اتحاد خبر:ناصرالدوله ی فرمانفرما ، حاکم کرمان که باغ شازده ماهان از یادگارهای دوره اوست مرد بسیار سنگدل و بی رحمی بود در یکی از سفرهایش به بلوچستان یکی از سرداران بلوچ را به زنجیر کشید و با خود به کرمان آورد . روایت می کنند پسر خردسال این سردار نیز با پدر به زندان  افتاد و در غل و زنجیر شد  طفلک در زندان مبتلا به دیفتری شد . سردار بلوچ هرچه التماس و زاری میکند که بچه بیمارش را از زندان خارج کنند بلکه بهبود یابد نتیجه ای نمی دهد . سردار بلوچ شخصی بنام افضل الملک را به وساطت نزد فرمانفرما می فرستد اما فایده نمی کند .

سردار در نهایت حاضر می شود پانصد تومان از تجار کرمان قرض کرده به فرمانفرما بدهد تا لااقل بچه اش را از جلو چشمش دور کند فرمانفرمای سنگدل  باز هم نمی پذیرد . افضل میگوید : " جناب فرمانفرما ، آخر خدایی هست ، پیغمبری هست ، ظلم است که پسری جلوی چشم پدرش بمیرد و کسی بدادش نرسد اگر پدرش گناهکار است پسر که گناهی ندارد " . فرمانفرما جواب می دهد : "در باب این مرد چیزی نگو که فرمانفرمای کرمان انتظام مملکت خود را به پانصد تومان رشوه سردار بلوچ نمی فروشد " بالاخره طفل بیگناه همان روز در برابر چشمان اشکبار پدر جان می دهد . از قضا چند روز بعد یکی از پسران دردانه فرمانفرما به مرض دیفتری دچار می شود و پزشکان هر کاری می کنند خوب نمی شود .

فرمانفرما دستور می دهد پانصد گوسفند قربانی کنند و به مستمندان بدهند بلکه پسر شفا یابد اما اینکار هم افاقه نمی کند و پسر فرمانفرما می میرد . در همین هنگام افضل برای عرض تسلیت وارد می شود فرمانفرما در حالی که با صدای بلند گریه می کرد فریاد می زند : "افضل الملک" ، باور کن خدایی نیست ، پیغمبری نیست ، هیچ کس نیست ، و گرنه اگر منِ پیرمرد قابل ترحم نبودم لااقل به دعای فقرا و فدیه این پانصد گوسفند باید فرزند من شفا می یافت " . افضل در حالیکه به فرمانفرما تسلیت می گفت و او را دلداری می داد گفته بود : "حضرت اجل ، این فرمایش را مفرمائید که هم خدایی هست و هم پیغمبری ، اما بدانید که فرمانفرمای جهان نیز انتظام مملکت خود را به پانصد گوسفند رشوه فرمانفرما نمی فروشد " ... امید که در این ماه مبارک ما نیز بدانیم و بالاتر از آن بپذیریم که خدایی هست ، خدایی که در خلوت و جلوت ناظر اعمال و رفتار  ما انسانهاست و مهمتر اینکه  ایمان بیاوریم به اینکه " از هر دست بدهیم از همان دست پس می گیریم ...

ومن الله توفیق