کد خبر: 3689 ، سرويس: اخبار
تاريخ انتشار: 28 آبان 1391 - 09:15
حمید موذنی نویسنده ی کتاب تاریخ سینمای بوشهر: سینما چیزی فراتر از علاقه است
اتحاد جنوب: حمید موذنی را اهالی فرهنگ بوشهر می شناسند. او سال هاست در نشریات چیز می نویسد و فعال عرصه های اجتماعی و فرهنگی است. از موذنی پیش از این کتاب "بازنگری انتقادی" منتشر شده که شامل مجموعه مقالات اوست
اتحاد جنوب: حمید موذنی را اهالی فرهنگ بوشهر می شناسند. او سال هاست در نشریات چیز می نویسد و فعال عرصه های اجتماعی و فرهنگی است. از موذنی پیش از این کتاب "بازنگری انتقادی" منتشر شده که شامل مجموعه مقالات اوست.
اما این بار در کتابی تازه او وارد عرصه تاریخ نویسی شده و به سینما در بوشهر پرداخته است. گفتگوی ما را با او بخوانید.
برای شروع گفت و گو از آشناییتون با سینما بگویید؟
به نظر من، زیستن در جهان کنونی و آشنا نبودن با سینما چیز عجیبی است و باید مورد پرسش واقع شود. در واقع؛ سینما، همان طور که در فصل اول کتابم هم برآن تامل کرده ام چیزی نیست جز، استمرار بینایی چشم انسان. در سینما، چشمان ما هم شخصی شده و فردیت می یابد و هم اینکه، جامعیتی می یابد برای اشتراک در دیدن و همراه شدن در تامل کردن با دیگران. اما از این ها گذشته، من در دوران تحصیل در دبیرستان به صورت جدی با سینما آشنا شدم. خب در دوران دبیرستانِ ما یعنی اواخر دهه ی شصت و اوایل هفتاد، سینما، هنر غالب و جذاب روزگار بود. به خاطر محدودیت های رسمی بر مقوله ی فیلم و سینما، در این دوران، رویکرد به فیلم بسیار بیشتر از اکنون بود، چون همه ی این پدیده های هنری به ویژه فیلم از نظر گفتمان رسمی، جرم محسوب می شد و جستن، یافتن و آنگاه دیدن شما لذتی چند برابر داشت. در چنین دورانی، من با هنر هفتم آشنا شدم. فیلم های کیمیایی، بیضایی، کیارستمی، مخملباف، مهرجویی و آنتونیونی، فلینی ، پازولینی، هیچکاک و... را در آن روزها با هزار زحمت گیر می آوردیم، ضبط کرده و جمع آوری می کردیم و از این لحاظ افراد زیادی برای گرفتن فیلم ها به سراغم می آمدند و از این نظر کارکرد سینماتک و ترویج هنر هفتم را هم داشتیم. آن روزها با مهدی غضنفری هم آشنا شدم. جوانی عاشق و دلباخته ی فیلم.
تعجبم به این است که حدود بیست سال از آن زمان گذشته و روحیه ی من تغییرات بسیار دیده و علایقم تغییر و تحول پیدا کرده، اما مهدی غضنفری هنوز همان عاشق و دیوانه ی قبل نسبت به سینماست. البته دایی ام محمدعلی سینگر هم در منزلش نشریات سینمایی قبل از انقلاب را داشت و من در آن مجله ها با سینمای ایتالیا و فرانسه به صورت خواندن این مجلات از قبل کمی آشنا شده بودم. در آن زمان هوس فیلم سازی هم به سرم زد. با هر زحمتی بود بدون رفتن به هیچ گونه کلاسی و فقط بر اساس درک و دریافت از فیلم دیدن و مطالعاتم توانستم در سینمای جوان چند فیلم کوتاه کار کنم.
ـ پس ظاهرا به سینما بسیار علاقه دارید!
سینما چیزی فراتر از علاقه است. برای زیستن در جهان کنونی باید با چند پدیده سر و کار داشته باشی و با آن ها آشنا باشی. سینما، یکی از آن هاست. فوتبال، ادبیات، اینترنت و موسیقی نیز بخش های دیگر این پکیجِ نیازمند زیست در جهان مدرن امروز است.
ـ مدتی هم مسئول کانون فیلم بوشهر بودید؟
در همین سال ها بود که مسئولیت کانون فیلم را به عهده گرفتم و چند سال اصلاحات تا روی کار آمدن دولت احمدی نژاد مسئولیت کانون فیلم را به عهده داشتم. در آن زمان که فضای بسته ای برای فیلم بود، زمانی که عطاءا... مهاجرانی به بوشهر آمد، موضوع سخت بودن مقوله ی فیلم را با او در میان گذاشتم و مهاجرانی گفت که شما کار خود را بکنید و همین بس بود که ما برنامه های کانون فیلم را وسعت دادیم و بنرهای تبلیغاتی در سطح شهر نصب می کردیم که همزمان با اکران فلان فیلم در آمریکا کانون فیلم بوشهر نمایش می دهد. این موضوع در نشریات سینمایی کشور هم بازتاب فراوانی داشت. هفته های فیلم وسترن، تساهل و تسامح، جنگ، کودک، سینما و شعر و موضوعات دیگری نیز با حضور منتقدین سینمایی کشور و فیلم سازان برگزار کردیم و ... خلاصه فضای خیلی خوبی شده بود. ولی متاسفانه دولت اصلاحات که جای خود را به احمدی نژاد داد، کانون فیلم هم از تب و تاب افتاد و از برپایی برنامه ها رو به تعطیلی گرایید.
ـ چه شد که کانون منحل شد؟
با حضور دولت احمدی نژاد و مدیر کل نصرا... شفیعی بر اداره ی ارشاد بوشهر تغییر و تحولات در تالارهای فرهنگی و هنری صورت و ضمن این که انجمن ها از حالت انتخابی و دموکراتیک به وضعیت انتصابی رسیدند، مسئولان جدیدی نیز بر سر این نهادها گذاشته شدند. کانون فیلم اولین انجمنی بود که توسط شفیعی با آن برخورد شد. البته در دوره ی مدیر کل قبلی ارشاد نیز با کانون فیلم برخوردهای تندی صورت گرفته بود.
ـ کتاب تاریخ سینمای بوشهر را از چه زمان شروع کردید؟
حدود هفت هشت سال قبل در اداره ارشاد پژوهشی برای نگارش شناسنامه فرهنگی، انجام داده شد. بخش سینمای آن را من انجام دادم. پس از مدتی تصمیم گرفتم که آن را کتاب کنم. سید قاسم یاحسینی نیز خیلی تشویقم کرد. خلاصه با هر زحمت و تلاشی بود پس از چند سال توانستم کتاب را منتشر کنم. در این کتاب، تلاش کردم مجموع اسناد مکتوب را با تاریخ شفاهی پیوند زده و به صورت تاریخی به شکل گیری و ساخت سالن های سینما، تولید فیلم، شکل گیری نهادهای سینمایی و هر اثر سینمایی که در بوشهر ساخته شده و یا این که در مورد بوشهر بوده است به نوشتن درآورم. در این میان به تولیدات انجمن ها، نهادها و تلویزیون بوشهر هم پرداخته ام. در واقع تمام تلاشم در این کتاب، استفاده از درون خاطرات و رویدادها به گونه ای بود تا تاریخ سینمای بوشهر ضمن این که جذابیت داشته باشد، بتواند وضعیت اجتماعی و گفتمان های موجود در جامعه را نیز نمایان می سازد.
ـ به طور دقیق تر چند سال کار نوشتن کتاب طول کشید؟
به طور دقیق، فکر کنم 5 سال نوشتن کتاب تاریخ سینمای بوشهر به درازا کشیده شد.
ـ برای گرفتن اسناد و عکس ها از اشخاص حقیقی و نهادها با مشکلی هم مواجه بودید؟
خوشبختانه افراد حقیقی خیلی همکاری صمیمانه ای کردند و بخش عظیمی از اسناد و عکس ها را من از اهالی فرهنگ و نظر دریافت کردم که در بعضی جا از همه ی این افراد به ویژه جهانشیر یاراحمدی، حسین دهقانی، خورشید فقیه، زرتشت دوانی، خانواده محمد بهزادی، خانواده عبدالرحمان سمدیان تشکر دارم. اما متاسفانه نهادهای رسمی به ویژه نهادهایی که می بایست عکس و اسناد را در اختیار پژوهشگران قرار دهند، رفتار مناسبی با حوزه فرهنگ و اهل پژوهش ندارند. برای مثال: یکی از مدیران نهادهای پژوهشی، ضمن این که رفتار شفاهی نامناسبی داشت به من گفت که اسناد را به شما نمی دهم و برو از تهران بگیر. همچنین این فرد دو بار با پرخاش تلفن را قطع کرد و ... این مسایل واقعا جای تاسف دارد و امیدوارم که این مدیران نیز به جای توجه به خود و گروه همسو با خویش به فکر پژوهش و تحقیق و ... باشند.
ـ پروسه ی چاپ کتاب چقدر طول کشید؟ در کتاب دو تا تاریخ هست 88 و 89، کتاب هم در سال 89 چاپ شد. چرا این قدر زمان بر شد؟
پروژه ی نگارش تا چاپ کتاب حدود 5 سال به طول انجامید. بخشی از آن به دلیل مشکل مالی بود و بخشی نیز به دلیل کمبود منابع کتبی و نیاز به گفت و گو با افراد، همزمان با شکل گیری سینماهای قدیم و بخشی نیز به دلیل وضعیت نامناسب نشر. خلاصه به هر شکلی بود کتاب منتشر شد و بوشهر، در آن زمان ها مثل همیشه و مانند هر جای ایران لنگ می زد و الان در اختیار علاقه مندان قرار گرفته است. کتاب قرار بود در سال 88 نشر شود و چون به درازا کشید این مقوله در شناسنامه تاریخ آن تصحیح نشد.
ـ حالا خودت از کتاب راضی هستی؟
از این که بالاخره منتشر شد، خوشحالم، اما امیدوارم اگر در آینده قصد تجدید چاپ آن را داشته باشم، حتما با ویراستاری و نگارش جدید و همچنین اطلاعات تازه ای که هم اکنون به دست آورده ام، به غنای آن بیشتر تلاش کنم.
ـ تاریخ سینمای بوشهر چه وضعیتی داشته است؟
تاریخ سینمای بوشهر مثل سایر پدیده های مدرن در جامعه ی ایران و بوشهر با مشکل و موانع سختی از طرف سنت روبرو بوده است. سنت نیز حاملان قدرتمند و با نفوذی در جامعه ایران داشته است که از رسانه های کلاسیک و شنیداری خود بهره می بردند. هر پدیده ی مدرنی که رسانه ی آن ها و نحوه ی انتقال پیام را می خواست تغییر دهد و مخاطبان را به جهان، به جای یک جانبه نگری به تاویل و تفسیر می خواند، با مشکل سخت روبرو شد. سینما در چنین وضعیتی وارد بوشهر شد. آزادی در بوشهری ها نمی دانستند که علت لنگی چیست. حاج یحیی شیرازی، دستگاهی فرانسوی با مارک «پاته» را وارد بوشهر کرد که با تفسیری طنز می توان گفت که مشکل از بیرون نیست «خار تو پاته» و بوشهری ها هم انگار بعد از آن بود که خواندند « خار تو پامه».
ـ جدی؟
نه! مسلما که این شوخی بازی با کلمات بود. در سال 1283 هجری شمسی (1904 میلادی) یعنی حدودا 107 سال پیش، مردم ایران با سینما آشنا شده بودند و 15 سال بعد بود که حاج یحیی شیرازی فیروزی، یک دستگاه آپارات فرانسوی پاته را وارد بوشهر کرد و اولین سینمای بوشهر را با عنوان سینمای درخشان را راه اندازی کرد. سینما همانند سایر پدیده های مدرن با استقبال مردم مواجه گردید اما به سان دیگر علایق و رویکردهای جدید مردم توسط سنت گرایان به سختی سرکوب گردید. سنت گرایان، سینمای حاج یحیی را آتش زدند و آن را تعطیل کردند. اما این تمام ماجرا نبود. مردم بوشهر مشتاق بودند و همین اشتیاق، فرد دیگری را به صرافت انداخت تا مجددا 12 سال بعد، سینمای دیگری با عنوان سینما خیام که به سینما محمدغوث یعنی نام موسس آن نیز مشهور بود، تاسیس شود. در برازجان هم به عنوان اولین شهر استان، همین اتفاق روی داد و سنت گرایان به سینما حمله کردند ولی بالاخره؛ سینما آمد مثل دموکراسی و سایر ملزومات جهان مدرن که بالاخره می آیند و...
بعد از سینما خیام، بوشهر دارای چندین سالن سینما شد و در ادامه، سینمای مدرن فانوس نیز در دهه ی چهل در بوشهر ساخته شد و ...
ـ کارهای دیگر هم در دست داری؟
من این روزها که روزنامه نگاری ام به گونه ای محدود و تعطیل شده، سرگرم تحقیق و پژوهش هستم. در این چند مدت، چند کتاب هم آماده ی چاپ دارم. تاریخ عکاسی بوشهر را نوشته و زیر چاپ دارم و همین طور تاریخ کاریکاتور در بوشهر. کتاب مشترکی هم با شاعر بزرگ ایران علی باباچاهی دارم که شعر و عکس است. شعرها از استاد باباچاهی است و عکس ها از من. کتاب عکسی هم داشته از عکس های بوشهر که قرار بود تا قبل از پایان سال منتشر شود که فکر می کنم رفت برای سال آینده. یک کتاب جامعه شناسی هم در مورد سینما و فوتبال دارم که فعلا عنوان آن «سینما و فوتبال؛ چشم آشیل و پاشنه ی اسفندیار مدرنیته». راستی تاریخ فوتبال بوشهر را هم نوشته ام و ده درصد آن مانده است. یک پروژه ی عکاسی هم با آقای احمد فکراندیش مدنظر قرار داده ایم و تلاش داریم مجموعه عکسی از شهرستان دشتستان را منتشر کنیم و ... خلاصه در بعضی موضوعات فعلا مشغولم و سرم شلوغ است.


لينک خبر:
https://www.ettehadkhabar.ir/fa/posts/3689