امروز: پنجشنبه 06 ارديبهشت 1403
    طراحی سایت
تاريخ انتشار: 28 اسفند 1401 - 08:30
اختصاصی/ در پاسداشت تلاش‌ها و خدمات زنده یاد استاد سروش اتابک زاده(2)

اتحاد خبر- رضا شبانکاره: نیمه بهمن 1401 در یک روز بشدت بارانی در شهر شیراز مهمان خانواده زنده یاد سروش اتابک زاده شدیم تا برای ویژه نامه نوروز از همسر و دختر مرحوم استاد اتابک زاده در مورد ایشان بیشتر بشنویم. گفتگوی ما را با سرکار خانم نازیلا کاویانی همسر و سرکار خانم لیلا اتابک زاده دختر بزرگ زنده یاد استاد سروش اتابک زاده دنبال بفرمایید...

اتحاد خبر- رضا شبانکاره: نیمه بهمن 1401 در یک روز بشدت بارانی در شهر شیراز مهمان خانواده زنده یاد سروش اتابک زاده شدیم تا برای ویژه نامه نوروز از همسر و دختر مرحوم استاد اتابک زاده در مورد ایشان بیشتر بشنویم. گفتگوی ما را با سرکار خانم نازیلا کاویانی همسر و سرکار خانم لیلا اتابک زاده دختر بزرگ زنده یاد استاد سروش اتابک زاده دنبال بفرمایید... 


 

*سرکار خانم کاویانی از تولد و کودکی زنده‌یاد اتابک زاده بفرمایید.

- ایشان فرزند مرحوم غلامحسین ایمنی بودند. متولد 26 خرداد 1324 ـ بچه‌ی دوم خانواده بوده‌اند و در برازجان به دنیا آمده‌اند. چهار برادر و یک خواهر هستند. تحصیلات ابتدایی و دبیرستان را در برازجان سپری کرده‌اند. و بعد از دیپلم‌شان هم می‌روند سربازی در کرمان.

* آیا از کودکی‌شان خاطراتی برایتان تعریف کرده‌اند؟
- زمان کودکی‌شان می‌روند عراق و از همان دوران کودکی ایشان به تاریخ علاقه داشته‌اند. همان‌جا که ایوان مدائن را که می‌بینند می‌گویند با همان ذهن بچگی خودم من باید کسی در تاریخ بشوم. من باید تاریخ را کنکاش کنم. حتا قبل از گرفتن دیپلم تصمیم می‌گیرند بروند خارج از کشور ادامه‌ی تحصیل بدهند که حالا به دلایلی منصرف می‌شوند.

یک خاطره‌ای که برایمان تعریف می‌کنند که مادرش برای ایشان نقل کرده‌اند این بود که موقعی که به دنیا آمده بوده روز تولد حضرت علی بوده است. می‌گه یک نقابی روی صورتم بوده است. این نقاب را به صورت دعا همیشه همراهشون بوده تا موقعی که از دنیا رفتند.

 


*چرا نام فامیل آقای اتابک زاده با برادران دیگرشان متفاوت است؟
- فامیلی پدرشان ایمنی بوده موقعی که آقای اتابک زاده به دنیا می آیند مادرشان به پدرشان می‌گوید دوست دارم فامیلی ایشان را بگذارید اتابک زاده که فامیلی خودم است. پدرشان هم موافقت می‌کنند. در کودکی هم به او می‌گفته‌اند «شیرخان».

* بخشی از شخصیت زنده یاد اتابک زاده هم در ورزش هست لطفاٌ قدری هم از فعالیت‌های ورزشی ایشان صحبت کنید.
- ایشان که از نوجوانی و جوانی ورزشکار بودند و به طور مشخص فوتبالیست بودند. سروش در خانواده‌ای ورزشکار به دنیا آمدند به طوری که چهار برادری ورزشکار و فوتبالیست بودند. فوتبال ایشان خیلی خوب بود. یادم می‌آید تعریف می‌کردند که موقعی که فوتبالیست بوده‌اند مسابقه‌ای بوده در بوشهر. یکی از مسئولین فدراسیون فوتبال که آمده بوده بازی تیم فوتبال برازجان و بوشهر را ببیند بازی سروش را می‌بینید و می‌پسندد. از این رو او را انتخاب می‌کند برای تیم ملی جوانان. البته خودش هم بعداً می‌گوید که ایشان رفت تهران و من را هم فراموش کرد. بعد از این‌که دوره‌ی فوتبال اش تمام شد به داوری فوتبال روی آورد و علاوه بر داوری در شهر برازجان در سطح ملی هم برای داوری دعوت می‌شد. حتا دبیر هیات فوتبال برازجان هم بودند. ایشان مربی فوتبال هم بوده‌ند. در دوره‌ای که برای آموزش مربی‌گری شرکت کرده بود در اهواز که همراه بود با افرادی دیگری از استان بوشهر تنها فردی که در این دوره قبول شد و مدرک گرفت زنده یاد اتابک زاده بود در آن سال. این دوره این‌قدر مهم بود چهره‌هایی مثل آتابای حضور داشتند.

* این مربوط به چه سالی است؟
- حول و حوش ۱۳۵۳ تا ۱۳۵۴ خورشیدی.

زنده یاد اتابک زاده پرسپولیسی بودند و از دیگر فعالیت‌های ورزشی شان هم می‌توان به دبیر ورزش بودن ایشان در مدرسه فرخی برازجان اشاره کرد.
ایشان با توجه به قدرت بیانی که داشتند برای گویندگی صداو سیمای مرکز شیراز هم قبول می‌شوند که خودشان نمی‌روند جذب صدا و سیما شوند.

 *زنده یاد اتابک زاده مدتی هم دبیر پیکار با بی‌سوادی در برازجان بودند می‌خواستم در این زمینه توضیحاتی بدهید.
- بله ایشان کارمند آموزش و پرورش بودند و از تهران انتخابشان کردند برای دبیری کمیته پیکار با بی سوادی در برازجان. اکثراً فعالیتشان در روستاها بود. معلم می‌گرفتند تا در زمینه ی پیکار با بی سوادی موفق شوند. بعد که انقلاب شد کمیته‌ی پیکار با بی سوادی منحل شد و ایشان هم برگشتند به آموزش و پرورش.

*چه طور با شما آشنا شدند و باعث شد با یکدیگر ازدواج کنید؟
- می‌گفت یک‌بار که از مدرسه که می‌آمدی بیرون دیدمت. زمانی بود که فرح می‌خواست بیاید برازجان ما هم پیشاهنگ بودیم و لباس مخصوص پوشیده بودیم که به استقبال فرح برویم. زنده یاد اتابک زاده می‌گفت من در کوچه دیدمت. دیگر پی گیری می‌کند که من کی هستم. بعد هم به مادرش می‌گویند من را می‌خواهند اما مادرش قبول نمی‌کند و می‌خواستند که همسر ایشان از طایفه خوانین باشند. اما دوتائی می‌آیند شبی خواستگاری من. اما مادر ایشان به مادر من می‌گویند الان موقع ازدواج آقای اتابک زاده نیست و خداحافظی می‌کنند و می‌روند. این ماجرا موقتاً ول می‌شود. در واقع برازجان آن‌موقع سال دوازدهم نداشت و من رفتم خرمشهر پیش عمویم که کلاس دوازدهم را سپری کنم. تا این که من دوباره به برازجان برگشتم دوباره فیل ایشان یاد هندوستان کرد.(می خندد) باز به مادرشان گفته بود که من فلانی را می‌خواهم و باید به خواستگاری ایشان بروید که باز هم قبول نمی‌کنند. ایشان هم لباس‌ها و وسایلشان را جمع می کنند و به نشانه‌ی قهر خانه را ترک می‌کنند و می‌آیند شیراز. در این بین دایی‌شان واسطه می‌شود و می‌آید با مادر آقای اتابک زاده صحبت می‌کند که این چه کاری هست که سر این بچه در می‌آورید؟ زنگش بزنید که ما می‌رویم خواستگاری تا برگردد برازجون منزل.


* این دقیقاً چه سالی است؟
- ما در سال ۱۳۵۱ عقد کردیم. البته سه چهار سالی از دیدار اول و آشنایی و خواستگاری مرحله اول تا عقد طول کشید. اولین بار هم که در فامیل خوانین از غریب زن می‌گیرند همین آقای اتابک زاده بوده است.

* حاصل این ازدواج چند فرزند است؟
- سه فرزند. دو دختر و یک پسر. اولین فرزندمان هم که لیلا بود و بعد هم علی و بعدش هم نگار. لیلا و نگار که در شیراز ازدواج کرده اند و علی هم که انگلیس است. لیلا هم دوتا بچه دارد. نگار هم دو تا بچه.

* شما به عنوان همسر زنده‌یاد اتابک زاده اطلاع دارید که چه شد که به فکر تألیف کتابی در حوزه دشتستان افتادند و کتاب «جایگاه دشتستان در سرزمین ایران» را تألیف و منتشر کردند؟
- از بس که به شهر و دیارشان علاقه داشتند می‌گفتند من می‌خواهم شهر برازجان را به تمام ایران شناسایی کنم و باید یک کتابی در این باره بنویسم که شهر شناسانده شود. یادم می‌آید که ایشان در موقعی به گردآوری اطلاعات این کتاب می‌پرداختند می‌رفتند پیش افراد مسن منطقه و از آن‌ها اطلاعات می‌گرفتند. می‌رفتند پشت‌کوه. یا از کسی مثل دکتر یغمایی دعوت می‌کردند و از او اطلاعات می‌گرفتند و با بسیاری از افراد مطلع برای گردآوری اطلاعات در ارتباط بود. یادم می‌آید مرتب می‌رفتند پیش یکی از فامیل‌هایمان (مادر منصورخان) که خیلی کاغذ و اسناد قدیمی داشتند مرتب می‌رفتند در این‌ها می‌گشتند و می‌خواستند یک چیزی را پیدا کنند. مادر منصورخان به او می‌گفت تو چه می‌خواهی توی این کاغذها و زنده یاد اتابک زاده می‌گفت شما قدر این کاغذها و مدارک را نمی دانید؛ من می‌دانم که چه‌قدر با ارزش هستند. خیلی از مطالب مربوط به غضنفرالسطنه از توی همان کاغذهایی که در صندوقچه‌ی مادر منصورخان بود پیدا کردند و در کتاب آوردند.

به نوعی زنده یاد اتابک زاده باعث شدند که غضنفرالسطنه بیشتر به جامعه و مردم شناسانده شود. به طوری که یک بار نوه‌ی زنده یاد غضنفرالسطنه ـ زهرا غضنفرـ با زنده یاد اتابک زاده تماس گرفتند و گفتند درست است پدربزرگ ما مرد بزرگی بوده است ولی ایشان بوده‌اند که باعث شده مردم بیشتر مرحوم غضنفر را بشناسند و بزرگی اش را بدانند.

این بود که شروع کردند به نوشتن کتاب و به نظرم پانزده، شانزده سال طول کشید تا این کتاب تألیف شد و به چاپ رسید. بعد از چاپ این کتاب هم از پژوهش و نوشتن دست نکشیدند و دوست داشتند بیشتر از برازجان بنویسند و بگویند و این شهر را معرفی کنند. این بود که تصمیم گرفتند کتاب دوم «تحولات اجتماعی برازجان با نگرشی به اوضاع سیاسی ایران (۱۲۵۶ ـ ۱۲۹۶خورشیدی)». این هم همین طور. خیلی برای نوشتن این کتاب هم زحمت کشیدند. خیلی از چهره‌های پیش‌کسوت اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی برازجان را ایشان در کتابشان معرفی کرده‌اند. خیلی‌ ها به من زنگ می‌زنند و می‌گویند آقای اتابک زاده پدر یا پدربزرگ ما را در کتاب معرفی کرده است.

*آقای اتابک زاده کتابی هم در دست تألیف داشت که عمرشان قد نداد که آن را به چاپ برسانند. لطفاً از سرنوشت این کتاب هم بگوئید؟
- بله ایشان کتابی در دست تألیف داشتند تحت عنوان «ایران؛ خاستگاه نژاد آریائی از عیلام تا ماد» که عمرشان وفا نکرد که کتاب را به چاپ برسانند. الان هم چند وقتی هست که مطالب کتاب را گردآوری کرده‌ایم و سپرده ایم به انتشارات و انتشاراتی هم در حال ویرایش کتاب و غلط گیری هست. حتا بهشان گفتیم که اگر می‌شود برای بیستم اسفندماه (سالروز فوت استاد) کتاب آماده بشه گفتند در این تاریخ کتاب آماده نمی شود و فعلاً کتاب در حال آماده سازی و در دست انتشار هست.

لیلا اتابک زاده: این کتاب را خدابیامرز مرحوم پدرم در قید حیات‌شان نوشته بودند ولی متاسفانه خورد به پروسه‌ی بیماری‌شان و ایشان نتوانستند به طور کامل گردآوری‌اش کنند. و خیلی علاقه داشتیم که این کتاب منتشر شود و به نوعی این کتاب وصیت‌نامه‌ی فرهنگی‌شان بود. گفتند این آخرین کتابی هست که می‌نویسم. مصر بودیم که کتاب که به این جا رسیده است منتشر شود. البته خیلی هم گردآوری مطالب این کتاب برای چاپ سخت بود. چون مطالب پراکنده و پخش بود. مثلاً از صفحه‌ای که شماره‌گذاری شده بود به صفحه‌ای می‌خورد که شماره نداشت. کلمات کتاب خیلی ثقیل بود. حتا سواد ما کشش کلمات را نداشت.

 

*اگر امکان دارد بیشتر درباره محتوا و ساختار کتاب بیشتر توضیح دهید؟
- کتاب از ا بتدای آفرینش از دوره‌ی آرکوزوئیک شروع می‌شود. بعد می‌رسد به دوره‌ی پْرتوزوئیک بعد می‌رسد به عصر حجر. بعد می‌رسد به نئاندرتال‌ها و... . آریائی‌ها از کجا وارد سرزمین ما شدند. خیلی از دانشمندان و مورخان منکر این موضوع بودند که ایرانی‌ها نژادشان آریایی است. بعد وارد مبحث مادها می‌شوند. در مورد جیرفت خیلی توضیح داده شده است. در مورد شوش پژوهش شده. در مورد پشت‌کوه دشتستان توضیح داده شده.

* آیا استاد اتابک زاده با شما در مورد آرزوهایی که درباره برازجان و دشتستان داشتند هم صحبت می‌کردند؟ آرزوهایشان چه بود؟
- آرزوهایشان خیلی زیاد بود. مثلا یکی مسئله‌ی راه آهن. اینقدر با مسئولین مکاتبه می‌کردند. یک‌بار یکی از وزراء آمدند بوشهر رفتند باهاشون صحبت کردند. نامه به این مسئول و آن مسئول می‌نوشتند. به وزیر، به رئیس جمهور. حتا یک بار کتاب «جایگاه دشتستان در سرزمین ایران» را به رئیس جمهور وقت هم دادند می‌گفتند شهر بیشتر شناخته شود. در مورد کاخ کوروش خیلی آرزوهای بلندی داشت. ایشان بود که دکتر یغمایی را دعوت کردند و به کاوش پرداختند. خیلی خیلی به برازجان علاقه داشتند و می‌گفتند با این قدمتی که برازجان دارد باید بیشتر برای توسعه‌‌اش به آن توجه نشان دهند.

*وقتی استاد اتابک زاده درگیر تألیف و گردآوری مطالب کتاب‌هایشان بود شیوه‌ی پژوهش‌شان چه گونه و سبک زندگی‌شان چه تغییری می‌کرد؟
- ایشان که در اکثر اوقات مطالعه و تحقیق می‌کردند. ولی به شیوه‌ی زندگی‌شان اشاره کردید این گونه نبود که چون دارند مطالعه و تحقیق می‌کنند دیگر هیچ کس باهاشون حرف نزنه، کار روزانه‌شان را کنار بگذارند، به خانواده اهمیت ندهند. حتا بین نوشتن شان اگر کاری پیش می‌آمد نبود که بخواهند اخم کنند و ناراحت شوند. البته ما هم سعی می‌کردیم که به هیچ وجه مزاحم کارش نشویم ولی اگر احیاناٌ هم کاری پیش می‌آمد ایشان اصلاً ناراحت نمی‌شدند.

*گویا شما کتابخانه‌ی استاد اتابک زاده را به بنیاد ایران‌شناسی شعبه بوشهر اهداء کرده‌اید، در این زمینه هم توضیحاتی بدهید.
- موقعی که آقای اتابک زاده رحمت خدا رفتند از بنیاد ایران شناسی شعبه بوشهر تماس گرفتند و گفتند که اگر جای مناسبی برای کتاب‌ها ندارید ما در بنیاد چنین امکانی را داریم و ما هم تصمیم گرفتیم که این‌کار را انجام دهیم هر چند دلمان می‌خواست در برازجان این اتفاق می‌افتاد. آقای دکتر مشایخی هم لطف کردند و اتاقی را به کتاب‌های زنده یاد اتابک زاده اختصاص دادند و قابل استفاده برای عموم هست.

* روح مرحوم استاد اتابک زاده شاد. بسیار متشکریم از پذیرایی و وقتی که برای این گفتگو اختصاص دادید.

- ما هم به عنوان خانواده زنده یاد اتابک زاده از شما و مجموعه اتحاد جنوب که بیاد استاد بودند و در ویژه نامه نوروزی امسال پرونده ای را به ایشان اختصاص دادند تشکر می کنبم.




کانال تلگرام اتحادخبر


نظرات کاربران
1402/01/04 - 15:20
0
2
چه زیباست که هفته نامه اتحاد جنوب وقت مخصوص و مجزایی جهت معرفی مشاهیر دشتستان می گذارد و آن ها را به جامعه و مخاطبین معرفی می کند.
1401/12/28 - 12:31
0
1
درود به روح بلند استاد اتابک زاده. و درود به کادر اتحاد جنوب که به یاد این مرد بزرگ و دلسوز دشتستان بودند. دست مریزاد گفتگو هم عالی بود
ارسال نظر

نام:

ايميل:

وب سايت:

نظر شما:

تازه ترین خبرها

  • اولین دورهمی اتحاد جنوب در سال ۴۰۳ برگزار شد / تصاویر
  • بررسی مشکلات بنار آبشرین در اردوی عمرانی دهیاران بخش مرکزی دشتستان
  • مرکز جامع سلامت شهر کلمه به زودی افتتاح می شود/ 80 درصد فضاهای فیزیکی بهداشت و درمان دشتستان نوسازی شده است
  • بهترین زمان خوردن قهوه برای کبد چرب
  • نقدی بر مجموعه داستان " خین‌جوشون " اثر مختار فیاض
  • مطالبات فعالان محیط زیست از مردم و مسئولان/ آفت محیط زیست زباله های پلاستیکی است/ مسئولان بیشتر از گرفتن عکس پای کار باشند
  • سرنوشت باقیمانده سموم در محصولات کشاورزی
  • تجلیل از دو تیرانداز پرتلاش و موفق دشتستان
  • جاده مرگ شهر وحدتیه را دريابيد،مسئولان برحذر باشند
  • جناب نماینده! قحطی پتروشیمی که نیامده، بسم‌الله
  • روز سعدی و نکته‌ای نغز از گلستانش
  • انتخاب هیئت رئیسه جدید شورای هماهنگی روابط عمومی های ادارات شهرستان دشتستان
  • نشست فرماندهان پایگاه‌ها و شورای حوزه مقاومت بسیج شهدای پتروشیمی به میزبانی پتروشیمی جم
  • یک بار برای همیشه تفاوت گرگ، شغال و روباه را با رسم شکل یاد بگیرید
  • عناوین روزنامه‌های امروز1403/02/01
  • آغاز عملیات اجرای خیابان ۲۴ متری در ورودی شهر از سمت برازجان،خیابان ۲۲ متری غرب آرامستان و خیابان در غرب جاده اصلی
  • قتل 2 جوان برازجانی در خودروشان/ دستگیری قاتل در استان همجوار
  • اولین دورهمی اتحاد جنوب در سال ۴۰۳ برگزار شد / تصاویر
  • یکی از شهدای اخیر حمله اسرائیل در سوریه از شهر وحدتیه دشتستان است
  • گزارش تصویری/ راهپیمایی روز جهانی قدس در برازجان
  • سخنرانی استاد سید محمد مهدی جعفری در جمع دشتستانی ها و استان بوشهری های مقیم شیراز/ تصاویر
  • در رسیدگی به امور مردم کوتاهی نکنید/ برخی از بخشنامه ها باعث کوچک شدن سفره مردم می شود
  • قلب جوان 23 ساله دشتستانی اهدا شد/ تصاویر
  • بررسی مشکلات بنار آبشرین در اردوی عمرانی دهیاران بخش مرکزی دشتستان
  • سخن‌ران، کاظم صدیقی‌. نه! مسجد قیطریه، نه!
  • برخورد توهین آمیز رئیس صمت دشتستان با نمایندگان برخی اصناف شهرستان
  • آئین گرامیداشت شهیدالقدس محسن صداقت در شهر وحدتیه
  • تصاویر جنجالی مجری زن تلویزیون باکو در کنار سفیر ایران و در محل سفارتخانه/ عکس
  • اسرائیل را چه باید؟
  • اولین واریزی بزرگ برای معلمان در 1403
  • .: شهرزاد آبادی حدود 3 ساعت قبل گفت: درودتان باد. همگی چند ...
  • .: لیلادانا حدود 4 روز قبل گفت: درود بردکتربایندری ودکترفیاض بزرگوار. ...
  • .: علی حدود 5 روز قبل گفت: بسیار عالی پاینده باشید ...
  • .: شااکبری حدود 5 روز قبل گفت: درود بر استاد گرانقدر ...
  • .: ذاکری حدود 6 روز قبل گفت: بسیار عالی. درود خدا ...
  • .: ذاکری حدود 6 روز قبل گفت: خوشحالم که ادبیات پایداری ...
  • .: افسری حدود 6 روز قبل گفت: درود بر دکتر بایندری ...
  • .: عزیز حدود 6 روز قبل گفت: سایت و نویسنده حواسشون ...
  • .: مصطفی بهبهانی مطلق حدود 9 روز قبل گفت: با سلام و خدا ...
  • .: ح حدود 10 روز قبل گفت: درودخدا بر استادبرازجانی و ...