امروز: شنبه 01 ارديبهشت 1403
    طراحی سایت
تاريخ انتشار: 07 فروردين 1402 - 09:58
اختصاصی اتحادخبر؛

اتحادخبر - دی هِلِیهُو: یِهنا می گفت سی چه پاشون رفت و اُومد نمیکنیم! سی چه بُوا پاش شریک نِوِیمو سی تماته کاشتن! سی چه دِوَتِشون نمیکنیم که بیان خونه مون! مِی نِه سِیکاظُم آدمِ سر و زُون خاشی بی و پُی حرفَلِش میخندندِمون، سِلیمون هم وَرِش خاش اومده بی و یِهنا میگفت تا یا ما بِرِیم خونه شون یا اونا بیان خونه مون!پناوَرخدا. رفتیدُم تو مُدوَخ که بگردُم دیندِی پاتیلِ رُویی...

پلورده (سی نوروز)

دی هِلِیهُو: 

 

یِهنا می گفت سی چه پاشون رفت و اُومد نمیکنیم! سی چه بُوا پاش شریک نِوِیمو سی تماته کاشتن! سی چه دِوَتِشون نمیکنیم که بیان خونه مون! 

مِی نِه سِیکاظُم آدمِ سر و زُون خاشی بی و پُی حرفَلِش میخندندِمون، سِلیمون هم وَرِش خاش اومده بی و یِهنا میگفت تا یا ما بِرِیم خونه شون یا اونا بیان خونه مون!

پناوَرخدا. رفتیدُم تو مُدوَخ که بگردُم دیندِی پاتیلِ رُویی میشزال که وختی زنده بی، خوش شُلِه دُرُس میکِرد توش. بهشتِ بَهرِش بو، دوش اومِدِی تو خُوووُم و میگفت سی چه دیه شُلِه دُرُس نمیکنی! گفتم مُو پُی ئی دس و پِلِ بیجونُم چِطحری شُله دُرُس کنُم! گفت مِی سلیمه کمکِت نمیکنه! دومین کِشا بی که وُ سَلوُ میگفت سلیمه. یِه کِشا وَختی تازه دِنیا اومِدِی وُ میخاسیم اسم ریش بِیلیم، یِه کِشا هم ایسو! گفتم نه تا دِچیشِش دَرا، سَلوُ کمک میکنه! او فقط رُمبِسِه ری گوشیش وُ کارِ هیچ چی نداره!

میشزال میخَندِس و میگفت بَسکی سِیکاظوُ ادا اطفار درمیاره، سِلیمون هم وَرِش خاش اومده. وَش میگفت سِیکاظوُ. هرچی میگفتُم اسمشه دُرُس بگو، نمیگفت. پیشِ ری خوشَم وَش میگفت سِیکاظوُ. سِیکاظُم هم میخندِس و میگفت چه باکیه! او هم وُ میشزال میگفت زالوُ. میگفتم زالوُ خُو اسم جونوریه، اِقلِکَم بُنگِش بِدِه زال. میشِش هم نمیخا بِگی. میخَندِس و همیطحر که قیلونشِه دیدوُ میکِرد، میگفت خِلجوُ، عندالله خوش ایطَحری بیشتر خاشِش میا. میشزال هم میخندِس و میگفت لا ایلاهِه ایلَلا. بهشتِ بَهرِ دِتِیشون بوُ. 

گفتم خُدِیا، سی چه نوامیجورُمِش! مُدوَخ واویدِه مِی بازار شاما. بَسکی توُهَم بریزوُ واویدِه، مِی ویموُ چی واجوری توش! یه چراغ موشی کَل و کانِی نهاده بی تو تاخچه که شی گِل و شِل نِدیار بی. مالِ وَختی بی که میشزال پاشِی بازار پرپین و مَنگَک میفُرُخت. یه چاسی اُومِه خونه تا یِه شوُ عرقه. مث کسی که اُنداختُوویش تو دریا وُ دَرِش اُووُردوُویا، همیذات. سِلیمون تازه شیرُم بی، دورِش بگردُم. زَمبیلشِه که نِها زمین، مث چی که صِدِی یه جِلِنگ جِلِنگی اُومِه. سِی کِردُم تا هَمی چراغ موشی کوُئِه. هاسِی دس پِلشِه میشُشت پُی باخچِه. گفتم ئی چِنه میشزال. همیطحر که هاسی اُو میزِه توریش، پِسَندَری گفت یه درویشی اُومِه پرپین میخاس اُما پیل نداشت. یه چن تا کِلِنگ پرپین و منگک دادُمِش، او هم ئی چراغه دا جِی پیلِش. گفتم خو همیطحر قرضی میدادیش، میخِیم چه وُ ئی چراغ کنیم. گفت چِمینُم، هرچی وش گفتم نمیخا پیل بدی، قول نِکِرد. هیچی، برد اُنداختِش تو مُدوَخ تا ایسو.

میگَشت و میگفت دِی، سِیکاظوُ وِیمو چِکارِی ما!؟ میگفتُم نگو سِیکاظوُ، بگو سِیکاظُم. میگفت خو ایسو هرچی. وِیمو چِکارِمون؟ گفتُم وِیمو بِچِی خالِی نِنَت که دِی بوُات بو! میگفت خُو نِپِه سی چه ری هم رفت و اومد نمیکنین!؟ گفتم پِناور خدا، ما خو شُووَندَر روز وَرِ هَمیم. بیس چار سات، یا بوات خونِی سِیکاظُمه وُ یا سِیکاظُم خونِی مانه. دیه چطحری بُیَد رفت و اومد کنیم!؟ 

سی میشزال که گفتم، خندس و گفت تو نمیفهمی نه! گفتم چِنِه نمیفهمُم؟ دِدَعفِه خندس و گفت یه دِتا دخترِ چیش سُوز داره سِیکاظوُ که دلِ بِچِمونِه بردِنِه. گفتُم سِیییکُوووو!  

تا وَرداشتُم غَرِشِه بِتِکَنُم، یه چی مث دیدِ باریکی وَش رفت صحرا. گفتُم بُوی، بعدِ ایقه سال، دید کُجِی ئی چراغ بیده. تو همی فکر بیدُم که یِکِشا دیدِکو قدرتِ خدا یه زُر و پیچی تو خوش خارد و به شَکلِ یه آدمیزادی در اُومِه. مث یه آدمی بی که جِی دِتا پاش، دیم داشتُو. بخیالُم که ازمابخترونِه. تو دلُم گفتم بسم الله الرحمن الرحیم. اُما نرفت. یِکِشا گفت بیوی سلام. گفتم علیک سلام. تو کی هِسی. مث که زَهلَم رِختُو وَختی سلامُم کِردا، همیذاتی. گفتم تو کی هِسی ؟ گفت مو غول چراغ جادو هَسُم. گفتم بُوی پناوَرخدا. میخاسُم بُنگِ سَلوُ بِدُم اُما یادُم اُومه تا خوش و فِرِشتُو رفتنِه صحرا. گفت بیوی، هر آرِزونی داری، بُگو تا برآورده کنُم. 

یِکِشا که سِیکاظُم دِوَت کِردِی سی افطار بِرِیم خونه شون، بِچَم از سحری همیطحر سِیلِش وَرِ ساعت بی که بینُم کِی مغرُوْ وِیمو. یِهنا هم پرس میکِرد که کِی میرِیم. یه قدبندِ چَرمینی میشزال دادِیدِش که بعد از سیلاغِ آخُریش، هَف تا سیلاغِ دیِه کِردِه بی تا جارِش واووُ. 

دَرِه که واز کِردِن، یِکِشا بِچَم مث کسی که برق گِرُفتُوشا، بُنا کِرد دروشیدَن. سِیل کِردُم تا دِتا دختر جُمبُلی مث پَرِی اَفتُو ووُیسیدِنِه پس در وُ هاسِی خوش اُومد میگِن وَمون. هَنی نرفتیدیم داغُل که دِتِیشون تِنگِسِن تو کیچه وُ ری دس مُو خَل واویدِن و شروع کِردِن ماچ کِردن ! ایقه قشنگ بیدِن که دلِ خومَم بردِن. نَمی سِلیمون کجا دیدِیدِشون. گفتن خاله خیلی خوش آمدین. مانَم یه مشت ماچ و ملیچی کِردیم پاشون و رفتیم داغُل. سُفرِی افطاره که پهن کِردِن، بِچَم لب وُ چی نِزِه. همیطحر نشسِه بی تو سیکِ مجلسی وُ شی چیشکی سیلِ نرگس و نرجس میکِرد. بسکی هم که قشنگ و بامهر بیدِن ئی دِتا دِدِه. اُنگار که خدا تمومِ خلقتشِه تعطیل کِردِی وُ فقط پُی وسایلِش رَفتِی سروَختِ ئی دِتا دختر تا وُ همه نشون بده که اِی بُخا آدمِ قشنگ دُرُس کنِه، چه هنری وَش وَر میا. ئی فرقِ توُری، ئی مینَلِ شِلال، ئی خاگِ چیش، ئی بُرم و مِرزِنگِ پُر وُ سیاه. هَمو پُی سُفرِی افطار تو دلُم دعا کِردُم که یکیشون واوِن بیگُم. هِعِییی، چه میفهمیدُم روزگار حسرتِ بِیگه مِیله ری دلُم!

گفتم چه آرِزونی دیِه مونده سیمون تو ئی سِند و سال که بُخام بُگُم! اِی سی چل سال پیش بی، میگفتُم آرزومِه که نرگس یا نرجس گیرِ بِچَم بیان اُما ایسو که روُدُم شی صد مَن خاکِ سرد خُوسیدِه، چه آرِزونی دارُم!

گفت بیوی، نمیخِی آرزو کنی!؟ گفتم بیوی والا چه آرِزونی دیه الآن مونده سی ما؟ گفت هر آرِزونی که کنی، انجامِش میدُم، اُما بُیَد فقط یه آرِزونی بوُ. گفتم باشه، یه کمی بُر وَم بده تا بُگُم. گفت چشم بیوی. گفتم آرزوم ئیه که پاک اُو دریِیِه ورداری تا مردم بِتَرِن راعت و آزاد بِرِن گِتَر و کویت و بحرین کار کنِن و کسی وُ بیکاری، شرمُندِی زن و بِچَش نِواووُ. غولِ کو یه کمی سرشِه خاروند و گفت ئی خیلی سخته بیوی. مو غول چراغ جادو هِسُم نه حرضتِ موسی. بعدش دِکِشا گفت یه آرزو دیه کُو. گفتم خو نِپِه اِی زحمتِت نی، وَعضِ زندگی مردمِه واگردَن وُ سی چِل سال پیش تا ایقه سختی و مرارت نکشن! یه کمی دسشِه زِه شی چَنّش و پُی خوش رفت تو فکر و بعدِش یه هَسکِی درازی دا وُ گفت بیوی والا هَموُ آرزو اَوّلیت چه بی؟ کَمو اقیانوسه سیت خشک کنُم!!!؟؟؟

عیدتون هم مُوارک. طاقت کنین دی والا



کانال تلگرام اتحادخبر

مرتبط:
» به سوی یلدا [بيش از 9 سال قبل]
» شعر طنز محلی/ باغ ِ بی صفا [بيش از 3 سال قبل]
» طنز؛ قدرت کالای ایرانی! [بيش از 6 سال قبل]
» خواب ارزونی [بيش از 10 سال قبل]

نظرات کاربران
ارسال نظر

نام:

ايميل:

وب سايت:

نظر شما:

تازه ترین خبرها

  • نقدی بر مجموعه داستان " خین‌جوشون " اثر مختار فیاض
  • جاده مرگ شهر وحدتیه را دريابيد،مسئولان برحذر باشند
  • روز سعدی و نکته‌ای نغز از گلستانش
  • ادعاها درباره حمله اسرائیل به ایران / ساقط کردن چند ریزپرنده در آسمان اصفهان
  • پتروشیمی پردیس حامی مهمترین رویداد بین المللی در حوزه تاب آوری انرژی
  • عناوین روزنامه‌های امروز1403/02/01
  • قهرمانی دشتستانی ها در لیگ انفرادی تیراندازی استان بوشهر
  • عناوین روزنامه‌های ورزشی امروز1403/02/01
  • بانک قرض‌الحسنه مهر ایران بیشترین وام را در سال ۱۴۰۲ پرداخت کرد
  • شبکه اسرائیلی از زبان نتانیاهو: به دنبال جنگ با ایران نیستیم! / ماموریت‌های مهم‌تری در جبهه غزه و لبنان داریم
  • تیم کشتی نونهالان هیئت کشتی دشتستان قهرمان مسابقات انتخابی استان بوشهر شد
  • 🎥ویدیو/شنبه های اتحاد خبر با سید حمید شهبازی(۵)
  • تصاویری از بهشت روی زمین در شمال ایران
  • فرماندار: منشا صدا در گناوه ناشی از انفجار معدن سنگ کوه بینک بوده است
  • تیم های برتر والیبال ساحلی جام رمًضان دیر مشخص شدند
  • آغاز عملیات اجرای خیابان ۲۴ متری در ورودی شهر از سمت برازجان،خیابان ۲۲ متری غرب آرامستان و خیابان در غرب جاده اصلی
  • اگر احساس تلخی در دهان می کنید این بیماری در کمین شماست
  • تفاوت استراتژی فروش در پردیس/ ثبت ۶ ركورد در تولید و صادرات
  • تقابل ادبی فرماندار دشتستان با هاروکی موراکامی از ژاپن !
  • توزیع تعداد ۵۰ عدد کلاه ایمنی از طرف شهرداری بین موتورسیکلت سواران شهر وحدتیه
  • پیاده روی یا دویدن، کدام برای لاغری و کاهش وزن بهتر است؟
  • ۱۲ کشور امن در صورت شروع جنگ جهانی سوم (+عکس)
  • دست آویزی برای دومین سالکوچ هدهد خبررسان علی پیرمرادی
  • نتا S واگن ؛ یکی از زیباترین خودروهای چینی به بازار می آید (+تصاویر)
  • آیا این ادویه خوش بو می تواند با سرطان پروستات مقابله کند
  • نقدی بر مجموعه داستان " خین‌جوشون " اثر مختار فیاض
  • با این تکنیک به نق زدن و اصرار کردن بچه ها پایان دهید
  • بازتاب حمله ایران در رسانه‌های خارجی: اسراییل زیر آتش
  • گشت و گذار دختران جوان در تهران 100 سال قبل (+عکس)
  • جاده مرگ شهر وحدتیه را دريابيد،مسئولان برحذر باشند
  • آغاز عملیات اجرای خیابان ۲۴ متری در ورودی شهر از سمت برازجان،خیابان ۲۲ متری غرب آرامستان و خیابان در غرب جاده اصلی
  • قتل 2 جوان برازجانی در خودروشان/ دستگیری قاتل در استان همجوار
  • یکی از شهدای اخیر حمله اسرائیل در سوریه از شهر وحدتیه دشتستان است
  • هدایای باقیمانده پیاده روی برازجان قرعه کشی شد
  • گزارش تصویری/ راهپیمایی روز جهانی قدس در برازجان
  • سخنرانی استاد سید محمد مهدی جعفری در جمع دشتستانی ها و استان بوشهری های مقیم شیراز/ تصاویر
  • در رسیدگی به امور مردم کوتاهی نکنید/ برخی از بخشنامه ها باعث کوچک شدن سفره مردم می شود
  • مسؤولان نگاه بازتری داشته باشند/ جذابترین قسمت کار ما لحظه ای است که درد بیماران آرام می شود
  • قلب جوان 23 ساله دشتستانی اهدا شد/ تصاویر
  • سخن‌ران، کاظم صدیقی‌. نه! مسجد قیطریه، نه!
  • برخورد توهین آمیز رئیس صمت دشتستان با نمایندگان برخی اصناف شهرستان
  • دکتر یوسفی با حافظه مثال زدنی
  • آئین گرامیداشت شهیدالقدس محسن صداقت در شهر وحدتیه
  • تصاویر جنجالی مجری زن تلویزیون باکو در کنار سفیر ایران و در محل سفارتخانه/ عکس
  • مهدی یوسفی؛ جوانِ شایسته و نخبه
  • .: علی حدود 3 ساعت قبل گفت: بسیار عالی پاینده باشید ...
  • .: شااکبری حدود 3 ساعت قبل گفت: درود بر استاد گرانقدر ...
  • .: ذاکری حدود 15 ساعت قبل گفت: بسیار عالی. درود خدا ...
  • .: ذاکری حدود 16 ساعت قبل گفت: خوشحالم که ادبیات پایداری ...
  • .: افسری حدود 21 ساعت قبل گفت: درود بر دکتر بایندری ...
  • .: عزیز 1 روز قبل گفت: سایت و نویسنده حواسشون ...
  • .: مصطفی بهبهانی مطلق حدود 4 روز قبل گفت: با سلام و خدا ...
  • .: ح حدود 5 روز قبل گفت: درودخدا بر استادبرازجانی و ...
  • .: اسماعیل حدود 6 روز قبل گفت: فقط قدرت است که ...
  • .: سعید حدود 6 روز قبل گفت: آقای امید دریسی پیش ...