امروز: شنبه 01 ارديبهشت 1403
    طراحی سایت
تاريخ انتشار: 25 اسفند 1393 - 21:35
پرونده نوروزی اتحاد جنوب درباره ی میرزا محمدخان برازجانی (غضنفرالسلطنه) 1

اتحادجنوب: میرزا محمد خان برازجانی ملقب به غضنفرالسلطنه فرزند مرحوم میرزا حسین خان در سال 1294ق. مطابق با سال 1256ه.ش در برازجان متولد شد. دوران طفولیت را در دامان مادری مؤمنه گذرانید و از آن جا که پدرش شخصی روشنفکر بود ابتدا تربیت فرزند را با جدیت و وسواس تمام خود...

میرزا محمد خان غضنفرالسلطنه
میرزا محمد خان برازجانی ملقب به غضنفرالسلطنه فرزند مرحوم میرزا حسین خان در سال 1294ق. مطابق با سال 1256ه.ش در برازجان متولد شد. دوران طفولیت را در دامان مادری مؤمنه گذرانید و از آن جا که پدرش شخصی روشنفکر بود ابتدا تربیت فرزند را با جدیت و وسواس تمام خود به عهده گرفت، سپس برای تعلیم و تربیت، فرزندش را نزد علمای مقیم برازجان به شاگردی نشانید. از آن جا که میرزا محمدخان از هوش و ذکاوت بالایی برخوردار بود در کوتاه ترین مدت با مقدمات ادبیات فارسی و عربی آشنا شد و در زمینه ی شعر و شاعری از ذوق و قریحه سرشار گشت و به سرودن اشعار به زبان فارسی و عربی پرداخت. وی در همان دوران جوانی از آموزش فنون نظامی نیز برخوردار شد به طوری که بعدها بارها خود را در میدان معرکه آزمود و سربلند و موفق بیرون آمد.



غضنفرالسلطنه در عنفوان جوانی
«ویلم فلور» پیرامون آغاز حکومت غضنفرالسلطنه این گونه می نویسد: " اگرچه میرزا حسین خان تا سال 1911م. (1290خورشیدی) که در آن هنگام حدود هفتاد سال داشت، هنوز در برازجان زندگی می کرد (اما در واقع) پسرش میرزا محمدخان غضنفرالسلطنه قدرت را از جانب او طی ده سال گذشته در دست داشت".
استاد عبدالکریم مشایخی نیز در "سال شمار وقايع جنوب ايران" آغاز حکمراني غضنفرالسلطنه در برازجان را 1285ه.ش/1906م اعلام کرده است؛ اما به استناد ادعای استاد هیبت الله مالکی، غضنفرالسلطنه بعد از بازگشت از تهران (1283ش./ 1322ق.) و در حالی که پدرش هنوز زنده بود با اجازه وی رسماً ضابط برازجان شد و 25 سال بر برازجان حکومت کرد.


نبوغ نظامی
«استعداد نظامی او در بسیاری از موارد ضرب المثل بود، حتی دشمنان و مخالفان وی به شهامت و دلیری، به نبوغ جنگی و قدرت روحی و قوت قلب و تهور خارق العاده وی اذعان نموده اند».
 شخصیت و موقعیت سیاسی
در رابطه با نقش و تأثیر غضنفرالسلطنه در معادلات سیاسی جنوب ایران دهها مورد در کتاب ها و اسناد تاریخی آمده است که در زیر به دو نمونه اشاره می گردد:
«کریستوفرسایکس انگلیسی در کتاب "فعالیت های جاسوسی واسموس یا لارنس آلمانی در جنوب ایران" ترجمه ی حسین سعادت نوری، غضنفرالسلطنه را یکی از شخصیت های جنوب ایران شمرده و او را ضابط و شیخ برازجان معرفی نموده است.
به تصریح مؤلف کتاب "طوفان در ایران صفحه 385 بانک شاهی به تلافی مخالفت و مبارزه غضنفرالسلطنه با انگلیسی ها" مبلغ چهل هزار تومان پول او را ضبط و مصادره کرد».
 
موقعیت اجتماعی و ویژگی های مذهبی و اخلاقی
غضنفرالسلطنه، سخی الطبع و کریم النفس و به ایثار و از خودگذشتگی شهره بود. رفتار بدون پیرایه و عاری از تکلفش، شخص را مجذوب و تحت تاثیر قرار می داد.  او به دلیل همین خصوصیات اخلاقی از موقعیت اجتماعی ممتازی نیز برخوردار بود و در شهر برازجان و سایر مناطق همجوار دارای  احترام خاصی بود.  غضنفرالسلطنه در امور دینی و مذهبی نیز فوق العاده دقیق بود. بخصوص نسبت به ادای نمازهای یومیه و مستحبی و پرداختن به تعقیبات آن به طور مشروح و مفصل و قرائت ادعیه و اذکار و اوراد و قرآن کریم و رعایت اوقات شرعی نمازهای واجب و روزه بسیار مقید بود.
 
نقش غضنفرالسلطنه در تشکیل شعبه ی حزب دمکرات در برازجان
پس از این که تشکیلات حزب دمکرات در فارس با سرعتی شگفت انگیز گسترش یافت و در میان طبقات مختلف مردم رسوخ کرد و نفوذ معنوی فوق العاده و موقعیت اجتماعی قابل توجهی کسب نمود، غضنفرالسلطنه نیز طرح تأسیس شعبه حزب مذکور را در برازجان ریخت و عده کثیری از مردم آزاده، حساس و روشنفکر آن خطه به حزب مورد بحث پیوستند... با اشغال برازجان توسط نیروهای مهاجم سرکوبگر و پناهنده شدن اضطراری غضنفرالسلطنه به کوه گیسکان و تغییر اوضاع و سیر حوادث ناگوار که مسیر تاریخ آن خطه و مجرای زندگی مردم آن را به کلی عوض کرد و دگرگون ساخت، بساط حزب یاد شده که صبغه ملی داشت و قاطعانه علیه استعمار فعالیت می کرد و تأثیر شگفتی به روحیه و طرز فکر مردم آن ناحیه بخشیده بود کلاً برچیده شد.


تجاوز انگلیسی ها به جنوب و نقش غضنفرالسلطنه
شعبان 1333 ق. برابر با 1294خ. و 1915م. انگلیسی ها برای چندمین بار به جنوب ایران حمله کرده و بوشهر را به اشغال درآوردند. اتحاد غضنفرالسلطنه با مبارزین تنگستان، بوشهر و چاهکوتاه باعث به وجود آمدن جبهه متحد ضد استعمار گردید. اوج نقش غضنفرالسلطنه در جنگ "سربست چغادک" به منصه ظهور می رسد که با تمام قوا به جنگ انگلیسی ها رفت.


نقش بي بديل غضنفر السلطنه در اتحاد مبارزان علیه انگلیسی ها
حدود هفت ماه پس از شهادت ریيسعلي دلواري و استيلاي نظامي انگليس بر بخشي از ناحيه تنگستان وشهر بوشهر، خوانين و مردم دشتستان و دشتي و بعضي ديگر از مناطق در اثر تألمات ناشي از وقايع دلوار و بوشهر با هم متحد شدند و به دلیل نقش بي بديل غضنفر السلطنه و موقعيت ويژه برازجان، اين شهر به کانون نهضت تبديل شد. اتحاد مستحکم ميان زايرخضر خان تنگستاني حاکم اهرم و شيخ حسين خان چاهکوتاهي حاکم چاهکوتاه و غضنفرالسلطنه برازجاني ايجاد شد. غضنفر به دنبال ايجاد سپاهي نيرومند و در حالي که از دولت مرکزي نااميد شده بود از "یاورعلیقلی خان پسيان" فرمانده ایرانی ژاندارمری فارس با ارسال نامه ای در خواست کمک کرد.


اعزام نیرو از شیراز برای کمک به مجاهدین
در پی نامه غضنفرالسلطنه و تهییجی که توسط روحانیون و سخنرانان در شیراز ایجاد شده بود، یاور علیقلی خان با هماهنگی سران "حزب دمکرات فارس" اقدام به ثبت نام افراد داوطلب برای خدمت در تشکیلات "نظام ملی" شدند. یاور علیقلی خان چون اجازه نداشت خود سرانه نیرو های ژاندارم را برای جنگ با انگلیسی ها بفرستد لذا عده زیادی از افراد داوطلب نظام ملی را به وسیله صاحب منصبان ژاندارم تعلیمات  نظامی داده و اسلحه در اختیار آنان گذاشت. آنان در محل تلگرافخانه هندو اروپا که از قبل از سوی میرزا محمدخان به این منظور در نظر گرفته و آماده شده بود آنها را جای دادند تا در موقع مناسب و ضروری به جنگ با انگلیسی ها اعزام شوند. چون تا مدتی جنگ با انگلیسی ها حالت سکون داشت نیروهای اعزامی از شیراز در برازجان اقامت داشتند و منتظر اعلام مجاهدین و گسیل به میادین نبرد بودند. در تمام طول اقامت در برازجان همه ی هزینه آنان را میرزا محمد خان متقبل گردیده بود.


 فراخوان غضنفرالسلطنه برای جنگ با انگلیس
«با ورود قاصد مخصوص زایر خضر خان و شیخ حسین خان چاهکوتاهی به برازجان و ابلاغ پیام آنان به غضنفرالسلطنه مبنی بر لزوم حضور او و اتباعش در میدان جنگ و رویارویی وی و مجاهدین برازجانی با دشمن، غضنفرالسلطنه بلادرنگ فرمان بسیج عمومی داد. بنا به نوشته فتح الله شاه حسینی به نقل از بهرام دلاوری برازجانی شاهد عینی این رویداد تاریخی، در اندک مدتّی، 1200 نفر مجاهد پیکارجو آمادگی خود را برای دفاع از استقلال و حیثیت ملّی اعلام نمودند؛ ولی غضنفر السلطنه فقط سیصد نفر رزمنده که غالباً از مردم کوهستانها بودند از میان آن عده برگزید.»
«به نقل از بهرام دلاوری برازجانی شاهد عینی ماجرا، غضنفرالسلطنه برای شرکت در این نبرد سرنوشت ساز که یکی از خونبارترین صفحات تاریخ معاصر جنوب ایران است وسایل و تجهیزات و مهمات زیر را از اندوخته خود تهیه و تدارک و به جبهه جنگ حمل و ارسال داشت:
تعداد زیادی تفنگ از هر قبیل به اضافه تعداد زیادی از انواع مختلف طپانچه، تعداد یکصدهزار از انواع مختلف فشنگ، همچنین تعداد زیادی فشنگ طپانچه که کلاً از فشنگ تفنگ و طپانچه در صندوق های پلمپ شده به استثنای آنها که در اختیار جنگاوران بود، فراهم آورد. ضمناً تعداد زیادی اسلحه سرد از قبیل شمشیر و کارد و دشنه و قمه و نیزه و به عنوان ذخیره، خواربار از قبیل برنج و روغن و نان و خرما و حبوبات و چای و قند و شکر و غیره به مقدار فراوان، تعداد چهارصد گوسفند و هزار عدد مرغ، ماحصل کلیه مایحتاج و مصرف روزانه زندگی به حد وفور در رزمگاه موجود بود، به طوری که مجاهدین در طول مدت اقامت شان در میدان رزم از هر حیث کاملاً در رفاه بوده و در هیچ موردی کمبودی نداشتند. بیست نفر طباخ هم طبخ غذای یومیه مجاهدین را بر عهده داشتند.»
30شهريور 1297/ 21سپتامبر1918 غضنفرالسلطنه همراه با  سیصد تفنگچي به چاهکوتاه آمد. 31 شهريور/22سپتامبر؛ زایر خضرخان با سي تفنگچي به نيروهاي شيخ حسين خان و غضنفرالسلطنه در چاه کوتاه پيوست.
مستربيل توصيه کرد که حاکم بوشهر طي ديداري با غضنفرالسلطنه از او بخواهد که افرادش را برگرداند و در صورت امتناع غضنفرالسلطنه نيروهاي انگليسي چاهکوتاه را تصرف کنند.




غضنفرالسلطنه، مجاهد انعطاف ناپذیر
مقامات انگلیسی که از مقاومت و سرسختی حیرت انگیز و موضعگیری جنگاوران نستوه تنگستان و چاهکوتاه در محل موسوم به "سربست چغادک" به  ستوه آمده بودند هنگامی که اطلاع حاصل کردند غضنفرالسلطنه نیز به منظور تقویت بنیه نظامی آنان شخصاً به اتفاق سیصد نفر مجاهد دلیر در جنگ شرکت جسته، بر آن شدند تا با به کار بردن حربه همیشگی (تفرقه بینداز و حکومت کن و پرداخت رشوه) در صفوف متشکل و متحد انقلابیون شکاف ایجاد نموده و در نتیجه موقعیت رزمندگان تنگستانی و چاهکوتاهی را تضعیف نمایند.
بنابراین برای این که هدف شوم خود را اجرا کنند در محل مزبور با غضنفرالسلطنه تماس مستقیم برقرار نمودند تا به زعم خود او را از صحنه نبرد خارج سازند. در اینجا رشته کلام را به بهرام دلاوری برازجانی شاهد عینی قضیه سپرده جریان آن رویداد تاریخی را به نقل از او که به قلم فتح الله شاه حسینی نگارش یافته با اندک تصرف در عبارت به اختصار منعکس می کنیم: پس از ورود غضنفرالسلطنه و اتباعش به رزمگاه، قاصد مخصوص مقامات سیاسی انگلیس در بوشهر، با نامه ای به عنوان وی وارد اردوگاه شد. غضنفرالسلطنه که تمام امکانات خود را برای مقابله با خصم اشغالگر بسیج نموده بود، در پاسخ نامه واصله آمادگی خود را برای جانبازی در راه عظمت و اعتلاء و دفاع از استقلال و تمامیت ارضی میهن قاطعانه ابراز نمود.
مختصر آن که تا مدت پانزده روز، تبادل نامه بین ژنرال کنسول انگلیس در بوشهر و غضنفرالسلطنه و اعزام قاصد کنسول برای ابلاغ پیام به غضنفرالسلطنه و اخذ پاسخ از او به سربست چغادک برقرار بود ولی غضنفرالسلطنه همچنان مانند دژی پولادین و تسخیر ناپذیر پابرجا بود. آخرالامر انگلیسی ها مستاصل شده به غضنفرالسلطنه نوشتند: «چون در طول این مدت با اعزام پیاپی قاصد و ارسال نامه های مکرر به خواسته دولت انگلیس تن در ندادید و توجه ننمودید و طریق آشتی نپیمودید، ناگزیر مبادرت به جنگ خواهیم نمود.» با اعلام اولتیماتوم انگلیسی ها غضنفرالسلطنه رزمندگان تحت فرمان خود را در جریان امر قرار داد. در این هنگامه، مستر چیک یهودی الاصل، ویس کنسول انگلیس در بوشهر به معیت احمد خان دریابیگی حاکم وقت بنادر جنوب، جهت ملاقات و مذاکره بدون واسطه با غضنفرالسلطنه به سربست چغادک آمده با او تماس حاصل کرده و به مذاکره پرداختند.


غضنفرالسلطنه و ردّ هفتادهزار لیره انگلیس
مستر چیک و دریابیگی به غضنفرالسلطنه صریحاً پیشنهاد کردند که: مبلغ هفتاد هزار لیره بابت مخارجی که متحمل شده اید از دولت انگلیس دریافت نمایید و دولت انگلیس این مبلغ را با کمال رضایت به شما می پردازد که از عبور قوای انگلیس برای عزیمت به شیراز جلوگیری و ممانعت ننمائید. نیروی مزبور در قلمرو شما نیز، چندان توقف نخواهد نمود که از این رهگذر خسارتی متوجه اهالی منطقه گردد. غضنفرالسلطنه این پیشنهاد را به کلی رد کرد و گفت: اگر دولت انگلیس هزار میلیون لیره بپردازد، حاضر به عقب نشینی نیستم. جز با تخلیه بوشهر و خروج قوای اشغالگر و متجاوز مطلقاً حاضر به هیچ گونه مصالحه و سازش نیستم. من به خاطر دفاع از استقلال مرز و بوم و حق حاکمیت ملی تا آخرین رمق و قطره خونم می جنگم. کوتاه سخن یا جنگ یا خروج نیروی تجاوزگر از بوشهر، لاغیر.


غضنفرالسلطنه در جبهه مرکزی
آخرین جلسه ی جنگی در پشت سنگرها و در خیمه فرماندهی ترتیب یافت. در آن جلسه نحوه مبارزه با دشمن و تقسیم سنگرها و چگونگی حمله یا مقاومت بررسی شد و برابر اخبار واصله از ستاد فرماندهی دشمن توان رزمی نظامیان انگلیس دقیقاً ارزیابی گردید و مقرر شد در وقت نبرد، دشمن را با جنگی فرسایشی پشت سنگر نگه دارند تا خسته شده، دست از جنگ بشویند. پس از تبادل نظر، سنگرها به شرح زیر در اختیار مجاهدین قرار گرفت: در جناح چپ – مشرق جلگه به سمت تنگستان- زایر خضر خان و افرادش موضع گرفتند. در جناح مرکزی غضنفر السلطنه با سیصد نفر از تفنگچیان برازجانی تمرکز یافتند و در جناح راست ـ شمال جلگه ـ شیخ حسین خان چاه کوتاهی عهده دار وظایف جنگی شد. در این روز تعدادی تفنگچی به سرکردگی آقا سید مرتضی از سعدآباد و 50 نفر تفنگچی ورزیده به سرپرستی آقا شیخ عبدالنبی از دهکهنه (شبانکاره) در کنار مجاهدین بودند.

جنگ در سربست چغادک و شکست مجاهدین
7مهر 1297/ 29سپتامبر1918حمله نیروهای متجاوز انگلیسی آغاز می شود.
«میرزا محمود خان برادر کهتر غضنفرالسلطنه و حجت الاسلام آقاسید مرتضی از روحانیون سعدآباد که در جریان جنگ چغادک به شدت مجروح شده بودند به درجه رفیع شهادت نایل گشتند».
 
شکست انگلیسی ها در "شوراحمدی"
شیخ حسین خان و زایر خضر خان به چاهکوتاه و اهرم رفتند و میرزا محمدخان غضنفرالسلطنه همراه با نیروهای تحت فرمان خود ضمن تحمل چند کشته و زخمی و خسارات فراوان مالی به «شوراحمدی» رسید، وی با درایت و هوشیاری محل یاد شده را برای نبردی جانانه با دشمن که در تعقیبش بود مناسب تشخیص داده فرمان آرایش جنگی صادر کرد. طولی نکشید که قوای منظم انگلیس شامل سواره نظام و توپخانه سررسید. جنگی سخت و خونین بین نیروهای برازجانی و انگلیسی روی داد. در اوج نبرد علی بیگ و محمدحسن بیگ خوشابی با تعدادی جنگاور زبده به یاری مجاهدین آمدند. رشادت و رزم دلیرانه این دو نفر و شجاعت برازجانی ها با فرماندهی دلاورانه و تحسین برانگیز غضنفرالسلطنه باعث شد تا دشمن با دادن تلفاتی سنگین مجبور به عقب نشینی شود.  انگلیسی ها در آثار خود یا هیچ اشاره ای به این نبرد نکرده اند یا در صورت اشاره آن را بسیار کوچک و کم اهمیت جلوه داده اند و این شاید به لحاظ تلفات زیاد و شکستی بوده که در این جنگ متحمل شده اند. با پایان گرفتن جنگ، انگلیسی ها به سمت بوشهر مراجعت کردند تا با تدارکی بیشتر و بهتر به سوی مبارزین و قلع وقمع نمودن آنها برگردند. مبارزین دشتستانی نیز با جمع آوری کشته ها و زخمی ها ی خود به سوی برازجان و روستاهای خود حرکت کردند  .
 
ملاقات غضنفرالسلطنه با فرماندهان انگلیسی
غضنفرالسلطنه پس از عقب نشینی از سربست چغادک و شکست دادن انگلیسی ها در "شوراحمدی" به برازجان بازگشت. انگلیسی ها یک ستون نظامی با مهمات کافی به فرماندهی "کلنل گریکسن" برای یکسره ساختن کار او به برازجان اعزام داشتند.   انگلیسی ها در نزدیکی برازجان اردو زدند تا در فرصت مناسب به شهر حمله نمایند.  سه روز قبل از حمله انگلیسی ها به برازجان، غضنفرالسلطنه بنا به مصالح و نقشه ای که در سر داشت؛ با تکیه بر بی باکی و شجاعت ذاتی خود، با خونسردی عجیب و قوّت قلبی فوق العاده با تنی چند از خاصان اش نزد فرماندهان آنان رفت و ظاهراً خود را تسلیم کرد؛ فرماندهان مزبور به غضنفرالسلطنه اعلام کردند به شرط آن که نیروهایش دست از مقاومت بردارند و شخص او تبعید به بین النهرین (عراق) را بپذیرد، با او کاری نخواهند داشت.  «جیمز مابرلی» ژنرال انگلیسی می نویسد: «به او فرصت داده شد که پیش از آن که به بین النهرین اعزام گردد، امور شخصی خود را مرتب کند. پس از آنکه قول داد شخصاً به استقبال ژنرال السمی آمده و او و نیروهایش را به شهر رهنمون گردد، اجازه یافت برای رسیدگی به امورش به برازجان باز گردد».
«علت این که فرماندهان انگلیسی مأمور دفع غضنفرالسلطنه با وجودی که او با پای خود به محل تمرکز آنان آمده بود اقدامی علیه او به عمل نیاوردند همانا مراقبت کامل و آمادگی وی و همراهان برای دفاع و مقابله بود که به دستگیری یا قتل او توفیق نیافتند».


نشست سّری غضنفرالسلطنه با سران طوایف برازجان
غضنفرالسلطنه پس از مذاکره با ژنرال "السمی" که در نزدیکی های محمدآباد(دهقاید) صورت گرفت، غروب همان روز با سران طوایف برازجان مانند سادات، پاپری، بگان، شحنه، آهنگر، کمالی، نجّار، شمسی و خسروی در قلعه جلسه ای سرّی تشکیل داد.
وی در آن اجتماع فوق العاده اظهار داشت: «خدا شاهد بود و همه شما دیدید که من با سيصد تفنگچي و آن چه در توان داشتم از سیورسات فراهم آورده به جنگ اجنبی شتافتم و تا وقتی دشمن از دوجناح چپ و راست به طرف سنگر ما یورش آورد حاضر به ترک سنگر نشدم. آقا شيخ محمد حسين با کلام الله مجيد به سنگر آمد و دستم را گرفت و از آن جا بیرونم آورد. موردی که هرگز مایل بدان نبودم زیرا به همین لحظه ناگوار شکست و رودرروی شما ایستادن می اندیشیدم. چه به حقیقت آرزو داشتم دشمن از روی جنازه ام عبور کند، اما به برازجان قدم نگذارد. امروز همه ما از این که بر دشمن فایق نیامده ایم دچار عذاب و حسرت شده ایم. اجنبی پشت دروازه شهر ایستاده است...
و پس از آن سران را به اتحاد و سنگر گرفتن پشت کتل فرا خواند و گفت: اگر از کتل فراتر روند، گيسکان را سنگر قرار دهيم. هر کس قدرت دارد و مي تواند سلاح به دست گيرد با زن و فرزند آماده حرکت باشد. آنها يي هم که مي مانند بايد مواظب سربازان انگليسي باشند چرا که زيان اخلاقي حضورشان از هر شکستي مصيبت بارتر است».


جلوگیری مردم از ورود ارتش انگليس به برازجان  
غضنفر السلطنه که از عواقب ورود نيروهاي اجنبي به برازجان سخت بيمناک بود مي خواست به هر نحوي از انحاء از هجوم و داخل شدن نیروهای انگليسي به شهر جلو گيري نماید، لذا در لحظات بحرانی بعد از جنگ چغادک و عقب نشینی منظم مجاهدین وی با برنامه های حساب شده دستور داد در ولایت شهرت دهند که اهالی چون از هجوم انگليسي ها مطلع شده اند چاه های آب برازجان را به تلافی شهدای جنگ مسموم کرده تا دشمن با استفاده از آن هلاک شود و نیز پخش کنند که به همین جهت بيماري هاي ساری مثل اسهال خوني و تب و استفراغ مردم را به شدّت با خطر مرگ مواجه ساخته است. انگليسي ها دچار وحشت زيادي شدند و همين امر از ورود آن ها به برازجان برای چند روز جلوگيري کرد...
شاید این ترفند توسط غضنفرالسلطنه طرح ریزی شده بود تا بتواند چند روزی زمان را به نفع خود مصادره کند و طی این چند روز نیروهای خود را سازماندهی کند و بنه و اثاثیه خود را از شهر منتقل کند. 


تصرف برازجان 
کلنل گریکسن به دستور ژنرال السمی در تاریخ 1 آبان 1297/ 23اکتبر1918 وارد برازجان می شود و آن جا را تصرف می کند.
کلنل گریکسن به فکر بهره برداری از مخالفان غضنفرالسلطنه افتاد و برای این که مجال و امکانی برای او باقی نگذارد تا در برابر رقیب نیرومند خودنمایی کند طرح توطئه ای بر ضد غضنفرالسلطنه ریخت و از عداوت یکی از طوائف برازجان که با او باطناًٌ مناسبات خصمانه داشتند بهره گرفت. طایفه مزبور هم بدون در نظر گرفتن صلاح ملک و ملت و عواقب وخیم ناشی از آن از موقعیت استفاده کرده و بر ضد وی به پا خاستند. عملیات انتقام جویانه طایفه مذکور در بسط نفوذ انگلیسی ها و تضعیف قدرت غضنفرالسلطنه تأثیر عمیقی بر جای گذاشت.
انگلیسی ها به خصوص بعد از آن که از شرّ حریف خطرناکی مثل غضنفرالسلطنه آسوده شدند و بساط سلطه او به کلی در هم نوردیده شد، بلامانع در برازجان به تاخت و تاز پرداختند، زیرا کسی که بتواند از تاخت و تاز آن ها جلوگیری کند وجود نداشت.


جنگ در تپه های نینیزک و شکست انگلیسی ها
طي جلسه ی سري که غضنفرالسلطنه آخرین شب اقامتش در برازجان با سران طوايف برازجان داشت؛ مقرّر داشت حاج محمدخان نایب الحکومه، آقاسیدیوسف، آقاسید محمدرضا، احمدشاه، محمدعلی فرزند مرحوم حسن، حسن کربلایی محمدعلی، حسنِ مشهدی مراد، احمد فرزند اسد، شهباز فرزند کربلایی غلامحسین، رئیس ابول، کربلایی اکبر، کربلایی کمال، کربلایی محمدحسین، محمدحسن بیگ خوشابی، علی بیگ خوشابی، رئیس باقر، رضا فرزند حسنعلی، غلامحسین فرزند حاج محمد، استاد غلامرضا فرزند استاد میرزاعلی و... یاران و اقارب خود را که قادر به جنگ هستند از هر حیث تجهیز کرده و به دو دسته تقسیم شوند، گروهی تحت فرمان حاج محمدخان بر تپه های "نینیزک" مستقر شوند و جمعی به رهبری احمدشاه بلندی های "توپخانه" را اشغال نمایند و راه های جنوبی و جنوب شرقی را قبل از اطلاع و حمله دشمن مسدود کنند. دشمن با اطلاع يافتن از موضع گيري مجاهدين غافلگير شده و دو ستون به منطقه اعزام کرد. پياده نظام دشمن پس از گذر از«بست شيخالي» وتپه هاي «دره چيت» با افراد نائب الحکومه تلاقي کرد. مي گويند حاج محمد خان نائب الحکومه چنان عزم شجاعانه اي از خود نشان داد که يکي از توپ خانه هاي دشمن از کار افتاد و نيروهاي انگليسي به تفرقه افتاده و متوقف شدند و نيروهاي درگير با احمد شاه هم آن چنان نا اميد شدند که دست از تعقيب کشيدند و حاج محمدخان، احمدشاه و افرادشان کیلومترها در قلب کوهستان پیشروی کرده بودند. دوستون نظامی دشمن پس از مدتی سرگردانی در کوهستان چون فاقد راهنما بودند به برازجان برگشتند.


موضع گیری غضنفرالسلطنه در "لرده"
غضنفرالسلطنه که نمی خواست به تبعیت از بیگانه آلوده شود و از طرفی خود را از حیث تجهیزات و نفرات به مراتب ضعیف تر از حریف دید، از برازجان عقب نشست و در کوه گیسکان که موقعیت سوق الجیشی مهمی دارد موضع گرفت تا به منظور تقویت بنیه نظامی و روحیه جنگاوران تنگستانی و چاهکوتاهی طوایف سلحشور نواحی مختلف برازجان به خصوص کوه نشینان نواحی مزبور را بسیج و با جنگ های پارتیزانی و تعرض و شبیخون متوالی به قرارگاه سربازان هندی و انگلیسی متمرکز در برازجان و حومه، آنان را به ستوه آورده و مجبور به خروج از برازجان نماید.
روزی که غضنفرالسلطنه همراه با افراد خود به لرده رفت در آن محل فقط شش نفر مرد و تعدادی زن و بچه سکونت داشتند، زنان و مردانی که بعدها حماسه سازان حقیقی جنگ لرده لقب یافتند. مقصودِ میرزا محمدخان از استقرار در لرده این بود تا ضمن حفظ شرایط جنگی افراد خود از آن نقطه مستحکم کوهستانی برای حمله به دشمن نیز بتواند استفاده کند و قبل از آنکه انگلیسی ها از  راه  "کُتَل" به سوی شیراز حرکت نمایند با تکیه بر موقعیت جنگی مناسب خود سد راه دشمن شود.


نبرد "لرده" اوج حماسه آفرینی یاران غضنفرالسلطنه
نبرد "لرده" اوج حماسه آفرینی یاران غضنفرالسلطنه متشکل از غیورمردان برازجانی و عشایر منطقه پشتکوه برازجان بود. در این جنگ نابرابر که نیروها و امکانات نظامی و تسلیحاتی دشمن متجاوز، چند برابر نیروهای غضنفرالسلطنه بود مقاومت دلیرانه مبارزین، حماسه ی فراموش نشدنی لرده را درتاریخ به ثبت رساند. گزارشی منتشر نشده که ژنرال انگلیسی از "نبرد لرده" با عنایت به این که دشمن همواره سعی بر نشان دادن اقتدار خود و ضعف حریف دارد ولی در لابلای این گزارش در برخی موارد ناگزیر به شجاعت و جنگندگی فوق العاده غضنفرالسلطنه و یارانش اعتراف کرده است.
آن چه "جیمز مابرلی" در کتاب خود آورده است بعضاً با واقعیات و آن چه رخ داده تفاوت بسیار دارد و گاه خلاف واقع است. برخی وقایع عمداً بسیار کوچک و ناچیز و برخی بسیار بزرگ تر و گسترده تر از آن چه که بوده بیان شده اند و سعی شده است به هر ترتیب بر شکست خفت بار نیروهای انگلیسی در "لرده" سرپوش گذاشته شود. ولی آن چه محققین و مورخین محلی به اتفاق به آن اذعان دارند این است که در نبرد لرده نیروهای انگلیسی هیچ توفیق مهمی به دست نیاوردند و علی رغم این که  نفرات بیشتر و اسلحه ومهمات و تجهیزات پیشرفته تری در اختیار داشتند نتوانستند بر دویست - سیصد نفر جنگجوی دشتستانی که جز اسلحه های ساده چیزی در اختیار نداشتند فایق آیند و ناچار به عقب نشینی شدند. با ارسال نیروهای کمکی هم کاری از پیش نبردند و با برجا گذاشتن کشته ها و زخمی های بسیار میدان نبرد را ترک نمودند و اگر نه اقدامات جوانمردانه ي دشتستانی ها بود که با توقف جنگ و شلیک گلوله مجال جمع آوری و انتقال کشته و زخمی ها را به آنها دادند، انگلیسی ها حتی جرات برگشتن و بردن اجساد کشته ها و افراد زخمی خود را هم نداشتند. انگلیسی ها سرانجام پس از سه روز جنگ، دست خالی و با شکستی خفت بار به سوی پایگاه خود در نزدیکی برازجان عقب نشینی کردند و شاید بزرگترین و مهم ترین دستاورد آنها در حمله به لرده به آتش کشیدن چادر خالی میرزامحمدخان بود که مبارزین در اثر حمله ی غافلگیر کننده ی انگلیسی ها فرصت جمع آوری آن را نیافته بودند.


بمباران روستاهاي خون و رودفاریاب 
 بعد از شکست مجاهدین در جنگ سربست چغادک، غضنفرالسلطنه به برازجان و از آن جا به لرده و سپس رودفاریاب رفت. شیخ حسین خان چاهکوتاهی(سالار اسلام) نیز به اتکاء علیخان فرزند حیدرخان دشتی ضابط وقت بلوک بوشکان، بوسکان و با موافقت اهالی به اتفاق سی نفر از اتباعش به آنجا رفت تا خود را از دسترس دشمن خارج ساخته، مقدمات حملات ناگهانی به اردوگاه دشمن را فراهم آورد.
دشمن متجاوز که در جنگ لرده شکست سنگینی از غضنفرالسلطنه و یاران مجاهدش متحمل شده بود و علاوه بر آن از ناحیه غضنفرالسلطنه و سالار اسلام همچنان احساس خطر می کرد مصمم شد به هر ترتیب شده این مبارزین را از سر راه خود بردارد. حملات زمینی با توجه به بُعد مسافت از برازجان و قرار گرفتن در میان کوه های صعب العبور و همچنین سخت بودن انتقال تجهیزات جنگی به آن محل؛ تصمیم به حملات هوایی و بمباران مواضع میرزامحمدخان برازجانی در روستای رودفاریاب و شیخ حسین خان چاهکوتاهی در روستای خون(نورآباد) گرفتند.
در رودفاریاب بنا بر ادعای بعضی از معمرین یک فروند از هواپیماهای دشمن مورد اصابت گلوله قرار گرفت و در حوالی بوشهر سقوط کرد. بمباران رودفاریاب تا خروج غضنفرالسلطنه از رودفاریاب ادامه داشت.»
 
محاصره رود فارياب و تسلیم شدن غضنفرالسلطنه
آقا خان که مأموریت یافته بود غضنفرالسلطنه را به هر نحوی است از عملیات ضد انگلیسی باز دارد و او را به تسلیم در برابر انگلیسی ها مجبور سازد با اتکاء به سیاست خدعه آمیز و قدرت نظامی انگلیسی ها پایگاه عملیات مسلحانه غضنفرالسلطنه را محاصره و او را در تنگنا گذاشت.
محافظين رود فارياب حدود يک هفته در برابر نيروهاي آقاخان ـ که آنها را محاصره کرده بودند ـ مقاومت کردند. میرزا محمدخان نیز که بیشتر نیروهایش از جنگ و زندگی در شرایط سخت کوهستان خسته شده بودند به خانه هاشان خود برگشته بودند و او که حدود ده تفنگچی بیشتر نداشت؛ مقاومت را بی فایده دید و قاصدی نزدآقاخان فرستاد و گفت حاضر است با شرایطی تسلیم شود. یکی از شرایط میرزامحمدخان این بود که بتواند آزادانه و بدون کند و زنجیر و به صورت سواره به برازجان برده شود. آقاخان موافقت نمود و چهل نفر تفنگچی زبده و زرنگ را به فرماندهی محمدجعفر بیگ خوشابی مسئول مراقبت و بردن میرزامحمدخان به برازجان کرد و این عده به همراه میرزا به سمت برازجان حرکت نمودند و در طول راه او را حلقه وار در میان گرفته بودند.

فرار میرزا محمدخان و پناهنده شدن به والی فارس
پس از طی مسافت های طولانی، با پشت سر گذاشتن قله ها و صخره ها و پرتگاه ها و کوره راه ها و گردنه های سخت، سواران به کوهپایه ها و آخرین بلندی ها رسیدند. سردار دلاور و آزاده دشتستان کشته شدن را بر اسارت و افتادن بدست انگلیسی ها ترجیح می داد. او نقشه ای در سر داشت. با گذشتن از آخرین بلندی ها و رسیدن به مسیرهای هموار، میرزامحمدخان زمان را برای انجام نقشه اش مناسب دید و به ناگه و در یک چشم برهم زدن از حلقه مراقبین بیرون تاخت و به سرعت از محافظین که غافلگیر شده بودند دور شد. وی از طریق نینیزک به بُنداروز رفت و پس از عبور از تنگ ارم ، بوشکان، فیروزآباد و فراشبند به شیراز رسید و به والی فارس مراجعه نمود. عبدالحسین میرزا فرما نفرما والی فارس نیز دستور داد وی به صورت تحت الحفظ در منزلی که در همسایگی کلیسایی قرار داشت نگه داشته شود. همسايگي او با کليسا با تمايلات شديد مذهبي او سازگار نبوده کما این که خود ميگويد :
زمانه کرده بس زار و پريشم        جدا از خانه واقوام و خويشم
کليسا سايه افکند بر سر من       شب و روز است صحبت با کشيشم
مدتي به اين منوال گذشت تا اين که فقيد سعيد دکتر محمد مصدق والي فارس شد. مشاراليه با آگاهي از مبارزات مخلصانه ميرزا محمد خان عليه دولت استعماري انگليس از وي دلجويي کرد و برازجان را بار ديگر به دست باکفايت وي سپرد.

بازگشت غضنفرالسلطنه به قدرت
1299ه.ش/1919م. با انتخاب مصدق السلطنه به سمت والي فارس مجدداً غضنفرالسلطنه به عنوان ضابط خطه برازجان تعيين و زمام امور آن ناحيه را به عهده گرفت. غضنفرالسلطنه که هنگام غروب به دالکی می رسد شب را میهمان دوست خود نورمحمدخان حاکم دالکی می شود و صبح روز بعد به سمت برازجان حرکت می کند.

اختلاف شیخ محمدحسین و غضنفرالسلطنه
غضنفرالسلطنه و شیخ محمدحسین مجتهد از ابتدای حکومت غضنفر تا هنگام نهضت جنوب علیه انگلیسی ها یار و پشتیبان همدیگر بودند. حتی هنگام تصرف برازجان توسط انگلیسی ها به همراه هم از برازجان فرار کردند؛ بعداً شیخ به منطقه دشتی رفت و غضنفر به کوه های گیسکان و نهایتاً والی شیراز پناهنده شد. هنگام برگشت غضنفر از تبعید شیراز و آغاز دور دوم حکومتش در برازجان نیز هنوز روابط خان و شیخ بسیار گرم و حسنه بود تا آنجا که شیخ تا روستای راهدار به پیشواز غضنفر آمد. اما بعدها در پی اختلافات آقاخان و غضنفر، شیخ به آقاخان متمایل شد و در بعضی مواقع منزل او مأوای آقاخان و تفنگچیانش می شد. همین امر و علاوه بر آن، میل و تلاش شیخ محمدحسین مجاهد برای به دست آوردن ضابطی برازجان، روابط غضنفر و شیخ را به تیرگی کشانید.

شکایت از غضنفر
در سال 1302 شمسی، غضنفر برای کاری به شیراز می رود. مخالفان غضنفر دست به کار شده و شکایت های متعددی به والی فارس، مخابره می کنند تا از بازگشت غضنفر به برازجان جلوگیری و آقاخان ضرغام السلطنه را به حکومت برازجان منصوب نمایند.
مرحوم علیمراد فراشبندی معتقد است: بدون تردید هدف از مخابره تلگراف غرض آلود مزبور، صرفاً تضعیف و تزلزل موقعیت غضنفرالسلطنه و تلاش برای احداث پایگاه جهت استعمار در برازجان بوده است. اظهار سید محمد جعفر خان نصر از معاریف شیراز که از جمله صاحب منصبان موجه قدیمی و عالی رتبه و استخواندار وزارت دارایی به شمار می رفت، بر عدم صحت ادعای مخالفان غضنفرالسلطنه و ساختگی بودن شکوائیه های واصله علیه او به مراجع ذیربط دلالت دارد و بطلان دعاوی آنها را اثبات می کند. او(سید محمد جعفر خان نصر) می گوید: پس از وصول طومار مفصلی ممهور به تعداد زیادی مهر اسم علیه غضنفرالسلطنه به پیشکاری مالیه فارس آنهم موقعی که غضنفرالسطنه در شیراز تحت نظر شدید مقامات مسئول قرار گرفته بود، پیشکار وقت مالیه فارس مرا جهت رسیدگی دقیق به موضوع تعیین و به برازجان گسیل داشت. من پس از ورود به برازجان با وجود نقار و کدورتی که احساس کردم فی مابین غضنفرالسلطنه و شیخ محمد حسین برازجانی موجود است لدی الورود به منزل او وارد و به تحقیق در پیرامون قضیه پرداختم. جالب توجه اینکه هریک از صاحبان مهرهای پای طومار مذکور را احضار کردم گفته شد چنین کسی در برازجان وجود خارجی ندارد. جالب تر اینکه ضمن مذاکره در این مورد با شیخ محمد حسین به تیرگی روابط او با غضنفرالسلطنه یقین حاصل کردم و از فحوای اظهارات او دریافتم که اختلافات موجود بین آنان ریشه دار و عمیق و دیرینه است. شیخ از مهره های مؤثر سیاست حکومت مرکزی در دشتستان به شمار می آمد و نسبت به رضاخان سردار سپه احساساتی تعصب آمیز داشت و موجبات تحقق هدف و خط مشی حکومت مرکزی را در مناطق جنوبی حتی المقدور فراهم می ساخت. بطور وضوح معلوم شد که شکایت مورد بحث کلاً واهی و بی اساس و عاری از حقیقت بوده و فقط برای بدبین ساختن مقامات مسئول از غضنفرالسلطنه است و بس.»

بازگشت غضنفرالسلطنه از شیراز و بازداشت او
«غضنفرالسلطنه بعد از اثبات بی گناهی با تحصیل مجوز بازگشت به برازجان، در اواسط سال 1307 شمسی برای اینکه ورود او با تظاهرات و برگزاری مراسم استقبال مردم (که مسلماً حس حسادت حاسدان و عمال فرومایه استعمار را بر ضد وی تحریک و برمی انگیخت) مواجه نگردد و مستمسک بدست مقامات انگلیسی که می کوشیدند با دور کردن او از برازجان فکر تشکیل هسته ی مقاومت در جنوب ایران را در نطفه خفه کنند ندهد، بدون اطلاع قبلی به برازجان وارد گردید. یکی دو روز بعد از ورود به برازجان از طرف حکمران کل بنادر جنوب به بوشهر احضار و تحت نظر شدید قرار گرفت و به عبارت ساده بازداشت شد. دسته ای عقیده داشتند که احضار و بازداشت او توطئه مستقیم استعمار انگلیس بوده و بعضی بر این عقیده بودند چون وجود او در برازجان با مذاق شیخ محمدحسین سازگار نبود و نمی توانست او را تحمل کند، لذا شیخ محمد حسین در این ماجرا و سایر مشکلاتی که برای غضنفر به وجود می آمد نقش فعال داشته است.»

طغیان طرفداران غضنفر علیه حکام دولتی و حمله به منزل شیخ محمد حسین
«به مجرد دریافت خبر تحت نظر قرار گرفتن و احضار غضنفرالسلطنه به برازجان که تأثیر فوق العاده نامطلوبی در روحیه مردم داشت، بلافاصله بعدازظهر روزی بسیار گرم ابراهیم خان فرزند ارشد وی به منظور جلب پشتیبانی رضاقلی خان و احمد خان و نعمت الله خان همشیره زاده های غضنفرالسلطنه، جهت اشغال خانه شیخ محمد حسین که توقیف غضنفرالسلطنه بر اثر دسایس و به تحریک او انجام شد و بروز عکس العمل حاد در برابر اقدام نسنجیده و نکوهیده سردار انتصار حکمران کل بنادر جنوب به قریه زیارت واقع در دوفرسخی برازجان رفت و عده کثیری تفنگچی از مردم قراء زیارت و کلل و جرافی و صفی آباد وجیمه ی بسیج و به سرپرستی خوانین فوق الذکر برای انجام هدف خود رهسپار مقصد شده ضمن پیوستن عده زیادی تفنگچی از اهالی دهقائد و بارگاهی و راهدار و قراولخانه به آنان، اوائل شب وارد برازجان شدند.
به نقل از شاهدان عینی، مهاجمین موقع عبور از کوچه های مسیر خود چراغهای بلدیه (شهرداری) که گذرگاههای عمومی را روشن می ساخت می شکستند تا مسیرشان مشخص نشود. شورشیان چنانکه که گفته شد، شب هنگام وارد برازجان گردیده، خانه شیخ محمد حسین، همچنین منازل بعضی از رؤسای ادارات از جمله محمد علیخان کشمیری امین مالیه و برخی از مصادر امور منجمله میرزا علیخان نام شیرازی معروف به میرزا علیخان تنظیف مسئول بلدیه که شخصی ماجراجو و مردم آزاری بود و مخصوصاً کسبه ی بازار از او شدیداً ناراضی بودند اشغال و بر اوضاع مسلط شدند.
نباید از نظر دور داشت طرفداران غضنفرالسلطنه در برازجان نیز بلادرنگ به مهاجمین ملحق گردیده مهاجمین را تقویت نمودند و با گرویدن خود به آنان به جبهه گیری در برابر دولت متکی به اجنبی صحه گذاردند.
باید توجه داشت غرض از تهاجم مسلحانه به خانه شیخ محمدحسین دست یافتن به او و قتل وی بود، ولی شیخ قبل از این که به دست مهاجمین بیفتد، با فراست خاص خویش سوء قصد آنان علیه خود دریافت و از راه غیر معمول از خانه خارج شد... شیخ پس از خروج از راه مخفی و بیراهه و از راه همسایه که در این اثنا یک چشم وی بوسیله "کلونِ" در خانه ب هشدت آسیب دید، به اتفاق شخصی به نام کربلائی عباس از طایفه مشهور به پاپری... از برازجان خارج و نزد اقوام و اقارب خود به اهرم رفت...»
 
بازگشت غضنفر به قدرت
«با اعلام طغیان مردم برازجان علیه دولت به حمایت از غضنفرالسلطنه از طریق تلگرافخانه، به دستور حکمران کل بنادر بنا به مقتضیات وقت، غضنفرالسلطنه ناگزیر به برازجان عودت داده شد.غضنفرالسلطنه با استقبال پرشکوه عموم مردم حیطه ی نفوذش مواجه و با تجلیل هرچه تمامتر وارد شد.»
 
رفتن شیخ به تهران و دستور رضا شاه به عزل غضنفرالسلطنه
ميرزا محمد خان سردار دلاور و شير مرد خطه جنوب به سفارش انگليسي ها و به دستور رضا شاه، از فرمانروايي برازجان بركنار و بار دیگر آواره كوه و بيابان گرديد.
خاطرات عبدالله دشتی مؤید دونکته مهم است: یکی اینکه رضاشاه عنایت خاصی به شیخ محمدحسین مجاهد داشته و شیخ نیز ارادت خاصی به شاهنشاه داشته است؛ دیگر این که دستور برکناری غضنفرالسلطنه مستقیماً توسط رضاشاه و درپی اختلافات غضنفر با شیخ محمد حسین مجاهد و حمله به منزل شیخ صادر شده است.
 
شهادت غضنفر السلطنه برازجانی

روز 21 رمضان 1308 بنا به اقوال، غضنفر بر اسب سفید خود سوار می شود و عازم آبادی شاپسرمرد می گردد تا هم برای تبرک و آمرزش زیارتی کرده باشد  وهم از همسر قشقایی خود دیدار نماید.
او از پیچ و خم دره های رود فاریاب و منطقه تنگ ارم و دهرود گذشته و روز قبل از هواداران و کدخدایان طرفدارش دیدار به عمل آورده بود. اکنون منطقه زیرنفوذ خود را پشت سر می گذاشت تا با شوق دیدار خانواده و زیارت امامزاده ، بی صبرانه طی طریق کند. به یک نقل گرگوچرچر وکربلایی علیمراد اهل برازجان از همراهان آن مرد بزرگ بوده اند و به قولی تنها گرگوچرچر همراه آن مرد بزرگ بوده است.
میرزا محمد خان بازبان روزه به حوالی روستای کلمه رسید. چگونه باید از این آبادی بگذرد که هیچ کس متوجه ورود وخروجش نشوند. شاید غیرممکن باشد. این روستا مقر فعالیت شیخ عبدالرسول چاهکوتاهی بود. عبدالرسول چاهکوتاهی قلعه مستحکمی از خشت خام برپا نموده و چند روستای جانبی مانند خون ، تنگ زرد، فاریاب ،شاهی جانی و طلحه و آبادی های ارغون و بعضی از مزارع و تنگه را ضمیمه کرده بود و ایادی و نوکران و تفنگ بدستان او همه جا را زیر نظر داشتند.
غضنفرالسلطنه از کوه و دشت ها در حال حرکت بود. ناگهان شیخ عبدالرسول سه نفر سوار براسب را جلوی قلعه بادوربین 4 قاب انگلیسی دید. گفت: انگار این سواره اسبش مانند غضنفرالسلطنه است. بعد که غضنفرالسلطنه نزدیک تر آمد. عبدالرسول مطمئن شد که او غضنفرالسلطنه است.
میرزامحمدخان با پای خود به مسلخ آمده بود.


به گفته ی پسر برادر عبدالرسول چاهکوتاهی
عمویم شیخ عبدالرسول چاهکوتاهی، غضنفرالسلطنه را از قلعه روستای کلمه تعقیب کرد همراه او محمدجعفر آتشی مباشر آن موقع عبدالرسول بود.
عمویم بدون توجه به پیمانی که با این مرد رشید بسته بود و به قرآن کریم قسم یاد کرده بودند که هیچ گونه تجاوزی به محدوده یکدیگر نکنند ، منتظر رسیدن غضنفر شد.
غضنفر از پایین گردنه شاه پسر مرد نمایان شد. آهسته پیش می آمد.
شیخ عبدالرسول چاهکوتاهی ناگهان مباشرخود را مخاطب قرار داد و گفت: محمدجعفر اول تو بزن! محمدجعفر گفت: تا پیش بیاید ببینم چکار می کنم.
محمدجعفر تفنگ را به شانه نزدیک می کند ولوله را در برابر صورت غضنفر راست کرد و می خواست ماشه را عقب بکشد ، اما شدیدا ترسید و رو به عبدالرسول کرد و گفت : نمی توانم به خدا قسم من نمی توانم. جسارتا خودتان بزنید!
عمویم عبدالرسول تفنگ را به طرف غضنفر نشانه گرفت. ناگهان گلوله در سینه ی خان نشست و از آن طرف بیرون زد.بلافاصله تیری دیگر که پهلوی خان را به هم دوخت.
غضنفر ابتدا با ناباوری خود را روی زین اسب نگهداشت، اما خون فواره زد. به هر تقدیر از اسب به پایین غلتید.
عبدالرسول و محمدجعفر پس از نیم ساعت نزد غضنفررفتند. غضنفر پرسید: چه کسی به من تیراندازی کردو مرا زد؟ عبدالرسول: من شمارا هدف قراردادم.
غضنفر به تلخی گفت: عبدالرسول، مگر ما هم قسم نبودیم. چرا تخطی کردی ،معنی قسم به کلام الله همین بود؟ عبدالرسول گفت:من به حکم وظیفه میهنی وملی شما را هدف گلوله قرار دادم، به دستور رضاخان سردارسپه و با اولتیماتم سرهنگ سید احمد معینی و ناچار این کار راکردم. اما غضنفرشاید بقیه پاسخ اورا نشنید. مرغ روحش در عالم بیکران به پرواز درآمد وجان به جان آفرین تسلیم کرد.
عبدالرسول به پول و چاقو و تفنگ وکلت او دست نزد و فقط انگشتری دست اورا که نام غضنفری روی آن حک شده بود ازدستش بیرون آورد، به پیشگاه حکومت بوشهر تقدیم گردد و از این طریق ازمیان برداشتن میرزامحمدخان غضنفرالسلطنه برازجانی به بارگاه رضا خانی اعلام شود که شیخ عبدالرسول موفق به انجام این جنایت گردیده بود.
پیکر میرزا محمدخان پس از شهادت مظلومانه اش در جوار امامزاده شاپسرمرد به خاک سپرده شد. یاد و نامش جاودانه باد.
 
 
خدمات اجتماعی و عمرانی غضنفرالسلطنه
- تأسیس اولین مدرسه به سبک جدید در برازجان، سال 1334 قمری.
- مخالفت شدید با حاج غلامعلی بهبهانی تاجر و سرمایه دار بزرگ فارس در مورد خرید برازجان و مضافات آن از دولت وقت.
- حفر چند حلقه چاه آب و آماده ساختن اراضی متعلق به آن جهت کشت و زرع
- احداث قناتی در دهقائد و حومه برازجان و غرس یک نخلستان که از آب آن مشروب می شد؛ چون آب قنات مزبور تلخ بود و قابل آشامیدن نبود.
- مسجد و قلعه دهقائد را در محل کنونی دهقاید که از حیث موقعیت مکانی بهتر از محل سابق(موسوم به خشم کهنه به لهجه ی محلی) هست احداث کرد و مردم آبادی سابق را به آن جا کوچ داد و آن را به نام خود ـ که محمد بود ـ  "محمدآباد" نامید.
- احداث مسجد جنت در برازجان
- ساختن آسیای آبی در قریه بارگاهی و نینیزک



غضنفرالسلطنه از نظر دیگران
به اعتراف دوست و دشمن ، مخالف و موافق، غضنفرالسلطنه در راه مبارزه با بیگانگان که چشم طمع به میهنش دوخته بودند و به تصریح جلد ششم ترجمه فارسی کتاب آبی (صفحه 767)، از سال 1909 میلادی لدی الاقتضاء، نسبت به عساکر و منافع انگلیس خصومت ورزیده است تا پای جان مضایقه نکرد و تمام توجهش را معطوف به دفاع از استقلال و تمامیت ارضی میهن و حق حاکمیت ملی نمود و تقریباً هستی خود را در این راه از دست داد و این نشان دهنده ی ثبات قدم و پایمردی انکار ناپذیر او در راه دفاع از استقلال است.

جبار نصوری مسئول مرکز اسناد کنگان در رساله مقایسه تاریخی خود می نویسد:
"غضنفرالسلطنه در آغاز ستیز دلیران مجاهد تنگستانی و چاهکوتاهی اتفاق و فداکاری خود و همه اهالی برازجان را در دفاع از میهن و جدال با استعمارگر متجاوز اعلام داشت. برازجان به علت وضع خاص جغرافیایی در ارتباط  شیراز به بوشهر و موقعیت سوق الجیشی از مرکزیتی برای احرار و آزادی خواهان برخوردار بود. در چنان احوالی بود که برازجان به سرپرستی غضنفرالسلطنه مأمن و پناهگاه میهن پرستان جنوب به شمار می رفت و تا روزی که انگلیسیان، برازجان را متصرف نگردیده و غضنفرالسلطنه را از آن جا نرانده بودند، به طور شایسته ای از پناهندگانِ به آن جا نگهداری می شد و از مساعدت به آنان دریغ نداشت... "
 
محمدحسین رکن زاده«آدمیّت» در کتاب فارس و جنگ بین الملل اول می نویسد:
میرزا محمدخان برازجانی (غضنفرالسلطنه) ضابط برازجان مردی بود درشت اندام، بافکر، متدین، باذوق، شاعر، مخالف انگلیسیان و طرفدار وطن دوستان... برازجان و حوزه حکمرانی او مأمن نیکوکاران و ملجاء مجاهدین و مرکز اعمال وطن خواهان به شمار می رفت.


منبع: تاریخ سیاسی و مبارزات مردم برازجان تألیف اکبر صابری/ زمستان 1392



کانال تلگرام اتحادخبر


نظرات کاربران
1393/12/28 - 12:35
0
0
باتشکر وقدر دانی از جناب آقای حاج اکبر صابری مدیر محترم اتحاد جنوب ونویسنده محترم 2 جلد کتاب در باره ی مبارزات مردم جنوب که مبارزات وخدمات سردار مبارز دشتستان را بیان نمودند در حقیقت در تمام مبارزان جنوب هیچ کس به اندازه شهید میرزا محمدخان مبارزه نداشته است ومزیت ایشان این است که خدمات ارزشمندی هم داشته است وی فردی متدین وباسواد وشاعربوده است ودر آن زمان علم فقه واصول را در شیراز آموخته بود : میرزا حافظ قرآن بود نماز طولانی ودعاهای بعداز نماز وی مشهور است.
ارسال نظر

نام:

ايميل:

وب سايت:

نظر شما:

تازه ترین خبرها

  • جاده مرگ شهر وحدتیه را دريابيد،مسئولان برحذر باشند
  • روز سعدی و نکته‌ای نغز از گلستانش
  • ادعاها درباره حمله اسرائیل به ایران / ساقط کردن چند ریزپرنده در آسمان اصفهان
  • عناوین روزنامه‌های امروز1403/02/01
  • پتروشیمی پردیس حامی مهمترین رویداد بین المللی در حوزه تاب آوری انرژی
  • قهرمانی دشتستانی ها در لیگ انفرادی تیراندازی استان بوشهر
  • تیم کشتی نونهالان هیئت کشتی دشتستان قهرمان مسابقات انتخابی استان بوشهر شد
  • نشست فرماندهان پایگاه‌ها و شورای حوزه مقاومت بسیج شهدای پتروشیمی به میزبانی پتروشیمی جم
  • عناوین روزنامه‌های ورزشی امروز1403/02/01
  • 🎥ویدیو/شنبه های اتحاد خبر با سید حمید شهبازی(۵)
  • علائم هشداردهنده حمله قلبی
  • اگر ۷ ساعت خواب شبانه نداشته باشید چه اتفاقی برای صورت شما می افتد؟ (+عکس)
  • بانک قرض‌الحسنه مهر ایران بیشترین وام را در سال ۱۴۰۲ پرداخت کرد
  • فرماندار: منشا صدا در گناوه ناشی از انفجار معدن سنگ کوه بینک بوده است
  • چهار درصد باقیمانده از کالاهای متروکه سنواتی بنادر بوشهر در مسیر تعیین تکلیف قرار گرفت /اهتمام ویژه دستگاه قضا برای خروج کامل کالاهای متروکه از بنادر استان
  • آغاز عملیات اجرای خیابان ۲۴ متری در ورودی شهر از سمت برازجان،خیابان ۲۲ متری غرب آرامستان و خیابان در غرب جاده اصلی
  • اگر احساس تلخی در دهان می کنید این بیماری در کمین شماست
  • تفاوت استراتژی فروش در پردیس/ ثبت ۶ ركورد در تولید و صادرات
  • تقابل ادبی فرماندار دشتستان با هاروکی موراکامی از ژاپن !
  • توزیع تعداد ۵۰ عدد کلاه ایمنی از طرف شهرداری بین موتورسیکلت سواران شهر وحدتیه
  • پیاده روی یا دویدن، کدام برای لاغری و کاهش وزن بهتر است؟
  • ۱۲ کشور امن در صورت شروع جنگ جهانی سوم (+عکس)
  • دست آویزی برای دومین سالکوچ هدهد خبررسان علی پیرمرادی
  • نقدی بر مجموعه داستان " خین‌جوشون " اثر مختار فیاض
  • نتا S واگن ؛ یکی از زیباترین خودروهای چینی به بازار می آید (+تصاویر)
  • آیا این ادویه خوش بو می تواند با سرطان پروستات مقابله کند
  • با این تکنیک به نق زدن و اصرار کردن بچه ها پایان دهید
  • جاده مرگ شهر وحدتیه را دريابيد،مسئولان برحذر باشند
  • گشت و گذار دختران جوان در تهران 100 سال قبل (+عکس)
  • بازتاب حمله ایران در رسانه‌های خارجی: اسراییل زیر آتش
  • آغاز عملیات اجرای خیابان ۲۴ متری در ورودی شهر از سمت برازجان،خیابان ۲۲ متری غرب آرامستان و خیابان در غرب جاده اصلی
  • قتل 2 جوان برازجانی در خودروشان/ دستگیری قاتل در استان همجوار
  • یکی از شهدای اخیر حمله اسرائیل در سوریه از شهر وحدتیه دشتستان است
  • هدایای باقیمانده پیاده روی برازجان قرعه کشی شد
  • گزارش تصویری/ راهپیمایی روز جهانی قدس در برازجان
  • سخنرانی استاد سید محمد مهدی جعفری در جمع دشتستانی ها و استان بوشهری های مقیم شیراز/ تصاویر
  • در رسیدگی به امور مردم کوتاهی نکنید/ برخی از بخشنامه ها باعث کوچک شدن سفره مردم می شود
  • مسؤولان نگاه بازتری داشته باشند/ جذابترین قسمت کار ما لحظه ای است که درد بیماران آرام می شود
  • قلب جوان 23 ساله دشتستانی اهدا شد/ تصاویر
  • سخن‌ران، کاظم صدیقی‌. نه! مسجد قیطریه، نه!
  • برخورد توهین آمیز رئیس صمت دشتستان با نمایندگان برخی اصناف شهرستان
  • دکتر یوسفی با حافظه مثال زدنی
  • آئین گرامیداشت شهیدالقدس محسن صداقت در شهر وحدتیه
  • تصاویر جنجالی مجری زن تلویزیون باکو در کنار سفیر ایران و در محل سفارتخانه/ عکس
  • مهدی یوسفی؛ جوانِ شایسته و نخبه
  • .: علی حدود 9 ساعت قبل گفت: بسیار عالی پاینده باشید ...
  • .: شااکبری حدود 9 ساعت قبل گفت: درود بر استاد گرانقدر ...
  • .: ذاکری حدود 21 ساعت قبل گفت: بسیار عالی. درود خدا ...
  • .: ذاکری حدود 21 ساعت قبل گفت: خوشحالم که ادبیات پایداری ...
  • .: افسری 1 روز قبل گفت: درود بر دکتر بایندری ...
  • .: عزیز 1 روز قبل گفت: سایت و نویسنده حواسشون ...
  • .: مصطفی بهبهانی مطلق حدود 4 روز قبل گفت: با سلام و خدا ...
  • .: ح حدود 5 روز قبل گفت: درودخدا بر استادبرازجانی و ...
  • .: اسماعیل حدود 7 روز قبل گفت: فقط قدرت است که ...
  • .: سعید حدود 7 روز قبل گفت: آقای امید دریسی پیش ...