کد خبر: 25417 ، سرويس: استان بوشهر
تاريخ انتشار: 19 بهمن 1392 - 09:18
آثار تمدن و فرهنگ در منطقه ی وحدتیه

شهر وحدتیه که از سال 1379به بعد و بر اساس مصوبه ی هیئت وزیران عنوان شهر یافت یکی از دهستان های کهن بخش سعدآباد می باشد که از دو روستای همجوار به نام های " مزارعی"  و " بی براء " شکل گرفته است.... خوانندگان بدانند که وحدتیه نیز اگر برتر از جاهای دیگر نیست کمتر هم نیست. اگر آرام تر نیست آشفته تر هم نیست. این مطلب جواب کسانی است که بدون پژوهش و....

موقعیت شهر وحدتیه:
روستای وحدتیه طبق مصوبه ی  هیأت وزیران در 1379 به شهر تبدیل شد. فاصله ی این شهر تا مرکز کشور حدود هزار کیلومتر است  و فاصله ی آن تا جاده ی اصلی؛ بوشهر– تهران 5 کیلومتر و از نوع راه آسفالته  می باشد . این شهر از توابع بخش سعد آباد از شهرستان دشتستان، استان بوشهر است. فاصله ی این شهر تا مرکز بخش(شهر سعد آباد ) 17 کیلوتر و فاصله ی آن تا مرکز شهرستان( برازجان) 28کیلومتر و تا مرکز استان( شهر بوشهر ) 85 کیلومتر است.
دنباله ی رشته کوه ایرسن ( کوهی که بالای آن آهن است) و یا به نوشته ی یونانیان رشته کوه زاگرس حد فاصل محدوده ی این شهر و استان فارس و یا بهتر است بگوییم استان بوشهر و استان فارس با قله هایی به نام های محلی « پِکِن » ، «سِکو» ، «گیجَک» ، « شکارگاه» ، « چهل کفتاری » و .... است.
شهر وحدتیه در میان دشت گسترده است و نام قدیم مرکز این دهستان به نام « مزارعی »گویای این است که این دیار محل کشت و زرع بوده و هنوز هم دشت وسیع شمال وحدتیه یکی از دشت های مهم کشت گندم و جو است که اگر سال زراعی پربارانی باشد چند هزار تن گندم از آن برداشت می شود ولی متاسفانه و بسیار هم متأسفانه با وجود پتانسیل بالا و با گذشت یک دهه از آبگیری سد « رییس علی » هنوز هیچ گونه استفاده ای از این سد برای آبیاری این دشت و یا دشت شبانکاره نشده است. از سویی شهر وحدتیه در جنوب و شرق به نخلستان های سر سبز که از طریق سد انحرافی « سرقنات » بر روی رودخانه ی دالکی مشروب می شوند منتهی می گردد ؛ یعنی ، شهری است بین دشت و جنگل با نیروی انسانی جوان و جویای نام وکار وبا موقع جغرافیایی و استراتژیکی حساس و استعداد فراوان در زمینه ی تجارت ( به دلیل قرار گرفتن در مسیر اصلی سه استان فارس ، بوشهر و خوزستان )، صنایع پتروشیمی و نفت ( به دلیل داشتن چندین حلقه چاه نفت در حال استخراج و توان تآسیس پالایشگاه در این محل ) استحصال سالانه چند صد هزار تن خرمای مرغوب و ....


طبیعت :
آب و هوای این شهر گرم و خشک کوه پایه ای است یعنی به علت ارتفاع از سطح دریا و در معرض بادهای سوزان و آتشی از ناحیه ی جنوب غربی قرار داشتن ؛ در بهار و تابستان  رطوبت هوا کم است و هوا گرم و خشک و گاهی غیر قابل تحمل . در نزدیکی این روستا چشمه و رودخانه ای در جریان نیست ، البته زه نخلستان ها و فاضلاب شهر در پایین دست و جنوب روستا تالاب یا تلخه آب ( به معنی حوضچه ی جمع آوری آب ) و همچنین تلخ آب ( به معنی آب تلخ و بی مزه ) را تشکیل می داد که در گذشته محل شست وشو و استحمام اهالی محلی بود ولی با روی کار آمدن تلمبه های برقی و کشیدن آب های زیرزمینی و خالی شدن این سفره ها تلخ آب هم مثل جاهای دیگر و چشمه های سراسر کشور روبه خشکی رفت و اکنون خشک و بی آب شده است . اما حدفاصل شهراز طرف جنوب غربی با رودخانه ی شاهپور 4 کیلومتر و تا رودخانه ی دالکی از طرف شرق5/3 کیلومتر می باشد.
تالاب نامبرده در جنوب شهر (تلخ آب )  که در گذشته محل مناسبی  نیز برای پرندگان مهاجرت از نقاط سردسیر در زمستان بود متأسفانه با خشک شدن ؛ پرندگان مختلف مثل مرغ های سقا، حواصیل ها و پرستوهای مختلف ، قباسبز ها و مرغ های سلیمان( شانه بر سر یا هدهد ) از آمدن به این منطقه نا امید شدند و دیگر به این دیار پرنکشیدند.
شهر وحدتیه در رشته کوه کنار خود دارای معادن سنگ لاشه وجوش، سنگ گچ و آهک فراوان است ، همچنین میدان نفتی منطقه ی نرگسی در شمال شرق ا ین شهر ( نزدیک به 12 حلقه ی چاه که اولین های آن در سال های 1355و1356 حفاری شده و تاکنون و پس از انقلاب اسلامی به این تعداد رسیده و هم چنان شرکت حفاری مشغول جستجوی میدان های جدید است) یکی از قطب های اقتصاد و نفت خیز کشور است که متأسفانه فقط دودهای چرب و کثیف آن و از سوی گازهای سمی که با بادهای صبح گاهی مشام مردم این شهر را می آزارد ؛ دیگر سودی به حال این مردم ندارد.
طبیعت وحش این شهر به ویژه در دشت های شمالی و کوهستان شرق و شمال  آن ، از روستای سرقنات ( در شرق وحدتیه به فاصله ی سه کیلومتر ) تا روستای صبا و منطقه ی شاه قاسم به فاصله 6 کیلومتر ( در شمال شهر وحدتیه ) نیز متأسفانه رو به انقراض است در صورتی که تا یکی  دو دهه پیش از بزکوهی ، قوچ ،کل ومرال تا انواع عقاب و کرکس  ، تیهو ،کبک ، روباه و شغال  غوغایی در طبیعت به پا بود ولی به دلیل کمی بارش در سال های اخیر از یک سو و شکار بی رویه و بی توجهی به زندگی حیوانات از سویی دیگر نسل این موجودات عزیز و دوست داشتنی نیز به انقراض رفت.
در سر حداّت شمالی این شهر و در مناطق کوهستانی چندین میدان و گلزار طبیعی گل نرگس از نوع نرگس شیرازی وجود داشت که در فصل زمستان ؛ یعنی ، اواسط دی ماه و اوایل بهمن منطقه را دیدنی و همچون صحرای ختن خوشبو می ساخت ولی این ثروت های طبیعی نیز به دلیل هجوم بی رویه  و کندن پیازهای آن می توان گفت در شرف نابودی است.

تاریخ شهر:
شهر وحدتیه که از سال 1379به بعد و بر اساس مصوبه ی هیئت وزیران عنوان شهر یافت یکی از دهستان های کهن بخش سعدآباد می باشد که از دو روستای همجوار به نام های " مزارعی"  و " بی براء " شکل گرفته است.
" مزارعی "که از نظر لغوی به معنی محل کشت و زراعت ،روستایی قدیمی است که گمان می رود بین 500 تا 700سال قبل در محل کنونی به وجود آمده است که خود از چند روستای دیگری که هر کدام نامشان در فامیل ها و اقوام تشکیل دهنده ی  شهر کنونی به نام های " بابااحمدی " یا به زبان محلی " بواحمد " " مزارعی " و ... هنوز زنده است ( نام این روستاها درمیان نخلستان های شرق وحدتیه اکنون بر روی قسمت هایی از زمین ها و باغ ها حفظ می شود) و آثار قبرستان و یا مسجد آنها ( مربوط  به دوره ی اسلامی ) به نام های « مسجد کهنه » یا «پیر بواحمد » هنوز بر قرار است البته  گمانی دیگر در معنی « مزیری یا مزاری »  مطرح می شود که  این نام می تواند از ریشه ی زایر و زیارت هم باشد یعنی محل مقدس و زیارتگاه . به ویژه که  محل اولیه شکل گیری این روستا – چنانکه گفته شد - در حدود چهار کیلومتری شرق وحدتیه ی کنونی و در میان نخلستان باقی مانده ای دارد که شامل یک قبرستان متروک و زیارتگاهی است که قبر « شیخ با با  احمد» یا به گویش محلی « بُوَحمِه » ( جد بزرگ طایفه بابا احمدی ، یکی از طوایف بزرگ شهر وحدتیه ) یادگار آن است و یا بخش بزرگی از تشکیل دهندگان اولیه ی این روستا سادات مزیری یا زیارتی بوده اند که مورد زیارت و و اسطه ی اجابت دعا و رفع بلایا و حوایج واقع می شده اند . پس می تواند این واژه« مزیری» به معنی زیارتگاه برای دیگر روستا ها و ساکنانش بوده باشد . مثل نام روستای « قلعه خشتی » که به احترام قبر علاالدین منصور از نوادگان امام موسی کاظم (ع)  از دوره عباسیان به این سو نام قدیم این روستای باستانی در جنوب غربی و حدود شانزده کیلومتری برازجان از « قلعه خشتی » به زیارت تغییر یافت زیرا مزار آن بزرگوار میعاد گاه دوستداران اهل بیت (ع) شد و تیره ای از سادات جلیل القدر وحدتیه نیز از بستگان و ذرّیه ی آن امام زاده می باشند که به سادات زیارتی منسوبند و چه بسا که نام مزیری برگرفته از زیارتگاه قبر آن شیخ بزرگ ( بوحمه ) یا این سادات جلیله باشد .
بَی براء :  بَی + به + راه ،  « بَی »  می تواند به معنی موریانه باشد و به همراه دوبخش دیگر به معنی زیادی و بَی خیز بودن زمین این ناحیه باشد ؛ که همین طور هم هست یعنی موریانه و بَی در این ناحیه فراوان است. البته بی ورا یا بین راه هم گفته شده چون در بین راه و اتصال محال دیگر بوده است .  نام بخش دیگری از شهر کنونی وحدتیه است  که  آثار جابجایی و دامن کشیدن این روستااز نخلستان به دشت و همجوار شدن با مزارعی به وضوح پیداست . البته این روستا  در سه چهار کیلومتری گوشه ی شمال شرقی شهر کنونی بوده که آثاری مانند مقبره ی پیر این دیار یعنی « بابا سید علوی »و قبرستان کهنه ی بی براء در آن حوالی شاهد حضور قبلی در آن محل و سپس بخشی به نام " بی براء کهنه " و دوباره انتقال به محل کنونی و سرانجام همجوار شدن بی براء و مزارعی  دو محل با وجوه مشترکات قومی ، فرهنگی ، دینی و مذهبی  دربسیاری موارد  و از سویی تفاوت در آداب و سلیقه و چیز های دیگر مشهود است.
در دوره ی ارباب و رعیتی که تا اوایل سلسله ی پهلوی در جامعه ی ایران بویژه حوزه ی اقتصادی و ملک و ضیاع حاکم بود ؛ تفاوت چشمگیری بین دو محل بر قرار بوده است به عنوان مثال بی براء جزء بلوک زیرراه و طبق تقسیم ملوک الطوایفی زیر نفوذ خان و مالک این منطقه بوده و بهره ی مالکانه  به آن بلوک مسترد می شده و نمایندگی خان نشین از بلوک زیراه داشته است ( آخرین آن رستم خان شبانکاره )  ولی مزارعی و دیگر روستاهای توابع آن یعنی پارودخانه ( روستاهای شول ، سیامنصور علیا و سفلی ، جره های علیا ، وسطی ، سفلی و کانسرخ ) از توابع بلوک خشت و کمارج و خانشین آن منطقه بوده است ( آخرین خان ، عبدالله خان کشکولی )  که  کدخدای این منطقه را خان عشایر کشکولی که خشت و کمارج نیز از ضیاع و املاک او بوده تعیین می کرد و بهره ی مالکانه از باغ ها و مزارع و مراتع این منطقه به آن خان و دست نشاندگانش تعلق داشت تا اینکه در قدرت نمایی رضاخان و سرکوب خان ها و کدخداهای محلی و یکپارچه سازی همه ی مناطق و فرمان « تخته قاپو» از سوی حکومت مرکزی این رسم نیز برافتاد و هر دو محل ارتباط و همگونی بیشتری یافتند اما آثار این تفاوت دیدگاه ها و به کارگیری اندیشه و عادت هنوز گاه گاهی در بعضی موارد بروز می کند.

 مسایل مردم شناختی و جامعه شناختی:
شهر وحدتیه طبق  سرشماری 1385 بالغ بر 11 هزار نفر جمعیت داشته است. ولی جمعیت فعلی آن ( مهر 1391) با لغ بر 16 هزار نفر تخمین زده می شود ، این جمعیت که بر روی هرم سنی در ردیف های سن پایین گسترده است جمعیتی جوان و فعال محسوب می شود ، این شهر که هم مهاجر پذیر و هم مهاجر فرست است اما مهاجر فرستی آن آهنگی بسیار کند دارد و بیشتر شامل قشر فعالی می شود که در پی کسب و کار و مشاغلی که در سطح شهر خود یافت نمی شود مجبور به این مهاجرت می شوند مثل تجارت و بازرگانی در سطح کلان ، تدریس و تحصیل در دانشگاه ها و طبابت و پزشکی در سطح تخصصی و فوق تخصص است زیرا از فرزندان این دیار چیزی حدود 50 الی 60 نفر دکترای تخصصی و بالغ بر 100 نفر فوق لیسانس در رشته های مختلف و 16 نفر پزشک متخصص و نزدیک به 20 نفر پزشک عمومی و یا دانشجوی پزشکی در سال های آخر تحصیل هستند که باید دور از شهر و دیار خود زندگی و کسب داشته باشند.
اما مهاجر پذیری این محل سابقه ای به قدمت خود محل دارد و بسیاری از طوایف بزرگ که اکنون بومی این محل محسوب می سوند از پانصد تا هزار سال پیش ( استناد به سخنان معمّرین به نقل از آبا و اجداد ، سینه به سینه )  از مناطق دیگر به این منطقه کوچ کرده و به مرور ساکن شده اند ( این موضوع خاص این محل نیست بلکه بیش از نیمی از جمعیت ایران در هزاره ی اول ودوم و سده های گذشته متکی به زندگی شبانی بوده و در پی احشام و گله و رمه ی خود جهت یافتن چراگاه از منطقه ای به منطقه ی دیگر روان بوده و گاهی جنگ ها و زد و خورد بر سر چراگاه و آب و گدار مسیر ها را تعویض و بدون تکرار می ساخت و یا پیروزی بر قشری دیگر که وابسته به آب و زمین بودند ماندگاری و تغییر شکل زندگی از عشیره ای به مالک و رعیتی را در محلی ، به دنبال داشت ) در این محل طوایفی مانند « خواجه ها » ( اسماعیلی ، کشاورز ، پاسالارو... ) از بزرگان باقی مانده از دوره ی زندیه که از منطقه ی کهگیلویه و جنوب فارسی صدها سال پیش به این منطقه کوچ کرده و در وحدتیه ، شول ، خشت و دیگر مناطق ساکن هستند ، طایفه ی کاوسی و بارگاهی از کردهای زنگنه که در جنوب ساکن اند و صدها سال پیش از سوی حاکمان به منطقه ی فارس و فیروز آباد سپس شبانکاره و قسمت هایی از جنوب و استان بوشهر کوچانده شده و قسمتی هم اکنون ساکن وحدتیه و یکی از طوایف بزرگ این شهر است . سادات که اعقاب و اولاد جلیله از ائمه (ع) هستند . « بنوی » مهاجر از روستاهای « بناف» و « دهلی » از منطقه ی کمارج و کازرون و دیگر اقوام در این شهر که « ی » نسبت را باخود دارند ؛ مانند ، کازرونی ، دوانی ، و .... البته امروزه همه ی ساکنان در این شهر و روستاهای اطراف به شکلی وابسته و همراه همین سه چهار طایفه ی بزرگ است و اکنون پس از صدها سال زندگی در کنار هم وابستگی های نسبی و سببی بین آن ها به وجود آمده است. در 50 سال اخیر مهاجرت  از روستا های همجوار آهنگ تندتری گرفت ( 40 الی 60 در صد )  کسانی که از منطقه پارودخانه و یا روستاهای شرق بخش شبانکاره  ( پایین دست سد رییس علی ) که در سال های گذشته به این شهر مهاجرت کرده تا خانواده هایشان در آسایش و آرامش بهتری زندگی و احیاناً تحصیل و کار داشته باشند .( منطقه ی پایین سد اکنون به قطبی کشاورزی در کشت صیفی ،  شتوی ، ربیعی و خریفی ، حبوبا ت ، غلات و بنشن تبدیل شده و حتی صادرات خارج از کشور نیز دارد و شاید موجب مهاجرت دوباره ی بخشی از ساکنان وحدتیه به دیار آبا و اجداد خود بشود )

زبان ، گویش و آداب و رسوم :
زبان مردم این شهر فارسی با گویش دشتستانی است  ( که شاخه ای از گویش لری منطقه ی فارس محسوب می شود )که آمیخته ای از لغات و واژگان لری نیز به دلیل همجواری با بخش خشت و کمارنج و منطقه نورآباد ممسنی دارد . مردم در زمینه ی تولد ، ازدواج ، طلاق ، وفات مراسم و آدابی شبیه دیگر نقاط کشور پهناور ایران دارند . با وجود اینکه گاهی سلیقه ها و نوآوری هایی نیز کم و بیش پیدا می شود آنهم برای راحتی و آسایش عمومی که لازم به ذکر نیست.
در سطح شهر و روستاهای اطراف اعیاد و جشن های باستانی شناخته شده است . مثلا غالب مردم ، جشن نوروز و مهرگان و چهارشنبه سوری را از میان چهار جشن بزرگ طول سال یعنی جشن نوروز ، جشن تیرگان ( آب ریزان ) ، جشن مهرگان ( جشن ملی پیروزی فریدون بر ضحاک ماردوش ) جشن سده ( پیروزی بر سرمای زمستان ) و جشن دوری از آتش ( چهارشنبه سوری ) را می شناسند ولی به طور مشخص فقط جشن نوروز آنهم به صورت دید و بازدید ( عید مبارکی ) و سر زدن به اقوام و فامیل برگزار می شود و جشن های دیگری به طور مشخص برگزار نمی شود ولی چند سالی است که جوانان شب چهارشنبه سوری را با روشن کردن آتش در معابر و شادی و ابراز خوشحالی برپا میدارند که متاسفانه ازدحام و شلوغی گاهی ترقه بازی و خطرات پرتاب ترقه و فشفشه به سر و سوی یکدیگر و عابرین و گاهی هم مسافرین ( چون این شهر در مسیر فارس – به گناوه و دیلم و خوزستان واقع شده ) وضعیت بسیار بدی را رقم می زند که دیگر نمی توان نام آن را جشن وشادی گذاشت بلکه نوعی مردم آزاری می شود که عدمش به زجود و امید است با رشد فرهنگ و معرفت در میان جوانان این آداب ختم به خیر شود.
از اعیاد مذهبی و موالید می توان به عید قربان اشاره کرده که در این محل به صورت قربانی به یاد اموات و تقسیم گوشت آن برپا  می گردد و همچنین عید فطر با دید و بازدید و رفتن به خانه ی همدیگر پس از نماز عید فطر و میلاد امام زمان ( عج ) در نیمه ی شعبان و میلاد پیامبر اسلام و امام علی (ع) و جمع شدن خانواده ها دور همدیگر و خوردن شربت و شیرینی اشاره  کرد.
مراسم سوگوار  دهه ی اول محرم به یاد مظلومیت و شهادت امام حسین (ع ) و دیگر شهدای کربلا و و اربیعین حسین (ع ) تا پایان ماه صفر برای شهادت امام حسن (ع ) و رحلت پیامبر اعظم (ص ) و شهادت امام رضا (ع ) در این شهر و دیار مانند دیگر بلاد شیعه عزاداری و سینه زنی و تعزیه برپا می شود .
ورزش و تفریح در این شهر عمومی و رسمی نیست با وجود سالن های ورزشی و میادین طبیعی مانند کوه و دشت به ویژه در فصل زمستان و بهار که هوا بسیار مناسب است ولی همه ی خانواده ها و افراد گرایش به ورزش ندارند . البته  کسانی که وسیله سفر مانند ماشین و موتور سیکلت دارند جمعه ها و روزهای تعطیل به مزارع و دامنه ی کوه و یا نخلستان های جنوب شرق شهر می روند و چند ساعتی را در دامان طبیعت به تفریح و شادی می پردازند.
 در میان مردم این شهر یک سری غذاها و شیرینی های سنتی مانند انواع آش ها ، شیرینی هایی که پایه ی اصلی آن خرما و روغن محلی است مثل انواع حلوا و رنگینک مرسوم است و انواع نان های محلی  طبخ می شود یک نوع نان محلی به نام گرده از خمیر آرد گندم تخمیر شده با پخت در روغن از جمله نان های تفننی مردم در زمستان است.
انواع آجیل ها از دانه های روغنی مثل بادام کوهی ، پسته ، تخم کدو و هندوانه با مخلوطی از شیرینی ها و گندم و برنج بو داده برای پذیرایی های شبانه ی زمستان و اعیاد ملی و مذهبی  که احیانا در زمستان واقع شوند ، ساخته و در پذیرایی از مهمان و یا افراد خانواده مورد استفاده قرار می گیرد .
لباس سنتی و محلی که تا 50 سال پیش در این شهر و روستاهای اطراف مرسوم بود مثل دیگر نقاط ایران برچیده شد امروزه همه ی مردم به طور یکسان و یک شکل لباس معمول که ریشه در مد ها و سلیقه های اروپاییان دارد می پوشند ولی تا چندی پیش مردان غالب قبا می پوشیدند ، شال به کمر می بستند و کلاه نمدی سر می گذاشتند و اعیان و پیرها بر روی قبا چوخا یا عبا می انداختند و دستار به سر می پیچیدند و زنان شلیته می پوشیدند و پیراهن بلند چاک دار با رنگ ها و طرح های متنوع به تن کرده و بر سر خود چارقد  می بستند  .  زن ها ی پیر و پا به سن ها مینار به سر می کشیدند و دستمال ابریشمی به سر میبستند و پیر زنان و یا زنهای کامل چادر به سر از خانه بیرون می آمدند اما  دختران و زن های جوان با همان پیراهن بلند که بر روی شلیته ( شلوار فراخ ) می پوشیدند و با رنگ های شاد در معابر آمد و رفت می کردند که هم با حجاب بودند و هم برازنده.
از موسیقی های سنتی در این شهر و روستاهای اطراف هنوز صدا ی نی پیشه ( نی لبک ) چوپانان و نی هفت بند ( نی عارفانه ) به گوش می رسد . شب نشینی های دور و دیر که بر جالیزها و چاه آب ها تشکیل می شد و یا شب نشینی در منازل که تابستان ها بر پشت بامها و زمستان ها در کومه های به نام " تش چاله ای " جوانان دور هم جمع می شدند آنان که صدای خوبی داشتند فایز ( شروه ) می خواندند و یک نفر هم که می توانست نی هفت بند  بنوازد با نوای سوز « نی  » همراهی می کرد و اگر در محفل و مجلس با سوادانی هم بودند که غالب اوقات هم بود به شاه نامه خوانی می پرداختند  که  همراهی شاه نامه و نی بسیار شنیدنی بود ولی صد حیف که جعبه جادویی به نام  « تلویزیون »  با برنامه های تو خالی و بی سر و ته همه ی این آداب و فرهنگ را از مردم گرفت و چیزی شایسته و در خور هم جایگزین نکرد.
در جشن های عروسی و اعیاد مذهبی " نی انبان " هم با رقص و آواز همراه می شد که رقص های دسته جمعی با سرودها و شعرهای محلی شنیدنی بود ولی کم کم نی انبان ( این ساز سنتی و بومی ) جای خود را به موسیقی پاپ ، راک ، جاز و شکل های خطرناک دیگر با اراجیفی که در زبان افراد مست و لایعقل گوش مردم را می خراشد ،  داد و به تاریخ پیوست.

تعلیم و تربیت و فرهنگ:
شهر وحدتیه یکی از شهرهای فرهنگ پرور شهرستان دشتستان ، استان بوشهر است که قبل از تأسیس مدرسه به سبک جدید دارای چند مکتب خانه و آموزشگاه قرآن و سنت بوده است که نام آخوندهای این مراکز آموزشی و حلقه های درس در میان معمرین هنوز برسر زبان است مانند آخوند جعفر ، آخوند محمد تقی و دوران نزدیک به اوایل انقلاب و نیم قرن پیش کسانی مانند آخوند رضا وشخصی به نام « آموزگار» ملا مکتبی داشته اند و در مکتب خانه ی آنها تا سطح خواندن و نوشتن و محاسبات چهار عمل اصلی و گاهی مشق خط و نوشتار آموزش داده می شد.از سال 1337 با تأسیس دبستان «کاووسی مزارعی» این محل به شیوه ی جدید مدرسه داشته است و سال 1355 مدرسه ی راه نمایی «خیام مزارعی »و با پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی دبیرستان« امیرکبیر» در سل 1358 در این محل تأسیس شد.
 اکنون در آموزشگاه های این شهر به نام های : دبیرستان امیرکبیر در رشته های نظری ( پسرانه ) دبیرستان فاطمه ی زهرا ( س ) در رشته های نظری ( دخترانه )  ،هنرستان فنی و حرفه ای علاقمندان ( پسرانه ) ، هنرستان کارودانش امام خمینی ( پسرانه )، هنرستان کارودانش « فرزانه »( دخترانه)  و مدارس راه نمایی خیام ( پسرانه ) ، شهید احمدی ( پسرانه ) خدیجه کبری ( دخترانه ) حضرت معصومه ( دخترانه ) و توحید ( پسرانه ) و دبستان های طالقانی، 17 شهریور، شهید حمزه ( پسرانه ) اوحدی ، هشتم شهریور ، آسیه  (دخترانه) بیش از هزار و پانصد نفر دانش آموزان به تحصیل می پردازند .
همچنین در این شهر چندین مهد کودک و مرکز آمادگی به تربیت کودکان پیش دبستانی مشغولند
 این محل با وجودی که سالانه حدود 100 نفر فارغ التحصیل از دوره ی متوسطه و آماده ی تحصیلات دانشگاهی دارد ولی از مراکز آموزش عالی بی بهره است البته سالانه 70 الی 80 نفر برای ادامه ی تحصیل راهی دانشگاه های سراسر کشور می شوند و نزدیک به همین حدود نیز فارغ التحصیل دانشگاهی در مقاطع لیسانس دارد که چند درصد آن برای ادامه ی تحصیل به مقاطع فوق لیسانس و یا از فوق لیسانس به دکترا و مقاطع بالاتر می روند. در صفحات قبل به آمار تقریبی فارغ التحصیلان و متخصصان پزشکی و غیر پزشکی این محل اشاره شده است.

آثار تاریخی :
در نزدیکی این محل آثار تاریخی مربوط به دوران پیش از اسلام و حتی جلوتر از دوره ی ساسانی یافت می شود که  می توان به باقی مانده سد " گرگر " و تونل آب رسانی به دشت و جدول و شبکه ی آبرسانی به نام " غرّون" اشاره کرد که در شمال روستای باستانی " صبا / سبا " آب رودخانه ی شاهپور را به دشت مزارعی یعنی حد فاصل روستای " صبا / سبا " تا شهر کنونی  وحدتیه  می آورده و در کشت غلات و احیانا پنبه و صیفی مورد استفاده قرار می گرفته است . همچنین به " طل خندق " در شمال شرق شهر وحدتیه که باقی مانده قلعه ای خاکی و فروریخته است و رشته قنات هایی که آب رودخانه ی دالکی را در دشت مزارعی و یا دشت دالکی در شرق مزارعی تا روستای باستانی درودگاه و شهر کنونی سعدآباد توزیع می کرده است از جمله آثار باستانی پیش از اسلام در این محل است.

اماکن مذهبی :
در دل شهر وحدتیه مکانی به نام " قدمگاه " وجود دارد که زیارتگاهی کوچک و مورد احترام اهالی است دیگر اماکن " آقانور " و " بی بی حور" است که طبق تذکره ی امام زادگان می گویند مقبره ی برادر و خواهر امام رضا (ع) هستند ؛ که در نزدیکی روستای " سیاه منصور سفلی " زیارتگاه و محل تفریح مردم محل و با قرار گرفتن در ساحل رودخانه فصل بهار محلی زیبا و دلپذیر است . دیگری مقبره ی " بابا سیلوی " ، یعنی بابا  سید علوی و مقبره ی "بواحمد " یعنی بابااحمدی ، پیران دو طایفه ی علوی ها و بابا احمدی ها سید و شیخ بزرگ دو محل در گذشته است که زیارتگاه مریدان و نوادگان و نتیجگان آنها و دیگر اهل محل است.
از نمادهای فرهنگی در این محل ( کانون پرورش فکری کودکان ) و " کتابخانه ی عمومی " با چند هزار جلد کتاب مربوط به پس از انقلاب اسلامی و فرهنگ روستایی و کتابخانه ی آن مربوط به قبل از انقلاب فعالیت دارند.

 بهداشت و درمان:
این محل دارای دوخانه ی بهداشت فعال و یک مرکز درمانی به نام مرکز درمانی شهید سید حسین مزارعی است که شبانه روزی مشغول خدمت و سرویس دهی به اهالی است و همیشه دو پزشک عمومی یکی زن و یکی مرد که بیشتر اوقات از فرزندان خود این مردم هستند به درمان همشهریان مشغولند همان طور که اشاره شد تعداد فارغ التحصیلان پزشکی و متخصص در رشته های مختلف در این محل 30 الی 40 نفر است که در دیگر شهرستان ها و شهرهای کشور و  پایتخت و حتی خارج از کشور به طبابت مشغولند.

 مراکز آیینی و دینی ، مساجد، امام زاده ها و آثار تاریخی:
مراسم مذهبی سوگواری ده ی عاشوری و دهه ی آخر ماه صفر در این شهر با شکوه و جدیت برگزار می شود در این محل سه حسینیه به نام های حسینیه اعظم ، حسینیه سید الشهدا( ع ) و حسینیه ی ابوالفضل ( ع ) با ظرفیت هر کدام حدود 5 الی 6 هزار نفر با امکانات و تجهیزات برقی و گرماده و خشک کننده آماده ی پذیرایی و برگزاری مراسم گوناگون مذهبی و آیینی اعم از سوگواری ، مراسم فاتحه و ختم برای اموات از اهل محل و همچنین 7 مسجد بزرگ و مجهز برای برگزاری نماز جماعت و دیگر آیین ها در محل وجود دارد این مساجد که بنای همه ی آنها نوساز و با مصالح و مواد مقاوم ساخته شده  است ؛ برخی سابقه ی چند  صد ساله از نظر نام و محل قبلی دارند مانند مسجد ولی عصر ، مسجد امام جعفر صادق که از قدیمی ترین مساجد این محل است که هرکدام بیش از دویست الی سی صد سال سابقه دارند ( بنا بر سابقه ی جابجایی چندین باره ی محل ).

 دانشمندان و شاعران و نام آوران:
متأسفانه اثر مکتوب و قابل اشاره در مورد بزرگان و نام آوران گذشته تدوین نشده است ولی در این دیار بزرگان و شیوخی در سده های گذشته می زیسته اند که اگرچه آثار مکتوبی به یادگار نگذاشته اند ولی نقل قول ها و اعمالی مؤثر از آنان به ویر است مانند « سید حسین مجتهد » دارای درجه ی اجتهاد در فقه ، و یا اشخاصی اهل علم و سواد در جریان انقلاب مشروطیت و رهبری دینی و سیاسی در جریان های منتهی به انقلاب اسلامی مانند « مرحوم حاج حسن کشاورز » که یکی از آگاهان سیاسی و رهبران مذهبی بودند که با بسیاری از علمای طراز اول در جریان ها و دسته بندی های سیاسی – مذهبی  دهه های چهل و پنجاه در ارتباط بودند و به قم و تهران رفت و آمد داشتند و اهل مطالعه و کتاب و راه نمایان مردم و تکیه گاه روحانیون و مبلغان مذهبی مهاجر و محلی درقبل از انقلاب و بعد از انقلاب محسوب می شدند و تا سال های اخیر که پیر و از نظر جسمی کم توان شده ولی باز هم به ارشاد و راه نمایی می پرداختند و کتابخانه ای با چندین جلد کتاب ارزشمند دینی و ادبی داشتند که بر طرف کننده ی بسیاری از نیازهای مراجعین بود و  محبوبیتی ویژه در میان اهالی در حل و فصل امور داشته و دارند ایشان دو سال پیش به دیار باقی شتافتند ( روانش شاد) همچنین شخصی به نام علی کاووسی ( قاید علی ) اهل ادب و فرهنگ که دارای ذوق شعری نیز بود و ابیات شعری پراکنده از ایشان به یاد گار است و علاقه ای خاص به شاه نامه و فرهنگ پارسی داشتند و در جهت رشد فرهنگ و دانش از جمله تأسیس مدرسه و مراکز فرهنگی  تلاش بسیار داشتند و در حل و فصل امور نیز مؤثر بودند ایشان نیز به رحمت ایزدی رفته اند . فردی دیگر که پیوند دهنده ی مکاتب قدیم و مدرسه به شیوه ی نوین است ؛ یعنی ، محمد علی علیپور ( مشهور به آموزگار ) نیز یکی از پیشکسوتان تعلیم و تربیت در این دیار است که مردم بیشتر او را در جریان های سال 56 و 57 و پیروزی انقلاب اسلامی به خاطر می آورند و چون از پدر ایشان به نام « عمو کربلایی » بانی حسینیه ی سید شهدا بوده اند تا خود ایشان و منزلشان در جوار حسینیه در روزهاو ماه های منتهی به پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی میعادگاه جوانان و دوست داران انقلاب بود ه و تا کنون نیز خاطرات شیرینی از آن روز ها با دیدار ایشان در اذهان نقش می بندد ( خدایش به سلامت دارد ) از رهبران و آگاهان و با سوادان دهه ی پنجاه که در واقع اولین معلمان و متخصصان علم و دانش و گردانندگان جامعه ی فرهنگی و سفیران انقلاب به این منطقه نیز بودند می توان از « مهندس محمد قلعه گلابی » ، « سید حسن شجاع » ، « دکتر سید مجید شجاع » ، « حاج شیخ علی صداقت » ، « سید قاسم موسوی » ، «حاج سید حسین مزارعی » ، « اکبر بابا احمدی »  « محمد رضا فقیه السلام »، « محمد جعفر کشاورز»  ، « حاج حسن هاشم پور » وبسیاری از کسانی که اکنون به یاد ندارم و از آنان پوزش می طلبم  که از شهرهای دیگر به ویژه تهران با کوله باری از پیام انقلاب و رهبر کبیر انقلاب حضر امام خمینی (ره ) و دیگر بزرگان به محل می آمدند و در روشنگری اذهان سهم عمده دارند می توان نام برد  . ( خداوند همه را به سلامت دارد)
در زمینه ی شعر و شاعری در خانواده ی مزارعی ،از سادات این محل ، به سید علی مزارعی و سید عدنان مزارعی که شاعرانی با آثار مکتوب و از کسانی هستند که اگرچه خود زاده ی این محل نیستند و در شیراز متولد و  بزرگ شده اند  ؛اما جدّ و تَبارآنها از این دیار بوده است می توان نام برد.
ازدیگر شاعران و نویسندگان که پس از انقلاب اسلامی در مراسم و مناسبت ها به شعرگویی و شعرخوانی در این محل می پردازند می توان از سید حسن شجاع ، عباسقلی باقرزاده ، سید عدنان مزارعی ، علی حسین جعفری ، حسین جعفری ، گودرز رحیمی ، فریبا محمدیان ، کبری زال ، غلامرضا زال  و... نام برد همچنین مرحوم ملا احمد غلامی ( منصوری ) که حدود 30 سال پیش در این محل می زیست از سالخورد گانی بود که اشعاری در رثای شهیدان کربلا و دیگر بزرگان دین از او به یادگار مانده است.

آثار تمدن  و فرهنگ در منطقه ی وحدتیه
کتاب و منبعی مستند و مکتوب در شناخت دقیق و علمی  در مورد فرهنگ  ، تمدن و علم در منقطه وجود ندارد ، اما آثار به جای مانده از تمدن های پیشین در جای جای این منطقه به چشم می خورد .اگرچه باز هم باید گفت که تاریخ دقیق هر کدام از این آثار و تقدّم و تاخّر هر کدام نیز مستلزم بررسی دقیق علمی و باستان شناختی  است.
نگارنده برخی از این آثار را در سال های گذشته به صورت پراکنده در نوشتارهایی تحت عناوینی همچون " سدگرگر " ، " سکو وصبا در گذر تاریخ " ، " گرز و گوپال " ،" طل خندق یا خورنق " و ... بر اساس گمان و برداشت شخصی و پژوهش میدانی و مشاهده و یادداشت برداری معرفی کرده ام ولی شناسایی دقیق این آثار و شواهد نیازمند خاک برداری  ، بررسی و شناسایی به روش علمی و شیوه ی اصولی است .
قصد ندارم مطالب گفته شده در نوشته های قبل را در این جا تکرار کنم و خوانندگان محترم را به مقالات چاپ شده در هفته نامه ی وزین اتحاد جنوب و سایت این هفته نامه جهت خواندن آن مطالب ارجاع می دهم.
اما چیزی که لازم به ذکر است هوشیاری ، زیرکی ، اندیشمندی ، ابتکار ، خلاقیت ، حس تعاون ، همدردی ، پیشی جویی و ... در مردمانی سخت کوش و پرتلاش است که بر باقی مانده ی تمدنی عظیم و ناشناخته زندگی می کنند.
دلیل این مدعا پیشتازی این مردم و منطقه است که در همه ی زمینه های علم  ، ایمان ، اقتصاد ، ایثار و فداکاری پیش رو هستند  ؛ طبیعی است که به قول خداوندگار سخن " هرجا که گل است ، خار است و با خمر خمار ست و بر سر گنج مار است و آنجا که دّر شاهوارست نهنگ مردم خوارست " (جدال سعدی با مدعی)
انتظار نداشته باشیم که مردمان یک شهر یا روستا همه عالم باشند . روشن است که در محلی به 20 هزار نفر جمعیت و با تاریخی به فراخنای زما ن  ،  کشمش و تنش های بر سر موضوعات عدیده بروز می کند و چه کسی می تواند ادعا کند که دهی از دهات و یا شهری از بلاد مسئله و مشکلی نداشته باشد ؟ مهم این است که  حاد ترین مسئله و مشکل  به دست خود همین مردم ( بزرگان ، سران قوم و جوانان برومند این دیار ) با مهربانی ، گذشت و سعه ی صدر و وسعت دید ، حل و فصل و ختم به خیر می گردد.
دیار ما که نامی بس بی مسمی را یدک می کشد  خلاف  این نام که خود تنش زا و پرسش برانگیز است که چرا وحدتیه ؟  وحدت بر سر چه ؟ کدام اختلاف ؟ و همین باعث می شود که باید از اول دومحل بودن و ... را برای پرسشگر شرح کرد  در واقع  این دیار کانون دوستی و مهمان نوازی و سرچشمه ی مهربانی  ومحبت است و آیا کسی می تواند ادعا کند که در شهر و دیاری دیگر اختلاف و تفاوت سلیقه پیش نیامده و یا نمی آید ؟  گذشت و فداکاری دراین دیار انصافا بیش از اقوام دیگردیده شده و در این زمینه هم پیشگامی خود را به اثبات رسانده و در آینده دوستی و همدلی بیشتری نشان خواهند داد.
در زمینه ی ایثار و فداکاری معیار و عیار خالص و پاک این دیار بیش از 55 شهید والامقام  ، جوانان برومندی است که از جان شیرین خود گذشتند و به عالم جانان پیوستند.
در زمینه علوم دینی و دروس حوزوی بیش از 55 عالم و روحانی از این دیار برای کسب علوم دینی بار سفر بسته و بعضی به درجه ی اجتهاد نیز نایل شده اند.
در زمینه علم و تکنولوژی بیش از 55 دانشی مرد است که در تخصص های مختلف پزشکی ، فیزیک ، شیمی ، ریاضی ، فنی و... مدرک دکتری کسب کرده اند.
در زمینه ادب و فرهنگ بیش از 55 دانش آموخته و صاحب تالیف و ترجمه و مقاله و نظریه از این خطه برخاسته اند.
همانطور که در سطرهای پیشین  بیان شد این دیار از سال 1337 دبستان دولتی داشته است و شخصی به نام  «حیدر مزارعی نژاد » مشهور به « کوسی » که کد خدای محل بود به کمک دیگر مردم این دیار، سرشناسان و سران همه ی اقوام و فامیل های محل ساختمانی با چهار اتاق به صورت قرینه و هم عرض با کریدری در میان آنها با خشت خام ساختند که تمام اهالی در ساختن آن از خشت خام گرفته تا افراشتن بام همکاری می کردند و سپس درخواستی به اداره ی فرهنگ  برازجان دادند و و موافقت لازم کسب شد و از مهر ماه 1337 این مدرسه  آغاز به کار کرد ؛ گرچه  از قبل مدارس علوم دینی ( مکتب خانه ها ) در این دیار در آموزش قرآن و آداب شرعی و مختصری هم خواندن و نوشتن و علم حساب  فعال بودند . این مدرسه بنا به قدردانی از آقای حیدرمزارعی نژاد که در احداث مدرسه بیشترین تلاش را مبذول داشته بود « دبستان کاووسی مزارعی » نام گرفت و این نام بر اولین دبستان این محل باقی بود و پس از انقلاب شکوهمند اسلامی به « دبستان طالقانی » تغییر یافت.
دست آورد این دبستان ویکی از نتایج آن اقدام ارزشمند اهالی ، امروزه جامعه ی فرهنگی وحدتیه را تشکیل می دهد که بیش از 250 معلم بومی با مدرک تحصیلی  لیسانس و بالاتر زاده ی این دیار به  دانش آموزان مقاطع مختلف در دبستان ها و دبیرستان ها و هنرستان های این شهر و روستاهای همجوار به تدریس مشغول هستند.
نگارنده که خود زاده ی این دیار هستم و بیش از 50 بهار را به خوبی  در خاطر می آورم  بارها دیده ام که در موقعیت و مناسبت های بسیاری چه پیش از انقلاب اسلامی و چه پس از پیروزی انقلاب اسلامی غالب خانواده ها از تمامی فامیل ها ی مختلف این محل گرد هم جمع شده و بدون هیچ اختلاف وکدورتی همه با هم در شادمانی شرکت کرده و یا در بلا و مصیبتی  با هم اشک ریخته که در دیگر شهرها و روستاها نه این که  دیده نمی شود ؛ بلکه در بین مردم وحدتیه چشمگیرتر است  زیرا وقتی پیوندهای نسبی مردم وحدتیه را می جویی و فامیل ها را رصد می کنی به جرات می توان گفت:
« وحدتیه یک خانواده ی بزرگ است»
 خواننده ی محترم : نوشتن این سطور نه از روی خودبینی و خودشیفتگی  و تعصب ویا غرور است بلکه از روی درد به بیان گوشه ای از واقعیت پرداخته ام تا خوانندگان بدانند که وحدتیه نیز اگر برتر از جاهای دیگر نیست کمتر هم نیست. اگر آرام تر نیست آشفته تر هم نیست و جواب کسانی است که بدون پژوهش و کسب آگاهی لازم، در مورد شهر و دیاری قضاوت و قیاس بی جا می کنند. شما می توانید مطالبی بی مورد و نامناسب را در سایت هایی مانند « ویکی پدیا» ببینید که هیچ عاقلی و انسانی در مورد یک شهر بیست هزار نفری نباید چنین بنویسد.

در آخر شما را دعوت می کنم به خواندن  سخنی از « آندره ژید » در « مائده های زمینی »

« برای من خواندن این که شن های ساحل ها نرم است کافی نیست : می خواهم پای برهنه ام این نرمی را احساس کند.»
 

حسین جعفری


 منابع و مآ خذ :
1-  هفته نامه ی اتحاد جنوب . شماره  433. سکو و صبا در گذر تاریخ. حسین جعفری 7 اسفند 1385
2-    همان. شماره 568. شهر صبا و سد گرگر. حسین جعفری 18 آبان 1388
3- سایت آموزش و پرورش منطقه ی سعد آباد
4-  ویکی پدیا دانشنامه آزاد

لينک خبر:
https://www.ettehadkhabar.ir/fa/posts/25417