نگهداری از گیربکس دستی خودرو
- بیکارتر از کیم کارداشیان، مرفهتر از ایلان ماسک!
- مصرف این صیفی همه کمبودهای بدن و ویتامین ها را جبران می کند/ تنظیم آنی فشار و قند خون
- جراحی برداشتن لوزه؛ چرا و چه کسانی؟
- به بچههایتان نودل ندهید!
- رئال راهی نیمهنهایی لیگ قهرمانان شد
- دیوید کامرون خطاب به اسرائیل: درگیری را تشدید نکنید
- حماس: نتانیاهو جدیتی برای آزادی اسرا ندارد
- امیر عبداللهیان عازم نیویورک شد
- دیدار پرسپولیس و نفت؛ ماموریت متفاوت برای قهرمانی و بقا
- فال روزانه ۱۴۰۳.۰۱.۳۰
- عناوین روزنامههای امروز1403/01/30
- عناوین روزنامههای ورزشی امروز1403/01/30
- تفاوت استراتژی فروش در پردیس/ ثبت ۶ ركورد در تولید و صادرات
- افزایش 136 درصدی درآمد پتروشیمی پردیس در اسفندماه 1402
- نسخه اینترنتی هفته نامه اتحاد جنوب/شماره 1288
- آریاساسول در بین ۸۲۸ ناشر بورسی رتبه اول را به خود اختصاص داد
- رژه روز ارتش در بوشهر برگزار شد
- نقش و جایگاه ارتش تبیین و اطلاعرسانی شود
- دقیقی و ادامه تمرینات ویژه برای استقلال
- سردار آزمون گزینه در دسترس رُمیها
- پیام وزیر اطلاعات درباره حمله سپاه به اسرائیل
باز هم درود ./ج
خوشا آن سر که در پای تو باشد خوشا آن دل که ماوای تو باشد
خوشا آن سینه ای کز آتش عشق بجوش از جام صهبای تو باشد
رزمنده ی دلیر/راسخ/ شجاع و ایثار گر دلاور/ استوار/ توانمند جناب یوسف شجاع پسر خاله عزیزم
مجاهدت رزمندگان و ایثارگران که دفاعی غیورانه از اسلام و جمهوری اسلامی ایران بود ، اسلام و ملت عزیز ایران را سرافراز کرد و شوق فداکاری سرشار از معرفت فروزان و درخشان را در قلبها و جانها هویدا ساخت.
با جهانی مشحون از مباهات ،به همت و تلاشهای بی شایبه ی شما که رمز عزت و عظمت ، استقلال ، سعادت و سیادت و همان جهاد فداکارانه است را تبریک عرض می نمایم.
با امید به اینکه مهر وجودتان همواره پوینده ، پاینده و تابنده باشد و گامهایتان راسخ و استوار یه سوی بهروزی و پیروزی رهنمون گردد.
افتخار همه آفاقی و منظور منی شمع جمع همه عشّاق و به هر انجمنی
مسئولین بنیاد جانبازان پاسخ دهند: چرا این جانباز والامقام هنوز به زیارت امام حسین مشرف نشده اند؟ مگر چقدر هزینه دارد؟
دلاور ان شالله در زندگیت موفق باشی و به ارزوهات برسی .امین /ع
با اين همه من ز جان به جان آمده ام / جان در تن من چه کار دارد بی تـو ...