امروز: شنبه 01 ارديبهشت 1403
    طراحی سایت
تاريخ انتشار: 15 آبان 1392 - 21:20
در گفتگوی اختصاصی با اتحاد جنوب:

اتحاد جنوب: سید احمد خلیلی متولد1355، جم. نویسنده ای که در طول دوره محکومیت سپری شده 8 ساله در زندان های بوشهر، اوین و گوهردشت کرج توانست 8 اثر ادبی را بنویسد....

خیلی دوست داشتم همان فردی که بسوی ماشین حامل رئیس جمهورمحبوبمان در فرودگاه بعد از برگشت از آمریکا، لنگه کفشی پرتاب کرد بهتر می بود بجای آن رفتار رادیکالی، شلوار جین...

سید احمد خلیلی متولد1355، جم. نویسنده ای که در طول دوره محکومیت سپری شده 8 ساله در زندان های بوشهر، اوین و گوهردشت کرج توانست 8 اثر ادبی را بنویسد که چهار اثر خیره کننده؛ روزهای تلخ آخر...، پایان هیچ، آدم فروش، برزخ تردید را در همان سال های سخت به چاپ رسانید و اکنون بیش از 30ماه دوری از سرزمین مادری اش در تبعید می گذراند. چراغ قوه بدست، وی را در سر ایران یعنی آذربایجان یافتم و با مصاحبه تلفنی گپ و گفتی با ایشان ترتیب دادم! ظاهراً همان لحظه به کار نوشتن یا مطالعه بود که از من خواست از سؤالات دم دستی بپرهیزم و یکراست بروم سر اصل مطلب! اما کنجکاوی خبرنگاری ام بر آن داشت تا پس از خوش وبشی کوتاه، روحیه کاری او را با شیوۀ متفاوت بسنجم!

 

اتحاد جنوب :چرا تماسم را در این روز تعطیلی با سردی پاسخ دادید اما وقتی مرا شناختید و دریافتید که خبرنگار هستم، آن فضای فکری را تغییر دادید؟
- خب تا حدودی طبیعی است. در ثانی؛ در حال کلنجار رفتن با یک کارکتر بدقلق در یکی از داستانهایم بودم! در اوج منحنی یأس در پس کوچه های زمخت تردید چون آدم های خالی اگزیستانسیالیست نیست انگار قدم می زدم که با دریافت سیگنال های روشن رسالت رسانه ای تان 180 درجه ورق برگشت. پنداری؛ فرجام انتظارات فسیل کننده نیز پایان رسید و با شور و شعف کودکانه همچون صید رهیده از دام، نفس آسوده ای کشیدم و متعجب و متحیر چون هوشینو تومی هیرو-شاعر ژاپنی- که سروده است؛ من از تعجب شاخ در می آورم/ وقتی می بینم که از ابر سیاه/ باران سفید می بارد/...
وپذیرای شما گردیدم!

اتحاد جنوب:شنیده ایم که دوندگی های همسرت در آزادی ات از بند مؤثر واقع شد، آیا چنین است؟!
- آری! در پروسه تکاملی و اکتسابی همه این موفقیت ها مدیون دوندگی های استوار همسر فداکار و با وفایم هستم که با سایش بی امان لنت های دولنگه کفش آهنی اش در راهروهای قدرت، مدبرانه و با وقار نادر مرا در جایگاه آزادی نشاند. بدین روی قضیه مع الفارق رئال تاریخی لئونا در ذهنم جرقه می زند؛ وقتی آریستوژینون را به اتهام قتل هیپارخوس محاکمه می کردند؛ نامزد او را برای افشای اسرار قتل شکنجه کردند ولی او زبان خود را بریدو جلوی پای رئیس دادگاه انداخت تا نشان دهد که علیه نامزد خود حرفی نخواهد زد. مردم به پاس این ایثار، مجسمۀ معروف ماده شیر را برپا کردند. شیری که زبان نداشت و نامزد آریستوژینون را هم لئونا یعنی ماده شیر لقب دادند!

اتحادجنوب:دوست دارم بدانم چرا در زندان دست به قلم بردید و ژانر ادبیات داستانی را برای سبک بیانتان انتخاب کردید و با چه موضوعاتی؟!
- در تکرار ایام عبث آلود و خمودگی شب های دیرپای آن فضای بسته، چشم اندازی بس تلخ در انتظار خویش می دیدم همانا وقتی در زندان حکم 27 سال حبس و تبعید خود را انگشت زدم به یاد مبارز نامی علیه آپارتاید و مخالف تبعیض نژادی در آفریقا افتادم. یعنی نلسون ماندلا! او به خاطر دخالت در فعالیت های مقاومت مسلحانه مخفی، زندانی شد چرا که مبارزه مسلحانه برای ماندلا، آخرین راه چاره بود و ماندلای محکوم به 27 سال حبس در جزیره روبن بود که زندگینامه خود را تحت عنوان˝راه طولانی آزادی˝نوشت. و این جرقه ای بود در ذهنم که چگونه راهی را یابم که فسیل نشوم چرا که به این نتیجه رسیدم باید در راهی بکر اما روشن گام نهم که روندگان کمتری به خود دیده باشد! اگر چه فیزیک و جسمم در محیط ایزولۀ محنت زای زندان قرار داشت اما متافیزیک و اندیشه ام در افق های بسیار دور سیرمی کرد چونان نیلوفر آبی با اکوسیستم منحصر به فردش که ریشه هایش در آب اما برگها و گل هایش بیرون از آب است! البتهComplex  و مجموعه ای از آیتم ها دست به دست هم دادند تا زنجیری مستحکم و ناگسستنی را ببافم که دارای حلقه هایی شامل تزکیه، تهذیب و پالایش نفس و بدون اغراق صرف صدها ساعت مطالعه جنون آمیز بر روی آثار بزرگان و طلایه داران سبک های مختلف جهان بوده بنحوی که در زندان شدم قبله انظار و به یک کتابخوان و کتاب پرست تمام عیار شهره یافتم! با این روند، نوزایی و رنسانس تازه ای در بینش و اندیشه ام حکمفرما شد و بی تردید با استحالۀ فکری، به نگرشی در حوزۀ جهان بینی دست یازیدم که این جامع اندیشی پرسپکتیوگونه بر مبنای ایجاد چشم اندازی کارآمد، نقشه راه را ترسیم نموده و با اتخاذ تصمیمی  آگاهانه، قلم را به عنوان یگانه توتم خویش برگزیدم و با اتکال به استعداد خدادادی از پگاه تا شامگاه با تلاش بی وقفه، مستمر و تحمل ریاضت های جانفرسا، در آغاز راه هرچند آمیخته با محدودیت های زندان بود و بدون حمایت اجتماعی (Social  support) اما در آرامش خود ساخته، محکومی بودم که برای نیل به موفقیت محکوم شدم! این یعنی تزریق آلترنایتیو ذهنی در آن فضای بدخیم! چرا که بیشتر عناصر انتزاعی یا عینی با جایگزینی ضد خود، بار  وجودی و معنایی ملموس پیدا می کنند! مثل تضاد شب و روز و....

اما در جواب شق دوم از این سؤال تان: ادبیات، زبان گویای احساس و آلام بشری نام گرفته است و در زندان نیز فرصت بی منتهای تخیل را داشتم و همین باعث شد تا با پناه بردن به ژانر ادبیات داستانی، منشأ خلق چندین اثر ادبی بگردم که عمدتاً پیش زمینه ای دارد از آسیب ها و نگرانی های اجتماعی  که در آن قرار داریم و زیست می کنیم و تمام همّ خود را بر این اصل استوار گردانیدم تا با همراستایی با سیاست های  کارشناسی شده بهداشت قضایی، جامعه فعلی مان را از این روند نامتوازن و کاریکاتورگونه امروزی نجات یابد و تمام سعی و استعداد ادبی ام را بکار گرفتم تا در نوشته هایم، با نمایان کردن دام هایی که بسان تورهای نامرئی بر پیکره نسل جوان امروز تنیده شده، با قلمی عریان، واژگانی ساده و مفاهیمی عمیق به خوانندۀ محترم انتقال دهم و اگر ریز توفیقی حاصل شده، زهی بخت!

اتحادجنوب:انگیزه های نگارشی شما مشخص شد اما قطعاً بعدها با چاپ کتب تان توقعاتی برایتان پدید آمد. چه توقعی از مسئولان فرهنگی کشور داشتید، آیا برآورده شدند؟
- برای پزدادن ننوشتم که دوربین های متعدد آن زمان شبکه چهار سیما، تصویرم را Long  shut بگیرند و مجری اش بگوید؛ «به برنامه دو قدم مانده به صبح خوش آمدید!» و بدیهی است در اوهام و توهم بالا رفتن از پله های اشتهار کاذب بسر نمی بردم که با چسباندن اتیکت نویسندگی به خود، بدنبال جایگاه و اختصاص صندلی برای جا خوش کردن در کلوپ روشنفکران و نخبگان این عرصه باشم! بلکه به زعم نگاه کارشناسان و منتقدین ادبی کشور که در راستای ایجاد مهندسی کلان فرهنگی این کشور دست به آسیب شناسی زده اند و به این نتیجه نائل آمدند که باغ ادبیات فعلی این مرزوبوم خزان زده، نیاز به غرس نهال های مثمرثمر در آن می باشد تا بتواند در آینده با جهان ادبیات به رقابت بپردازد! همچنین به یاد دارم در اوسط  راه، امیدواری آمد سراغم زیرا رهبر عالیقدر نظام در سخنانی خطاب به مسئولان که وزیر آن وقت فرهنگ و ارشاد اسلامی در دولت نهم نیز حضور داشتند تأکید فرمودند؛ "نخستین مأموریت شما تقویت رمان و حمایت از رمان نویسی است که باید رمان تولید شود تا سینما تکان بخورد، تئاتر تکان بخورد! و انسان جامعۀ ما تکان بخورد!" (روزنامه ایران – یکشنبه 28 بهمن 1386-ش 3864- صفحه 15) آری با این دیدگاه قلم بدست گرفته و به خاطر دلم و توصیه رهبر عزیزم، آنچه را که آموخته ام با اندک نبوغی که در خود سراغ داشتم با اتکال به استعداد خدادادی، بر سینه سپید کاغذ نگاشته تا در حد بضاعت، داشته های فکری ام را آنچه که مقبول نظر افتد، به هم نسلان تشنۀ آموختنم انتقال دهم خود فی نفسه عملی است نیکو وپسندیده!

˝پایان هیچ ˝ را در مذمت HIV مثبت و ایدز نوشتم تا جوانان و مردم کشورم بخوانند و آگاه شوند از خطراتی که اطرافشان پرسه می زند که خود از آن بی خبرند! که ظاهرش فریبنده است و باطنش خسارت بار! که به ذلت می نشاند و جان می گیرد! تا خواهران سرزمینم آنرا بخوانند،عبرت بگیرند و از عوارض اُتواستپ بپرهیزند و سفت و سخت مراقب عفتشان باشند تا خدای ناکرده نلغزند! که گرگهای خون آشام هوس در کمین شان نشسته اند! برادران و هم نسلانم بخوانند، و بدانند روزی اگر پای از جادۀ سلامت و دیانت بیرون نهند چه سخت گریبانشان را خواهد گرفت که بیداد می کند این میهمان ناخوانده بر قربانیان مظلوم و نا آگاهش!

˝برزخ تردید˝ را نوشتم چون باید دینم را به وطنم، به انقلابم و مردمم ادا می کردم! چون در جنگ نبودم و حالا که سال های متمادی از آن گذشته، به گونه ای دیگر باید رشادتها و مجاهدت های پدرانمان را در پیروزی انقلاب و حماسۀ دفاع مقدس به رشته تحریر در می آوردم که در آوردم! که فرم و شاکله اش با مختصات و مؤلفه های پاسداری از سنگرهای سترگ و حصین ایدئولوژی اسلامی – انقلابی و با نگرش اخلاقی، آرمانی و معنا گرایانه استوار گردیده که به تأیید دوست و دشمن و حتی برخی از منتقدین بنام کشور، درامی است نفسگیر، تکان دهنده و پرکشش که یک سرو گردن بالاتر از بعضی رمانهای جنگی است که توانسته است حق مطلب را آنگونه که شایستۀ واژه رشادت و سلحشوری است را برآورده کند!

اثر˝ آدم فروش˝ را از زاویه دید یک جرم شناس و بصورت اپیزودیک و کارشناسی شده که با تم اجتماعی، تصویری از عصبیتی که در جامعه پرتنش فعلی مان هست در قالب دراماتیزه به رشته تحریر در آوردم! و همچنین چند اثر دیگر که امیدوارم مورد پسند و ذائقه فرهنگ و ادب دوستان قرار گیرد. البته اینکه قلم بدست بگیرم و بخاطر دلم و توصیۀ رهبرم، آنچه را که آموخته ام با اندک نبوغی که در خود سراغ داشتم، بر سینه سپید کاغذ بنگارم تا در حد بضاعت، داشته های فکری ام را آنچه که مقبول نظر افتد، به هم نسلان تشنۀ آموختنم انتقال دهم خود فی نفسه عملی است نیکو و پسندیده که خواستۀ عالیترین مقام مملکت در پس زمینه چنین تفکری متجلی است. اینکه در این راه آنقدر تلاش کرده باشم و مرارت کشیده باشم و آسودگی نکشیده باشم و بغض دلتنگیهایم را فرو داده باشم تا جوانه آن در طول سال های سخت زندان در باغ خزان زده ادبیات فعلی کشورم رفته رفته به بار نشیند تا موفق به تألیف چند کتب گردد. البته اگر بشود نامش را موفقیت گذاشت. زیرا همه سرمایه ای که در طول سالهای زندگی ام با تلاش و پشتکار و به سختی اندوخته بودم که تضمینی باشد برای آیندۀ نامعلوم خود و خانواده ام که مثلاً در میانسالی، رفاه و آسایش اندکی به ارمغان آورد به عشق علاقه به ادبیات کشورم، در راه تولید و نشر کتاب هایی که از آن نام بردم به یغما رود! قطعه زمینی که با خون دل، قرض و وام خریداری کرده بودم به امید آنکه سر پناهی باشد برای خود و خانواده ام به ثمن بخس به حراج گذاشتم تا به خیال خام خود کاری کرده باشم کارستان!! که سینما تکان بخورد، تئاتر تکان بخورد، انسان تکان بخورد، وخدا را چه دیدی شایدخودم هم تکانی خوردم! اما نتیجه آن چنان مأیوس کننده از آب در آمد که در همان ابتدای کار، ناامیدی و ذوق مرگی را برایم به ارمغان آورد (آمد به سرم از آنچه می ترسیدم)
آری چنین است، حقیری چون من که روزگاری عشق رومن رولان شدن را در سر می پروراند، نه تنها نتوانست تکانی به سینما و تئاتر کشورش بدهد که خود نیز با وزش طوفان تبعیض و بی عدالتی متولیان فرهنگی، شکست و نهال استعدادش از بیخ و بن کنده شد و از انگیزه و تکاپو باز ایستاد! که نا امید و سرخورده به گوشه عزلتی تحمیل شده به واسطه بی اعتنایی جنابان فرهنگی پناه ببرم؛ چه خوش گفت «زپا افتاده ای دیدم در آغاز دویدن ها» به خود فشار می آورم جلوی اشکهای ناخواسته ای که هیچ آبرویی برایم باقی نگذاشته را بگیرم که صفحات کتابم را تر نکند! بغضم می گیرد وقتی می خوانم در فلان روزنامه به چغندرکاران بخاطر سرمازدگی محصولاتشان وام بلاعوض پرداخت کرده اند که دلگرمشان کنند! تا خاطر مبارک وزیر جهاد کشاورزی دولت دهم جمع باشد سفرۀ ملت از این محصول استراتژیک و پرخاصیت، بی بهره نخواهد ماند! آری دلشان خوش است که وامی می گیرند و جانی! نه اینکه حقشان نباشد که قهر طبیعت است و کوتاه، دست این بندگان خدا از نخیل! ولی من و امثال من باید باد هوا بخوریم! وبه دَرَک اندیشه ای را که کاشتیم سرما بزند! و بی توجهی معاونت کتاب به مراتب سخت تر از سرمازدگی است! که آن سرشاخه ای را می زند و این، ریشه روح حساس نویسنده ای را که برای آن درمانی است و برای دومی همان فرمول نخ نما شدۀ همیشگی! ردیف بودجه مان خالی است! شاید تبصره ها ما را از این وضع فلاکت بار نجات دهد! شاید! شاید!! شاید!!! ش......
همانا گفته نوستراداموسی پرفسور حسابی برای من تعبیر گردید؛ در کلاس درس دکتر حسابی در پاریس، دانشجویی از ایشان سؤال می کنند: استاد، شما که از جهان سوم می آئید، جهان سوم چه جور جایی است؟! استاد پاسخ می دهند: جهان سوم جایی است که اگر بخواهی خانۀ خودت را آباد کنی باید کشورت را خراب کنی و اگر بخواهی کشورت را آباد کنی خانه ات را حتماً خراب می کنند.
دقیقاً قیاس کنید قضیه اختلاس سه هزار میلیارد تومانی تیم آقای خاوری وکار فرهنگی فلک زده ای بنام سید احمد خلیلی!!

اتحادجنوب: با توجه به این تعبیر سرمازدگی که از آن یاد می کنید آیا باز هم به ادبیات عشق می ورزید؟! و آیا لوازم التحریرتان را غلاف کرده اید؟!
- در جوابتان میخواهم فرازهایی از نامه ولتر 70ساله به ژان ژاک روسوی جوان در 30 اوت 1755 میلادی را برایتان بخوانم: «....اگر کسی باید از ادبیات بنالد، آن شخص من هستم زیرا همواره و همه جا سبب آزارم شده است؛ با این وصف باید آن را دوست داشت ولو مورد سوء استفاده قرار گیرد؛ همانگونه که اجتماع بشری را باید دوست داشت، ولو اینکه بسیاری از مردم بد طینت لطف آن را تباه می کنند؛ همانگونه که باید میهن خویش را دوست داشت، ولو اینکه با بی عدالتی مواجه شویم؛ همانگونه که باید خدا را دوست داشت؛ ولو اینکه خرافات و تعصبات سبب بی حرمتی پرستش آئینش باشند!...»
آفتاب آمد دلیل آفتاب!! توضیح اضافی از سوی خام دستی چو من، کار را خراب می نماید!
در جواب نیمه دوم این سؤال باید بگویم؛ در علم اقتصاد نظریه ای هست بنام «دومین بهترین» این نظریه می گوید اگر ما نتوانستیم به بهترین گزینه مطلوب دست یابیم، منطقی نیست که مسأله را رها کنیم. باید ببینیم دومین گزینه بهتر در میان سایر گزینه ها کدام است! به همین روی لوازم التحریر که از نامش پیداست! لوازم حریّت یا ابزار آزادی است که می تواند نمادی عینی باشد مثل میدان التحریر مصر که نماد آزاد خواهی می گردد! برای من انتخاب اولیه لوازم التحریر (قلم) بود که رسالتش در این خلاصه میشد که نگارنده وامانده اش که من باشم را از محیط سیاه زندان به سمت روشنایی آزادی برساند اما با سرمازدگی به ریشه روح نگارنده اش که در خطوط بالا به آن پرداخته شد دیگر باید براساس نظریه «دومین بهترین» مبادرت ورزم. اکنون در سال حماسه سیاسی – اقتصادی لوازم التحریر من یعنی همان وسایل آزادی، شکل و شمایل متفاوت و بکری به خود می گیرد. لوازم التحریر من شلوار جین و موسیقی رپ وراک است! همه وقت با شلوار جین و موسیقی راک و رپ اموراتم را می گذرانم! در حمام که هستم با شلوار جین زیردوش می روم و بدون هزینه در معرض نورآفتاب می ایستم تا شلوارم خشک گردد. در محل کار، کوی و برزن نیز! تا نتانیاهو را وادار به تفهیم کرده باشم! چرا که بتازگی در برنامه ای از شبکهB.B.C  فارسی خطاب به هموطنان داخل کشورمان گفته بود؛ «ایرانیان آزادی ندارند چون نمی توانند در ایران فعلی شلوار جین بپوشند و به موسیقی رپ و راک گوش دهند!!» البته خیلی دوست داشتم همان فردی که بسوی ماشین حامل رئیس جمهور محبوبمان در فرودگاه بعد از برگشت از آمریکا، لنگه کفشی پرتاب کرد بهتر می بود بجای آن رفتار رادیکالی، شلوار جین می پوشید و موسیقی راک و رپ و جاز گوش می داد تا نتانیاهو بسوزد از دیدن این اتحاد میهنی و آزادی فزاینده!

اتحاد جنوب: پس برای دیده شدن در خیل مخاطبان طرفدار نثرتان، چه شیوه قلمی را بر می گزینید؟
- می خواهم جواب را کمی بسط  دهم، ریشه پائین بودن سرانه فعلی مطالعه در کشورمان، تورم و گرانی است که متأسفانه مردم هزینه خرید کتاب را از سبد خانوارشان حذف یا لاغر کرده اند. اما در دنیای پر شتاب امروزی در عرصه مجازی می توان بصورت MP3 وار و ماکت گونه که هزینه کمتری نیز برای مخاطبین دارد به شیوه مقاله نویسی با چالش ها برخورد کرد و خوشبختانه افق نگاهم دوزیستی است! به این روش که هم به چالش های کشوری و عمدتاً منطقه جنوب می پردازم و هم به مسائل سیاسی – اجتماعی جهان هزاره سوم میلادی!

اتحاد جنوب:در خاتمه ی اپیزد نخست از این مصاحبه سریالی مطلبی دارید که ارائه بدهید؟
- به رسم مألوف ادب و مصداق ˝چو به گشتی طبیب از خود میازار!!˝ بر خود واجب دانسته تا ازیکایک افراد عزیز ذیل تشکر نمایم:
 جناب آقای دکترحاج عسگر جلالیان- نماینده ی محترم مردم شریف شهرستان های کنگان، دیرو جم در مجلس هشتم شورای اسلامی که با چشمان باز و شهامت بی مثال مرا از قعر چاه بیرون کشیدند و از جناب دکتر بحرانی مدیرکل محترم دادگستری استان بوشهر، جناب آقای واعظی قاضی محترم پرونده که آزادی ام را ثبت و ممهور نمودند و از بزرگواران سپید اندیش فرهنگ دوست منطقه جم ،آقایان محمود حاتمی نسب، اکبرخان پریشان، حاج علی نوروزی، صداقت و... که با تقبل هزینه مالی چاپ 2 عنوان از کتاب هایم به نوعی آن مبالغ را تا دو روز مبادا در آینده به من قرض دادند! ناشر محترم که همکاری فرهنگی با من داشتند. از نگاه و پشتیبانی و تلاش مستمر دوست ارجمندم جناب آقای مهندس محمدرضا حدادی که روند پرونده ام را در دادگستری تهران با دقت پیگیری نمودند. از نگاه گرم خانم سکینه الماسی که به طور قانونی گرمابخش دستان سرد اموارت مالی زندگی مان هستند. از مادر ترزاهای سرزمین ایران زمین (مادران مهربان صلح) که با بینش ناب انسان دوستانه با تهیه کتاب و دیگر ملزومات ضروری زندگی، ما را در این غربت تنها نمی گذارند و از دعاهای خیر پدر و مادر عزیزم، خانواده و جمیع دوستان صبور، رسانه ها و دوست گرانمایه ام جناب آقای دکتر طالب مؤذنی که در آن سالهای پر تشویش در بند بودنم، مدام روند تلاش های فرهنگی مرا انعکاس دادند. از همکاری بی شائبه مهندس عزیز عابدین عابدی زاده، از همسر وفادار و مانای عزیزم بخاطر بودنش و تشکر از تحمل خوانندگان محترم این گفتگو که درگیر و دار بازی بی قاعده لغزش لیز ایماژه های برهنه این دیالوگ، به مدار پر پیچ و خم اطاله کلام پیوست، مستدعیست با دیدۀ اغماض بر من ببخشایند زیرا دائم بنفش خاطره قداره می کشید و یک سینه حرف موج می زد در دهان ما !!
این قدر هم گرنگویم ای صنم / شیشه دل از غریبی بشکند (حضرت مولانا)
و از جنابعالی و تیم پیدا و پنهان رسانه وزینتان کمال تشکر و امتنان را دارم زیرا همانند مادری که جگر گوشه و نوباوه اش را زیر پستان شیری اش صبورانه نوازش می دهد تا او رشد کند همانا رسالت شما نیز با تدبیر بود که بارقه  امید را برای رشد و تعالی آثار من وامانده ی دهر را زنده نمودید.

اتحاد جنوب: ضمن تشکر از آقای خلیلی، قسمت دوم این مصاحبه در روزهای آینده تخصصی تر و به چالش های عمیق استان بوشهر  و دغدغه های زندگی جناب آقای خلیلی خواهیم پرداخت.

 

گفتگو از: مهدی بکران



کانال تلگرام اتحادخبر


نظرات کاربران
1394/12/08 - 10:01
0
0
با توجه به اين كه ابتدا از زندان و تبعيد شخص نوشته ايد خوب است بنويسيد جرم يا اتهام وي چه بوده. اين حداقل توقع اطلاع رساني صحيح و شفاف است.
1392/09/11 - 22:14
0
0
خیلی عالی وپر محتوا بود.
من و خانواده ام چند سال قبل با آقای خلیلی با اینکه هیچگونه نسبت خانوادگی نداشتیم رفت و آمد میکردیم و از همان ابتدای آشنایی میدانستم که از یک مغز متفکر برخوردار است .او یک اقیانوس به تمام معناست
این جمله را خطاب به خودم مینویسم: ارزش یک ثانیه را آنکه از تصادفی مرگبار جان بدر می برد میداند. و ما همان گونه ایم.
1392/09/06 - 21:04
0
0
خیلی خوب بود
اقای خلیلی وجودش برای ایران برکت است.
من مدتی با اقای خلیلی بودم واز همان روز اول که ایشان را دیدم وی را فردی عمیق یافتم واز ایشان وفکرشان استفاده کردم.
ایشان همچون دریاست...
1392/08/17 - 21:44
0
0
خیلی عالی بود. اگر امکان داره براتون نوشته های ایشون هم یه چیزائی بذارین تا ببینیم در چه سطحیه .
1392/08/17 - 21:30
0
0
در مصاف با سختی های روحی روانی و محدودیت های بیشمار زندان جناب آقای خلیلی خوش قلم به نحو بسیار هنرمندانه ای با تمام چالش های بر سر راهش فائق آمدند . با تشکر از سایت خوش نام اتحاد جنوب که چنین مصاحبه پرباری را ترتیب دادند.
1392/08/16 - 19:44
0
0
خیلی پربار صحبت کرده واقعا افتخاریست برا استان
ارسال نظر

نام:

ايميل:

وب سايت:

نظر شما:

تازه ترین خبرها

  • نقدی بر مجموعه داستان " خین‌جوشون " اثر مختار فیاض
  • جاده مرگ شهر وحدتیه را دريابيد،مسئولان برحذر باشند
  • روز سعدی و نکته‌ای نغز از گلستانش
  • ادعاها درباره حمله اسرائیل به ایران / ساقط کردن چند ریزپرنده در آسمان اصفهان
  • عناوین روزنامه‌های امروز1403/02/01
  • پتروشیمی پردیس حامی مهمترین رویداد بین المللی در حوزه تاب آوری انرژی
  • قهرمانی دشتستانی ها در لیگ انفرادی تیراندازی استان بوشهر
  • عناوین روزنامه‌های ورزشی امروز1403/02/01
  • تیم کشتی نونهالان هیئت کشتی دشتستان قهرمان مسابقات انتخابی استان بوشهر شد
  • بانک قرض‌الحسنه مهر ایران بیشترین وام را در سال ۱۴۰۲ پرداخت کرد
  • 🎥ویدیو/شنبه های اتحاد خبر با سید حمید شهبازی(۵)
  • نشست فرماندهان پایگاه‌ها و شورای حوزه مقاومت بسیج شهدای پتروشیمی به میزبانی پتروشیمی جم
  • شبکه اسرائیلی از زبان نتانیاهو: به دنبال جنگ با ایران نیستیم! / ماموریت‌های مهم‌تری در جبهه غزه و لبنان داریم
  • تیم های برتر والیبال ساحلی جام رمًضان دیر مشخص شدند
  • علائم هشداردهنده حمله قلبی
  • آغاز عملیات اجرای خیابان ۲۴ متری در ورودی شهر از سمت برازجان،خیابان ۲۲ متری غرب آرامستان و خیابان در غرب جاده اصلی
  • اگر احساس تلخی در دهان می کنید این بیماری در کمین شماست
  • تفاوت استراتژی فروش در پردیس/ ثبت ۶ ركورد در تولید و صادرات
  • تقابل ادبی فرماندار دشتستان با هاروکی موراکامی از ژاپن !
  • توزیع تعداد ۵۰ عدد کلاه ایمنی از طرف شهرداری بین موتورسیکلت سواران شهر وحدتیه
  • پیاده روی یا دویدن، کدام برای لاغری و کاهش وزن بهتر است؟
  • ۱۲ کشور امن در صورت شروع جنگ جهانی سوم (+عکس)
  • دست آویزی برای دومین سالکوچ هدهد خبررسان علی پیرمرادی
  • نتا S واگن ؛ یکی از زیباترین خودروهای چینی به بازار می آید (+تصاویر)
  • نقدی بر مجموعه داستان " خین‌جوشون " اثر مختار فیاض
  • آیا این ادویه خوش بو می تواند با سرطان پروستات مقابله کند
  • با این تکنیک به نق زدن و اصرار کردن بچه ها پایان دهید
  • گشت و گذار دختران جوان در تهران 100 سال قبل (+عکس)
  • بازتاب حمله ایران در رسانه‌های خارجی: اسراییل زیر آتش
  • جاده مرگ شهر وحدتیه را دريابيد،مسئولان برحذر باشند
  • آغاز عملیات اجرای خیابان ۲۴ متری در ورودی شهر از سمت برازجان،خیابان ۲۲ متری غرب آرامستان و خیابان در غرب جاده اصلی
  • قتل 2 جوان برازجانی در خودروشان/ دستگیری قاتل در استان همجوار
  • یکی از شهدای اخیر حمله اسرائیل در سوریه از شهر وحدتیه دشتستان است
  • هدایای باقیمانده پیاده روی برازجان قرعه کشی شد
  • گزارش تصویری/ راهپیمایی روز جهانی قدس در برازجان
  • سخنرانی استاد سید محمد مهدی جعفری در جمع دشتستانی ها و استان بوشهری های مقیم شیراز/ تصاویر
  • در رسیدگی به امور مردم کوتاهی نکنید/ برخی از بخشنامه ها باعث کوچک شدن سفره مردم می شود
  • مسؤولان نگاه بازتری داشته باشند/ جذابترین قسمت کار ما لحظه ای است که درد بیماران آرام می شود
  • قلب جوان 23 ساله دشتستانی اهدا شد/ تصاویر
  • سخن‌ران، کاظم صدیقی‌. نه! مسجد قیطریه، نه!
  • برخورد توهین آمیز رئیس صمت دشتستان با نمایندگان برخی اصناف شهرستان
  • دکتر یوسفی با حافظه مثال زدنی
  • آئین گرامیداشت شهیدالقدس محسن صداقت در شهر وحدتیه
  • تصاویر جنجالی مجری زن تلویزیون باکو در کنار سفیر ایران و در محل سفارتخانه/ عکس
  • مهدی یوسفی؛ جوانِ شایسته و نخبه
  • .: علی حدود 6 ساعت قبل گفت: بسیار عالی پاینده باشید ...
  • .: شااکبری حدود 6 ساعت قبل گفت: درود بر استاد گرانقدر ...
  • .: ذاکری حدود 18 ساعت قبل گفت: بسیار عالی. درود خدا ...
  • .: ذاکری حدود 18 ساعت قبل گفت: خوشحالم که ادبیات پایداری ...
  • .: افسری حدود 24 ساعت قبل گفت: درود بر دکتر بایندری ...
  • .: عزیز 1 روز قبل گفت: سایت و نویسنده حواسشون ...
  • .: مصطفی بهبهانی مطلق حدود 4 روز قبل گفت: با سلام و خدا ...
  • .: ح حدود 5 روز قبل گفت: درودخدا بر استادبرازجانی و ...
  • .: اسماعیل حدود 7 روز قبل گفت: فقط قدرت است که ...
  • .: سعید حدود 7 روز قبل گفت: آقای امید دریسی پیش ...