کد خبر: 28702 ، سرويس: مقاله
تاريخ انتشار: 30 فروردين 1393 - 18:53
بی تاب اما حاصلخیز / نقدی به مجموعه ی شعر "ابرهای ساحلی"

از میان بسیار تعاریف که برای شعر، این به تعبیر نیمای عزیز"نازدار" ارائه داده اند، انگاری و پنداری که تعریف جاودانیاد اخوان ثالث از جمله زنده ترین و زندگی بخش ترین تعریف است.

در پی انتشار مجموعه ی شعر "ابرهای ساحلی"  محمد حسین انصاری نژاد، شاعر و پژوهشگر برجسته ی معاصر مرتضی امیری اسفندقه نقدی را برای انتشار در اتحاد جنوب برایمان ارسال نمودند که در ادامه می آید:


بی تاب اما حاصلخیز!

 

از میان بسیار تعاریف که برای شعر، این به تعبیر نیمای عزیز"نازدار" ارائه داده اند، انگاری و پنداری که تعریف جاودانیاد اخوان ثالث از جمله زنده ترین و زندگی بخش ترین تعریف است.

اینکه شعر، حاصل بی تابی ست در لحظاتی که شعور نبوت به سر طبع شاعر پرتو افکن است واژه های حاصل، بی تابی، لحظه، شعور نبوت، پرتو، همه وهمه، به رازینگی و نازینگی شعر اشارت ها دارند و سرشارند از بشارت های تازه. با این یادآوری،می خواستم که یاد آورشوم که شعرهای دوست و برادر عزیزم، محمد حسین انصاری نژاد، بسیاری به این تعریف نزدیک است

و این یادآوری خود تشبیبی است به سرسخنی کوتاه که به اذن و اشارت این شاعر بر شعر های او به قلم این کمترین نوشته می آید.

شعرهای انصاری نژاد، بسیار حاصلخیز است و بی تاب .بی تابی حاصلخیزی که لبریز از تنوع لحظه است و در لحظه گسترش پیدا کرده است یا بهتر اینکه گشترش لحظه ها را به رخ می کشد.

شعری که از روشنای طبع سر برآورده است و به روشنایی راهنمون است.

راوی اخبار داغ تازه ، از مخبری صادق.

شعر انصاری نژاد، آشنا با موسیقی های چهار گانه ی شعر است در پیکره و در پیام وسرشار از بانگ گردش های چرخ که به طنبور طبع نواخته شده است.

انصاری نژاد با اینکه نیمه ی نخست زندگی شعری خویش را از چشم انداز سن تقویمی پشت سر گذارده، در حوزه ی پیام بسیار معتقد می نماید اعتقادی که درونی ست و باور مندانه نیز بسیار رقیق و دقیق می نمایند    شنای او در همه ی بحور روشناس شعر نیز طبع آزمایی او در قالب های شعر پارسی به تخصیص قالب قصیده هم، بسیار مثال زدنی ست.

شناخت طبع او از حساسیت و حرکت و حرمت مطلع، به یکی دو مورد خلاصه نمی شود.نگاه کنید به این دو مطلع مسافر که بی شک ارجاع متن به بطن خود شاعر است:

دست بردار از سرش امشب مسافر خسته است

این پریشان گرد، این ابر مهاجر خسته است

و

در این جزیره کسی نیمه شب قدم می زد

قدم مسافر من تا سپیده دم می زد

و این مطلع از قصیده ی قطار را نیز بنگرید:

قطار وقت سحر خسته از کویر گذشت

از ایستگاه عطشناک این مسیر گذشت

و نیز این پرسش در مطلع قصیده ی دیگر:

پرندگان کدامین پگاه گرما رود

به چشمهای تو رنگین ترند گاه فرود؟

سادگی سلیسی که در این مطع

های در خشان و بی ادعا موج می زند همه و همه از بی تابی طبعی طبیعی در لحظه ای شکوفا و شورمند خبر می دهد.

طبعی طبیعی و شوق باره که در حوزه ی موسیقی بیرونی شعر چنین شناگری هایی  شرجی صبح و شب و ظهر و پسین بندر نیز دارد

ساحل را می گردم ساحل را می گردم

چون ابری سرگردان بر دریا می گردم

غزل ها و قصیده های محمد حسین انصاری نژاد،نه فقط غزل و قصیده نو که غزل و قصیده ای در حوزه ی شعر و شعور نیماست.

غزل نیمایی که انگاری از ناتل خانلری به رخ کشیده  است و اینک روی در روی ماست، یکی از زیباترین نشانه ها و نماهای نیمایی غزل محمد حسین انصاری نژاد رنگ بومی این غزل هاست رنگ بومی بلیغ و برومند و بار آوری که بی تکلف و تصنع از زندگی شاعر و زلالی او برخاسته است.

حضور دریا و هوش و هیجان سواحل جنوب در شعر انصاری نژاد بسیار ناگهانی ست .حضوری آن چنان با رقت و دقت است که تقریبا همه ی غزل های او را در بر گرفته است.

در همین غزل با این وزن زیبا و زایا، واژه های ساحل، دریا، مرغابی،خیزابی تمام است و به تفال و تأمل این غزل نیز"غزل ساحلی8"از این نمونه ها سرشار است آن هم در وزنی نامعهود در این حوالی:

 

می چرخم سرگردان این سو ها بر ساحل

می خوانم آوازی با قوها بر ساحل

واژه ها را بنگرید: دریا، مهتابی تر، شور، جاشوها، موج، ماهی خواران، باد، کشتی و ... بندری از واژه ها صمیمی و سالم و ترو تازه و طربناک در غزلی ساحلی با ردیف ساحل پیش از این ها با رنگ بومی و محلی دریای خزر در شعر نیما آشنا شده بودیم اما این دریا که در شعر انصاری نژاد است دریایی ست جنوبی نه شمالی و نبض این دریای جنوبی در همه ی غزلهای انصاری نژاد می تپد.

گمان نمی کنم تصویر دریای جنوب در شعر هیچ شاعری از شاعران آن منطقه و محل تا آنجا که به چشم آمده است و می آید آن چنان که در شعر محمد حیسن انصاری نژاد آمده است، آمده باشد. بااینکه تماشای آن دریا را بسیاری شاعر به شعر نشسته اند.

دریا شده ست خواهرو من هم برادرش.    محمد علی بهمنی

دریای شعرهای انصاری نژاد، حتمأ جنوبی ست با لحن و لهجه ی جنوبی که هرگز نمی توان آن را برای دریای شمال نوشت و این خود بسیار نو و نیمایی ست.

علاوه بر دریا ، دیگر مناظر و جلوه های طبیعت جنوب نیز در شعر انصاری نژاد

حضوری نیمایی دارند. واژه های چنا، بنک، ملیک و...

شعر انصاری نژاد، بی آنکه به زور فضل بیاویزد با واژه هایی که از خردسالی طبع آنها را زیسته است می آمیزد .حاصل این آویزش و آمیزش و آموزش و پرورش واژگانی ناب در شعر است.سپردن واژه های عزیز و ارجمند به حافظه ی شعر تا از پی کوب و پایمال حوادث مصون باشندو به یادگار بمانند که شمیم سخن سره و سلیس و پارسای پارسی از آنها به مشام می رسد.

با این وصف، دفتر اشعار او فرهنگ ا و قاموس لغتی و واژگانی است در عین سادگی، بس نایاب و دشوار.

با خواندن چنین شعرهایی، طبع مخاطب لذت می برد و چشم خرد ، او بر روی واژگانی تازه گشوده می گردد.واژگانی که پس از حضور در شعر او، می توانند در شعر هر شاعر دیگری نیز جنوبی و شمالی و شرقی و غربی حضور یابند که از حد و حدود اقلیم فراترند.

این است که چشمه ی چنا، همچنان جریان دارد از جنوب تا شرق چشمه های "گلمکان" و سایه ی بنک همچنان جاری است تا ابدیت و ادبیات درخت گردوی کلاغ کشته ی اخلومد خراسان .همچنان که صدای داروگ های نیما  امروز نه از شمال که از سراسر جهان به گوش می رسد.

نخواستم و نمی خواهم که نوشتن سرسخن به این شعرهای زلال به اطناب انجامد.تنها این کلام را در خاتمه و فرجامینه ی سخن یاد آور می شوم که :

متن عزیز محمد حسین انصاری نژاد به هیچ مقدمه ای از هیچ کس الا خود او نیاز نداشته و ندارد.این شعرهای با این روانی خود جای خودش را باز خواهد نمود و این قریحه با این تری و تازگی خود صیقل خویش خواهد بود. قطره های شعری که بخشیده ی آسمان طبع و طبایع روحانی ست و به دریای رحمت و کرامت الهی خواهد پیوست. /ح

 با درود و دعا / مرتضی امیری اسفندقه

لينک خبر:
https://www.ettehadkhabar.ir/fa/posts/28702