کد خبر: 57548 ، سرويس: مقاله
تاريخ انتشار: 10 بهمن 1394 - 00:01
به جای وعده های خیلی خیلی انتخاباتی
خدایا یار من ترک است و من ترکی نمی دانم

اتحاد خبر- عبدالخالق عبدالهی: خدا زیاد کند شورای نگهبان را که نقشه هایمان را نقش بر آب کرد و باعث شد بیشتر مشتری های همیشگی و "امیل" های ما رد صلاحیت شوند و دیگر حال و حوصله خودشان را هم نداشته باشند چه رسد به دادن وعده های نابجا و....  به جان خودم اگر رد صلاحیتها نبود می خواستیم این هفته خیلی ماجراها را برایتان بنویسیم مثلا  ماجرای آن کاندیدای....

عبدالخالق عبدالهی:

هرچند قبل از اعلام رسمی هم بعضی از کاندیداها از ترس شمشمیر داموکلس ردصلاحیتها، فتیله را پائین کشیده و کمتر وعده وعید می دادند اما از آنجایی که روزی رسان خداست و ما هم گنجشک روزی  بودیم  و به کم قانع ، به هر حال کارمان لنگ نمی ماند و برای نوشتن، کم و بیش سوژه هایی بدستمان می رسید. کار کم کم روی غلطک افتاده بود و نوشتن "وعده های خیلی خیلی انتخاباتی" داشت سر و سامان می گرفت و به قول معروف "آبی زیر پوستمان  می دوید" و خصوصا بعد از اینکه شگرد آن کاندیدایی که ننه اش  را سوار ماشین می کرد و به مسجد می برد تا برایش تبلیغ کند را نوشتیم و خواننده ها هم ظاهرا بدشان نیامد، خیر سرمان با آقای صابری قرار گذاشتیم یک "شگرد" هم بگذاریم تنگِ وعده های انتخاباتی و از این هفته تیتر بزنیم "وعده ها و شگردهای خیلی خیلی انتخاباتی" که ناگاه!!! که ناگاه اجل از در درآمد و با سر رسیدن تیغ بُران رد صلاحیتها، "نه از تاک نشان ماند و نه از تاک نشان".

خدا زیاد کند شورای نگهبان را که نقشه هایمان را نقش بر آب کرد و باعث شد بیشتر مشتری های همیشگی و "امیل" های ما رد صلاحیت شوند و دیگر حال و حوصله خودشان را هم نداشته باشند چه رسد به دادن وعده های نابجا و.... به جان خودم اگر رد صلاحیتها نبود می خواستیم این هفته خیلی ماجراها را برایتان بنویسیم مثلا  ماجرای آن کاندیدای نسیه خور را.  اما شورای نگهبان "سی تو چیش ما هم نکرد" و با این رد صلاحیتهای اتوبوسی، باعث شد نه تنها از سوژه های جدید محروم شویم  بلکه آنچه آماده و در نوبت نوشتن هم داشتیم به مصداق اینکه چوب زدن به مُرده  را ناجوانمردی می دانیم انتشار ندهیم و  بسته های انتخاباتی  روی دستمان بماند.
به هر حال از آن جایی که گفته اند الخیر فی ماوقع ، لابد حکمتی در اینکار بوده که ما از آن بی خبریم و  چون به قول شاعر:
خدایا یار من ترک است و من ترکی نمی دانم
چو خوش باشد اگر باشد زبانش در دهان من

و از آنجایی که نه بنده زبان  ترکی می دانم و نه زبان یار در دهان من است  بنابراین برای اینکه خوانندگان اتحاد خبر خود را مغبون ندانند و کامهای تلخ شده از رد صلاحیتها اندکی شیرین شود بهتر دیدیم این هفته یک داستان تاریخی که هیچ ربطی هم به موضوع انتخابات ندارد بنویسیم. امیدوارم مقبول طبع خوانندگان واقع شود:

اقتدارالسلطنه عموی با نفوذ ناصرالدین شاه قاجار دختری زشت و بدقیافه داشت. این دختر به دلیل زشتی و بدخلقی تا سن 45 سالگی ازدواج نکرده و ترشیده ماند. شاهزاده بداقبالی به نام "فخیم الدوله" در سودای رسیدن به پول پدر ، این دختر بدترکیب را عقد کرد اما بعد از مدتی، پول پرستی پدر و افاده دختر، جان "فخیم الدوله" را به لب رساند اما جرات اینکه دختر را طلاق دهد نداشت . در همین میان ، اسب گرانقیمت "فخیم الدوله" هم هنگام شکار پایش آسیب دید و لنگ شد و او ماند با اسبی لنگ و زنی زشت رو .

"فخیم الدوله" مانده بود که چه کند تا اینکه بالاخره دست به دامان "کریم شیره ای" دلقک دربار شد. کریم به "فخیم الدوله" پیشنهاد کرد عرض حالی  به شاه که عموی دختر بود بنویسد و به او بدهد. شاهزاده نامه را نوشت و به کریم شیره ای داد. کریم هم یکروز در "دوشان تپه" به خدمت ناصرالدین شاه رسید و نامه را  به شاه داد تا بخواند. وقتی شاه نامه پرسوز و گداز "فخیم الدوله" را خواند ، کریم شیره ای این دو بیت را هم بدان افزود:

خداوندا سه درد آمد به یکبار
زن پیر و خر لنگ و طلبکار

خداوندا زنِ پیر را تو بستان
خودم دانم خر لنگ و طلبکار

می گویند شاه با شنیدن این شعر از بس خندید اشک از چشمانش جاری شد و بلافاصله اجازه داد "فخیم الدوله" زنش را طلاق دهد.

لينک خبر:
https://www.ettehadkhabar.ir/fa/posts/57548